*چند سال پیش در گفتگویی اعلام
کردید فضا برای کار در تلویزیون مناسبتر از سینما است. حالا که چند سال از
آن اظهارنظر گذشته و بالطبع در این چند سال اتفاقهایی در عرصه سینما رخ
داده ارزیابی شما از شرایط سینما چیست؟
همچنان معتقدم که فضای کار در تلویزیون نه تنها بهتر است که در این چند سال اخیر اوضاع سینما آشفتهتر هم شدهاست.
در مطالعاتی که در زمان ساخت سریالهای تاریخی و مذهبی داشتم به یکی از صحابه پیغمبر برخوردم به نام "جابربن عبدالله انصاری". او یکی از یاران رسول خدا بود که تا زمان امام باقر(ع) زنده بود. نوشتهاند که جابر سلام پیغمبر(ص) را به این حضرت رساند. یعنی جابر علاوه بر درک رسول خدا در زمان ابوبکر، عمر، عثمان، مولی علی(ع)، امام حسن(ع)، قیام امام حسین (ع)، دوران امام سجاد(ع) و امام باقر(ع) هم حضور داشتهاست. حال بلاتشبیه نقل بنده است، من از اول انقلاب در سینما حضور داشتم و درراهاندازی سینمای بعد انقلاب موثر بودهام و در امور صنفی هم حضور داشتهام.
در شهریور 58 فیلم "میراث من جنون" را ساختم. یعنی در زمان محمدعلی نجفی
اولین مسئول سینمائی بعد انقلاب. بعد در دوران آقایی به نام حاج سیدجوادی،
دوران مهدی کلهر و دوران 10ساله معاونت سینمایی فخرالدین انوار و بعد
فریدزاده، ضرغامی، رجبی دوانی، محمدمهدی حیدریان و محمد جعفریجلوه هم در
سینما حضور داشتم و اکنون با حیرت و شگفتی تمام دوران آقای شمقدری را نظاره
میکنم. باید بگویم که هرگز سینمای کشورم را اینچنین آشفته و بحرانزده
ندیده بودم.
* در کنار فیلمسازی در سال 1366 اولین مجمع و یا صنف سینمایی هم راه انداختید. درست است؟
درست است. من به همراه غلامرضا موسوی، فریدون
جیرانی و حسین فرحبخش مجمع تولیدکنندگان را راهاندازی کردیم، یعنی هیات
موسس بودیم. در این مجمع تهیهکنندهها، سرمایهگذاران،
کارگردان-تهیهکنندهها و هرکس که با تولید فیلم سر و کار داشت دور هم جمع
کردیم و سالها بهعنوان تنها صتف سینمائی فعالیت میکردیم تا اینکه خانه
سینما تشکیل شد و همه صنوف زیر سقف واحدی جمع شدند.
* ضرورت تشکیل این مجمع در آن زمان چه بود؟
آن زمان دوران مدیریت فخرالدین انوار بود و سینما از
نظر مدیرتی شکل گرفته بود و صاحب ضوابط و تشکیلات منسجم شده بود. ولی
مشکلی پیش آمده بود که بیشباهت به وضع کنونی نبود. مشکل این بود که
سالنهای سینما توسط بنیادها و نهادهای گوناگون مصادره شده و در اختیار
افراد و اشخاص مختلف قرار گرفته بود و این افراد به عنوان مدیران و
گردانندگان این سالنها به هیچ قاعده و قانونی در مورد اکران و نمایش
فیلمها آشنا نبودند. فیلمها را هرجور میخواستند و با هر قیمت و پورسانتی
که مایل بودند نمایش میدادند.
مثلا مسئول سینماهای بزرگ و پرمخاطب مشهد، آقایی به نام دشمیر بود که حاضر نبود پورسانت 50 درصد متداول و مرسوم را به صاحبان فیلم پرداخت کند و میگفت مثلا بیشتر از بیست وپنج درصد نمیدهم. همینطور در اصفهان که مسئول آن آقایی به نام مسائلی بود که او هم همین رفتار را با فیلمها میکرد و میگفت همین است و جز این نیست: هرکس نمیخواهد فیلمش را نمایش نمیدهیم. صاحبان فیلم هم چارهای جز تمکین نداشتند.
*وزارت ارشاد و یا معاونت سینمایی چه واکنشی نشان میدادند؟
هم وزارت ارشاد و هم معاونت سینمایی در این زمینه، کاری از دستشان بر نمیآمد. در واقع قانون و مقررات دست مسئولان را بسته بود چراکه مسئولان سالنها میگفتند ما در اداره سالنها مختاریم و هر فیلم را با هر قیمتی که میخواهیم نمایش میدهیم.
همین باعث شد که ما متوجه ضرورت تشکیل یک نهاد صنفی بشویم. دورهم جمع شدیم و مجمع تولیدکنندگان را تشکیل دادیم و بدون اینکه حرف از تحریم بزنیم، اعلام کردیم که ما هم صاحب فیلمها هستیم و اختیار فیلمهایمان با خودمان است و نمیخواهیم با این شرایط به نمایش درآوریم. آنها مدتی مقاومت و بعد اعلام آمادگی برای مذاکره کردند در نتیجه نشستیم و گفتیم و شنیدیم و در نهایت به توافقی کامل و جامع در مورد زمان نمایش و مدت نمایش و پورسانت فیلمها رسیدیم. بدون اینکه وزارت ارشاد و معاونت سینمایی در این زمینه دخالت داشته باشد.
* در آن زمان معاونت سینمایی ایرادی به چرایی تشکیل چنین مجمعی وارد نمیکردند؟
نه. کاملا سکوت کرد. این مجمع را نه تایید
میکردند و نه تکذیب. آنها باهوش و فراست دریافته بودند که در زمینه
رودررویی با مدیران این سینماها، کاری از دست آنها ساخته نیست، در نتیجه
وقتی ما مجمع را درست کردیم سکوت کردند و اجازه دادند که ما خودمان مشکل را
با سالنهای مصادره شده حل کنیم.
* مدیریت و اداره مسائل مربوط به فرهنگ و هنر از مهمترین و
سختترین مقولههای مدیریتی است. به عنوان کارشناس سینما نگاه شما به
مدیریت در طول تمام سالهای فعالیت در سینمای پس از انقلاب چه بوده است؟
اصولا مدیریت فرهنگی در کشور ما سخت است ولی
مدیریت سینما ازهمه سختتر و پیچیدهتر است. البته در نگاه اول خیلی ساده
به نظر میرسد، به همین دلیل است خیلی از افراد که بهعنوان مدیر سینمایی
وارد کار میشوند ابتدا خیلی سادهانگارانه به مدیریت در این عرصه نگاه
میکنند. خوب به یاد دارم یکی از مدیران تلویزیونی که ده سال مدیریت یکی از
شبکهها را به عهده داشت در معاونت سینمایی شش ماه هم دوام نیاورد.
* اما در بسیاری موارد ضعف در مدیریت به عدم وجود شرایط مناسب در سینما ربط داده میشود.
شرایط سینما هیچ وقت مناسب نیست. سینما در همه جا
همیشه در بحران است، اصولا به سینما لقب صنعت بحران دادهاند، یعنی شرایط
ثابتی ندارد و مدام در تلاطم است. اما مشکل مدیرت سینما از جای دیگری است و
به تفاوت این مدیریت با سایر مدیریتها مربوط میشود.
* چطور؟
برای روشن شدن مطلب اجازه بدهید مثالی بزنم. به مدیر یک سازمان یا موسسه نگاه کنید. سازمانی است که شرح وظایف و پرسنل و خدمهای که زیر نظر او کار میکنند و امور مطابق دستورالعمل و خواست و نظر آن مدیر انجام میشود و هر طور که صلاح بداند آن موسسه را اداره میکند و البته در امور جاری و تصمیمگیریها مختار است و همه موظف هستند که مطابق نظر و خواست او انجام وظیفه کنند.
کسی حق چون و چرا ندارد و آن مدیر فقط در مقابل مقامات بالاتر و ذیصلاح پاسخگو است ولاغیر. حال سئوال این است که آیا مدیریت سینما ایچنین است؟ آیا معاونت سینمایی فرمانده است و دست اندرکاران سینما فرمانبردار؟ آیا اهالی سینما جملگی پرسنل معاونت سینمایی هستند؟ آیا خود را موظف میدانند که پیوسته در امر فیلمسازی، سلیقه و خواست و میل و اراده آنها را مراعات کنند؟
*قطعا کارمند نیست اما در فضای سینمای ایران که نفس میکشد.
درست است در فضای سینمای ایران نفس میکشد اما مسئله این است که مدیریت یک نهاد یا موسسه معمولا شبیه رانندگی با ماشین است. به این معنا که یک راننده اتومبیل را هر طور که بخواهد هدایت میکند و اتومبیل هیچگونه دخالتی در رانندگی شما نمیکند و مجری فرمانهای شماست و همان جهتی میرود که راننده خواسته است. ازخودش میل و ارادهای ندارد.
* یعنی مدیریت سینما اینگونه نیست؟
مدیریت سینما کاملا متفاوت است. مدیر و مسئول سینما این هنر و صنعت را کامل تحت امر و اختیار ندارد و فیلمها مطابق نظر و عقیده و میل و خواست مدیر ساخته نمیشود و اراده او در چگونگی فیلمها چندان موثر نیست. در واقع هدایت سینما با مدیر است اما خالق و سازنده فیلمها افراد دیگری هستند. حال اینکه مدیر اگر خیلی با درایت باشد فقط میتواند به سینما جهت دهد نه اینکه در چگونگی فیلمها دخالت کند.
در مثل مناقشه نیست، اما به اعتقاد من مدیریت سینما در حقیقت شبیه اسبسواری است. درست است که مدیر هدایتکننده اسب است اما اسب موجود زندهایست و در هدایت آن چارهای جز اینکه به خلق و خو و طبیعت و میل خواستهاش توجه شود؛ نیست. در غیر این صورت ممکن است از او اعمالی سر بزند که به هیچ وجه خوشایند نباشد.
به عنوان مثال نمیتوان اسب را به طرف دره هدایت و یا اینکه از هر مانعی عبور داد. اسب از آتش وحشت زده میشود. از مکانهای ناشناخته میترسد، به سوارکار ناشی رکاب نمیدهد و به فرمانهای غیرمنطقی و نامعقول گردن نمینهد. غیر از آن اسبها هم باهم متفاوت هستند و یک سوارکار موظف است که خلق و خوی اسبهای متفاوت را در نظر داشته باشد. ممکن است به اسب شلاق زده شود و او سوارکار را بر زمین بزند و گاهی هم به اگر شلاق نخورد قدم از قدم برندارد یا اسبی با نوازش در اختیار قرارمیگیرد و اسبی در نهایت حاضر به اطاعت میشود.
مدیریت سینما هم چیزی شبیه اسبسواری است. مسئول زمانی که بر مرکب مدیریت مینشیند با موجود زنده و صاحب عقیده و صاحب نظر و صاحب سرمایه مواجه است. به همین دلیل هرطور که بخواهد نمیتواند با سینما رفتار کند چون با عکسالعمل مجموعه سینما بهعنوان موجود زنده و صاحب اراده و اختیار روبرو میشود.
به ساخت فیلمها و مدیریت سینما نگاه کنید. فیلمنامهها مطابق نظر مدیریت
سینما نوشته میشود؟ آیا امکان چنین کاری هست؟ کارگردانها و بازیگرها
مطابق میل مدیریت سینما کارگردانی و بازی میکنند؟ آفیش و پلاکارد و نمایش
فیلم هم تابع خواست و نظر مدیر سینما نیست ولی به هرحال او مدیر و مسئول
سینماست و پاسخگوی چگونگی هدایت سینما و از همین جاست که معضل مدیریت سینما
خودنمائی میکند.
* بهخصوص که مسائل حاشیهای هم دامن تولید، پخش و اکران را گرفته است...
مسائلی از این دست همیشه در حوزه فیلم و فیلمسازی وجود داشته است و همیشه هم با کدخدامنشی حل شدهاست. به عنوان نمونه بحث سینماهای حوزه هنری همیشه مطرح بودهاست و این نهاد فرهنگی و هنری به لحاظ قانونی حق دارد سینماهای خود را در اختیار برخی از فیلمها قرار ندهد و هیچ مشکل قانونی هم ندارد.
اما آنچه در این بین مهم است توجه به این مطلب است که همیشه مصالحه در توازن قوا اتفاق اقتاده است یعنی دو قدرت هم توان و متوازن میتوانند بنشینند و با هم صحبت کنند و در نهایت به توافقی برسند. مطمئن هستم که اگر در این اختلافها خانه سینما و یا صنف منسجمی مرکب از همه تهیهکنندگان وجود داشت کار به این همه اختلاف کشیده نمیشد.
در حال حاضر تهیهکنندهها یکپارچه نیستند و براساس یک تفکر واحد پیش
نمیروند که اگر این تفکر واحد وجود داشت قطعا مشکلاتی از این دست اصلا به
وجود نمیآمد و اگر پیش میآمد به راحتی قابل حل بود و اصولا پای سازمان
سینمایی به این ماجرا کشیده نمیشد.
* مواضع اخیر حوزه هنری را درباره اتفاقهای سینمایی چگونه ارزیابی میکنید؟
مواضع حوزه هنری تغییری نداشته که نیاز به
ارزیابی باشد. این نهاد فرهنگی و هنری از اول هم همین بودهاست. به خوبی به
یاد دارم که به دفعات ما بهعنوان مجمع تولیدکنندگان با حوزه هنری اختلاف
نظر پیدا میکردیم و حتی باهم تند میشدیم و به مقابله برمیخواستیم ولی به
زودی بر سر یک میز مینشستیم و به توافق دست مییافتیم چرا که ما متحد
بودیم و صاحب فیلمها و آنها صاحب 90 سالن و تاثیرگذار در امر نمایش.
در نتیجه لازم و ملزوم هم بودیم، پس چارهای جز توافق نداشتیم. حوزه هنری
با معاونت سینمایی هم مناسباتی اینچنین داشت. به کرات با هم اختلاف نظر
پیدا میکردند ولی در نهایت به توافق میرسیدند و حوزه هنری در شورای
پروانه ساخت و نمایش صاحب نمایندهای میشد و غائله به پایان میرسید. در
حقیقت نمیتوان حوزه هنری را به عنوان یک نهاد قدرتمند در امور مختلف و
تصمیم گیری های مرتبط با سینما نادیده گرفت.
* در دورهای همین اختلاف سلیقهها دامن آثاری مانند "آدم برفی" را هم گرفت.
دقیقا این فیلم در دوره میرسلیم توسط حوزه
بدون اخذ پروانه ساخت و موافقت معاونت سینمائی تولید شد و در نتیجه وزارت
ارشاد از دادن پروانه نمایش به آن خودداری کرد و در نتیجه این فیلم شش سال
توقیف شد. بنابراین این تضادها و اختلاف سلیقهها همواره وجود داشته است
ولی مشکل فعلی با مسئله فیلم "آدم برفی" متفاوت است و بیشتر به همان معضلی
شبیه است که در دهه 60 ما با سینماهای مشهد و اصفهان داشتیم و مشکل آن نه
ازطریق معاونت سینمائی بلکه ازطریق مجمع تولید کنندگان به عنوان صاحبان
فیلم حل شد.
مشکل کنونی نیز فقط از طریق تشکلها و همبستگیهای صنفی قابل حل است و لاغیر. ولی مسئله اینجاست که فعلا هیچ نهاد صنفی منسجمی در درون سینما باقی نمانده که بتواند به نیابت از طرف صاحبان فیلم و دست اندرکاران وارد مذاکره با مسئولان حوزه هنری بشود و مشکل را حل کند و به یک توافق منصفانه دست یابند.
در حال حاضر سازمان سینمایی آلوده به مسائلی صنفی شده و به یک دسته و گروه
از دست اندرکاران متمایل شدهاست و گردانندگان بعضی از تشکلهای صنفی نیز
به تصمیمگیریهای سازمان سینمایی پیوند خوردهاند که این هر دو مشکلزا
هستند و نمیتواند به حل مشکلات کمک کند.
* اشاره کردید که صنف و یا تشکیل شوراهای مشورتی بسیاری از مسائل
را در گذشته حل میکرد، اما در حال حاضر به نوعی این معادلات در سلسله
مراتب مدیریت به هم ریخته است و کار به جایی رسیده که مقامهای ارشد سینما
درباره صنفیترین مسائل نظر می دهند...
سینما از کوک خارج شده است و معلوم نیست صدای
زخمه این ساز ناکوک از کجا درمیآید. در واقع صنعت سینما این روزها رنگ و
بوی سیاست گرفته است این در حالی است که مقوله سیاست مدام در حال دگرکونی و
بالا و پایین شدن است و صنعت سینما به یک فضای ایستا و ثابت محتاج است.
* در دیدار با رئیس جمهوری درباره سرانجام خانه سینما که شما هم حضور داشتید چه مسائلی مطرح شد. خروجی این دیدار چه بود؟
رئیس جمهوری گفت یک نفر از طرف وزیر ارشاد و
شش نفر هم از طرف خانه سینما تعیین شوند و مسئله اساسنامه خانه سینما را حل
کنند. من به وی گفتم مشکل ما اساسنامه نیست. در پاسخ گفت "بهانه که
اساسنامه است بهانه را بردارید و مشکل را حل کنید و بعد خانه سینما بار
دیگر فعال شود" اما از آن زمان به بعد هیچ اتفاقی نیافتاد.
* با این اوصاف صنف در سینما چه زمانی معنای دوباره پیدا میکند؟
زمانی که اختلافات صنفی به اوج رسیده بود و
معاونت سینمایی به یکی از گروهها متمایل شده بود من مطلبی نوشتم و گفتم که
صنف یک معنا و ارشاد معنای دیگری دارد و تداخل این دو در هم نه تنها گرهی
از مشکلات باز نمیکند بلکه مشکلات را تشدید میکند.
دادن اختیارات سازمان سینمائی به صنوف کارغلطی بوده وهست. تصویب فیلمنامه
از طرف صنف، کار درستی نیست حتی اگر خیرخواهانه باشد، دخالت صنوف در صدور
پروانه ساخت و پروانه نمایش اشتباه فاحشی است. درست مثل اینکه بگوییم
دادستان و وکیل مدافع و قاضی را با هم قاطی کردهایم. از صنف انتظارهای
متفاوتی میرود و ارشاد نیز وظایف دیگری دارد. چراغ سبز و قرمز از سازمان
سینمایی پذیرفتنی است و از صنف غیرقابل پذیرش است. صنفی که چراغ سبز و قرمز
داشته باشد صنف نیست شعبه دوم سازمان سینمائی و یا به تعبیر خود آقای
شمقدری بازوی وزارت ارشاد است.
صنف یک پدیده داوطلبانه است که آدمها با منافع مشترک دور هم جمع میشوند و
سعی میکنند به جای اینکه چند صدا باشند یک صدا باشند و مطالبات خود را
مطرح کنند اما ارشاد یک نهاد قانونی است و دارای تشکیلات دولتی. ادغام این
دو در هم نتیجه اش همین وضعی است که اکنون شاهد آن هستیم.
* بهعنوان آخرین سئوال طرح پروژههای میلیاردی از سوی سازمان
سینمایی بسیار مطرح است تولیدهای میلیاردی را تا چه اندازه در قالب
استانداردهای سینمای ایران میدانید؟
در آغاز باید آرزو کنم شاهد روزی باشیم که
سینمای ایران از شر بودجههای دولتی خلاص شود، چراکه تهیهکننده دولتی نه
دغدغه مخارج فیلم و نه دغدغه جذابیت و جذب مخاطب را دارد و نه به فکر
بازگشت سرمایه است. تهیهکننده دولتی فقط به جذب سرمایه فکر میکند. سود او
در تولید و نه در جلب مخاطب است.
در نتیجه حتی از برآوردن مقصود و هدف و نیت سرمایه گذار دولتی نیز عاجز میماند چرا که اینگونه فیلمها تماسی با مخاطبان مورد نظرسرمایهگذار برقرار نمیکند که بتوانند ناقل پیام وهدف او باشند. نگاهی به فیلمهای دولتی سالهای اخیر بیندازید و مخارج آنها و تعداد تماشاچیان را محاسبه کنید تا صدق سخنان بنده معلوم شود.
امیدوارم روزی برسد که نه فارابی و نه وزارت ارشاد و نه سازمان سینمایی و نه حوزه هنری و نه هیچ نهاد دولتی دیگر پولی برای ساختن فیلم سینمایی پرداخت نکنند و سینما را به بخش خصوصی واگذار کنند و اجازه بدهند سینمای نجیب ما طبق ضوابط و مقررات نظام با مخاطبان برخورد کند و به حیات طیبهاش ادامه دهد.
بوجههای دولتی باید صرف زیرساختهای سینمای ایران چون سالنهای سینما، استودیوها، تجهیزات لابراتواری و... شود. من معتقدم که ساخت فیلمهای میلیاردی تحت عنوان فیلمهای فاخر تنها ویترینی برای مدیریتهایی است که میخواهند عدم کارایی مدیریت خود را پشت این فیلمهای پرزرق و برق پنهان سازند.