شمقدری در این نشست که در سال 1384 برگزار شد و او در این زمان مشاور هنری رییس جمهور بود، مواردی را مطرح کرد که سالهاست جزو درد و دل همه دلسوزان هنر انقلاب بوده است.
امروز اما سال 1391 است و شمقدری حدود سه سال است که سکان اصلی سینما را در معاونت سینمایی وزارت ارشاد و حالا سازمان سینمایی در اختیار دارد.
مقایسه سخنان وی در آن سالها و عملکردش در این سالها برعهده خوانندگان محترم.
متن کامل این سخنان به نقل از فارس در پی می آید:
بسم الله الرحمن الرحیم
خوب من دو – سه تا مقدمه کوتاه می گم چون مطالبم یه مقدار زیاد بود، سعی کردم بنویسم که انشاء الله تو پنج شش دقیقه تموم بشه.
نکته دیگر این که من احساس کردم که یه مقدار از حوزه تعارف خارج بشیم و اجازه می خوام که یک مقدار گفت و گو کنیم که ممکنه بعضی مباحث من هم نیاز نباشه از سیما پخش بشه و بعدا دوستان اگه انتقادی یا نظری داشتند، حتما من رو راهنمایی کنن و نکته آخر اینکه معتقدم بسیاری از آثار ارزشمند بعد از انقلاب ، حاصل و تلاش کار دوستان جمع حاضر است.
بماند که با بسیاری از دوستان جمع حاضر رفاقت و صمیمیت داریم. مقدمه طولانی شد، عذر می خوام.
*امروز مردم بیش از هر زمان با سینمای این کشور قهرند
بسم الله الرحمن الرحیم. امروز با گذشت 27 سال از پیروزی انقلاب اسلامی، مردم ایران، بیش از هر زمان با سینمای این کشور قهرند و فیلم ایرانی نتوانسته است مخاطب خودش را در داخل کشور تثبیت کند.
آسیب شناسی در این پدیده دو سو دارد: 1) یا مردم ایران قدر هنر و هنرمند را نمی دانند یا تولیدات سینمایی از دغده ها ، باورها و آرمان های مردم فاصله دارد.
* 25 سال است با اسم هنر و هنرمند، به سلیقه و خواست ملت ایران توهین کرده ایم
به گواهی تاریخ با افتخارات بزرگی که ملت ایران در طول یک قرن اخیر و به خصوص پس از پیروزی انقلاب اسلامی آفرید، این ملت باهوش ترین و آگاه ترین است و یا حداقل جز ملت های برتر جهان است. ملتی که اهداف انقلاب را پس از 27 سال زنده تر و پویا تر دنبال می کند.
راهپیمایی عظیم و پور شور 22 بهمن در سال گذشته و دفاع جانانه از حق انرژی هسته ای نشان از سلیقه پویا و زیبای ملتی دارد که با انتخابات زیبای تاریخی و مکرر خود هوشمندی و زیبا شناسی متعالی خود را به ثبوت رسانده است. بگذارید اعتراف تلخی بکنم: 25 سال است با اسم هنر و هنرمند، به سلیقه و خواست ملت ایران توهین کرده ایم.
*فیلم هایی که مخاطب خاص دارد (بعضا یک درصد جامعه ایرانی) نزد مدیران و سیاستگزاران و منتقدان، دارای ارج و قرب می شود
نماد استقبال و توجه مردم به سینما که در گیشه و میزان فروش خود را نشان می دهد به عنوان نماد تحقیر نقد می شود و سینمای گیشه ای یک نماد ضد ارزش تلقی می شود و بر عکس فیلم هایی که توان ندارد حتی سازندگان خودش را برای بار دوم به سالن بکشاند، فیلم های هنری و ارزشمند قلمداد می شود.
فیلم هایی که مخاطب خاص دارد (بعضا یک درصد جامعه ایرانی) نزد مدیران و سیاستگزاران و منتقدان، دارای ارج و قرب می شود و عدم استقبال مخاطبان ایرانی را حمل بر بی ذوقی مردم ایران می کنند.
*از دو موضع به خواست و سلیقه مردم، توهین شده: یکی از موضع روشنفکر با دفاع از فیلم های مخاطب خاص و یکی هم از موضع مقدس مابان مدرن
از دو موضع به خواست و سلیقه مردم، توهین شده: یکی از موضع روشنفکر با دفاع از فیلم های مخاطب خاص و یکی هم از موضع مقدس مابان مدرن که دین را در حوزه های فردی، اخلاقی و عبادی حبس کردند و ساحت دین را از حضور در صحنه های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مبرا دانسته اند و در این آشفتگی سینمای دینی و بعدا هم سینمای معناگرا خلق می شود و این مجوزی می گردد برای حرمت شکنی اعتقادی، اخلاقی، تربیتی و رفتاری در دیگر تولیداتی که قرار نیست در ژانر دینی، تعریف شود. جریان حاکم بر سینمای ایران توسط دو مافیای قدرتمند داخلی و خارجی، هدایت و ساماندهی می شود.
*مافیای داخلی بی توجه به آرمان ها و خواست مردم، پول نفت را می گیرد و فیلم هایی می سازد که گاه کمترین فصل مشترک را با جامعه ندارد
مافیای داخلی بی توجه به آرمان ها و خواست مردم، پول نفت را می گیرد و فیلم هایی می سازد که گاه کمترین فصل مشترک را با آنچه در جامعه می گذرد، ندارد. حوزه این سیاست از موضوعات بعضا ارزشی تا فیلم های مبتذل و فاقد نجابت و شرافت ایرانی را در بر می گیرد.
*مردم خود و هویت خود را دورن این فیلم ها نمی یابند
نقطه مشترک این فیلم ها آن است که مردم خود و هویت خود را دورن این فیلم ها نمی یابند. به راستی چند فیلم سراغ دارید که بتواند حداقل گزارش ساده ای از انقلاب عظیم ملت ایران را به مخاطبان ارائه دهد؟
*مدیران و صاحبان سیاست گذار جشنواره های جهانی، فیلم ساز ایرانی را وا داشتند تا به تحقیر ملت خود بپردازد
تنها تجربه موفق سینما ایران، فیلم های دفاع مقدس، در بغض و کج سلیقگی نابود شد و در رویکردی جدید، دفاع مقدس در همین سینما محاکمه می شود. اما مافیای خارجی چه بر سر سینمای این کشور آورد؟ مدیران و صاحبان سیاست گذار جشنواره های جهانی، فیلم ساز ایرانی را وا داشتند تا به تحقیر ملت خود بپردازد و البته جواب این تحقیر را با جوائز رنگارنگ و متعدد و ده ها هزار دلار پرداختند و کار به جایی رسیده که سفیر یک کشور غربی به فیلم ساز ایرانی، راه و چاه موفقیت و ربودن این جوایز با تکبر هرچه تمام، نشان می دهد.
*بعضی اصرار دارند جوایز خارجی جز افتخارات ملی تلقی کنند و بعد اعتراض می کنند که چرا در بازگشت از فستیوال های خارجی مانند ورزشکاران و دانشمندان جوان کشورمان، مورد استقبال مردم قرار نمی گیرند؟
عجیب است این واقعیت برون افتاده از پرده را هنوز بعضی اصرار دارند جز افتخارات ملی تلقی کنند و بعد اعتراض می کنند که چرا در بازگشت از فستیوال های خارجی مانند ورزشکاران و دانشمندان جوان کشورمان، مورد استقبال مردم قرار نمی گیرند؟ باید گفت شما در فیلم هایتان ایران را یک بیغوله وحشتناک نشان داده اید، چطور انتظار دارید ملت بزرگوار ایران با حلقه گل به استقبال شما بیاید؟
مگر شما درک درستی از افتخارات و عزت و غرور ملی ندارید؟
یکی از همین فیلم سازان جشنواره ای، خودش به من گفت در بعضی از صحنه های فیلمم وقتی در میان تماشاچیان همین جشنواره نشستم دوست دارم سرم را به زیر صندلی ببرم و دیده نشم، ببینید عمق تحقیر و حقارت را.
*امروز، نیازمند یک تحول و انقلاب در شیوه های مدیریتی و سیاستگذاری و تغییر نگاه در حوزه فیلم و سینما هستیم
البته هیچ کس منکر این نیست که این فیلم ها در سالن نمایش جشنواره ها با استقبال و تشویق هم همراه میشود اما این استقبال از جنس خود مردم غرب هم نیست. بلکه همان مخاطبان خاص هستند که از زور رفاه و بی دردی دوست دارند که فقر و محرومیت دیگران را تجربه کنند تا از لذایذ خود بیشتر لذت ببرند. امروز، نیازمند یک تحول و انقلاب در شیوه های مدیریتی و سیاستگذاری و تغییر نگاه در حوزه فیلم و سینما هستیم.
در این فرآیند این موارد باید مد نظر باشند:
1)باید مخاطب ایرانی را با سینمای ملی و انقلاب آشتی دهیم، ما 70 میلیون مخاطب داخلی داریم. این ظرفیت بالایی است. طبق آمار افراد سینمارو ما الان بین 6 تا 9 میلیون است، یک چیزی نزدیک به ده درصد.
2) باید با نیازسنجی و مطالعه، مخاطب میلیاردی آن سوی مرزها را هدف قرار داد، در گام اول منطقه خاورمیانه و در گام های بعدی، کشورهای اسلامی، آفریقا و بالاخره خود کشورهای غربی.
3) جریان بزرگی از نیروهای جوان سینمای ایران در پشت درهای تصمیم گیری به انتظار ایستاده اند.می توان این ظرفیت بزرگ را در راستای این اهداف، فعال کرد.
4) جهت حمایت از سینمای ایران را (البته این یک نظریه است حالا می توان اصلاحش کرد)، نه به تهیه کننده که به تماشاچی فیلم بدهیم. به هر فرد ایرانی 5 بلیط مجانی بدهیم و اجازه بدهیم فیلم خودشان را اتخاب کنند به جای اینکه 5،6،10 نفر ، بنشینند با سلیقه های شخصی و در دفاتر و اتاق های در بسته تصمیم گیری کنند.
5) به سرعت سالن های سینما را گسترش دهیم و نهضت سالن سازی را راه بیندازیم. (البته فعالیتی در این قسمت شده که من از شرایطش خبر ندارم).
6) سوژه و موضوعاتی که تا به حال مورد غفلت واقع شده اند محور تولیدات آینده قرار بگیرند. یک لیست بلند بالایی است که حالا اینجا جای طرحش نیست.
7) باید روی رمان بر اساس اتفاقات واقعی فردی، خانوادگی ، صنفی ملی و فراملی که جذاب و در راستای پویایی ملی و روبه جلو باشد، سرمایه گذاری کرد و پس از ارزیابی واکنش مردم و پیراسته شدن در حوزه فیلم بر روی آن کار کرد.
8) باید در حوزه فرهنگ سازی و واژگان و تعاریف چرا باید کلمه فارس که نماد هویت ملی و تاریخی ماست، در ترکیب با فیلم، یک واژه جدید ضد ارزشی را به ذهن متبادر سازد؟ و چرا باید تکریم خارجی به داخلی ترجیح داده شود؟
امروز بعضی از فیلم سازان که حاضرند از دست هر کسی در جهان ، جایزه و تقدیر نامه بگیرند در قبال مسئولان و بعضا رئیس دولت اسلامی که به حق فرمودند محبوب ترین دولت در طی 100 سال اخیر است، از گرفتن تقدیرنامه پرهیز می کنند و اکراه دارند. این پدیده آفتی است که خارجی را به داخلی ترجیح می دهد. در پایان باید گفت که راه طولانی است و مشقات زیادی را دارد اما با همت و همراهی دلسوزان و هنرمندان عزیز، شدنی است و پس از 3 سال می توان ثمرات شیرین آن را چشید.