وقتي در جام اكوي سال 1372 علي دايي براي اولين بار به تيم ملي ايران دعوت شد، شايد هيچ كس فكرش را هم نميكرد كه خط حمله ايران براي سالها بيمه شود و همين بيخيالي بود كه باعث شد بعد از خداحافظي پر حاشيه دايي از تيم ملي، فوتبال ايراني با معضل شماره «10» مواجه شود.
از 1993 تا 2006 علي دايي پيشتاز گلزني در تيم ملي ايران بود. او آن قدر گل زد تا آقاي گل فوتبال ملي جهان شد. با يك ركورد باور نكردني و دست نيافتني؛ 109 گل در 149 بازي. برايش فرقي نميكرد مقابل چه تيمي بازي ميكند، از لائوس و مالديو گرفته تا عربستان و كره جنوبي.
دايي گل ميزد و راه و رسم گلزني را به خوبي ميدانست. او هيچ وقت از گل زدن اشباع نميشد. انگار زاده شده بود تا فقط گل بزند. تقريبا تمام آسياييها طعم گلها و شادي منحصر به فرد بعد از گلش را چشيده بودند. اما در فوتبال هيچ ستارهاي عمر جاويدان ندارد. دايي يك استثنا بود، اما قانون پايان عمر مفيد ستارهها، استثنا سرش نميشود. همه ستارهها روزي ظهور ميكنند، به اوج ميرسند و در آخر خداحافظي ميكنند. مثل معروفي است كه فوتباليست دوبار ميميرد. بار اولش زمان خداحافظي است.
اما طريقه خداحافظي هم مهم است. خداحافظي دايي با فوتبال ملي مهربانانه نبود. در ايران براي ناكاميها همه به دنبال مقصر ميگيردند، مقصر "ناكامي" در جام جهاني 2006 هم از پيش تعيين شده بود؛ علي دايي.
همه با خوش خيالي توقع داشتند كه ايران از گروهي كه مكزيك و پرتغال در آن بودند صعود كند و تقصير اين عدم صعود را به گردن ديوار بلندي كه حالا كوتاه شده بود، مي انداختند. پس از جام جهاني فشار بسيار زيادي به دايي وارد شد و در نهايت دايي كه بدون شك پرافتخارترين بازيكن تاريخ فوتبال ايران به حساب ميآيد با همين فشار رسانهاي كه رگههايي از بي انصافي هم در آن ديده ميشد، از فوتبال ملي خداحافظي كرد.
بعد از جام جهاني 2006 بهترين گلزن تاريخ جام ملتهاي آسيا (14 گل) براي جام ملتهاي 2007 به تيم ملي دعوت نشد و بدون جنجال با تيم ملي خداحافظي كرد. دايي سكوت كرد و انگار ميدانست كه بعد از رفتنش مشخص ميشود كه نبودش فاجعه است. حالا نوبت ديگراني بود كه هر وقت دليل گل نزدنشان براي تيم ملي از آنها پرسيده ميشد حضور چندين ساله دايي در خط حمله را عامل عدم موفقيتشان ميدانستند. دايي چند روز قبل پس از سالها سكوتش را شكست و تقصير را به گردن رسانهها انداخت و با لحن خاص خودش گفت كه شما چنان درباره مهاجمان بعد از من صحبت ميكرديد كه انگار حضور من باعث رو نشدن "رونالدو"ها شده بود!
شماره «10» تيم ملي در جام 2007 اين بار رسول خطيبي بود. ايران در آن بازيها چهار مسابقه انجام داد و شماره 10 جديد حتي يك گل هم نزد. اما هنوز جو غالب عليه دايي بود و كسي دليل ناكامي تيم ملي را عدم حضور او نميدانست.
برخورد با امير قلعه نويي كه دايي را كنار گذاشته بود هم به سبك ساير مسايل فوتبال ايراني نامهربانه بود. در مقدماتي جام جهاني 2010 پيراهن شماره 10 دست به دست ميچرخيد. از غلامرضا رضايي گرفته تا سيد مهدي سيد صالحي و ... . اين بار دايي خودش سرمربي تيم ملي بود، ولي پيراهني كه انگار تنها براي قامت او دوخته شده بود بر تن سايرين اندازه نبود. هيچ كدام از آنها كه از 2007 تا 2010 پيراهن شماره 10 را پوشيدند موفق نبودند. شايد دليلش خود دايي بود. او آنقدر خوب گلزده بود كه توقعات از آن پيراهن خيلي بالا رفته بود. مطمئنا وقتي شماره 10 سابق آمار 0/7 گل در هر بازي را به ثبت رسانده گل زدنهاي پراكنده بعد از چند بازي توسط جانشينانش توقعات مردمي را كه هنوز خاطره گلهاي دايي را فراموش نكرده بودند، برآورده نميكرد.
ايران در رقابتهاي مقدماتي جام جهاني 2010 با مربيگري دايي و بعد از آن با قطبي حذف شد و تورنمنت بعدي جام ملتهاي 2011 بود. حالا همه از پديدهاي جديد سخن ميگفتند؛ كريم انصاري فرد.
ميراث دايي اين بار به همشهري جوانش رسيد. خيليها او را «دايي آينده» فوتبال ايران ميدانستند، اما در جام 2011 انصاري فرد در چهار بازي ايران تنها يك گل زد و بعد از آن در ساير بازيهاي تيم ملي فروغ چنداني نداشت. او پس از يكي، دو فصل جنجالي ناخواسته در روزهاي نقل و انتقالات، با رقمي نجومي پيراهن پرسپوليس را پوشيد اما ناكامياش تا هفته هشتم همچنان ادامه دارد. انصاريفرد در شرايطي بايد "دايي" جديد فوتبال ايران باشد كه هنوز به اندازه كافي بزرگ نشده است.
امير حاج رضايي در گفتوگو با ايسنا ميگويد: فيزيك و قدرت جواني انصاري فرد تشابههايي با دايي دارد، اما بعضي وقتها بازيكناني خلق ميشوند و اتفاقهايي ميافتد كه تكرار نشدني هستند. دايي از آن دست بازيكنان بود و ما بايد منتظر بازيكناني باشيم كه خصوصيات ذاتي داشته باشند. همان چيزي كه با تمرين به دست نميآيد.
اين كارشناس فوتبال در پاسخ به اين پرسش كه چرا بعد از دايي شماره 10 مناسبي براي تيم ملي پيدا نشد تصريح ميكند: مگر براي ساير شمارهها جايگزين مناسب پيدا كرديم؟ در فوتبال خيلي چيزها را تمرين ميدهند، ولي خلاقيت و شجاعت تمرين داده نميشود. دايي همواره روحيه جنگندگي و مبارزه داشت اما بعضي ها فاقد اين روحيات هستند. در بين بازيكنان حال حاضر جايگزين مناسب براي دايي نميبينم. بايد صبور باشيم تا آن چهره پيدا شود.
مجيد جلالي هم نظري نزديك به حاج رضايي دارد و معقتد است كه ما علاوه بر دايي براي عزيزي، باقري، مهدوي كيا، استيلي و .... هم جايگزين مناسب پيدا نكرديم.
او ميگويد: درست است كه اينها استثناهايي بودند كه كسي جايشان را پر نميكند، اما ما هم هيچ پروسه سازندگي انجام نداديم و پشتوانه سازي نكرديم و وقتي استعدادهاي جديد در روند تيمها و واسطهها و حاشيهها غرق ميشوند، ديگر روي پيشرفت متمركز نميشوند . يك فوتباليست علاوه بر استعداد بايد خيلي از جنبههاي ذهني و جنگندگي را دارا باشد تا علي دايي شود.
تيم ملي ايران امروز در كوران رقابتهاي مقدماتي جام جهاني 2014 قرار دارد، اما هنوز خلا شماره 10 احساس ميشود. با توجه به روند ظهور رو به افول بازيكنان ايراني بعد از دايي اين سوال براي علاقمندان به فوتبال به وجود ميآيد كه براي آينده چه بايد كرد؟ آيا همچنان بايد منتظر ظهور تك ستارههاي ذاتي براي فوتبال ايران باشيم؟ آيا در ميان بازيكناني كه قرار است جاي دايي را پر كنند، كسي هست كه شجاعت، پشتكار و غيرت مثالزدني آقاي گل فوتبال ملي جهان را داشته باشد؟