«عاقبت عشق»
گر بر سر دارم، خبر از يار بياريد
بر كشته من، جان دگر بار بياريد
آريد اگر مژده از آن نرگس بيمار
بهر دل بيمار، پرستار بياريد
با آنكه گل باغ وفا، بوي نكرديد
بر من خبر از آن گل بيخار بياريد
زان فوج سپاهي كه مرا بود به همراه
يك يار به غير از "در و ديوار " بياريد
بيهوده مرا سنگ زنيد از در و از بام
من عاشق جان باختهام، "دار " بياريد
خواهيد اگر عاقبت عشق ببينيد
فردا چو شود، روي به بازار بياريد