مشرق-
هشتمين همايش چهره هاي ماندگار حاشيه هاي فراواني داشت اما آنچه در پي مي خوانيد شايد از چشم بسياري مخفي مانده است.
وقتي مجري مراسم ار استاد عزت الله انتظامي دعوت کرد تا به روي سن بيايد و در کنار اهدا کنندگان بايستد تا مجيدانتظامي به عنوان چهره اي ماندگار، تنديس و لوحش را از دست پدر تحويل بگيرد، استاد از جا برخاست و به سختي به سمت جايگاه حرکت کرد.
استاد با اينکه 85 بهار از زندگياش مي گذرد اما عادت به استفاده از عصا ندارد اگر چه هميشه بايد کسي دستان مهربانش را بگيرد تا گامهايش قوام بگيرد. استاد از جا برخاست و به سختي به سمت جايگاه حرکت کرد اما جواني نبود که دستانش را بگيرد و همين شد که مهدي کلهر که گذر ايام گرد سفيدي بر گيسوانش ريخته است، مردانه برخاست تا دستان استاد را بگيرد. به راستي جواني در آن حوالي نبود تا اين کار را بکند؟!
شايد به همين خاطر بود که رييس جمهور گفت: بايد برنامه ريزي دقيقي براي نهادينه کردن روحيه بسيجي انجام شود، يعني اينکه همه باور داشته باشيم که خادم و نوکر مردم هستيم...
حالا فرض کنيد که نارنجکي در همان محيط بيفتد. آيا در آن جمع مي شد جواني را يافت که خود را قرباني کند تا جان سايرين را نجات دهد؟ در آن جمع چند نفر مانند شهيد محمد گلدوي بودند که با شناسايي عامل انتحاري و با وجود اينکه ميدانست اين مسيري که انتخاب کرده مسير شهادت است، فداکاري کند و با اقدام فداکارانه خود جان بسياري را نجات دهد و به مثابه شهيد فهميده استان سيستان و بلوچستان عمل کند و تبديل به يک الگوي ايثارگرانه و جاويد براي مردم و کشور شود؟ او که خود را به عامل انتحاري رساند و او را در بغل گرفت تا از آسيب بيشتر به بقيه جلوگيري کند.
روحيه بسيجي همان چيزي است که امروز به آن نياز داريم.
هشتمين همايش چهره هاي ماندگار حاشيه هاي فراواني داشت اما آنچه در پي مي خوانيد شايد از چشم بسياري مخفي مانده است.