کد خبر 170252
تاریخ انتشار: ۲۲ آبان ۱۳۹۱ - ۱۵:۴۶

راننده که دست چپش بیرون ماشین بود و یک کتی رانندگی میکرد.خودش رو صاف کرد و ابروی راستش رو تو آینه وسط ماشین داد بالا یک نگاهی به قیافه من انداخت با تحکم خاصی تو صداش گفت : نــــــه! نداریم…

به گزارش سرویس وبلاگستان مشرق، نویسنده وبلاگ جنبش دانشجویی حیا، در آخرین پست وبلاگ خود نوشت:
بعد از ظهر یک روز پاییزی بود.
خیلی عجله داشتم،داشت دانشگاهم دیر میشد.
استاد ترمودینامیک خیلی سختگیر بود خودش وارد کلاس میشد بعد از خودش رو راه نمیداد…
رسیدم سر بلوار ابوذر تو ابتدای خیابان پیروزی.
چند لحظه اول خط منتظر تاکسی بودم.
چون فکر قیافه ی استاد بودم زمان خیلی سریع با استرس برام میگذشت…
هی ساعت تلفن همراهم رو نگاه میکردم.
تا اینکه بالاخره یک پیکان اومد..
منم سومین نفر تو صف منتظر برای تاکسی بودم.
به ناچار افتادم نفر وسط رو صندلی عقب تاکسی..
واقعا اذیت میشه کسی که وسط بشینه…






یک میل گاردان دقیقا از زیر پای آدم تو پیکان رد میشه…
سمت چپ و راستی آدم هم با خیال راحت میشینن باید مثل یک بند باز تا آخر مسیر پای آدم رو این میل گاردان خشک بشه…
راننده از این جوونا بود و صدای ضبط ماشینش رو یکم ولوم داد.
پل دوم ابوذر رو رد کردیم آهنگ رو عوض کرد و یک زن خواننده شروع کرد به خوندن…!
چند لحظه مکث کردم شاید عوض بکنه ولی دیدم نه!!
راننده رفته تو حس بیا و ببین..!
یک لحظه سکوتی که بین مسافران تاکسی حکم فرما بود و کسی جز زن خواننده اجازه شکستنش رو نداشت به راننده با احترام گفتم:
"ببخشید! آهنگ مرد ندارید بذارید.”
راننده که دست چپش بیرون ماشین بود و یک کتی رانندگی میکرد.
خودش رو صاف کرد و ابروی راستش رو تو آینه وسط ماشین داد بالا
یک نگاهی به قیافه من انداخت با تحکم خاصی تو صداش گفت :
نــــــه! نداریم…
نگاه خاصش رو تو آینه حفظ کرد که ببینه عکس العمل من چی هست..
با لبخند و محترمانه گفتم پس خیلی ممنون همین کنار پیاده میشم..
سری توقف کرد…

پیاده شدم باز انتظار رو در چشماش میخوندم که یک غری چیزی بزنم!
در کمال احترام گفتم : چقدر (کرایه) باید تقدیم کنم!؟
کرایه ی تا آخر مسیر رو گفت بهم تا زهر چشمی هم از دیگران گرفته باشه.
منم دادم و گفتم خدمت شما بفرمائید.
.....
دیگه اصلا نه فکر استاد بودم نه فکر استرس دیر شدن…خیالم راحت بود و آرامش داشتم..
از این خوشحال بودم که کوچکترین وظیفه ای که برای امر به معروف و نهی از منکر داشتم را انجام دادم…
مهم نیست الان تاثیر نکند ولی کاری که برای رضای خدا انجام دادم قطعا خداوند اثرش را در راننده نگذارد در باقی مسافرها خواهد گذاشت ..
چند لحظه منتظر شدم یک تاکسی خالی اومد این دفعه جلو نشستم …
جلوی دانشگاه تهران جنوب پیاده شدم..
رسیدم هنوز استاد نیومده بود.
کار داشته گویا… دیرتر رسید به کلاس…
از اون به بعد هم در هر تاکسی دیدم خواننده زن گذاشته تذکر دادم که خداروشکر راننده ها با اینکه تعجب کردند ولی بلافاصله انجام دادند..و آهنگ را عوض کردند.
امر به معروف و نهی از منکر نباشد بنیان جامعه صدمه میبیند.
التماس دعا
یاعلی

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 7
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • ۱۵:۴۸ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۲
    0 0
    عجب....
  • ۱۵:۵۷ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۲
    0 0
    عجب....
  • ۱۶:۱۵ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۲
    0 0
    حکم گوش دادن به آهنگ با صدای یه زن چیست؟
  • ۱۶:۵۵ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۲
    0 0
    وقتی یک مثلا دانشجو نتواند سطح اهمیت مسائل را تشخیص بدهد چه انتظاری از دیگران می توان داشت؟ این دانشجو در مورد گرفته شدن جان یک متهم که وبلاگ می نوشته (گیریم که کاملا بی انصافی می کرده و توهین می کرده و ...) در دستان نیروی انتظامی نظر خاصی از باب امر به معروف و نهی از منکر ندارد؟ شما که این خبر را منتشر کرده اید چه؟ امروز کدامیک مهم تر است؟ جان یک متهم در دست نیروی انتظامی یا پخش شدن صدای خواننده زن در یک تاکسی با 5 نفر سرنشین؟! فشارهای روز افزون اقتصادی و بی تدبیری مسئولان یا صدای خواننده زن؟! کار بزرگی نکرده ای اخوی. خیلی به خودت غره نشو.
  • farzaneh ۱۷:۲۲ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۲
    0 0
    gonahe Kabire Albate baraye yek mard
  • سرباز ۰۹:۵۲ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۳
    0 0
    اگر امر به معروف ونهي از منكر در جامعه ترك شود اشرار انچنان بر جامعه حاكم شوند كه ديگر صداي خوبان به جامعه نرسد
  • طلعت آدینه ۲۲:۴۱ - ۱۳۹۳/۰۲/۰۴
    0 0
    بنده خدا مثل اینکه حالت خوش نیستا.... خودت فهمیدی چی گفتی؟ متهم کیه؟ جانش؟!!! اقتصادی و ...

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس