کد خبر 158506
تاریخ انتشار: ۹ مهر ۱۳۹۱ - ۱۶:۳۳

امثال جناب کاریکاتوریست گمنام دیروز و معروف امروز هرچند گام اول را محکم برداشتند ولی راهی که در پیش گرفته اند به بهشت نمی رود. پس چه خوب که کمی آهسته تر حرکت کنند و کمی اندیشه کنند که می خواهند کاریکاتوریست و روزنامه نگار باشند یا به قول همکارشان تبدیل به «دلفین» شوند.

به گزارش سرویس وبلاگستان مشرق، نویسنده وبلاگ بحر در آخرین پست این وبلاگ نوشت: سه شنبه صبح، چهارم مهرماه 1391 بسیاری از افراد ـ از جمله بنده ـ جناب هادی حیدری را نمی شناختند. اما اکنون جناب حیدری به واسطه تمسخر رزمندگان، حداقل در فضای مجازی شهره عام و خاص شده اند. توهین به کسانی که بیشترین از خودگذشتگی را در تاریخ انقلاب از خود نشان داده اند، شاید عجیب به نظر آید. حداقل جناب حیدری باید به این فکر می کرد که می خواهد در مملکتی زندگی کند که میلیون ها نفر «چشم بند» زده و در جبهه ها جنگیده اند. صد هزار نفر شهید و باطبع صدها هزار خانواده شهید در کشور وجود دارد و ایشان هر روز با این جماعت چشم درچشم خواهد شد. در این نوشتار تلاش می کنم به بازخوانی تاریخی امثال آقای حیدری بپردازم.

در آرزوی بهشتی که به بهانه ندهندش!

مهاجرت شرق نشینان به سمت غرب پدیده ای است که در سالهای اخیر رشد چشمگیری کرده است. اما بدیهی است که کشورهای غربی به دنبال افرادی هستند که برایشان کارآیی داشته باشند. یعنی افرادی که یا سرمایه های فکری قابل توجه دارند (دانشجویان تحصیل کرده و موفق) و یا سرمایه اقتصادی کافی دارند (مثلا با سرمایه گزاری حداقل صد هزار دلار). ، حال فردی را در نظر بگیرید که صرفا تحت تاثیر فیلم های هالیوودی و به عشق داشتن عیش و نوش بهتر می خواهد، «سربار» جوامع غربی شود و هیچ هنری هم ندارد. از چنین فردی، هرکاری متصور است تا خود را به «بهشت موعود» برساند. همین سال گذشته بود که جوانی ایرانی در هلند در اعتراض به عدم قبول پناهندگی خود توسط اتحادیه اروپا خودسوزی کرد. (فیلم خودسوزی +18)  تقریبا هر هفته اخباری در خصوص وضعیت بغرنج این به اصطلاح پناهندگان سیاسی در کمپین هایی که اولیه ترین حقوق انسانی را برای انسان ها قائل نیستند در سایت های سبز منتشر می شود.

توهین می کنم تا نتوانم زندگی کنم!

در سالیان گذشته شاهد رفتارهای خارج از عرف طیف گسترده ای از روزنامه نگاران روشنفکر بوده ایم. به اعتقاد من بخشی از این هنجارشکنی هایی ریشه در مقدمه فوق دارد. در گام اول فرد مذکور با یک هتاکی خارج از عرف به یکباره معروف می شود و به قول امروزی ها روی آنتن می رود و در گام دوم به خارج از کشور «فرار» می کند! مثلا امروز کمتر کسی هست که پیگیر اخبار مجازی باشد و خانم مسیح علی نژاد را نشناسد. ایشان که از محبوبیت احمدی نژاد در نزد توده های مردم عصبی بود، در روزنامه اعتماد ملی، مردم ایران را به دلفین هایی تشبیه کرد که برای خوشباش دلفین باز (احمدی نژاد)، آواز می خوانند و خوش رقصی می کنند. فضای رسانه های مجازی و حتی صدا و سیما برای مدت ها تحت تاثیر این توهین و نویسنده اش قرار گرفت. نشریه معروف و بین المللی تایم مطلبی منتشر کرد تحت عنوان «مسیح در برابر احمدی نژاد». کروبی شخصا مجبور به عذرخواهی شد. دوستی آن زمان گفت: «حالا چطوری رویش می شود که بین این مردم زندگی کند؟!». و من گفتم که اتفاقا همین نشان می دهد که سرکار علیه قصد دارند از این کلاه، نمدی برای خود بدوزند و با سابقه ای «سیاسی» به عنوان چهره ای «معروف و شناخته شده» جلای وطن کنند.

مثال هایی از این دست فراوانند. مثلا مانا نیستانی با کاریکاتور سخیف خود علیه ترکها به شهرتی ملی رسید و پس از گزراندن چند صباحی در زندان به جرم توهین اقوام ایرانی، اکنون در پاریس مشغول مبارزه با رژیم است. یعنی همان کاری که پیش از او نیک آهنگ کوثر با کاریکاتور توهین آمیز و معروف «استاد تمساح» انجام داد. نیک آهنگ کوثر، مسیر ترقی و شناخته شدن را یک شبه با فحاشی به یک استاد طراز اول و البته معروف حوزه طی کرد. در انتخابات شورای شهر سال 81 کاندید شد و چون از قبال معروفیت حاصل از کاریکاتور موسوم به تمساح چیزی عایدش نشد، به کانادا رفت و اکنون در تورنتو برای خودش مدیر شده است! مدیر یک سایت دسته چندم ضد انقلاب.



حرمت شکنی، شرط زنده ماندن در بهشت!

از قضا این جماعت وقتی که با زور و ضرب به بهشت غربی وارد می شوند، با واقعیت های جهنمی آن خیلی زود آشنا می شوند. اولین واقعیت در غرب این است که چون می دانند این افراد راه برگشت ندارند، کمال سوءاستفاده را از این جماعت می کنند. افراد «معروف» و فراری باید به هرکاری تن بدهند و این مسئله، همان چیزی است که من از آن تعبیر به «راز بقا» می کنم.

وقتی وارد غرب می شود یا به قول خودشان از ایران فرار می کنند، روزها و هفته های اول خوب است. احتمالا بی بی سی فارسی یا بالاخره چند سایت سبز خبر مهاجرت سبزشان را کار می کنند. احتمالا چندغازی از ایران با خود آورده اند و چندصباحی خوش هستند. اما! اما برای «بقا» باید به دنبال کار باشند. خیلی زود می فهمند که قیمتشان پایین تر از این حرفهاست! به جان هم می افتند. آنها که کمی زرنگ تر هستند (به عبارت بهتر فکر می کنند زرنگتر هستند)، سعی می کنند که دوباره راهی برای مطرح شدن پیدا کنند. اینجاست که کاریکاتوریست، ژورنالیست، شاعر، آوازه خان، هنرپیشه و ... همه هم درد هستند. خانم گلشیفته فراهانی به شغل بدن نمایی و نقش های سخیف سطح پایین روی می آورد و همه را «شوکه» می کند و دوباره طوفان به پا شده، به همه یادآوری می کند که ایشان هستند و می توانند مفید فایده باشند. به مصاحبه ماه گذشته ایشان با بی بی سی دقت فرمایید:

«در حال حاضر در ایران زندگی نمی کنم. چهار سال است که در ایران زندگی نمی کنم و براساس قواعد کشوری که در آن زندگی می کنم فیلم بازی می کنم. وگرنه نمی توانم اینجا هم کار بکنم. بنابراین کم کم یک سوالاتی را از خود می کندکه آیا می تواند یک چیزهایی را قبول کند یا نه. با خودش باید به صلح برسد ببیند که بالاخره در کجاست». (فیلم مصاحبه)

شاهین نجفی به امام شیعیان توهین می کند و به یک باره شهرتی وصف ناپذیر پیدا می کند. محسن نامجو که یک زمان قاری قرآن بوده با خواندن یک دکلمه س...ک..سی ابراز وجود می کند و فریاد می زند: من را فراموش نکنید.

هادی حیدری، استراتژیست آینده جنبش سبز

وقتی در موتورهای جست و جوگر اسم نیک آهنگ کوثر را تایپ می کنید، در ادامه کلمه تمساح نیز ظاهر می شود. یعنی نیک آهنگ را مردم با کاریکاتور «تمساح» می شناسند! کاریکاتوریست ها، طنازان و ژورنالسیت های دسته چندم سالیان نه چندان دور روزنامه های اصلاح طلب، هم اکنون تبدیل به برنامه ریزان و سیاست گزاران جنبش سبز شده اند.

اینها را گفتم تا اولا دوستان بدانند در افق ذهنی فردی مثل آقای هادی حیدری که روز چهارشنبه به مراد خود رسیدند چه می گذرد. ثانیا به امثال جناب کاریکاتوریست گمنام دیروز و معروف امروز یادآوری کنم هرچند گام اول را محکم برداشتند ولی راهی که در پیش گرفته اند به بهشت نمی رود. پس چه خوب که کمی آهسته تر حرکت کنند و کمی اندیشه کنند که می خواهند کاریکاتوریست و روزنامه نگار باشند یا به قول همکارشان تبدیل به «دلفین»ی شوند که تا آخر عمر آوازخوانی و رقاصی  اربابان غربی خود را می کند تا «باقی» بماند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 1
  • ۱۶:۴۶ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۹
    0 0
    ما که دلفین شدیم اما آوازمان خوب نبود دیپرتمون کردند

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس