البته میزان مصادره و اشک تمساح ریختن بیبیسی، بستگی به شخصیت، جایگاه، مقام؛ سابقه و نام و نشان فردِ تازه از دنیا رفته دارد. گاهی هنرمندی است که هیچ حرف سیاسی از او شنیده نشده، اما ناگهان بعد از مرگ به چهرهی سیاسی مخالف حکومت تبدیل میشود! گاهی شهیدی در راه انقلاب و دفاع مقدس است که از قضا با روشنفکران سکولار و لائیک و ضدانقلاب هم مشکل داشته، اما بیبیسی برایش مراسم میگیرد و از مخالفتش با حکومت میگوید! گاهی هم شاعری است مثل قیصر امین پور که شاعر انقلاب است اما بیبیسی بعد از پنج سال نتیجه میگیرد که او در سالهای آخر عمرش، مخالف حکومت شده بود!
این قبیل اشک ریختنها و سینهزدنهای نمایشی آنقدر تابلو است که به خوبی رنگ و بوی مصادره سیاسی را میتوان در پس آن دید. در قدم اول، بنا را بر اثبات دشمنی با انقلاب و یا پشیمانی آدمها از روحیه انقلابی میگذارند. اگر ادعای دشمنی و پشیمانی به راحتی قابل اثبات نباشد، به یک شگرد منافقانهی دیگر میرسند. ادعای دوستی با امام و دشمنی با آیت الله خامنهای!
مثلا به همین ادعاهای بیبیسی درباره قیصر نگاه کنید. از سویی با شاعری طرف هستند که انقلابی بود، یعنی این ویژگی را نمیتوانند از او بگیرند، از سوی دیگر وظیفه دارند که به هر قیمت ممکن مخالفتش را با انقلاب ثابت کنند. بنابراین نویسنده در هر جمله و پاراگراف، خودش را به آب و آتش زده تا یک طوری مخالفت قیصر را با رهبر انقلاب نشان دهد. حتی به بهانهی عکس نگرفتن و در جلسهی شعر حضور نداشتن و اسم رهبر را نبردن! جالب اینجاست که این ادعاها را برای آن شاعرانی که مثلا اسم رهبری را برده و یا برایش شعر گفته اند هم تکرار می کنند؛ البته به شکلی دیگر!
خلاصه مطمئن باشید که جناب بیبیسی برای تک تک هنرمندان، فرهنگیان، سیاستمداران، اقتصاددانان، ورزشکاران و … یعنی برای همه شخصیتهای شناخته شدهی این مملکت نقشه کشیده و از همین حالا خاطرات و مقالات و گزارشاتی را آماده کرده و کنار گذاشته. فقط منتظر است تا خبر رفتنشان را بشنود! کاری هم به این ندارد که فلانی و بهمانی یک عمر چگونه زندگی کردهاند و اصلا چه تفکرات و عقایدی داشتهاند و به کدام جهانبینی و مرام و مکتبی وابسته بودهاند؟ مهم این است که دستشان از این دنیا کوتاه است و قادر به دفاع از خودشان نیستند. چه فرصتی از این بهتر برای لاشخورهای سیاسی؟