به گزارش مشرق به نقل از اين روزنامه، چند روز پس از آن که محسن مخملباف (کارگردان سکس و سفسطه و يکي از 3 سخنگوي فتنه سبز در خارج) جايزه دريافتي در آلمان را تقديم زهرا رهنورد همسر موسوي کرد، رهنورد نيز متقابلا به ستايش از مخملباف و خانواده وي پرداخت.
خانواده مخملباف اخيرا جايزه جشنواره زنان آلمان را دريافت کرده بودند. محسن مخملباف در حين دريافت جايزه گفته بود اين جايزه را به زني هنرمند و آگاه و شجاع که سري سبز دارد و زباني سرخ و صليب سرنوشت ما و خودش را بر دوش مي کشد، به زهرا رهنورد تقديم مي کنم. رهنورد هم متقابلا نامه غلو آميز مشابهي به مخملباف و دختران وي نوشت و از آنها به عنوان هنرمندان متعهد، دردمند، الهام بخش و... ياد کرد. اين در حالي است که مخملباف در خدمت سازمان ناتوي فرهنگي قرار گرفته و پول هاي فراواني را به خاطر خيانت به ملت ايران دريافت کرده است.
مخملباف در کنار دو مهره بدنام ديگر - عليرضا نوري زاده و محسن سازگارا- خود را به عنوان سخنگوي جنبش سبز در خارج معرفي مي کرد.
نوري زاده (سلطنت طلب و همکار ديرين موساد) سوم بهمن سال گذشته طي مقاله اي که در گويانيوز منتشر کرد، درباره مخملباف نوشت: محسن مخملباف چندي پيش برگه اي به من داد که در آن نوشته شده بود به عنوان اصل اوليه براي گرد آمدن زير سقف خيمه سبز، به گذشته همديگر کاري نداشته باشيم»!
گزارش رمز از فعاليت شبکه مافيايي لندن، دوبي، تهران
سه جريان ضد انقلابي «اصلاح طلبان راديکال، سلطنت طلبان و مارکسيست هاي سابق» شبکه اي مثلثي ميان «تهران، دوبي، لندن» تشکيل داده اند. اين شبکه از مبدأ لندن مديريت مي شود.
هر چند که کيهان درباره اين مثلث گزارش هاي متعددي را منتشر کرده اما در اين ميان گزارش رمز گونه «نيک آهنگ-ک» درباره شبکه مذکور قابل تأمل است. وي اکنون در کانادا اقامت دارد و ضمن همکاري با سايت ضدانقلابي روزنت (شبکه پاريس) سايت خودنويس را راه اندازي کرده است. وي پيش از خروج از کشور با برخي نشريات زنجيره اي وابسته به «حزب مشارکت»، «نهضت آزادي» و کارگزاران (روزنامه آزاد) همکاري داشت و از برخي روابط اين مجموعه مطلع است.
«نيک آهنگ-ک» پس از تحت فشار قرار گرفتن از سوي حلقه لندن و جرس، گزارشي را در «خودنويس» منتشر کرده است. او در اين «معادله چند مجهولي نسبتاً معلوم» مي نويسد: رهبر سابق يک گروه چريکي ]فرخ نگهدار رئيس گروهک فدائيان خلق[ کشور ايکس در شهري اروپايي ]لندن[ زندگي مي کند. او امروز محافظه کار شده و خود را پراگماتيک مي نامد. او از طريق يک شبکه اجتماعي، در شهرهاي ديگر دنيا يارگيري کرده است، گويي يک جور اتاق فکر دارد. باز هم فرض کنيد روزنامه نگاري قديمي از کشور ايکس که در حکومت سابق به سران رژيم نزديک بوده ]مسعود بهنود سلطنت طلب[، هم اکنون همشهري رهبر سابق گروه چريکي است و در رسانه همان شهر اروپايي ]بي بي سي و جرس[ مشغول به کار است. اين دو شايد هيچ فصل مشترکي نداشته باشند اما قرابتي خيره کننده دارند. هر دو عضو شبکه اي هستند که منافع معيني دارد. آنها از بندري ]دوبي[ در کشوري که در جنوب کشور ايکس است پيام هايي مي گيرند.
وي در اين رمزنويسي! مي افزايد: اکنون فعالان حزبي و روزنامه نگاران بسياري با واسطه هاي مختلف خود را به کشورهاي اروپايي و آمريکا رسانده و در رسانه هاي آنجا جا گرفته اند. اما اينها زيرميزي خبرها و موضوع هايي را متناسب با منافع احزاب سابق خود ]کارگزاران و مشارکت[ داغ مي کنند و رقباي سياسي را در رسانه هاي خود، در هم مي کوبند. يکي از تازه واردهاي طرفدار يکي از احزاب در يک رسانه آمريکايي، زيرزيرکي براي رسانه اروپايي هم آدم معرفي مي کند تا در ميزگردها حال رقيبان عقيدتي را بگيرند.
وي خبر مي دهد: يکي از سران احزاب سياسي که اکنون بي حزب است، به چند نفر از دوستانش که در رسانه هاي دو پايتخت اروپايي هستند تأکيد مي کند که کارشان را به خاطر رسانه جديدي که در فرانسه راه افتاده ]ايران ندا[ رها نکنند. گويي اينان بايد نمايندگان حزب در دو پايتخت اروپايي باشند. اما بررسي شبکه موجود نشان مي دهد که اين همکاران در داخل کشور در دوره هايي براي ستادها و اتاق هاي فکر هم کار مي کرده اند. برخي حتي حقوق بگير نشريه ]فرهيختگان[ دانشگاه «بسته» ]آزاد[ بوده اند و هنوز ارتباط ارگانيک با رؤساي سابق خود را به خوبي حفظ کرده اند.
وي آنگاه به نقش يک آقازاده از کشور گريخته- و از متهمان فتنه سال 88 که به تازگي با شبکه «الان» دوبي مصاحبه کرد- مي پردازد و مي نويسد: اين گروه هم اينک شبکه اجتماعي ]مجازي[ خودشان را فعال کرده اند و به همديگر در رسانه هاي مختلف آمريکايي و اروپايي سوژه هايي را مي رسانند که از بندري در کشوري در جنوب کشور به اين طرف و آن طرف ارسال مي شود. شنيده شده که بندر مربوطه، محل زندگي آقازاده اي است که دچار مشکل «گريز از مرکز» است. او به روزنامه نگاران مختلف در پايتخت هاي مختلف اروپايي زنگ مي زند و هندوانه زير بغل شان مي گذارد. تعداد اندکي از روزنامه نگاران تبعيدي هم که خبر دست اول مي خواهند، احتمالاً مايلند وي سايه اي نيز بر سر آنها بگستراند، غافل از اين که آقازاده در قديم از برخي ها به عنوان مهره هاي کم ارزش شطرنج بهره برده که اينک خبري از آن ها نيست.
همکار سرخورده نشريات زنجيره اي سپس به نقش اين عنصر فعال در فتنه 88 مي پردازد و مي نويسد: اين شخص «معادله هيچ مجهولي ما» هر روز ساعت ها با مهره هايش در شهرهاي مختلف گپ مي زند. تحليل هايي که منتشر مي شود بايد متناسب با منافع او باشند. هر کس بازي را به هم بزند، طبيعتاً غير خودي است. او تلاش مي کند روزنامه نگاراني را متقاعد کند که ماجراي تحريم کشورش را به طور جدي پي بگيرند و اخبارش را داغ کنند. جالب تر آنکه پدر وي از داغ شدن تحريم ها بيشترين بهره سياسي را عليه رقبا مي برد. يعني اگر تحريم ها به مردم عادي ضرري برسانند، يقيناً اتفاقي براي آقازاده نمي افتد، اما حال رقبا گرفته مي شود. براي او همين کافي است. جالب تر آنکه اين چهره خارج نشين فعاليت براي افزايش تحريم عليه کشور خودش را خيانت نمي داند.
وي در پايان بدون ذکر نام، به شيرين کاري اخير سايت حلقه لندن (جرس) در انتشار نامه جعلي و به نام رئيس قوه قضائيه اشاره کرد و نوشت: اگر از اين شخص مدرک بخواهيد با مدرک جعلي مثل نامه رئيس قوه قضائيه کشور ايکس روبرو مي شويد. او «يوزر-نيم»هاي يک سايت را در اختيار گرفته تا براي جنگ رواني از آنها بهره ببرد. نتيجه اخلاقي داستان اين است که تا وقتي امثال اين آقا و مشاورانشان و رهبران سابق چريکي و اعضاي شبکه شان در رسانه هاي مختلف اثر گذارند، انتظار شنيدن و ديدن واقعيت در رسانه هاي خارج از کشور، امري بيهوده است. نتيجه غيراخلاقي هم مي توان زياد گرفت!
اعتراف دشمنان خوني انقلاب به توانايي و تيزهوشي آيت الله خامنه اي
يکي از رسانه هاي فعال ضدانقلاب در خارج از کشور از جريان اپوزيسيون خواست تدبير و تيزهوشي را از رهبر جمهوري اسلامي ياد بگيرند.
سايت روزنت که يکي از ترمينال هاي همکاري گروهک هاي اپوزيسيون به شمار مي رود و علي الدوام عليه رهبر انقلاب عقده گشايي مي کند، به تازگي از اپوزيسيون خواست سياست ورزي و تدبير را از آيت الله خامنه اي ياد بگيرند. اين پايگاه اينترنتي نوشت: چه مخالف و دشمن خوني رهبر جمهوري اسلامي و چه هواداران سينه چاک او و چه حتي در اين ميانه، نظري بينابيني داشته باشي، نمي تواني منکر توانايي ها و تيزهوشي شخصي آيت الله خامنه اي شوي. حضور حداقل 40ساله او در بالاترين سطح سياست ايران و کسب تجربه اي بي بديل از شرايط انقلابي گرفته تا جنگي ويرانگر و هشت ساله، او را به «رهبري سياسي» با اشرافي قابل قبول بر حوزه هاي مختلف سياسي، امنيتي، بين الملل، اجتماعي و... تبديل کرده است.
محمدرضا يزدان پناه نويسنده فراري نشريات زنجيره اي اضافه مي کند: بي شک همين تجربه گرانبها و توانايي هاي کسب شده توسط آيت الله خامنه اي در سالهاي طولاني سياست ورزي اش بوده که باعث شده او بتواند جايگزين چهره کاريزماتيک و به ظاهر بي جانشيني چون روح الله خميني در مقام رهبري جمهوري اسلامي شود و نظام سياسي به جاي مانده از او را بيش از دو دهه حفظ کند.
روزنت همچنين مي نويسد: نمي توان منکر توانايي هاي آيت الله خامنه اي شد. هيچ اشکال و ايرادي در اين وجود ندارد که اپوزيسيون، از نکات مثبت و توانايي هاي او بهره بگيرند و فکر نکنند که با تخطئه، چيزي از ارج و قرب ايشان کم مي شود. يکي از بزرگترين درس هايي که مي توان و بايد در جريان حوادث دو سال گذشته از رفتار سياسي رهبر جمهوري اسلامي آموخت، تقسيم مسائل دروني جناح حاکم در جمهوري اسلامي موسوم به اصولگرايان به «مسائل اصلي و فرعي» است. آقاي خامنه اي اين موضع را هنگامي به کار برد که صبر تعداد زيادي از روحانيون، نمايندگان مجلس، مداحان، بسيجي ها، مقامات امنيتي و قضايي و نظامي و... که بسياري از آنها را حاميان اصلي محمود احمدي نژاد تشکيل مي دادند، از اقدامات و اظهارات اطرافيان رئيس دولت به خصوص اسفنديار رحيم مشايي و محمدرضا رحيمي به پايان رسيد. وقتي تعدادي از دانشجويان بسيجي در روز 31مرداد گذشته به او گفتند که «دلشان از دست چپ و راست احمدي نژاد خون است»، راهبرد کليدي خود را مطرح کرد. او ابتدا براي هواداران خود دعا کرد که دل خون نباشند و سپس به آنها و ديگر حاميان و طرفداران خود در جريان حاکم دستور داد که «مسائل اصلي و فرعي را با هم خلط نکنند.» آقاي خامنه اي تشريح کرد که مسائلي مانند مکتب ايراني و... هرچقدر مهم باشند، «مسائل تعيين کننده و اصلي نيستند» و نبايد به خاطر آنها «اصل» دولت را تخريب کرد.
روزنت خاطرنشان کرد: نکته کليدي و مهمي که آيت الله خامنه اي به درستي و با تيزهوشي بر آن انگشت گذارد و باعث شد تا جنجال هاي دروني جريان حاکم تا حدود زيادي مغلوبه شود، يکي از نقاط ضعف بزرگ جنبش سبز است.
فرستاده قلابي طالبان مزدور MI6 انگليس بود
سازمان جاسوسي انگليس(MI6) فردي قلابي را به جاي يکي از فرماندهان طالبان به مذاکرات با دولت افغانستان فرستاده بود.
رسانه هاي آمريکايي و انگليسي از قول رئيس دفتر حامد کرزاي نوشتند که دولت افغانستان، ديپلمات هاي انگليسي را در اين تقلب و فريبکاري مقصر اصلي مي دانند. به گفته داود زي انگليسي ها، فرد ياد شده را جاي «ملا منصور» يکي از فرماندهان طالبان که قرار بود در مذاکرات با دولت افغانستان شرکت کند، جا زده بودند اما فرد ياد شده پس از مدتي و با معلوم شدن اينکه ملا منصور نيست، ناپديد شد!
به گزارش پرس تي وي، اين فرد پيش از اين نيز 3 بار با مقامات افغان ملاقات کرده و با هواپيماي متعلق به کشورهاي عضو سازمان پيمان آتلانتيک شمالي، ناتو، براي اين ديدارها به کابل برده شده بود. روزنامه انگليسي تايمز نيز با انتشار گزارشي در اين خصوص، از نقش سازمان اطلاعات و امنيت خارجي اين کشور موسوم به ام آي6، در معرفي اين فرد به جاي فرمانده طالبان پرده برداشته است! يک مقام ناشناس آمريکايي نيز در همين ارتباط به روزنامه واشنگتن پست گفت که اين فرد از سوي انگليس به اين کار واداشته شده بود. کرزاي اخيرا شوراي عالي صلح را براي برگزاري مذاکره با طالبان به رهبري برهان الدين رباني رئيس جمهور پيشين افغانستان، تشکيل داده است.
اين اقدامات بعد از آن صورت گرفت که مقامات ارشد در انگليس نظريه صلح با طالبان را مطرح کردند؛ و اين در حالي است که ريشه کن کردن طالبان يکي از به اصطلاح مهمترين اهداف تهاجم تحت رهبري آمريکا در سال 2001 عنوان شده بود.
يادآور مي شود گروهک طالبان توسط MI6 انگليس و سازمان جاسوسي آمريکا راه اندازي شد.
گزارش واشنگتن پست از افول زمامداران طرفدار آمريکا در خاورميانه
نسل زمامداران طرفدار آمريکا در خاورميانه جاي خود را به گروهي مي دهند که وفاداري آنها نسبت به غرب گنگ و نامشخص است.
روزنامه آمريکايي واشنگتن پست با انتشار اين تحليل نوشت: اتفاق جديد در خاورميانه در حالي است که قدرت ايالات متحده نيز در منطقه رو به افول گذاشته است. اين روند تحول به اشکال مختلفي در سعودي، مصر و عراق، به عنوان سه کشوري که به طور سنتي در جهان عرب صاحب قدرت هستند، قابل مشاهده است. هر سه کشور ياد شده تحت الشعاع روند به راه افتاده توسط ايران انقلابي قرار گرفته اند.اولين تغيير و تحول از هم اکنون در عربستان سعودي به عنوان ثروتمندترين و قديمي ترين حامي آمريکا در ميان حکومت هاي عربي آغاز شده است.انتشار خبر سفر اين شاهزاده هاي پا به سن گذاشته در پادشاهي اسرارآميز سعودي، خود نشانه اي از بروز تغيير است.
روزنامه آمريکايي اضافه کرد: وراثت قدرت در مصر هم به سن و سال و سلامتي حسني مبارک رئيس جمهور اين کشور بستگي پيدا مي کند، کسي که مصر را از زمان ترور انور سادات در سال 1981 رهبري کرده است. مبارک ثابت کرده که به قيمت صدمه به اصلاحات دموکراتيک نوپا در کشور، يک سپر محکم عليه بنيادگراهاي مسلمان است.نظير همين الگوي جانشيني پسر به جاي پدر در سوريه نيز مشاهده شده است و بشار اسد جاي حافظ اسد را گرفت. بشار اسد چندين سال پيش براي تحکيم قدرت کمي جوان به نظر مي رسيد اما وي نقش خود را با هوشياري و اقتدار ايفا کرد و اکنون يکي از قدرتمندترين رهبران هم نسل خود در جهان عرب محسوب مي شود؛ کسي که مرتب سر راه آمريکا قرار مي گيرد و مشکلي هم برايش پيش نمي آيد.
واشنگتن پست مي نويسد: عراق نيز در اوج تنش قرار دارد و سخت ترين کشور براي پيش بيني آينده محسوب مي شود. در مورد اين کشور، کسي که نقش قيم را ايفا مي کرد و اکنون در آستانه خروج از صحنه است، نه يک فرد بلکه کشوري به نام ايالات متحده است. ارتش آمريکا از زمان اشغال عراق در سال 2003 کنترل اوضاع را در دست گرفته بود. اما سرانجام کار به تشکيل يک دولت ائتلافي با رياست نوري المالکي ختم شد. يعني بايد انتظار چه چيزي را داشته باشيم؟ به گفته يکي از منابع اطلاعاتي نيروهاي ايران پس از تثبيت دولت ائتلافي براي حذف اياد علاوي نخست وزير سابق و ساير اعضاي حزب العراقيه بسيج خواهند شد. از عمو سام هم نبايد انتظار حل و فصل مشکلي را داشت. يعني عراق بايد روي پاي خودش بايستد!