به گزارش مشرق، باشگاههاي بزرگ مثل پرسپوليس و استقلال در اين زمينه ركورددار هستند و بيشتر از آنكه به فكر اصلاح ساختارها براي رسيدن به معناي واقعي باشگاه حرفهاي باشند با ايجاد اين پستها به تنهاي كه از ريشه خشكيده است، شاخ و برگهايي ميدهند كه دوام چنداني ندارد و با كوچكترين تغيير و تحولي از بين ميرود و فراموش ميشود.
اين روزها پرسپوليس نمونه نزديك اين اتفاق است، رويانيان اولين نفري است كه عجولانه به يك عضو از هرم مديريتي باشگاهش، در فاصله زماني كوتاهي چند عنوان ميدهد. او در اين زمينه از ساير همتايانش در مدت زمان حضور در پرسپوليس پيشي گرفته و از اين نظر رقابت را برده است. با مروري بر اين سمتها سعي داريم ميزان اثرگذاري آنها در حركت رو به جلوي باشگاهها را مورد ارزيابي قرار دهيم.
مدير فني
مدير فني را ميتوان قديميترين واژهاي دانست كه چند سالي است در فوتبال ما رواج پيدا كرده، پستي كه در فوتبال دنيا كارايي خوبي دارد. به لحاظ تعريف واژه به معناي مديريت ارشد در يك باشگاه فوتبال است كه بيشتر در اروپا به معناي واقعي كاربردي فوتبالي دارد. يك مدير فني به عنوان واسطه بين مديرعامل و هيات مديره و كادر فني حضور دارد و باعث ميشود تا مديرعامل تمركز اصلياش را روي مسائل كلان متمركز كند. در فوتبال ما با اين كه بزرگاني مثل علي پروين، حشمت مهاجراني و ناصر حجازي اين مسئوليت را عهدهدار شدند، اما به معناي واقعي حوزه اختيارات يك مدير فني را نداشتند.
در اين پست كارشناسان بر اين باورند كه فقط مرحوم محمد رنجبر در زمان حضور در پست مديريت فني تيم ملي فوتبال، عملكردي داشت كه نزديك به تعريف درست يك مدير فني بود.
مهدي مناجاتي در مورد پست مديريت فني در فوتبال كشورمان به «جامجم» ميگويد: در كشورهاي صاحب نام دنيا، از بزرگان فوتبال يك كشور كه تجربه و كارايي لازم را داشته باشند، استفاده و براي او دايرهاي از وظايف را تعيين ميكنند، اما در ايران متاسفانه اين سمت خوب جا نيفتاده و شاهد هستيم گاهي برخي مديران وقتي كسي را از كادر فني كنار ميگذارند براي اين كه دلخور نشود، سمت مديريت فني را به او ميدهند، در حالي كه اگر عقيده به توانايي او در بعد فني داشتند از كادر فني كنار نميرفت؛ اين يك واقعيت در فوتبال ماست.
منصور پورحيدري، پيشكسوت استقلال كه تجربه حضور در كنار اين تيم در سمتهاي مختلف را داشته است، در گفتوگو با جامجم تصريح ميكند: اگر بين همه افراد حاضر در يك باشگاه در سمتهاي مختلف هماهنگي لازم وجود داشته باشد، هيچ بحث حاشيهاي هم درست نميشود. در عمل مسئوليتهاي سرمربي و مدير فني نبايد تداخلي باهم داشته باشد، چون تصميمگيرنده اصلي سرمربي است و مدير فني نقش نظارتي و مشورتي دارد. با اين كه اين سالها استفاده درستي از مدير فني نداشتهايم، اما خوشبختانه اين مساله هم در حال جاافتادن است و در سالهاي آتي ميتوانيم استفاده بهتري از نيروهاي يك باشگاه داشته باشيم.
رئيس سازمان فوتبال
رئيس سازمان فوتبال هم پست جديدي است كه در چند سال اخير برخي مديران تعريف كردهاند تا به قول خودشان شخصي كه عهدهدار اين سمت ميشود، وظيفه ساماندهي فوتبال يك باشگاه در ردههاي مختلف سني را داشته باشد.
اما فوتبال باشگاهي ما فقط سپاهان را به عنوان نمونه باشگاهي سامان يافته در ردههاي مختلف سني دارد، باشگاهي كه با تكيه بر ثبات در مديريت و تصميمگيريها اگر پستي هم در اين زمينه تعريف كرد استفاده درستي از آن داشت و حاصل اين شد كه امروز اين باشگاه اصفهاني در زمينه ساختارسازي سرآمد بقيه باشگاههاي ليگ برتري بوده است.
غير از اين استقلال تلخترين خاطره را از حضور رئيس سازمان فوتبال دارد. سال 85 بود كه استقلال با قهرماني در پنجمين دوره ليگ برتر به عنوان يكي از نمايندگان ايران آماده حضور در ليگ قهرمانان آسيا ميشد. امير قلعهنويي كه سرمربي تيم ملي بود به طور همزمان رئيس سازمان فوتبال استقلال هم شد و در اين سمت اشتباهي مرتكب شد كه هنوز هم هواداران آبي فراموش نكردهاند. استقلال به دليل دير ارسال شدن ليست بازيكنانش به AFC با حذف زودهنگام از گردونه رقابتها روبهرو شد كه آن زمان قلعهنويي مقصر آن شناخته شد و غير از اين حضور، در اين پست ثمره ديگري براي باشگاه استقلال نداشت.
نكته: فوتبال در كشورمان از نظر ساختار شبيه تنه درختي از ريشه خشكيده است كه به جاي اصلاح آن شاخ و برگهايش را زياد ميكنند؛ شاخ و برگي كه دوام چنداني ندارد
حالا قرار است مهدي تاج كه از سوي رويانيان به اين سمت منصوب شده، پس از معارفه در برج ميلاد فوتبال پرسپوليس را ساماندهي كند. رويانيان ميگويد تمام اختيارات فوتبالي باشگاه را از صفر تا صد به تاج سپرده و اين شامل تمام تيمها در ردههاي سني مختلف ميشود. اين در حالي است كه نياز اول و اساسي پرسپوليسيها در ليگي كه تا هفته يازدهم، تاريخي گذرانده و آمار عجيبي به ثبت رساندهاند، سر و سامان دادن تيم بزرگسالان است كه با وجود هزينههاي ميلياردي نتوانسته انتظارها را برآورده كند، اما رويانيان و همكارانش به نظر مشغول ساختارسازي هستند كه قبلا جواب نداده است.
مدير راهبردي
رويانيان ابتداي همين فصل بود كه پست جديدي را به فوتبال ما هديه كرد؛ مدير راهبردي پرسپوليس. اين سمت به علي پروين رسيد، كسي كه با شعار مديرعامل براي توجه به نظرات پيشكسوتان وارد عرصه شد. رويانيان در تعريف مدير راهبردي ميگفت كسي كه بتواند در تصميمگيريهاي اصلي مثل انتخاب سرمربي خارجي يا ايراني به باشگاه كمك كند، چندي بعد در حالي كه به نظر ميرسيد علي پروين به عنوان مدير راهبردي با مربي ايراني موافق است، رويانيان به اين جمعبندي رسيد كه مربي خارجي به درد تيمش ميخورد و اعلام كرد باشگاه به اهداف لازم از حضور مدير راهبردي رسيده و زمان فعاليت اين مدير تمام شده است. يعني عملا پروين ديگر مدير راهبردي نبود، آيا اين چيزي جز بازي با كلمات بود؟
مشاور مديرعامل
مشاور مديرعامل هم از اين قاعده مستثني نبوده است، يك پست اجرايي كه از ديد فوتباليها تشريفاتي است و هيچ اختيار اجرايي ندارد. اگر به خاطر بياوريم روزهايي را كه قلعهنويي در استقلال سرمربي شد و مشاور مديرعامل بودن به حجازي رسيد تا مدير فني نباشد كه در كار قلعهنويي دخالت كند بر اين ادعا صحه گذاشته و به اين باور ميرسيم كه هيچ يك از مديران عامل باشگاهها در سطح اول فوتبال نه مشورتپذير هستند و نه حتي توصيهپذير كه بخواهند از حضور يك مشاور استفاده درستي داشته باشند.
عضو كميته فني
كميته فني هم با وجود برخي استثناها كه در اين زمينه وجود داشته، مجموعهاي نيست كه در عمل بتواند گرهي از مشكلات فني تيمهاي بحرانزده باز كند. رئيس كميته فني هم چنين جايگاهي دارد، نمونه بارز ميزان اثرگذاري كميته فني در زمان انتخاب سرمربي تيم ملي در فدراسيون فوتبال رخ داد، طبق ماده 55 قانون فيفا و اساسنامه فدراسيون فوتبال سرمربي تيم ملي بايد بعد از تشكيل كميته فني و اعمال نظر اعضا انتخاب ميشد، اما يكباره بدون توجه به اين نظرات، فدراسيون فوتبال در مورد سرمربي خارجي به نتايجي رسيد كه اعلام كرد و همين موضوع باعث ايجاد حرف و حديث شد. منصور ابراهيمزاده، يكي از اعضاي كميته فني آن زمان فدراسيون بود كه از اين برخورد ناراضي به نظر ميرسيد. وي به جامجم ميگويد: بايد نقش كميته فني مشخص شود، هميشه در جلسات كميته حرفهاي خوبي مثل برنامهريزي بلندمدت، نظارت بر عملكرد مربيان، تصميمگيري و راي در انتخابها زده ميشود، اما در عمل چيز ديگري ميبينيم كه اين نقش را زير سوال ميبرد. با اين وضع از مشورت راه به جايي نميبريم.
رئيس كميته فني
علي پروين هم نمونهاي از رئيس كميته فني است كه در حال حاضر اين عنوان را در پرسپوليس دارد. اما وقتي با نتايج ضعيف پرسپوليس در هفتههاي نخست روبهرو شد به انتخاب ژوزه اعتراض كرد و با واكنش رويانيان مواجه شد تا دوباره ياد حرف قديمياش بيفتد كه كميته فني يعني كشك!
مديرتوسعه فوتبال
مدير توسعه فوتبال جديد نيست، اما كمتر فعاليتي متناسب با معناي اين مديريت ديده شده و معلوم نيست چه فرقي بين رئيس سازمان فوتبال و مدير توسعه فوتبال هست كه رويانيان را وادار كرده براي رسيدن به اهداف مورد نظرش هر دو سمت را به تاج بدهد. بايد براي قضاوت درباره اين پست تا آخر اين فصل صبر كنيم و ببينيم پرسپوليس در اين زمينه چه ميكند؟
عضو هيات مديره و رئيس هيات مديره
هيات مديره با اين كه يكي از ضرورتهاي باشگاههاست، اما در تاثيرگذار بودن آن هم بخصوص در پرسپوليس و استقلال سالهاي اخير جاي بحث وجود دارد، نفراتي با اهداف مختلف پيشتر از سوي سازمان ورزش و حال از سوي وزارتخانه به هيات مديره اضافه ميشوند كه اغلب بدون اين كه هيچ تاثيري بگذارند كنار ميروند و بعد از مدتها دوباره روي كار ميآيند.
محمود خوردبين، سرپرست سابق باشگاه پرسپوليس در اين باره ميگويد: جاي تاسف است كه حتي هيات مديره هم نهادي بياثر در اداره باشگاههاي ايران است، نهادي كه اغلب به برگزاري چند نشست در طول فصل با مديرعامل بسنده ميكند و تمام كارها را مديرعامل انجام ميدهد.
و اين داستان ادامه دارد...
با اين اوصاف به نظر ميرسد باشگاهها به جاي استفاده از نيروهايي كه در مجموعه زيرنظر خود جمع ميكنند، به فكر بازي با عناوين هستند و بيآن كه نتيجهاي بگيرند ردپايي از خود در تاريخ به جاي ميگذارند و ميروند، اما اين داستان همچنان ادامه دارد.
منبع : جام جم
اين روزها پرسپوليس نمونه نزديك اين اتفاق است، رويانيان اولين نفري است كه عجولانه به يك عضو از هرم مديريتي باشگاهش، در فاصله زماني كوتاهي چند عنوان ميدهد. او در اين زمينه از ساير همتايانش در مدت زمان حضور در پرسپوليس پيشي گرفته و از اين نظر رقابت را برده است. با مروري بر اين سمتها سعي داريم ميزان اثرگذاري آنها در حركت رو به جلوي باشگاهها را مورد ارزيابي قرار دهيم.
مدير فني
مدير فني را ميتوان قديميترين واژهاي دانست كه چند سالي است در فوتبال ما رواج پيدا كرده، پستي كه در فوتبال دنيا كارايي خوبي دارد. به لحاظ تعريف واژه به معناي مديريت ارشد در يك باشگاه فوتبال است كه بيشتر در اروپا به معناي واقعي كاربردي فوتبالي دارد. يك مدير فني به عنوان واسطه بين مديرعامل و هيات مديره و كادر فني حضور دارد و باعث ميشود تا مديرعامل تمركز اصلياش را روي مسائل كلان متمركز كند. در فوتبال ما با اين كه بزرگاني مثل علي پروين، حشمت مهاجراني و ناصر حجازي اين مسئوليت را عهدهدار شدند، اما به معناي واقعي حوزه اختيارات يك مدير فني را نداشتند.
در اين پست كارشناسان بر اين باورند كه فقط مرحوم محمد رنجبر در زمان حضور در پست مديريت فني تيم ملي فوتبال، عملكردي داشت كه نزديك به تعريف درست يك مدير فني بود.
مهدي مناجاتي در مورد پست مديريت فني در فوتبال كشورمان به «جامجم» ميگويد: در كشورهاي صاحب نام دنيا، از بزرگان فوتبال يك كشور كه تجربه و كارايي لازم را داشته باشند، استفاده و براي او دايرهاي از وظايف را تعيين ميكنند، اما در ايران متاسفانه اين سمت خوب جا نيفتاده و شاهد هستيم گاهي برخي مديران وقتي كسي را از كادر فني كنار ميگذارند براي اين كه دلخور نشود، سمت مديريت فني را به او ميدهند، در حالي كه اگر عقيده به توانايي او در بعد فني داشتند از كادر فني كنار نميرفت؛ اين يك واقعيت در فوتبال ماست.
منصور پورحيدري، پيشكسوت استقلال كه تجربه حضور در كنار اين تيم در سمتهاي مختلف را داشته است، در گفتوگو با جامجم تصريح ميكند: اگر بين همه افراد حاضر در يك باشگاه در سمتهاي مختلف هماهنگي لازم وجود داشته باشد، هيچ بحث حاشيهاي هم درست نميشود. در عمل مسئوليتهاي سرمربي و مدير فني نبايد تداخلي باهم داشته باشد، چون تصميمگيرنده اصلي سرمربي است و مدير فني نقش نظارتي و مشورتي دارد. با اين كه اين سالها استفاده درستي از مدير فني نداشتهايم، اما خوشبختانه اين مساله هم در حال جاافتادن است و در سالهاي آتي ميتوانيم استفاده بهتري از نيروهاي يك باشگاه داشته باشيم.
رئيس سازمان فوتبال
رئيس سازمان فوتبال هم پست جديدي است كه در چند سال اخير برخي مديران تعريف كردهاند تا به قول خودشان شخصي كه عهدهدار اين سمت ميشود، وظيفه ساماندهي فوتبال يك باشگاه در ردههاي مختلف سني را داشته باشد.
اما فوتبال باشگاهي ما فقط سپاهان را به عنوان نمونه باشگاهي سامان يافته در ردههاي مختلف سني دارد، باشگاهي كه با تكيه بر ثبات در مديريت و تصميمگيريها اگر پستي هم در اين زمينه تعريف كرد استفاده درستي از آن داشت و حاصل اين شد كه امروز اين باشگاه اصفهاني در زمينه ساختارسازي سرآمد بقيه باشگاههاي ليگ برتري بوده است.
غير از اين استقلال تلخترين خاطره را از حضور رئيس سازمان فوتبال دارد. سال 85 بود كه استقلال با قهرماني در پنجمين دوره ليگ برتر به عنوان يكي از نمايندگان ايران آماده حضور در ليگ قهرمانان آسيا ميشد. امير قلعهنويي كه سرمربي تيم ملي بود به طور همزمان رئيس سازمان فوتبال استقلال هم شد و در اين سمت اشتباهي مرتكب شد كه هنوز هم هواداران آبي فراموش نكردهاند. استقلال به دليل دير ارسال شدن ليست بازيكنانش به AFC با حذف زودهنگام از گردونه رقابتها روبهرو شد كه آن زمان قلعهنويي مقصر آن شناخته شد و غير از اين حضور، در اين پست ثمره ديگري براي باشگاه استقلال نداشت.
نكته: فوتبال در كشورمان از نظر ساختار شبيه تنه درختي از ريشه خشكيده است كه به جاي اصلاح آن شاخ و برگهايش را زياد ميكنند؛ شاخ و برگي كه دوام چنداني ندارد
حالا قرار است مهدي تاج كه از سوي رويانيان به اين سمت منصوب شده، پس از معارفه در برج ميلاد فوتبال پرسپوليس را ساماندهي كند. رويانيان ميگويد تمام اختيارات فوتبالي باشگاه را از صفر تا صد به تاج سپرده و اين شامل تمام تيمها در ردههاي سني مختلف ميشود. اين در حالي است كه نياز اول و اساسي پرسپوليسيها در ليگي كه تا هفته يازدهم، تاريخي گذرانده و آمار عجيبي به ثبت رساندهاند، سر و سامان دادن تيم بزرگسالان است كه با وجود هزينههاي ميلياردي نتوانسته انتظارها را برآورده كند، اما رويانيان و همكارانش به نظر مشغول ساختارسازي هستند كه قبلا جواب نداده است.
مدير راهبردي
رويانيان ابتداي همين فصل بود كه پست جديدي را به فوتبال ما هديه كرد؛ مدير راهبردي پرسپوليس. اين سمت به علي پروين رسيد، كسي كه با شعار مديرعامل براي توجه به نظرات پيشكسوتان وارد عرصه شد. رويانيان در تعريف مدير راهبردي ميگفت كسي كه بتواند در تصميمگيريهاي اصلي مثل انتخاب سرمربي خارجي يا ايراني به باشگاه كمك كند، چندي بعد در حالي كه به نظر ميرسيد علي پروين به عنوان مدير راهبردي با مربي ايراني موافق است، رويانيان به اين جمعبندي رسيد كه مربي خارجي به درد تيمش ميخورد و اعلام كرد باشگاه به اهداف لازم از حضور مدير راهبردي رسيده و زمان فعاليت اين مدير تمام شده است. يعني عملا پروين ديگر مدير راهبردي نبود، آيا اين چيزي جز بازي با كلمات بود؟
مشاور مديرعامل
مشاور مديرعامل هم از اين قاعده مستثني نبوده است، يك پست اجرايي كه از ديد فوتباليها تشريفاتي است و هيچ اختيار اجرايي ندارد. اگر به خاطر بياوريم روزهايي را كه قلعهنويي در استقلال سرمربي شد و مشاور مديرعامل بودن به حجازي رسيد تا مدير فني نباشد كه در كار قلعهنويي دخالت كند بر اين ادعا صحه گذاشته و به اين باور ميرسيم كه هيچ يك از مديران عامل باشگاهها در سطح اول فوتبال نه مشورتپذير هستند و نه حتي توصيهپذير كه بخواهند از حضور يك مشاور استفاده درستي داشته باشند.
عضو كميته فني
كميته فني هم با وجود برخي استثناها كه در اين زمينه وجود داشته، مجموعهاي نيست كه در عمل بتواند گرهي از مشكلات فني تيمهاي بحرانزده باز كند. رئيس كميته فني هم چنين جايگاهي دارد، نمونه بارز ميزان اثرگذاري كميته فني در زمان انتخاب سرمربي تيم ملي در فدراسيون فوتبال رخ داد، طبق ماده 55 قانون فيفا و اساسنامه فدراسيون فوتبال سرمربي تيم ملي بايد بعد از تشكيل كميته فني و اعمال نظر اعضا انتخاب ميشد، اما يكباره بدون توجه به اين نظرات، فدراسيون فوتبال در مورد سرمربي خارجي به نتايجي رسيد كه اعلام كرد و همين موضوع باعث ايجاد حرف و حديث شد. منصور ابراهيمزاده، يكي از اعضاي كميته فني آن زمان فدراسيون بود كه از اين برخورد ناراضي به نظر ميرسيد. وي به جامجم ميگويد: بايد نقش كميته فني مشخص شود، هميشه در جلسات كميته حرفهاي خوبي مثل برنامهريزي بلندمدت، نظارت بر عملكرد مربيان، تصميمگيري و راي در انتخابها زده ميشود، اما در عمل چيز ديگري ميبينيم كه اين نقش را زير سوال ميبرد. با اين وضع از مشورت راه به جايي نميبريم.
رئيس كميته فني
علي پروين هم نمونهاي از رئيس كميته فني است كه در حال حاضر اين عنوان را در پرسپوليس دارد. اما وقتي با نتايج ضعيف پرسپوليس در هفتههاي نخست روبهرو شد به انتخاب ژوزه اعتراض كرد و با واكنش رويانيان مواجه شد تا دوباره ياد حرف قديمياش بيفتد كه كميته فني يعني كشك!
مديرتوسعه فوتبال
مدير توسعه فوتبال جديد نيست، اما كمتر فعاليتي متناسب با معناي اين مديريت ديده شده و معلوم نيست چه فرقي بين رئيس سازمان فوتبال و مدير توسعه فوتبال هست كه رويانيان را وادار كرده براي رسيدن به اهداف مورد نظرش هر دو سمت را به تاج بدهد. بايد براي قضاوت درباره اين پست تا آخر اين فصل صبر كنيم و ببينيم پرسپوليس در اين زمينه چه ميكند؟
عضو هيات مديره و رئيس هيات مديره
هيات مديره با اين كه يكي از ضرورتهاي باشگاههاست، اما در تاثيرگذار بودن آن هم بخصوص در پرسپوليس و استقلال سالهاي اخير جاي بحث وجود دارد، نفراتي با اهداف مختلف پيشتر از سوي سازمان ورزش و حال از سوي وزارتخانه به هيات مديره اضافه ميشوند كه اغلب بدون اين كه هيچ تاثيري بگذارند كنار ميروند و بعد از مدتها دوباره روي كار ميآيند.
محمود خوردبين، سرپرست سابق باشگاه پرسپوليس در اين باره ميگويد: جاي تاسف است كه حتي هيات مديره هم نهادي بياثر در اداره باشگاههاي ايران است، نهادي كه اغلب به برگزاري چند نشست در طول فصل با مديرعامل بسنده ميكند و تمام كارها را مديرعامل انجام ميدهد.
و اين داستان ادامه دارد...
با اين اوصاف به نظر ميرسد باشگاهها به جاي استفاده از نيروهايي كه در مجموعه زيرنظر خود جمع ميكنند، به فكر بازي با عناوين هستند و بيآن كه نتيجهاي بگيرند ردپايي از خود در تاريخ به جاي ميگذارند و ميروند، اما اين داستان همچنان ادامه دارد.
منبع : جام جم