به گزارش مشرق، شهریور «روز سینما » از تقویم حذف شد اما سینماگران برای پاسداشت این روز در قاب عکس «شرق » ایستادند، و از آرزوهایشان گفتند. این آرزوهای خواندنی صد سینماگر کشورمان را که به کوشش شرق میسر شده در کافه سینما بخوانید:
راه راست
عزتالله انتظامی
سالهاست که در فیلمی بازی نکردهام و دیگر بازنشسته محسوب میشوم. با این
حال به جای آرزو برای سینما، یک آرزوی جامعتر دارم. آرزو میکنم که
خداوند خودش همه ما، من، شما و تمام ایران را حفظ کند و همه ما را به راه
راست هدایت کند! آمین.
رفع انفصال
داریوش مهرجویی
آرزویم رفع انفصال و پراکندگی در بین اهالی سینماست. اتفاقاتی باعث شدند
تا اهالی سینما منفک و مجزا شوند و برخی حتی روبهروی هم قرار بگیرند و ضد
همدیگر باشند. آرزوی من وحدت جامعه سینمایی است. یک وحدت صنفی که بتوان به
واسطه آن سینما را به هنری صددرصد تاثیرگذار تبدیل کرد، همانطور که پیش از
این بوده است. آرزوی دیگری هم دارم. کاش سرانجام دولت این همه دخالتش را
نسبت به سینما کاهش دهد. مگر دولت در صنوف دامداری کشور دخالتی دارد؟ مگر
میگوید باید در مزارعی که من تعیین میکنم گاوها چرا کنند و با شرایطی که
من میگویم فلان محصول لبنی فقط در فلان مراکزی که من تعیین میکنم توزیع
شود، که در مقابل سینما چنین موضعی دارد؟ سینما قبل از هرچیز یک صنعت است
که اهالی آن از همین راه امرار معاش میکنند و یکی از اشتغال زاترین
حرفههاست. آرزویم این است که از حجم این دخالتها کم شود و با یک نظارت
ساده، کار اصلی به دست خبرگان این حرفه سپرده شود و سینما راه خودش را
استوارانه پیش بگیرد.
حال سینما خوب نیست
امین تارخ
امیدوارم حال سینما خوب شود. در واقع تعطیل شدن خانه سینما یکی از بدترین
اتفاقاتی بود که امسال برای سینما افتاد و امیدوارم با تلاش دوستان باز هم
خانه سینما قوت یابد. امروز در سینما کارها به دو دسته دولتی یا هجویات
تقسیم میشود و علیالاصول اگر قرار باشد به یک وضعیت ثبات دست یابیم باید
تعادلی در سینما برقرار شود. همیشه یا کارها از این طرف بام میافتد یا از
آن طرف! یعنی یا کارها به شدت تجاری است یا به شدت دولتی، درحالیکه
دستیابی به تعادل آرزوی همیشگی اهالی سینماست. به امید روزهای بهتر برای
سینما.
بازگشت به عظمت
رضا کیانیان
برای سینما زمانی میتوان آرزو کرد که وجود داشته باشد. امروز سینما وجود
ندارد. هر سال در این دو سه ماه تابستان همه کارگردانان بنام و صاحبسبک در
حال ساخت فیلم بودند، اما این اواخر هر سال از شمارشان کم شد و کم شد و کم
شد تا اینکه امسال تعدادشان به صفر رسید و این یعنی سینما وجود ندارد...
هم بیشتر عوامل سینما خانهنشین شدهاند و هم روز ملی سینما از تقویم رسمی
کشور حذف شد... . دومرتبه باید برگردیم از نقطه صفر آغاز کنیم و آرزو کنیم
که کاش دوباره در ایران ما، سینما باشد و تولید آغاز شود. و در جشنوارههای
بینالمللی، جایگاهی که یک روز به سختی به دست آورده بود و امروز به آسانی
از دست داده را به دست آورد. متاسفانه باید در روز سینما آرزو کنیم ایرانی
که سینمایی به آن عظمت داشت دوباره سینما داشته باشد.
مدیریت پدرانه
ابوالحسن داوودی
وقتی بهطور کلی نگاه میکنم میبینم از سال گذشته تاکنون سینما دوچیز از
دست داده است. یکی مدیریت پدرانهای که در طول سالهای گذشته با همه کمی و
کاستیهایش سینما را هم در بخش دولتی و هم در بخش خصوصی بر تارک همه
افتخارات سیوچند ساله کشور قرار داده و همه هم این را باور داشتند که
سینما در سالهای گذشته بهعنوان مهمترین سفیر فرهنگ ایران عمل کرده بود و
دومین چیزی که فعلا به طور موقت آن را از دست دادهایم خانه سینماست. من
روی لفظ «موقت» تاکید دارم چون معتقدم خانه سینما به هیچ عنوان بسته
نمیماند، نه تنها به شکل شرایطی که قبلا داشت باز خواهد شد بلکه در
قلبهای اکثریت قریب به اتفاق اهل سینما باز است. فکر میکنم مدیران دولتی
به جای اینکه رفتار پدرانه داشته باشند با بستن خانه سینما به جای تذکر
اشتباهاتی که به اعتقاد خودشان در بخش اندکی از مدیریت صنفی است خودشان را
با دست خودشان به میزان زیادی از این پتانسیل فرهنگی بیبهره کردهاند.
تصورم این است که خسارت این برای خود مدیریت کلان فرهنگی خیلی بیشتر از
اهالی سینماست و این در درازمدت خود را نشان خواهد داد. از آنجایی که حداقل
از لحاظ سنی دیگر خیالات جاهطلبانه برای خودم ندارم، آرزویم برای سینما
این است که روزی اختلافات را کنار بگذاریم و در همه جهات فارغ از همه
اختلافسلیقهها طوری با هم کنار بیاییم که هم به یکدیگر احترام بگذاریم و
هم حافظ منافع هم باشیم. نمیدانم چقدر دستیافتنی است چون هرچه پیش میرود
متاسفانه بعضی از رفتارها حتی در آدمهای رده دوم و سوم و چهارم که خیلی
در تکاپو هستند بیشتر غرضورزانه میشود.
به نام همه نامهای او
مهناز افشار
آرزو... خود کلمه «آرزو» برایم این روزها آرزو شده... اما از کودکی یاد
گرفتم آرزوهایم را بگویم ولی توی دلم، که شاید برآورده شود... اما این
روزها بیشتر یاد گرفتم آرزو را باید فریاد زد تا هم خدا بهتر بشنود و هم
بندههای خدا...
پس با صدای بلند برای سینما رهایی، استقلال، اطمینان و
احترام آرزو میکنم. آرزو میکنم برای خودم و همه تا که بدانیم سینما هنر
است و بازار نیست، سینما عشق است و علاقه، سینما را باید فهمید، آن وقت
نگاه بد را از آن سانسور میکنیم... نه خود سینما را...
اما آرزو
میکنم با صدای بلندتر که سینما! همچنان بایست، سینما بمان، سینما نفس بکش،
سینما نما داشته باش، که تو دلها را آشنا میکنی به تصویر رویاهای
نداشته... آرامش میدهی و میخندانی و میگریانی حتی برای لحظههایی کوچک
از لحظات سنگین زندگی، مخاطبانت را... پس بمان لطفا! برای مردم بمان...
فضای آرام
مازیار میری
پروردگارا در این سال جدید سینمایی که روزش، روزی است از جنس نور و صدا،
حسادت را از ما دور کن، شادیهایمان را از آن جنسی که برای ما در سال قبل
رقم زدی، افزایش ده و از بلاهایی که برخی بندگانت بر سینما روا داشتند،
محافظت فرما و به من و همه همکارانم در جشن پانزدهم سینمای ایران کمک کن،
شانزدهمین جشن را در فضایی آرام برگزار کنیم.
مداوای زخمها
صابر ابر
برای آرزویم آرزوی بهترینها را دارم. آرزوی سلامتش و صلابتش. آرزو میکنم
در سال جدید زخمهایش مداوا شود، تا بیشتر ببینمش. بهتر ببینمش. سینما
جان! دستهایم برای تو بالاست. روزت مبارک...
پایان ممیزی
مرتضی احمدی
در روز ملی سینما آرزویم برای سینمای ایران این است که دست از این ممیزی
گسترده سینما بردارند و به کارگردانان مطلع و صاحب سبک اجازه کار درست و در
شأن ایران را بدهند. ما سینمایی در سطح جهان داریم و کاش دست کارگردانان
بزرگ سینمای ایران باز گذاشته شود تا با زنده کردن دوباره سینمای اجتماعی
ایران بتوانند حضور دوباره «جدایی نادر از سیمین» را در جهان تکرار کنند.
ممیزی آفت بزرگی برای سینما در هر کجای جهان است و ای کاش ما این آفت را
با داروی اعتماد از بین ببریم.
در آرزوی بهار
سیدمحمد بهشتی
آرزویم این است که دوباره سینمای ما شاهد بهار شود. سینمای ما ملی است نه
از بابت اینکه به آن لقب ملی دادهاند. سینما یک هنر ملی است و سینمای ما
روز ملی دارد نه به دلیل اینکه در تقویم درج شده، چون توانسته قلههای
رفیعی را در عرصه ملی و جهانی کسب کند. چون این خصوصیات را دارد ملی است و
برای همین با اراده عدهای از بین نخواهد رفت و همیشه ملی، بزرگ، برقرار و
پابرجا خواهد ماند و من معتقدم بهار سینمای ایران خیلی نزدیک است و همه
روزها روزملی سینمای ایران است.
ببالی و بیارایی
شهاب حسینی
سینما... خانه سینما... . روز ملی سینما... اما کجاست روح سینما؟ شناخت
سینما و اهمیت سینما؟ سینماای بهترین ساخته دست بشر! آرزویم برایت این است
که ببالی و بیارایی و درنوردی جهان اندیشه را. ای زندهترین زبان دنیا!
آرزویم فتح و درک کامل توست و دیدن چهره شکوهمندت از پسِ غبار وهمآلود شک.
و یقین به نیاز بنیادینت در هر فرهنگ و اجتماع. چه دعایی کنمت بهتر از
اینکه خدا پنجرهای رو به اتاقت باشد... .
عشق بزرگ
جمشید مشایخی
قبل از هرچیز یادآوری میکنم که کسی که میخواهد خدمت کند، قبل از هرچیز
باید عاشق خدا باشد، بعد عاشق کشور و مردمش و بعد هم دانش آن حرفه را به
اندازه کافی بلد باشد. کسی که عاشق است خیانت نمیکند. کسی که عالم است هم
همینطور. آدم باشرافت آبروریزی راه نمیاندازد تا مبادا جایگاه کسی را
خدشهدار کند. آرزویم برای سینمای فردا این است که همه بدانیم سینما برای
این به وجود آمده که بتوان به واسطهاش هممیهنان خودمان را و حتی بالاتر
از آن، جهانیان را آگاه کرد و به آنها از این طریق واقعیات را نمایاند.
سینما مردم را متوجه حقیقت میکند؛ حقیقتی که زنگارگرفتن از آن رسالت هنر
است.
خواب راحت سینما
رضا عطاران
الان
که سینما خوابیده، کاش لااقل بگذارند خواب راحتی بکند. بعضیها به خوابِ
راحت سینما هم راضی نیستند. من یکی که مدام کابوس میبینم. دیگر آرزویمان
همین شده که کاش در «سینما حوزه هنری» هم فیلمهایمان نمایش داده شود. خدا
خودش به خیر کند.
یک قدم جلوتر بیایید
منوچهر محمدی
اعتقاد دارم که لیاقت سینمای ایران بیش از شرایطی است که اکنون در آن به
سر میبرد و آرزو دارم سینمای ما به ارزش و جایگاه حقیقی خودش برگردد.
بزرگترین مشکل سینما این است که در همه عرصهها دچار بیماری عقبافتادگی
از جامعه و مطالباتش شدهایم و این مساله به همه سینماییها برمیگردد.
داستانی در ادبیات وجود دارد که از عارفی برای سخنرانی در یک شهر دعوت شده
بود. مردم زیادی برای شنیدن صحبتهای عارف جمع شده بودند و عدهای برای
برقراری شرایطی که افراد بیشتری بتوانند صحبتهای عارف را بشنوند تلاش
میکردند. ناگهان کسی بالای منبر رفت و گفت: «خدا بیامرزد پدر و مادر کسی
که بلند شود و یک قدم جلوتر بیاید.» حالا من هم از همه میخواهم بلند شوند و
یک گام جلوتر بیایند تا شرایط سینما بهتر شود. در شرایطی به سر میبریم که
کار تولید فیلم روز به روز سختتر میشود، به هر حال امیدوارم یک درک
همهجانبه فراهم شود، زیرا فیلمسازی نیاز به آرامش و ثبات دارد و حجم
منازعات و کشاکشهای داخلی امروز از ظرفیت سینما بالاتر رفته است.
دنبال آرزو
محمدرضا هنرمند
آخ چه بد! این اولین باری است که در مقابل یک سوال مکث میکنم. نمیخواهم
خودم را از تک و تا بیندازم. به ذهنم مراجعه میکنم تا از لابهلای هجویات و
مزخرفاتی که ذهنم را پر کرده است به دنبال آرزوهایم بگردم. هرچه میکاوم،
نمییابم. فاجعه این است: من دیگر آرزویی ندارم. ولی در عین حال دلم
میخواهد در کنار همکارانم حاضر باشم. غیبت را نمیپسندم. بنابراین آرزو
میکنم تا در سال آینده آرزو داشته باشم.
بازگشت به عزت گذشته
فاطمه معتمدآریا
آرزو میکنم تا سینمای عزیز ایران به عزت، شکوه و ارزش گذشتهاش برگردد.
نباید انکار کنیم که همه آرزویمان این است که سینما به ریشههای خودش
بازگردد. ریشهای که سرشار بود از شور و شعور. سرشار از خلاقیت، سلامت،
شکوه و جاودانگی.
احساس پراکندگی
داوود رشیدی
کماکان برای همه ما بیستویکم شهریور ، روز ملی سینماست حتی اگر آن را از
همه تقویمها حذف کنند. با اینکه حالا برای سینمای ایران وضعیت خوشایندی
نمیبینم. بحثها و درگیریهای مسوولان و سینماگران، در تمام سطوح
کوچکترین نتیجه مثبتی برای سینمای ایران نداشته و متاسفانه «خانه سینما»
که برای همه ما یک نهاد ارزشمند صنفی بود و تنها نهاد کاملی بود که در آن
29 صنف سینمایی گرد آمده بودند، بسته شد. اکنون با بسته شدن در این «خانه»
همه ما آوارهایم و احساس پراکندگی و بیپشتوانگی میکنیم. در مورد اصرار
برخی به دولتی شدن سینما هم باید بگویم که تجربه سالیان نشان داده که هیچ
وقت در هیچ عصری، هیچ دولتی، از دولتی شدن هنر جواب درستی نگرفته و
دولتمردان هرگز در این زمینه موفق نبودهاند چون این امر روحیه هنرمند را
تضعیف میکند و سرانجام خلاقیتش را میپژمراند. آرزوی من این است که
مسوولان، سینما را به دست سینماگران بسپارند تا در «خانه» خودشان به مسایل
صنفیشان بپردازند. چنانچه پیشتر که چنین بود، سینمای ایران پر بود از
افتخار. همین مساله اخیر «خانه سینما» باعث شد تا همه به خودشان اجازه
بدهند تا در امور اکران فیلمها هم دخالت بکنند و در سطوحی حتی شاهد بودیم
که برخی از مسوولان سینمایی از حرف وزارتخانه هم تخطی کردند. سینمای امروز،
در وضعیتی به سر میبرد که حتی با فروش خوب یک فیلم نظیر «کلاه قرمزی» هم
نمیتوان این رای را صادر کرد که حال سینما خوب است. هنوز آنقدر سالنهای
کافی در سطح کشور نداریم برای اینکه بتوانیم چنین نتیجهای بگیریم. باید
حال سینما بهتر از اینها باشد.
آرزوی حذف «حذف»
کیومرث پوراحمد
«چهارشنبهسوری» را میگویند «چهارشنبه آخر» سال ولی توده مردم آن روز را
به «چهارشنبهسوری» میشناسند. «سیزده بدر» را هم در تقویم «روز طبیعت»
نوشتهاند، اما مردم هنوز سیزدهمین روز فروردین را «سیزده بدر» مینامند.
بنابراین برخی تلاشها برای حذف روز ملی سینما صورت میگیرد هم امکانپذیر
نیست. این روز را سالها جشن میگرفتیم و نمیشود این روز را حذف کرد. ممکن
است امسال جشنی برپا نشود اما فکر نکنید که این روز حذف شده است. معتقدم
هیچ واژهای، هیچ کتابی، هیچ پلانی، هیچ آدمی، هیچ روزنامهای و هیچ اثر
هنری را پس از خلق نمیتوان «حذف» کرد و این روز هم از بین نمیرود و
جایگاه خود را حفظ میکند. آرزو میکنم روزی «حذف» از سینمای ایران، از
مطبوعات ایران، از ادبیات ایران، از جامعه ایران و از فرهنگ ایرانی حذف
شود. در فرهنگ ژاپن واژهای به نام «گناه» وجود ندارد و «شرمساری» کلمه
جایگزین آن است. امیدوارم کلمه «حذف» از لغتنامهها، تاریخ ما و فرهنگ ما
هم حذف شود و دیگر هیچ فرد و هیچ چیزی «حذف» نشود.
تردید و ترقی
جعفر پناهی
در روزهایی که عربستان با حضور اولین فیلم تاریخ سینمایش در فستیوال ونیز
تولد سینما در این کشور را جشن میگیرد، با وجود خواست سینماگران با حضور
فیلم برجسته «خانه پدری» ساخته کیانوش عیاری در قدیمیترین فستیوال جهان
مخالفت میشود. بیایید به خودمان اجازه بدهیم برخلاف میل خود، ما هم برای
یکبار که شده با همان دید و منطق طرح و توطئه «روزینامه»های موجود به
سینما نگاه کنیم. مگر نه این است که سینمای ایران پرافتخارترین سینما در
منطقه و آسیاست؛ سینمایی که اسکار دارد، سینمایی که نخل طلا دارد، سینمایی
که شیر طلا و نقره دارد، سینمایی که خرس طلا و نقره دارد و سینمایی که تمام
جوایز بزرگ و کوچک جهان در پنج قاره را به واسطه فیلمهای انسانی و
ارزشمند خود درو کرده است و همواره به افتخار سینما، هنر و نام ایران،
هنرمندان و فرهیختگان جهان کلاه از سر برداشته و سر تعظیم فرود آوردهاند و
اما در آن سو رقیب این سینما بهخصوص در سالهای اخیر با استناد و سند
رژیم صهیونیستی است. حال آیا ما هم نباید به دیده تردید بنگریم رفتار
آنهایی را که آرزوی ترقی سینمای ایران را دارند.
وقتی همه خوابیدند
محمود سماکباشی
وقتی صحبت از مشکلات سینما بود، یاد فیلم «وقتی همه خوابیم» بهرام بیضایی افتادم و در حقیقت آرزویی هم ندارم جز بیدار شدن از خواب!
نگران سینما باشیم
محمد شیروانی
به جای اینکه نگران حذف روز ملی سینما از تقویم رسمی کشور باشیم باید
نگران این باشیم که سینما از دست نرود چراکه در حقیقت باید سینمایی باشد تا
برایش روزی مشخص کنیم و جشن بگیریم.
دیوار سینما
شهرام شاهحسینی
از پس این دیوار بلند، تا میشد قد کشیدیم، قد کشیدیم و پاگذاشتیم جای
آجرهای ریختهاش و بالا رفیتم. بالا رفتیم و نترسیدیم، بالا رفتیم چون عشق
داشتیم، این دیوار صاف و بلند خیلیها را عاشق خود کرده بود. قبل از ما،
وقتی که دیوار صیقلیتر از اینها بود خیلیها ازش بالا رفته بودند؛ عجب جان
و عشقی داشتند آنها! از دیوار بالا رفتیم و نرسیدیم؛ هرچه بالاتر رفتیم
بیشتر نرسیدیم. به پایین نگاه کردیم، راهی نیامده بودیم؛ گویی یک پله. این
همه خستگی و جور عشق کشیدن برای یک پله؟ مگر میشود؟ راه نرفته را برگردیم
یا به بینهایت این دیوار فکر کنیم؟ در همین فکرها بودیم
که... . آن سوی دیوار چشماندازی وسیع توأمان از عشق و نفرت بود؛ عشقی که از سینما داشتیم و نفرتی که میرفت دیگر نداشته باشیمش.
استعدادهای جوان را دریابیم
خسرو سینایی
به خاطر نوع کارم و شرایط سلامتیام در یکی دو سال اخیر خیلی در جریان
مشکلات نیستم، اما میتوانم ادعا کنم در طول یک دهه گذشته، سینما شاخصترین
معرف فرهنگی کشور در سطح بینالمللی بوده است و بر این اساس آرزو میکنم
این روند ادامه یابد. امیدوارم برای فیلمسازان جوان، شرایط کار فراهم شود و
استعدادهای جوان بتوانند امکان تولید و ارایه کارهایشان را بیابند زیرا تا
زمانی که کاری دیده نشود و در جشنوارهها و فستیوالها به نمایش درنیاید
زحمتها دیده نمیشود. آرزو دارم هر مسالهای که بین مسوولان سینما و اهالی
سینما اختلاف انداخته است به شکلی که به نفع سینما باشد حل شود. یادمان
باشد همه زیر یک سقف و در یک مملکت زندگی میکنیم؛ پس هر نوع اختلافی که
بخواهد به خود سینما و بدنه آن لطمه بزند مایه تأسف خواهد بود. ریشه
اختلافات اگر شخصی است یا به طرز تفکرها برمیگردد باید حل شود، مهم نیست
که من در مقام یک شخص، نسبت به دیگری چگونه فکر میکنم بلکه تخصیص اعتبارات
و امتیازات باید بر اساس استعدادها و عملکردها صورت گیرد. فکر میکنم اگر
به دور از سوءظنها و اختلافات استعدادهای واقعی را کشف کنیم میتوانیم در
این مسیر موفق باشیم. در غیر این صورت استعدادهای جوان پژمرده خواهند شد و
فرصتهایی که میتوانست کشورمان را در جهان از نظر فرهنگی مطرح کند از دست
خواهد رفت.
قدر بدانند
مونا زندی
تنها آرزویی که من برای سینمای ایران دارم این است که متولیانش قدر آن چیزی که دارند را بدانند.
نقطه اوج سختی
فرزاد موتمن
سالهاست که ما فیلمسازها شرایط تولیدی سختی را میگذرانیم و شاید امسال
این سختی به نقطه اوج خود رسیده باشد. میبینیم که جدول تولید فیلمها
کمرونق است، اکران فیلمها هم ـ به جز یکی دو فیلم ـ چندان با استقبال
روبهرو نمیشود. از لحاظ کیفی هم نه مخاطب انبوه و نه مخاطب جدی را به سمت
خود جذب نمیکنند. در بهترین شکل آثار بسیار متوسطی تولید میشود. من فکر
میکنم مشکل بر سر بعضی از تصمیمگیریهای کلانی است که برای فرهنگ کشور
گرفته شده است و به دلیل بافت اقتصادی سینمای ایران است که این از ابتدای
انقلاب وجود داشته و وجوه منفی آن در سالهای اخیر بارزتر شده. با توجه به
کنترلی که ارشاد و سایر نهادهای دولتی میخواهند روی آنچه که فیلمها
میگویند داشته باشند اساسا سینمای ایران متکی به بخش خصوصی نیست. با دخالت
در مضمون و محتوا و روند تولید فیلمها طبعا بخش خصوصی نمیتواند فعال
باشد و سرمایهاش را بگذارد چون واضح است که چنین سینمایی پربنیه و جاندار
نخواهد بود. به طور طبیعی فیلمها با کمکهای دولتی ساخته میشوند اما
مشکل اینجاست که این بودجهها به همه فیلمسازها اختصاص داده نمیشود. پیش
از این فارابی به هر فیلمسازی که پروانه ساخت دریافت میکرد مبلغی را کمک
میکرد تا فیلم راه بیفتد، حتی اگر خیلی نظر مثبتی روی فیلم نداشت اما الان
این پول به همه داده نمیشود. برای فیلم «صداها»ی من این اتفاق افتاد. بعد
از آن یک فیلم تجاری ساختم که به کمک فارابی احتیاجی نداشت اما فیلم بعدی
من یعنی «خوابگردها» که سال گذشته قصد ساخت آن را داشتم به دلیل مشکلات
مالی متوقف شد. درحالی که خود مسوولان ارشاد معتقد بودند فیلمی است که حرف
دارد و بهترین فیلمنامهای را داشت که من در 10 سال اخیر خوانده بودم اما
این فیلمنامه در فارابی رد شد و حاضر نشدند ریالی به آن پول دهند. از آن
طرف هم سرمایهگذارهایمان به تعهدات خودشان عمل نکردند. الان مسیر تولید در
سینما طوری است که اگر فارابی، حوزه یا شهرداری کمکتان کند فیلمتان
ساخته میشود و اگر شما در هیچکدام از این حوزهها خودی نباشید نمیتوانید
فیلمتان را بسازید. تنها راه باقیمانده این است: فیلمی را بسازید که
تهیهکنندهها از شما میخواهند اما بنیه اقتصادی سینمای ایران به قدری
ضعیف شده است که دیگر تهیهکنندهها هم جرات ندارند فیلم تجاری بسازند.
یعنی حتی ساختن پوپک و مشماشالا هم آرزو شده.
بیرمقی
ماهایا پطروسیان
تنها اتفاق خوبی که سال گذشته در سینمای ایران افتاد جوایزی بود که فیلم
«جدایی نادر از سیمین» گرفت و در همه جهان مطرح شد. این برای همه کسانی که
سینمای ایران را دوست دارند باعث افتخار بود ولی از آنکه بگذریم درواقع
هیچ اتفاق خوب دیگری در سینمای ایران نیفتاد. چیزی به آن اضافه نشد که من
فکر میکنم از جهات مختلف خیلی هم کم شد. این مسایل از سال گذشته با تعطیلی
خانه سینما که خیلی در روحیه و وضعیت خود هنرمندان و اعضای خانه تاثیرگذار
بود شروع شد و بعد از آن هم با اتفاقاتی که در اکران فیلمها و ساخت فیلم
در سال ۹۱ افتاد ادامه پیدا کرد. امسال سال بیرمقی در تولید بود و
میدانیم که درحال حاضر خیلی از دستاندرکاران سینمای ما کار نمیکنند. من
در مورد کسانی حرف میزنم که واقعا سالها کار کردهاند، صاحب ویژگیهایی
در کارشان هستند و نه کسانی که ما اسمشان را نشنیدیم و در یکی، دو سال
اخیر از کار در تلویزیون شروع کردهاند. مراکز مختلفی که در کنار سینما و
در جهت رشد و اکران فیلمهای سینمای ایران تلاش میکردند حالا هرکدام مدعی
شدهاند برای اینکه به چه فیلمهایی باید مجوز داده شود و چه فیلمهایی
باید اکران شود یا نشود. در نتیجه فضای اختلاف بین افرادی که در سینما کار
میکنند و نهادهای مربوط به آن به وجود آمد. این اتفاقات سینما را تحت
فشار شدیدی قرار داده که به سینمای ملی ما صدمه زده است. از طرفی مسایل
اقتصادی هم به شدت روی بخش خصوصی اثر گذاشته و دستش را برای کار بسته.
افراد مستقل در سینما با مشکلاتی که جدیدا در اکران به وجود میآید اصلا
آینده روشنی پیش روی خود نمیبینند و سینمای واقعی واقعا در بلاتکلیفی مطلق
به سر میبرد. من نمیدانم اصلا خواسته ما دیگر مهم است یا نه؟ برای
عدهای اصلا اهمیتی ندارد سینمای ایران فلج شود و رو به خاموشی برود. به
نظر نمیرسد این افراد دغدغهشان سینمای ایران باشد. در شرایطی که مثلا
همین امسال دستاوردهای مهمی در بخشهای علمی و ورزشی کشور داشتیم به چه
دلیل سینمای ایران با دستاوردی که در 30 سال گذشته واقعا در حوزه فرهنگ و
هنر افتخارآفرین بود به جایی برسد که به سینمایی خاموش در منطقه و
جشنوارههای جهانی تبدیل شود؟ چه چیزهایی باعث شده ارزشهای موجود در این
سینما نتواند خود را نشان بدهد؟
به نفع سینما
سامان سالور
من فکر میکنم وقتی اتفاقات سال گذشته را همه کنار هم میگذاریم باید آهی
از حسرت بکشیم و بگوییم سال به سال دریغ از پارسال. از ابتدای سال اتفاقاتی
افتاد در باب فیلمهایی که پروانه نمایش داشتند، درحال اکران بودند و از
ادامه اکران محروم شدند. بیرونق شدن صفهای سینما در زمان اکران فیلمها و
از بین رفتن علاقه تماشاچیان و حکمفرما شدن فضایی سرد بر سالنها اتفاق بد
بعدی بود و در چند ماهی که گذشت تولید فیلمها باز هم به سمت پررنگ شدن
منحصرا فیلمهای سفارشی و کم شدن فیلمهای مستقل و فرهنگیتر بود. امسال
شاهد این نبودیم که فیلمهای به یاد ماندنیای ساخته شود که بتوانیم مدتها
بعد دوباره آن را ببینیم و از فضای نوستالژیاش لذت ببریم و از دیالوگها و
شخصیتهایش. سالهاست سینمای ایران فیلم اینگونه نمیسازد. فیلمسازها
کمانرژیتر، دلزدهتر و خستهتر شدهاند. حتی اکران فیلمهای فرهنگی و
مخاطب خاص و مستقل که پارسال با همان تعداد محدود سالن و سانس و تبلیغات
کمش شروع شده بود امسال متوقف شد تا نشان دهد که یادمان رفته است که سینما
هرچند هنر - صنعت است اما «هنر»هفتم است و در ابتدا وجه هنری آن است که در
سرتاسر دنیا باعث جاودانگی آن میشود و با مخاطبان کوچک و بزرگش ارتباط
برقرار میکند. آرزویم برای سینمایی که دیگر خانهای ندارد و حتی جایی برای
جمع شدن تشکلهای مختلفش، این است که مسوولانی که پشت میزهای
تصمیمگیریهای کلان فرهنگی هستند سعهصدرشان را بیشتر کنند و توجه داشته
باشند که آنچه باقی میماند سینماست، کمااینکه ما فیلمهای بسیار خوبی را
از تاریخ سینمای دنیا و سینمای خودمان بهیاد داریم که شاید الان هیچکدام
از عوامل سازندهاش در جهان هستی نفس نکشند ولی اثر هنریشان همچنان زنده
است، میتواند ما را به ذوق بیاورد و میتوانیم هنوز با آنها بغض کنیم. با
وجود اینکه صاحبان این فیلمها نیستند اما شاید این فیلمها یک روز خوب
برایمان رقم بزند یا گریه تنهاییمان باشد. امیدوارم تمامی اهالی سینما
در سالروز سینما حالشان بهتر شود و شناختشان از هم بیشتر، چراکه واقعا
دنیا اینقدر ارزش ندارد که اینقدر تفاوتهایمان را به رخ هم بکشیم و
پاهایمان را بکوبیم به زمین. یادمان نرود که بسیارانی هستند که از این حرفه
ارتزاق میکنند اما حتی نمیتوانند رزق و روزی زن و بچهشان را دربیاورند و
متاسفانه تن به کارهای دیگری دادهاند. یادمان نرود که سینمای ایران
بسیارانی را از دست داده که حضور و فعالیتشان و استواری تفکرشان باعث
شکلگیری و رونق سینما شد و امروز بین ما نیستند. به احترام همه این
بزرگانی که تاریخ سینمای ایران مدیون آنهاست سعی کنیم هرکدام در هرجایی از
سینما که واقع شدهایم، تصمیمی که میگیریم به نفع سینما باشد و به دیگر
همکارانمان در خانواده نهچندان بزرگ و شلوغ سینما فکر کنیم.
ارتباطی که با مخاطب معنا دارد
پوران درخشنده
روز ملی سینما روزی است که ارتباط مخاطب با سینما و سینماگر با مخاطب معنا
پیدا کرد. این روز جایگاه و اهمیت خاصی برای ما دارد. امروز سینمای ما از
اهداف و خواستههایش فاصله گرفته و کمکم تبدیل شده به سینمایی با موضوعات
نخنما شده و بعد ستارهسالاری در آن حاکم شد و کمکم فیلمهای فرهنگی و
هدفمند هم کنار رفت و بعد... من هم به هرحال جزیی از همین سینما هستم.
فیلمهایی را ساختم که دوست داشتم، با نگاه همیشگی خودم که نگاهی
آسیبشناسانه به مسایل اجتماعی است. خیلی از فیلمهایم در زمان اکران با
مشکل مواجه شد که در حال حاضر یکی از آفتهای بزرگ سینمای ماست. علاوه بر
آن مشکلات تولید هم منجر به از بین رفتن انگیزه خیلی از فیلمسازها به
دلیل شرایط نابرابر شده است. بنابراین چنین فیلمسازهایی هم از اهداف
خودشان دور شدند. امیدوارم سینمای ایران بتواند به جایگاه اصلی خودش
برگردد؛ سینمای پویایی باشد، چیزی باشد که مردمش میخواهند یعنی زبان گویای
آنها و آینه تمامنمای واقعیات جامعه.
چه اتفاقی دارد میافتد؟
سعید ابراهیمیفر
من هم مثل هر فرد دیگری که شیفته مقوله سینماست و وارد این وادی شده
آرزویم برایش این است که سینمایی که یکی از عالیترین نوع زبانهاست بتواند
سیر طبیعی تکامل خود را طی کند و تبدیل شود به یک زبان کامل که انسانها
بتوانند توسط آن با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. مملکت خیلی جالبی داریم. در
شروع سال سینمایی یکی از بهترین جوایز سینمای دنیا را به یکی از فیلمهای
متعلق به این سینما میدهند. اتفاقی که باید میافتاد این بود که چنین
سینمایی در یک وضعیت ایدهآل قرار بگیرد تا خودش را بهتر در معرض دید
جهانیان قرار دهد ولی پارادوکس اینجاست که میبینیم نه، به عکس میشود.
یعنی موفقیت فیلمی که جزیی از سینمای ایران است فقط شامل حال خود فیلمساز
شده و او طبیعتا امکان این را پیدا میکند که با بودجههایی که به دلیل آن
جایزه و اعتبارش به سمتش آمده فیلم دیگری در خارج از ایران بسازد. شاید به
دلیل اینکه ما این مکانیسم را بلد نیستیم و نمیتوانیم این موفقیت را
بیاوریم و در سینمای خودمان جاری کنیم. پس این تنها یک موفقیت فردی است.
میشود مثل سیارهای که از این منظومه جداست. این یک پارادوکس است چون
اصولا در بیشتر کشورهای دنیا چنین اتفاقی باعث رونق سینمای آن مملکت
میشود، حداقل برای یک سال اما در کشور ما همه از کساد و رکود و بحران در
سینما حرف میزنند! این چیزی است که باعث تعجب است و آنچه باعث سوال برای
من میشود این است که چه اتفاقی دارد میافتد که وقتی ما موقعیت این را
داشتیم که این رویداد را به سینمایمان اضافه کنیم تا رونق پیدا کند نه تنها
اینطور نشد بلکه سینمای ما دارد کمرنگ و کمرنگتر میشود.
جای خالی درددل
محسن عبدالوهاب
متاسفم که سال گذشته نشد با همکارانم در خانهمان ـ خانه سینماـ جمع شویم،
درددل کنیم و شاید فکری به حال مشکلات سینما. «آیا حالا که درخانه سینما
بسته شده حال سینما بهتر است؟!» اما خوشحالم که سال گذشته یک روز صبح زود
با پیامک دوستی بیدار شدم «اصغر فرهادی اسکار را برد».
هنوز دیر نشده
حسن حسندوست
من فکر میکنم تعطیل بودن خانه سینما در سال گذشته خلائی بود که کاملا
احساس میشد، این اتفاق از طرفی باعث کند شدن و اختلال در امور صنفی شد و
از طرف دیگر اختلافاتی بهوجود آورد که نتیجه آن عقبرفت سینما بود. با
اینحال ما طبق روال همیشه مشغول به تدوین فیلمهایمان و در خدمت سینمای
ایران بودیم. با وجود تعطیلی خانه سینما سعی کردیم فعالیت صنفیمان را تا
آنجا که بشود حفظ کنیم، اعضایمان را در صنف نگه داریم و مشکلاتشان را
درحد توان خود حل کنیم. انتظار داشتیم خانه سینما مجدد باز شود، هنوز هم
دیر نشده و هنوز هم این اتفاق میتواند بیفتد.
آرزوی من این است که
سینما روزبهروز کیفیتی بهتر و شکلی صنعتی پیدا کند، بخش خصوصی فعال و به
همریختگی موجود در تولید و اکران برطرف شود. اصناف دارای تجربههایی هستند
که دولت خودش را از آن محروم کرده و این آشفتگی مشهود نتیجه چنین عملکردی
است. تنها راه حل شدن مشکلات سینما همکاری دولت با اصناف است.
پیدا شدن مادری برای سینما
بیژن امکانیان
حدیث نقل شده از امامعلی(ع) برای من همیشه کاربرد زیبایی داشت؛ یک کارکرد
چندوجهی اجتماعی، اخلاقی و روانشناسانه. منظورم همان حدیثی است که دو زن
ادعای مادری نوزادی را دارند. حضرت شمشیر بالا میبرد به قصد دونیم کردن آن
و مادر واقعی با انصراف از حق خود به خاطر زندهماندن کودک، ثابت میکند
او مادر واقعی است و نه مدعی مقابل. حالا در این مبحث بیسابقه سینما
سرنوشت کودک بینوای سینما به کجا خواهد انجامید؟ متاسفانه به نظر نمیآید
مادری واقعی در این دعوا وجود داشته باشد تا مثل آن حدیث با گذشت خود از
فرود آمدن شمشیری که قرار است بر پیکر نحیف سینمای ملی فرود آید جلوگیری
کند. آرزویم پیداشدن چنین مادری برای سینماست.
آرزوی بهتر شدن
محسن امیریوسفی
در یک سال اخیر در بخشی از سینما که آرامترین و دوستداشتنیترین قسمت آن
است یعنی سینمای مستند سرگرم بودم. خوشبختانه از این لحاظ آرامش داشتم ولی
در این آرامش یک ماهی سروکارم به بیمارستان هم افتاد. مطمئنا این اتفاق نه
از تبعات سینمای مستند بلکه نتیجه آثار و درگیریهای پیش از آن بوده است.
به هرحال مثل همیشه سعی میکنم خوشبین باشم و امیدوار به اینکه شرایط
سینمای ایران روزبهروز بهتر خواهد شد.
به دنبال تدبیر و انصاف
مهدی کرمپور
آرزو میکنم خدا دوباره تدبیر و انصاف را به ما برگرداند. آرزو میکنم به
روزهای آرامتر برگردیم. روزهایی که در آن فرهنگ و هنر به معنای واقعی کلمه
و خارج از اغراض سیاسی برای ما مهمترین مساله بود. آرزو میکنم سینمای
ایران دوباره به جایی که حقش است و باید، برسد. مردم با فیلمهای سینمای
ایران آشتی کنند. مثل سال قبل که اصغر فرهادی عزیز فیلمش برفراز قلههای
دنیا ایستاد، برای فیلمهای دیگر سینمای ایران هم این اتفاق بیفتد و پرچم
ایران را در قلههای فرهنگ و هنر بالا ببرند. مهمتر از همه اینکه آدمهایی
که هیچ سررشتهای از کار هنر ندارند بگذارند که حرفه ما آرامتر، متینتر
و فرهنگیتر به کارش ادامه دهد. حسادت از بین ما رخت بربندد. منتقدان و
روزنامهنگارها را به انصاف و عدالت دعوت میکنم و سینماگرهایمان را به
اینکه بزرگتر فکر کنند. مسوولان فرهنگیمان را به اینکه مملکتشان را
بیشتر دوست داشته باشند.
ترس
فرهاد آییش
این روزها با دلخوش به سینما فکر نمیکنیم. جای خالی خانه سینما را واقعا
هر هفته به صور مختلف و به دلایل گوناگون احساسش میکنم. و یک ترس در دل
همه ما هست: وضعیت اقتصادی سینمای ایران.
حال بهتر
آهو خردمند
سینمای ایران... امیدوارم حالش بهتر بشود. همین.
اندکی آرامش
همایون اسعدیان
از پارسال تا الان شاید تنها اتفاق خوب سینمای ایران که قدری خوشحالمان
کرد، اسکار آقای فرهادی بود. در واقع نگوییم اسکار آقای اصغر فرهادی بلکه
بگوییم اسکار جدایی نادر از سیمین برای سینمای ایران. متاسفانه در این
اوضاع خاص سینما که عملا دارد آن را به مرز تعطیلی میکشاند و حاشیههای
فراوانی که دارند برای سینما ایجاد میکنند، من بهشخصه جز همین یک مورد
هیچ خاطره خوبی از سالی که به این سینما گذشت ندارم. امیدوارم و تنها
آرزویم این است که کسانی که در آینده مسوولیت سینما را بر عهده میگیرند
دلسوزانه تلاش کنند که این سینما به مسیر اصلی خود برگردد و اهالی آن
بتوانند با آرامش به کار خود مشغول باشند.
بلاتکلیفی
محمد نیکبین
همانطور که شاهد هستیم سینما در یک بلاتکلیفی و بیعملی قرار گرفته که به
همه اصناف صدمه میزند و فکر میکنم این دغدغهای است که همه دارند.
امیدوارم این بلاتکلیفی از بین برود، شرایط کار برای همه فراهم شود و سینما
در مسیر خودش قرار بگیرد.
آرزوی سربلندی
برزو ارجمند
برای سینمای ایران از صمیم قلبم سربلندی آرزو دارم. امیدوارم حاشیههایی
که در این یک سال و اندی به وجود آمده کاملا از بین برود. خانواده سینما
خانواده بسیار کوچکی است و امیدوارم دست به دست هم بدهیم تا بتوانیم
سینمایی متعالی برای همه کسانی که عمر و وجودشان را برای این حرفه گذاشتند
بهدست آوریم.
مرهم بر زخمهایش
محمدعلی کشاورز
امیدوارم که سال آینده سینما، سالی باشد که بر فیلمهایش ضابطه بیش از
رابطه حکم براند. سالی که در آن بشود با هنر هفتم زخمهای بیشتری را مرهم
گذاشت و حقایق بیشتری را به تصویر کشید. سالی پر از سناریوهای خوب، شاتهای
درخشان و سالی پر از خلاقیت برای جوانترها. سالی که در آن غم نباشد برای
اهل سینما. مخصوصا «غمِ نان». سالی که مثلِ سفرههای رنگارنگ فیلمهای
مرحوم علی حاتمی پر است از برکت و نعمت و شکرگزاری. سالی که در آن کودکان
بیشتری، با سینما قد بکشند و سالی که در آن حال همه ما خوب باشد. آمین.
یادش گرامی
رهبر قنبری
بزرگداشت هر موضوعی بستگی به تاثیر، اهمیـت و تداوم آن در متن جامعه و
آرای صاحبان اندیشه مرتبط با آن موضوع دارد، بر این اساس سینمای ایران
سالهاست که نه از نقطهنظر صاحبان واقعیاش و بلکه از نظر برخی مدیران
سینما به امری کماهمیت تبدیل شده است، بهگونهای که امروزه آخرین
بارقههای فرهنگی، هویتی و هنریاش نیز رو به افول گذارده. فعالیت خانه
سینما، بحث صدور پروانه ساخت برای آثار بالنده و کمتوجهی به معیشت
دستاندرکاران آن، از نشانههای بارز چنین افول زودهنگام است تا مبادش که
بگوییم، یادش گرامی باد!
چراغ خاموش
فرید مصطفوی
عادت کرده بودیم در این 14، 15ساله اخیر نزدیکیهای روز ملی سینما شاهد
شور و هیجانی در بین اهالی سینما باشیم. از داورانی که صبح تا شب فیلم
میدیدند تا نامزدها که هیجان روز جشن سینما را داشتند و برگزارکنندهها و
کارمندان خانه سینما که فعالیتشان شبانهروزی میشد. امسال اما چراغ خانه
سینما خاموش است و چراغ سینما هم متاسفانه رو به خاموشی میرود.
اختلافهایی که در این سالها گاه آشکار گاه پنهان مثل موریانه بدنه نحیف
سینما را میتراشید در این یکساله ابعادی ویرانگر پیدا کرده و این بار
دیگر دارد تیشه به ریشه موجودیت این سینما میزند. امیدوارم همه تا دیر
نشده به عواقب کار خود بیندیشند و در جهت بقای سینمای ملی حرکت کنند.
پرتقالفروش؟
مریلا زارعی
روز ملی سینما ← خانه سینما ← بازیگر سینما ←سالن سینما و... سینما تصور
میکنم نظرم را به طور واضح بیان کردم، خودتان پیدا کنید پرتقالفروش را!
حرکت به جلو
باران کوثری
دلم میخواهد آرزو کنم کسانی مثل بهرام بیضایی، ناصر تقوایی، رخشان
بنیاعتماد و... بتوانند راحتتر فیلم بسازند. دلم میخواهد آرزو کنم
مسوولانی که در جایگاههای فرهنگی قرا میگیرند دلسوز و خیرخواه باشند؛ نه
فقط مسوولان سینمایی، برای حوزه تئاتر، ادبیات و... وظیفه خودشان بدانند که
به جلو رفتن همه این هنرها کمک کنند و فکر میکنم آرزوی جمعی همه ما این
است که به حداقل خواستهها و حداقل حقوق صنفیمان برسیم و بتوانیم خانه
سینمایمان را باز کنیم.
پیدا کردن سینمای ایران
بهروز بقایی
مهمترین اتفاقی که در سینما افتاد این بود که تشکل صنفی که ما داشتیم از
بین رفت و حالا من نمیدانم میخواهند چه چیزی را جایگزین آن کنند؟ این
تشکل صنفی چشم و چراغ ما بود، کورسویی بود برای برآوردن انتظارات کوچکمان و
برای اهالی سینما. آرزوی من برای سال آینده این است که سینمای ایران خودش
را پیدا کند. سینمای ما گم شده است بین فیلمهای تقلبی و هندی و کپی از
فیلمهای فرهنگی و داستانهای تاریخی و این به علت نزدیکی این صنعت با
سرمایه است.
همه فیلم بسازند
محمدرضا اصلانی
من آرزو میکنم که همه فیلمسازهای ما فیلم بسازند. اولین آرزوی من این
است، اینکه هیچ فیلمسازی نباشد که برای ساختن فیلمش دچار مشکل شود. دومین
آرزوی من این است که چرخه تولید سینما چرخه کاملی باشد نه اینچنین ناقص که
فیلمها با سرنوشتی نامعلوم ساخته میشوند. این دغدغه که فیلمت کی و کجا
پخش میشود و اصلا پخش میشود یا نه باعث میشود که فیلمسازهای ما احساس
امنیت نکنند. عدم امنیت خلاقیت را متزلزل میکند. فیلمسازهای ما شاید
خلاقیت را فراموش کردهاند و تقصیر خودشان هم نیست، مشکلات فراوانتر از آن
است که امنیت کاریشان تامین باشد. عدم امنیت به این معنا نیست که حتما
تحت تعقیب باشی. وقتی تو نمیدانی که میتوانی کار کنی یا نه؟ اگر کار کنی
میتوانی عرضه کنی یا نه؟ و آیا میتوانی از عرضه کارت نتیجه درست بگیری؟
اینها عدم امنیت کاری است؛ واقعیتی که باعث تسلیم فیلمسازهای ما در برابر
ابتذال شده است. آرزو میکنم همه فیلمسازهای ما بتوانند آنچه دلشان
میخواهد را بسازند در حالیکه امنیت حرفهشان تضمین شده باشد.
ساختن آرزوها
فریدون حسنپور
اصغر فرهادی یک اسکار به سینمای ایران اضافه کرد و من امیدوارم در سال
جدید دوستان فیلمسازم موفق شوند فیلمنامههایی را که «دوست دارند» بسازند.
سینمای دارای خاصیت
آزیتا حاجیان
از آنجایی که سینمای ایران کاملا به جامعه ایران متصل است بنابراین آرزوی
ویژهای برای سینمای ایران ندارم. سینما به نوعی منعکسکننده زندگی مردم و
در ارتباط مستقیم با جامعه است. ممکن است یک زمانی پیشقراول مردم باشد و
یک زمان دیگر تابع آنها اما در هر دو شکلش باید سوالی به سوالهای مردم
اضافه یا سوالی از سوالهای آنها کم کند. اگر این اتفاق بیفتد، آن وقت
میتوان گفت سینمای نسبتا خاصیتداری داریم. امیدوارم این سینمایی که برای
مردم هست بتواند خاصیتی برای آنها داشته باشد و خاصیت خودش را حفظ کند.
غرور و سربلندی
بهاره رهنما
برای سینمای کشورم سربلندی و غرور در مجامع جهانی را آرزو دارم، شاید چون
هنر، زبان مشترک تمام دنیاست و شاید مهمترین راه معرفی ملتی است که هنوز
در خیلی از نقاط دنیا به گونه دیگری شناخته میشود. هنر ایرانی و مخصوصا
سینما ورق دیگری از زندگی واقعی مردم ایران را به دنیا نشان میدهد. سینمای
اجتماعی و ژانرهای دیگر سینمایی میتوانند معرف ایرانی واقعی باشند که با
تصویرش در رسانهها بسیار متفاوت است.
هویت و تنوع
جواد طوسی
آرزویم این است که سال آینده شاهد این تحولات در سینمای ایران باشیم: یک.
هویتمندی دوبارهای در این مدیوم ایجاد شود و از رکود، بلاتکلیفی و
سردرگمی رهایی یابد. دو. با تنوع موضوعی و ساختاری و تجربه درست ژانرهای
شاخص و مهجورمانده، به استانداردهای حرفهای و قاعدهمند نزدیک شود.
سه.فیلمسازانی که به زبان سینما اشراف و حرفی برای گفتن دارند، بتوانند
بدون دغدغه مضامین مورد علاقهشان را به تصویر کشند و ارتباطی سالم و
سازنده با مخاطبان واقعی خود برقرار کنند و در چرخه رقابت حرفهای، تصویر
مناسبی از نگاه معاصر خود ارایه دهند. چهار. نگاه و تفکر غیردولتی بر
سینمای ایران حاکم شود.
افسوس
فرشته طائرپور
ایران، سینما دارد، یک سینمای ملی... این سینمای ملی، جایگاهی جهانی
دارد... آثار و چهرههایی مثالزدنی دارد... خانه صنفی دارد... جشن خانگی
دارد، حتی اگر جلوی برگزاریاش را گرفته باشند... روز ملی دارد، حتی اگر از
تقویمها حذف شده باشد... و در همه نشریات کشور، یا صفحهای بهنام خود
دارد یا جایی در صدر اخبار. برای این سینمای ملی، خیلیها آرزوهای خوب
دارند و خیلیها نقشههای بد... خیلیها به دیروز و امروزش مفتخر و به
آیندهاش امیدوارند و خیلیها از گذشتهاش متنفرند و بر امروزش
علاقهمند... و برای هر یک از این گروهها، آرزو معنایی متفاوت دارد. آرزو،
رویا و تخیل همانقدر که در بخش خلاقیت سینما کاربرد مثبت دارد، میتواند
در حوزههای دیگر آن فاقد کارایی باشد. صنعت سینمای یک کشور را نمیتوان با
ایکاش و اگر و رویاپردازی اداره کرد. من چگونه برای امروز و فردای این
سینما آرزویی کنم. من از کدام فصل مشترک، طرح مشترک، جشن مشترک، روش مشترک،
افتخار مشترک، تحول مشترک و تلاش مشترک بر صفحه شما سیاهه بنویسم. من از
کدام بخش این دوران برای جریده شما چیزی بنویسم که خواندنی و ماندنی باشد؟
... از آغازش؟ از اوجش؟ از پارسال و امسالش؟ یا از فردایش که حافظه سینما
دارد حکایت همه را برای تاریخ فرهنگ این کشور نقل میکند و امثال من جز
افسوس چیزی در دل نداریم؟ بگذارید دیگر جوانان آرزو کنند... ما آنقدر پیر
شدهایم که آرزو بر ما دیگر عیب به حساب میآید.
سینما، هنر بیبحران
احمد طالبینژاد
در فقدان روز ملی سینما، سینما هنوز زنده است؛ سینما زنده است و این امر
ربطی به تقویم، تاریخ ما و مسایل سیاسی و اجتماعی ندارد. سینما را هنر
بیبحران مینامند؛ یکصد سال اخیر و در کوران تمامی حوادث مهم تاریخی از
جمله جنگ جهانی دوم، صنعت سینما تنها صنعتی بود که متوقف نشد و علت این هم
واضح است زیرا مردم حتی در بحبوحه دشوارترین اتفاقهای اجتماعی نیاز به
تغذیه روحی و روانی دارند و البته تخلیه همه فشارهای ناشی از بحرانها؛
بنابراین با خط زدن روز ملی سینما از تقویم، سینما را نمیتوان خط زد.
سینما هنر-صنعتی است که با زندگی اجتماعی امروز مردم جهان پیوندی قرص و
محکم دارد. پس متبرک باد نامش و «ما همچنان دوره میکنیم، شب را و روز را،
هنوز را.»
آرزوی روزهای بهتر
مصطفی شایسته
روز ملی سینما را گرامی میدارم و برای دستاندرکاران سینمایی آرزو دارم
با همدلی و اتحاد روزهای بهتری داشته باشند. امیدوارم سال آینده برای اهالی
سینما سال بهتری باشد و مشکلاتی که برای سینما در سال گذشته پیش آمد، سال
آینده برطرف شده باشد؛ مشکلاتی که در خانواده سینما و باعث جدایی
سینماییها بود برطرف شود و همه در کنار هم برای تعالی سینما تلاش کنیم.
افتخار با چاشنی چشمپوشی
روبرت صافاریان
این روزها با تعدادی از دوستان قدیمی که در خارج از کشور زندگی میکنند
دیدارهایی داشتم. آنها افتخار میکردند که فیلمی مانند «جدایی نادر از
سیمین» در ایران تولید میشود و مورد توجه سینمادوستان و منتقدان کشوری
قرار میگیرد که در آن زندگی میکنند. آنها خوشحال بودند که مردم دنیا
ایران را با سینمای ایران بشناسند. با وجود اینکه نگاه آنها را به فیلم
«جدایی... » کمی سادهانگارانه میدانستم، اما صحبتهایشان برایم قابل درک
بود. چه بهتر از اینکه تو را با محصولات فرهنگی کشورت بشناسند، آن هم نه
تنها فرهنگ کهن ایرانی، نهتنها حافظ و خیام، بلکه با مدرنترین هنرها،
سینما. و برای این سینما همین بس که با آثار هنرمندانی مانند عباس
کیارستمی، اصغر فرهادی و کارگردانهای دیگر سینمای ایران، با جهان سخن
میگوید. این سینمایی که محصول زحمات صدها نفر از کارگردانها، بازیگران و
سایر عوامل فنی و هنری است، این پتانسیل را دارد که در صحنه داخلی نیز نقش
بیشتری در تامین سرگرمی فرهنگی برای مردم کشور داشته باشد، اگر زمینهاش
فراهم شود. بدون اینکه نگاه انتقادی خود را نسبت به ضعفهای فیلمهای
ایرانی کنار بگذاریم، به این سینما افتخار میکنیم.
آخرش چه میشود
هوشنگ گلمکانی
برای من که مثل خیلیهای دیگر، هر روز روز سینماست، هم ملی و هم جهانی، چه
در تقویمهای رسمی ثبت شده باشد چه نشده باشد، و البته سینما با آرزوی ما
به وجود نیامده که به خواست ما نباشد. به جای آرزو برای سینما، برای خودم
آرزو میکنم آنقدر عمر کنم که ببینم سینما آخرش چه میشود.
نزدیکی دلها
محمدحسین لطیفی
بمیرم برای سینمایی که مدتهاست همچون مردهای به سمت سردخانه برده میشود
با این حس چه آرزویی کنم؟ خدایا دلهای ما را به هم نزدیک کن شاید...
یادگاری روی دیوار سینما
هانیه توسلی
روی دیوار سینما حالا، فقط این شعر «فروغ» را به یادگار مینویسم: من از
زمانی که قلب خود را گم کرده است میترسم / من از تصور بیهودگی این همه دست
/ و از تجسم بیگانگی اینهمه صورت میترسم / من مثل دانشآموزی / که درس
هندسهاش را دیوانهوار دوست میدارد تنها هستم/ و فکر میکنم که باغچه را
میشود به بیمارستان برد/ من فکر میکنم / من فکر میکنم / من فکر
میکنم...
هنر روح جامعه
ژیلا مهرجویی
سینما چون دیگر هنرها متاسفانه مدتی است
مورد بیمهری قرار گرفته. اما دل جامعه این بیمهری را نمیپذیرد چون دلتنگ
آن است. چون به آن نیاز دارد. مثل آب، مثل هوا. در مشاهده تاریخ با
دورانهای مشابهی روبهرو بودهایم. کمی بیشتر، کمی کمتر. مثل شب و روز مثل
تاریکی و روشنایی میآید و میرود. اما تا زمانی که انسان خواهان روشنایی
است، تاریکی دوام نمیآورد. امیدوارم همه هنرمندان بهخصوص هنرمندان سینما
درکنار هم اینبار هم بر مشکلات فایق آیند. انسان تغییر نمیکند.
خواستهایش هم همینطور... هنر روح جامعه است. روح را که نمیتوان کشت...
مسوولان فقط نظارت کنند
امیر جعفری
بزرگترین آرزوی من برای سینما این است که بالاخره روزی فرا برسد که
سیاستمداران بخش فرهنگ، مثل اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس و وزیر ارشاد فقط در
پی انجام روند نظارتیشان باشند، به جای اینکه فیلمها را نقد کنند. نقد
فیلمها را بهتر است به همان منتقدان بسپارند. به نظرم بهتر است همان گونه
که ما به سیاست کاری نداریم، چون وظیفهمان امر دیگری است، این افراد هم
وظیفه خودشان را بدانند و دست از سر نکتهسنجی بردارند.
تحول سینما
ژاله صامتی
آرزو دارم برای سینما در سال آینده اتفاقهای خوبی بیفتد و اتفاق خوب یعنی
در سال آینده فیلمهای زیادی بسازیم و فیلمنامههای خوبی به تصویب برسد.
اگر افراد حرفهای در جایگاه حقیقی خود قرار گیرند، قطعا سینما متحول خواهد
شد. اکرانهای بد و نیمهکاره، توقیفها و مجوزهایی که بعد از اعطا شدن
لغو شد، همه از اتفاقات بد سینما در سال گذشته بود. امیدوارم سال آینده هیچ
کدام از این اتفاقات رخ ندهد.
وفادار
محمدعلی طالبی
خوشحالم که سینمای ایران با همه مشکلات همچنان روی پا ایستاده و سعی
میکند مطرح باشد، فیلمسازان تلاش میکنند با وجود مشکلات همچنان فیلم
بسازند و این هنر را زنده نگه دارند. در مورد حذف روز ملی سینما از تقویم،
باید بگویم سینما هرگز تعطیل نخواهد شد بلکه آنچه تعطیل شدنی است مناصب و
صندلیهایی است که افراد امروز بر آن تکیه میزنند و فردا معلوم نیست این
منصب وفادار بماند. به هر حال این روزها میگذرد.
آرزوهای بسیار ناگفته
رضا درمیشیان
آرزو و حسرت آنقدر زیاد است که باید اولویتبندی کرد ولی مهمترینش همین
است که برای سینمای ایران با تمام وجود آرزو میکنم: {...... ...... ......
...... ...... ...... ... . }هرچندکه{...... ...... ...... ...... ......
...... ...... ... . }ولی{...... ...... ...... ...... ...... ......
...... ...... } تا بتوانیم{...... ...... ...... ...... ...... ... } و
این در شرایطی است که {...... ...... ...... ...... ...... ...... ......
...... ...... ...... ...... ... . } تا {...... ...... ...... ......
...... ...... ...... ...... ... . . }. به امید آن روز.
رفع کدورت
علی قویتن
آرزوی من این است که یک روز بالاخره سینما با کل جامعه فرهنگی کشور یکدست
بشود و مسوولان، سینما را به عنوان یک رسانه موثر و مستقل در همه دنیا،
بپذیرند و مشکلات «خانه سینما» هم با ایجاد کمترین کدورت رفع شود. این همه
آرزوی من است.
تولدی دوباره
علیرضا خمسه
آرزو میکنم یکبار دیگر سینما در ایران متولد شود.
برای دنیای قابل تحملتر
رامبد جوان
سینما و هر هنر دیگری تلاش میکند تا این دنیا قابل تحملتر باشد. سینما
قرار نیست مشکلات بشر را حل کند و هر وقت از آن با این فکر که به نظر من
اشتباه هم هست، استفاده شده کسالتبار و تلخ شده. سینما میتواند آرزوهای
همه نسلها را در خودش جا بدهد و به زیباترین و به یادماندنیترین شکل
چیزهایی را روایت کند که هیچ وقت نمیتوانیم در واقعیت پیدایشان کنیم.
آرزویم برای سینما این است که سینماگراهایمان یادشان نرود که آرزوها
مهمترین داشتههای بشر هستند.
سینما حذف نمیشود
منیژه حکمت
سینما حذفشدنی نیست. سینما روی حسها و قلبهای همه بشریت در صد سال
گذشته حک شده. نمیشود سینما را حذف کرد. باز هم تکرار میکنم. صد بار و
هزار بار که سینما حذفشدنی نیست. هر روز، روز ملی سینماست و تمام ایران
خانه سینمای ماست.
سینما را رها کنید تا نفسی بکشد
کاظم راستگفتار
اعتقاد دارم که سینما بهترین وسیله برای اجتماعی کردن انسان و ایجاد نگاه
درست به جهان اطراف است بنابراین آرزو دارم این هنر جایگاه واقعی خود را در
جامعه بیابد. سینما فکر را وسعت میبخشد و میتواند زندگی بهتری برای مردم
جامعه به ارمغان آورد. امیدوارم سینما از دست مشکلات نجات یابد و افراد
متخصص و علاقهمند به این حرفه امکان ادامه فعالیت پیدا کنند و برای
سینماگران محیط سالمی فراهم شود تا از لحاظ اقتصادی و اجتماعی بتوانند
زندگی خود را تامین کنند. امروز متاسفانه نگاه ابزاری به سینما وجود دارد و
تا زمانیکه این موقعیت برطرف نشود، نمیتوان خیلی برای سینما امیدوار
بود، اما آرزو دارم همه کسانی که برای سینما نسخه میپیچند، سینما را رها
کنند تا نفسی بکشد.
سیاست دورشو!
علی سرتیپی
آرزو میکنم سیاست دست از سر سینما بردارد و سینما را رها کند. این روزها
سینما به شدت سیاستزده شده به گونهای که هر اتفاقی برای سینما میافتد
ریشههای آن در سیاست است و همین امر مشکلات عدیدهای را برای بدنه سینما
فراهم کرده است. گاهی مسکنهایی مثل فیلم «کلاه قرمزی» آرامش موقتی را موجب
میشود اما پس از اندکزمانی درد دوباره سینما را فرا میگیرد. عدهای
میخواهند اصلا سینما نباشد، عدهای دیگر سینما را متصل به خط و ربط خود
میخواهند و نتیجه این کشمکشها حال و روز سینمای ما را رقم زده است. اگر
سیاست دست از سر سینما بردارد حال سینما خوب خواهد شد.
گرهی که هر روز کورتر میشود
جمال ساداتیان
در حقیقت مشکلات سینما به قدری زیاد است که با دعا و ثنا هم نمیتوان
برایش کاری کرد. در گذشته اختلافها داخل صنفی بود اما امروز حوزه هنری هم
وارد شده است و این گره هر روز کورتر میشود. شعارهای بسیاری میدهند که
کاربرد اجرایی هم ندارند و در عمل کاری صورت نمیگیرد. امیدوارم مسوولان
زبان سینما را بشناسند و براساس واقعیتها عمل کنند، تفاوتها را کنار
بگذارند و براساس اشتراکات به پیش روند. برای بهبود اوضاع باید جریانات
فکری سازش بیشتری داشته باشند اما اوضاع بهگونهای است که فکر میکنم کاری
بیش از دعا و آرزو باید برای سینما انجام شود.
پاشنه سیاست چرخاننده در فرهنگ
مهرداد فرید
حذف روز سینما از تقویم رسمی کشور اگر حتی حکایت از رویکرد متولیان فعلی
فرهنگ به سینما نداشته باشد، نشان میدهد آنها به سینما بیاعتقاد یا
دستکم بیاعتمادند. اینکه آنها درباره سینما چگونه فکر میکنند سوالی است
به قدمت انقلاب اسلامی! آنچه مسلم است طرز تلقی آنها دایما در حال تغییر
بوده و از هر دورهای به دوره دیگر فرق کرده است. مسوولان دولتهای قبلی با
سینما مهربان بودند و سینما را در تقویم رسمی کشور وارد کردند. حالا
عدهای دیگر حاکم شدهاند که نگاهشان به فرهنگ به گونه دیگری است.
بنابراین آنها نظر خوشی به سینما ندارند و در نتیجه سینما را از تقویم رسمی
خارج کردهاند.
روز ملی سینما مبارک
امیر اثباتی
روز ملی سینمای ایران را تبریک میگویم؛ به همه سینماگران ایرانی و
دستاندرکاران تولید و پخش و نمایش فیلمهای کوتاه و بلند داستانی، مستند و
انیمیشن؛ به همه کسانی که برای دیدن فیلمها به سینما میروند و حتی آنان
که متاسفانه به هر دلیل میروند سراغ تهیه فیلمهای قاچاق؛ به همه
دوستداران سینمای ایران که با دیدن فیلمها هیجانزده و سرگرم میشوند،
میخندند و میگریند و میآموزند؛ به مدیران تلویزیون که با نمایش انبوه
فیلمهای سینمایی میکوشند و امیدوارند توجه و رضایت بینندگان را جلب کنند؛
به منتقدان و کارکنان نشریات سینمایی و به مدرسان و دانشجویان سینما. روز
ملی سینما را تبریک میگویم به ارواح ابراهیمخان صحافباشی و جناب سپنتا
و... خلاصه همه اموات و درگذشتگان سینمای ایران بهویژه سیفالله داد که
بانی نامگذاری و ثبت این روز در تقویم رسمی کشور شد. روز ملی سینما را
تبریک میگویم، بهویژه به مقام مسوولی که امسال فرمودند سینما پدیدهای
ملی نیست و یادآوریاش تقویم رسمی را شلوغ کرده است و باید حذفش کرد. روز
ملی سینمای ایران اما همیشه ٢١ شهریور خواهد ماند و بر هممیهنان مبارک.
دوری از حاشیهها
علیرضا داوودنژاد
من برای اهالی سینما بابت حذف روز ملی سینمای ایران از تقویم کشور شخصا
عزای عمومی اعلام میکنم و اعتقاد دارم تا فکرهایمان را از حاشیهها دور
نکنیم و متوجه سینما و ضرورت بقایش برای مصالح کشور نشویم، نه گرهی از کار
خودمان باز میشود و نه گرهی از کار سینمای ایران و نه حتی سینمای جهان!
امید به آینده سینما
ابراهیم فروزش
ظرف سالیانی که در سینمای ایران (به طور مشخص در سینمای کودک و نوجوان)
حضور داشتم و به عنوان کسی که در این عرصه پرسه میزند، این حرفه را در کل
به سمت تعالی و گسترش میبینم. اگر کارنامه سینما را ورق بزنیم با افت و
خیزهای زیادی مواجه میشویم اما نکتهای که در طول این سالها ثابت و
پابرجا مانده است علاقه نسل جوان به این هنر است؛ علاقهای که متظاهرانه
نیست و از سر عشق است. در نتیجه این رویکرد است که باوجود تمامی کمبودها به
دلیل ذهنیت فوقالعاده انسانیمان توانستیم در جشنوارههای بینالمللی
بدرخشیم و روی سکوی افتخار بایستیم. با یک نگاه کلی به آینده سینما میتوان
از دغدغه مسایل روزمره که احیانا پیشبرنده یا پسبرنده هستند فارغ شد و
به آینده سینمای ملی کشورمان امیدوار بود.
بیمهریهای بیپایان
هما روستا
امیدوارم حذف روز ملی سینما از تقویم به واسطه یک اشتباه بوده باشد اما
حقیقت این است که در سالهای اخیر بیمهری نسبت به سینما بیشتر و بیشتر شده
است. سینمایی که رو به رشد بود و کمکم داشت ایران را با فرهنگ غنی
مردمانش به دنیا معرفی میکرد، این روزها مورد بیمهریهای فراوانی است و
من از این بابت بسیار غمگینم. سینما نه فقط یار هنرمندان است بلکه فواید
این هنر برای ملت است. به واسطه سینما میتوان فرهنگسازی کرد و اندیشیدن
را برای مردم به ارمغان آورد. سینما هنر ملموسی برای همه مردم است؛ به این
معنا که این هنر متعلق به طبقه خاصی نیست. در واقع بعد از تماشای یک فیلم
خوب اندیشه وسعت مییابد و کسانی که جلو سینما را میگیرند در حقیقت
اندیشیدن را از مردم میگیرند.
سینما را به حال خودش بگذارند
سعید سهیلی
روز ملی سینما را فقط و فقط میتوان از تقویم حذف کرد؛ اما نمیتوان این
روز را از ذهن و دل اهالی سینما، از تقویم شخصی اهالی سینما، از تقویم
تاریخ سینما و حتی از دل و ذهن مردم پاک کرد. تنها میتوان این روز را از
تقویمهای کاغذی حذف کرد که این حذف هم در واقع اثری ندارد، چراکه این روز
در ذهن همه اهالی سینما و دوستداران سینما حک شده؛ جایی که حذف آن
امکانناپذیر است. آرزو میکنم سینما را به حال خودش بگذارند.
احترام به خود و مردم
امیر سماواتی
سینما خارج از همه این نزاعهای شرق و غرب یا دعواهای بر سر پول و
جهتگیریهاست. به یاد داشته باشیم که یک فیلم خوب میتواند از مرزها بگذرد
و جهان را مخاطب خود قرار دهد. من آرزو میکنم که سینمای ما به مردم هوش و
ذکاوت بدهد. این وظیفه ماست که آگاهی را در مردم بالا ببریم در حالیکه
امروز تعدادی از فیلمها ابلهانه هستند و همین آثار باعث میشود مردم به ما
بخندند. به امید روزی که به هوش و ذکاوت مردم و خودمان احترام بگذاریم.
فرصت بیان مفاهیم دینی و اعتقادی
حبیبالله کاسهساز
تنها آرزویم این است که تمامی مفاهیم اخلاقی و دینی ما در سینما نمود پیدا
کند و سینما این مفاهیم را به مردم انتقال دهد وگرنه چیز دیگری در سینما
به درد ما نمیخورد. به هرحال روز ملی سینما مثل تمام روزهایی که برای هر
مناسبتی میسازند یک روز ساده است، اما ما میتوانیم از این القاب در راه
اهداف انقلاب و دینمان استفاده کنیم. من به طور کلی انسان خوشبین و
امیدواری هستم و میدانم که این اتفاق در سینمای ما میافتد. اساس اینکه
وارد سینما شدم برای دغدغههایی بود که داشتم. هرکسی برای خود اعتقاداتی
دارد و من دغدغههای دینم را هم دارم. خیلی از بازنشستگی میترسیدم، وقتی
به این باور رسیدم که سینما بازنشستگی ندارد و خیلی از اهداف و حرفهایت را
با سینما میتوانی بزنی، آن را انتخاب کردم و به طور جدی هم پیگیرش بودم.
با تلاش خودم به سینما رسیدم، به این حرفه امیدوارم و میدانم که میتواند
دین و اعتقادات انقلابمان را بازگو کند.
بازار بینالمللی
سید علیرضا سجادپور
آرزوی مهم من برای سینما به دست آوردن بازار بینالمللی است. این مهمترین
آرزوی من برای سینمای ایران است، چون هم از نظر قدرت فکری و نرمافزاری و
هم از نظر توان و بیان در حدی هستیم که میتوانیم سهم خودمان را از سینمای
جهان بگیریم. سینمای ما در جهان امروز سهم اندکی را از بازاریابی دارد و
این اصلا در شأن سینمای ما نیست. ما باید به عنوان یک قطب فرهنگی جدی جهان
امروز که در عرصه سیاست و اجتماع حرف اصلی را میزنیم در عرصه هنر و
بهخصوص سینما که مهمترین وسیله بیانی دنیای معاصر است، بتوانیم حق و سهم
خودمان را از سینمای جهان و اکران جهانی بگیریم. هدف من هم به عنوان
سینماگر و هم به عنوان مدیر سینمایی این است که جایگاه ایران را در سینمای
جهان محکم کنم، نه صرفا به صورت حضور در جشنوارههای سیاستزده بلکه به
صورت حضور در بازارهای جهانی، به دست آوردن اکران بینالمللی در درجه اول
در کشورهای هممنطقه و همفرهنگ و همزبان و همدینمان و در درجه بعد
دنیای غرب که همینطوری با سینمای ایران آشناست ولی از نظر بازار هنوز در
ایران جایگاهی پیدا نکرده. گامهای اولیه هم در این راه برداشته شده اما
این گامها اصلا کافی نیست. پارسال به دلیل فعالیتهایی که از سال قبلتر
مقدماتش را فراهم کرده بودیم، سینمای ایران موفق شد جمعا نزدیک به 15میلیون
دلار فروش بینالمللی داشته باشد و چندتا از فیلمهای ایران به طور همزمان
در ایران اکران داشتند. در خارج هم اکران شدند که این فروش به تنهایی بیش
از فروش جمعی 20 سال گذشته سینمای ایران در خارج از کشور بوده ولی این کافی
نیست و به دنبال جایگاه بهتری هستیم. بهخصوص با توجه به اینکه ایران
پارسال توانست با فیلم خاص «جدایی نادر از سیمین» ریشه جهانی پیدا کند و پس
از 50 سال انتظار سینمای ایران و تلاشش برای ورود به حیطه اسکار پارسال
توانست جایزه اسکار را به دست آورد. ما یک سال طلایی را فرصت داریم که از
این پتانسیل و ظرفیت استفاده کنیم و پایههای بازاریابی جهانی ایران را
محکم کنیم. باید تولیدات ایران را در جهت تولید مشترک که یکی از راههای
دستیابی به بازار جهانی است گسترش دهیم. کشور ما جزو 10 کشور برتر جهان در
عرصه سینماست و امیدوارم در زمینه بازار بینالمللی هم به این اتفا ق دست
پیدا کند.
سینما را از من نگیر
حبیب دهقاننسب
انسانهای اولیه رویاهای خود را در دل غارهای محل سکونت خویش به تصویر
میکشیدند تا از این طریق پا در وادی واقعیت بگذارد. میخواهم بگویم انسان
از دیرباز با خیال و تصویر ارتباط تنگاتنگی داشت و شاید زندگی بدون خیال
برایش معنا و مفهومی نداشت. از نگاه من رویا یعنی تصویر، یعنی سینما. پس
زندگی را از من بگیر اما رویاهایم را هرگز.
اندیشهای نمیماند
مصطفی آلاحمد
چراغها خاموش میشود. تصاویر پس از اندیشه جان میگیرند. صندلیها خالی
است، و نگاهها سوی دیگری است. جامعهای که تحمل دیدن واقعیت خود را ندارد و
از درک حقیقی خود ناتوان است از درک خود عاجز و به این ترتیب مدام در حال
تنبیه کردن خود است. به این سان تصویری نیست تا از پس آن اندیشهای جان
گیرد و اندیشهای نمیماند تا در پی آن تصویری.
دنبال سایه امن
آتوسا قلمفرسایی
امیدوارم سال جدید سال رونق سینما باشد و هیچ سینماگری در این سال بیکار
نماند و اگر سینماگرها به مشکلی هم برخوردند، بتوانند در سایه امن
«خانه»شان مشکلاتشان را حل و فصل کنند. همین.
صداقت
آنا نعمتی
آرزوی همیشه و هموارهام، سینمایی است با صداقت، آزاد و به دور از سیاستزدگی.
همدلی و اتحاد
حسین زندباف
بهترین اتفاق برای سینمای ایران همدلی، اتحاد و در کنار هم بودن برای همه
بچههای سینماست. کاش تمام همکاران به این رشد فکری برسند که به هیچ عنوان
حق یکدیگر را ضایع نمیکنند و تمام اتفاقات مثبت زمانی میافتد که ما با
سلیقههای مختلف در کنار هم باشیم. چون این سلیقههای مختلف است که سینما
را میسازد. سینما کار شحصی و فردی نیست و خیلی اتفاق میافتد که یک فیلم
به جای یک تدوینگر، سه تدوینگر داشته باشد تا آنها کنار هم اظهارنظر کنند و
تدوین مناسبی را ارایه دهند. در کنار هم بودن سینما را معنا میدهد؛ اینکه
ما رقیب باشیم اما دشمن هم نباشیم. بچههای سینما وظایف بسیار سنگینی
دارند؛ آنها در هنر پیشرو هستند چراکه مجموعه هنرهاست که سینما را میسازد
بنابراین در هر رشته آن هم افراد متفکر وجود دارد. خیلی از بزرگان سینمایی
خود را در جریانات حاشیه داخل نمیکنند و حتی نمیشود از آنها در مورد
مسایلی جدا از هنر اظهارنظر گرفت. آنها باید در این مقطع در جهت همدلی
حرکت کنند تا به نتیجه درست برسند. چون درد آنها برای عام است، درد من برای
خودم نیست و درد ما مشترک است و با کنار هم قرار گرفتن ما میشود این
دردها را درمان کرد.
شهرت جهانی
مسعود اطیابی
آرزویم این است که سینمای کشورمان به معنای واقعی ملی شود و شرایطی فراهم
آید که سینماگران دنیا چشمشان و آرزویشان این باشد که در سینمای کشور ما
فعالیت کنند و سینمای ما به شهرت جهانی برسد. نه اینکه همیشه ما دنبالهرو
سینمای غرب باشیم. من فکر میکنم باید به قلههای بلند سینمای جهان برسیم و
قطعا این توانایی در ما وجود دارد که باید به فعل دربیاید. متاسفانه امسال
روز ملی سینما در مشکلات سینما غرق شد. من به روزهایی فکر میکنم که در
روز ملی سینما همه همکاران ما با هم دوست بودند و از دیدن یکدیگر خوشحال
میشدند و خیلی راحت با هم برخورد میکردند. اما به نظر میرسد ما الان از
این دوستیها فاصله گرفتهایم و درگیر قهر و آشتیهای بیحاصلی شدیم که
امیدوارم دوباره کنار هم جمع بشویم. ما تمام تلاشمان در همبستگی معنا پیدا
میکند، کاش معنای این همبستگی را دریابیم و دوباره رفاقت را رهاورد اولیه
سینمای ایران کنیم.
پاک کردن کینهجوییها
محسن علیاکبری
روز سینما برای تمامی اهالی سینما روزی مبارک و میمون است و در طول سالیان
سال نماد سینمای ملی پذیرفته شده و این پذیرش از سوی تمام اقشار بوده و در
این روز میتواند از سوی سیاستگذاران کلان سینمای کشور پیامهای خوبی
برای اهالی فرهنگ و هنر ارسال شود و از طرفی میتواند از سوی هنرمندان
اقدامات موثری برای زیرمجموعه و قشر آسیبپذیر این هنر ایجاد شود. به هرحال
این احساس وجود دارد که در این روز میتواند اتفاقات خوبی هم از طرف
هنرمندان مطرح کشور و هم از طرف مسوولان و مدیران ارشد سینمایی خصوصا ریاست
سازمان سینمایی به عنوان یک جشن و خوشحالی رقم زده شود. ما باید به فکر
اقشار آسیبپذیر این حرفه که حدود چهار هزار نفر هستند، باشیم خصوصا در این
روز باید یکی از رسالتها همین باشد. رسالت بعدی باید پاک کردن
کینهجوییها باشد. مثل قبل از شروع ماه مبارک رمضان که مومنان از یکدیگر
دلجویی و طلب حلالیت میکنند کاش در این روز با هم آشتی کنند. من امیدوارم
روز ملی سینما مثل روز اول ماه مبارک رمضان و عیدفطر برای اهالی سینما روز
آشتی و وحدت ملی باشد و در اذهان باقی بماند. وقتی در این روز اتفاقی
نمیافتد عملا صلاحیت خود را به عنوان یک روز ملی از دست میدهد و من از
مدیران سینمایی کشور خواهش میکنم که در فکر یک مژدگانی خوب برای اهالی
فرهنگ و هنر باشند و از هنرمندان خواهش میکنم مباحث گذشته و اتفاقات گذشته
را فراموش کنند و با یک جامعه هنرمندانه یکدست و با وحدت بسیار بتوانیم
قلههای سینمایی دنیا را فتح و با آثار پرمحتوا از هویت و فرهنگ ایران
اسلامی به خوبی دفاع و مراقبت کنیم.
آتش سینما روشن شود
حمید نعمتالله
کسادی و سوت و کوری هر سامانی که روزگاری پررونق و پرخیر و برکت بوده است
تاسفبار است. سینما سوت و کور شده. آرزو میکنم آتش سینما دوباره افروخته
شود و باز گرمابخش و شورآفرین باشد. آرزو میکنم تمام کسانی که مشتاق سینما
نیستند اما تصمیماتشان بر سود و زیان سینما موثر است سرشان جای دیگری گرم
شود و جای دیگری خدمت کنند جای بهتری اصلا. شورای شهری، هیاتمدیره
کارخانهای، نمایندگی مجلس حتی. و هرچه که طبعشان میپسندد.
درخت و تبر
نگار اسکندرفر
درخت و تبر / قصهای قدیمی / که گفتنش / به آوارگی گنجشکها نمیارزد .
نمیدانم این شعر از کجا به خاطرم مانده. شاید یادگار زمان انتشار نشریه
کارنامه باشد. بقیه شعر را به یاد ندارم. تنها میدانم که شاعر تا آخر قصه
را که میدوید گنجشکها پریده بودند و من هر بار که نهادی در معرض تهدید
قرار میگیرد یاد این تکه شعر میافتم و حکایت درخت و تبر. گفتید خطی به
یادگار بر دیوار این ماجرا بنویسم و آرزویی برای آینده سینمای ایران بکنم.
آرزو میکنم درختها ریشه عمیق داشته باشند و تبرها بر زمین گذاشته شوند و
همه به یاد بیاوریم که جهان آشفته کنونی بیش از همه چیز به صلح و مهربانی
نیاز دارد. همین!
سینماگران قناعتپیشه
سیامک شایقی
همواره گفتهاند و هنوز میگویند که در شرایط سخت خلق را قناعت باید؛ و
شیخ اجل بیش از همه: «خدا را ندانست و طاعت نکرد / که بر بخت و روزی قناعت
نکرد
قناعت توانگر کند مرد را /...»
منتها هرچقدر هم در پذیرش
امثال این کلام سعدی بزرگ تردید داشته باشی، بر دل مینشیند، چراکه نه سهمی
در قدرت داشت و نه دستی در مالاندوزی.
و البته متوجه هستم تفاوتهای
«قناعت» را (که ریشه در عرفان خودخواسته شخصی دارد) با «ریاضت» (که بیشتر
مرتبط است با هدف و عمل مشترک جمعی برای یک مقطع تاریخی خاص).
با
اینهمه سینماگران ایران از فردای انقلاب اسلامی راه قناعت پیشه کردهاند:
قناعت در نمایش روابط مرد و زن؛ اعم از روابط عاطفی یا مادرانه و پدرانه
(تا حدی که مادر حق در آغوش گرفتن پسرش را نداشته باشد)– قناعت در نمایش
خشونت – قناعت در نمایش معضلات و ناهنجاریهای اقتصادی/ اجتماعی/ فرهنگی و
سیاسی – قناعت در استفاده از بودجه و امکانات دولتی- قناعت در حداقل
تبلیغات برای جذب مخاطب فیلمها- قناعت در استفاده از حداقل سالنهای سینما
برای نمایش یک فیلم – قناعت در...– قناعت و دلخوش داشتن به نیمچه تشکیلات
صنفی با استقلالی نیمبند به نام «خانه سینما»- و قناعت به داشتن روز ملی
سینما در تقویم رسمی کشور و... . و آنچه جالب و غبطهبرانگیز است اینکه،
سینمای ایران با همین حداقلها و قناعتپیشگی، حضوری چشمگیر در سینمای جهان
داشته و قلههای بسیاری را فتح کرده است. اما دریغ که این افتخارات نادیده
گرفته میشود؛ خانه سینما تعطیل و روز ملی سینما از روزهای ملی و تقویم
رسمی حذف و به ضمایم منتقل میشود.
مدتی است اما به تردید افتادهام.
فکر میکنم دیگر عرفان قدیم (از جمله قناعت) راهحل کارساز و مناسبی برای
مشکلات جهان امروز نیست. فیالحال تا یافتن راهحلهای مفید و موثر «روز
ملی سینما مبارک.»
دیدنیهایی که دوستداشتنی نیست
تورج منصوری
من یک فیلمبردار سینما هستم چشمهایم برای دیدن تربیت شده اما چیزی را که
امروز میبینم اصلا دوست ندارم. سینمای ایران اوضاع خوبی ندارد، پر از تضاد
است و هرروز صدمهپذیرتر از روز قبل میشود. آیا وضعیت موجود همان است که
همهمان به دنبالش بودیم؟ فکر نمیکنم چنین باشد ولی اطمینان دارم ما از
مسیری که همه با هم پیمودهایم به اینجا رسیدیم. ما دقیقا در نقطه منطقی
ادامه کنش و واکنشی هستیم که طی چند سال گذشته بین همهمان وجود داشته است.
منظورم از همه، همه است نه فقط یک گروه خاص. پاک شدن روز ملی سینما از
تقویم یا تعطیلی خانه سینما برای هیچکدام ما یک دستاورد محسوب نمیشود. کم
شدن میزان تولید، کسادی بازار کار و بیکاری اکثر دستاندرکاران نه برای
معاونت یا سازمان سینمایی، نه دستاندرکاران حرفه و نه مدیران خانه سینما
موقعیت بهتری به ارمغان نمیآورد. پس اگر خوشبینانه تصور کنیم که همه ما
میخواهیم راهی برای بهبود اوضاع کنونی سینما پیدا کنیم حکم عقل آن است که
حداقل حتی برای چند لحظه خودمان را جدا از جوی که در آن قرار داریم قضاوت
کنیم. ما مجبوریم اشتباهات خود را بشناسیم و سپس اصلاح کنیم اگر نه روز به
روز بیشتر در آنها غرق میشویم و متاسفانه کل جامعه از آن لطمه میخورد.
خواستم روی دیوار سینما یادگاری بنویسم شد طومار. چه کنم؟ چشمهایم برای
دیدن تربیت شده. من یک فیلمبردار سینما هستم.
بازی دوسر باخت
حسن فتحی
امیدوارم مسوولان فعلی سینما بالاخره این کشمکش را تمام کنند. چون این یک
بازی دو سر باخت است. هیچ برندهای ندارد. نه سینماگران ما در این مرافعه
برندهاند و نه مسوولان فرهنگی دولت.
آرزویم رونق دوباره سینماست.
آرزو میکنم مسوولان در مقابل بازگشایی مجدد «خانه سینما» مانعی نتراشند.
«خانه سینما» نهادی صنفی است و نماینده همه کسانی محسوب میشود که در این
حرفه مشغول فعالیتند.
همه باید بکوشند تا سینمای ایران رونقی دوباره
پیدا کند، چراکه بعد از اسکار «اصغر فرهادی» دیگر تمام چشمهای نظارهگر در
دنیا، به سینمای ایران دوخته شده و باید هر روز بکوشیم تا آثاری فاخر و
معتبر به سینمای جهان ارایه کنیم. باید برای خودمان، یک چشمانداز پنجساله
ترسیم کنیم و بدانیم که قرار است از این به بعد از درآمد گیشههای جهان،
چه سهمی را از آن خود کنیم. بهتر است به جای این دعواهای بیسر و ته
اولویتهایمان را عوض کنیم.
پایان تنگنظری
خسرو معصومی
اگر قرار باشد سینمای ایران قد و اندازه درستی پیدا کند، لازم است که
مسوولان مربوطه دست از تنگنظری نسبت به آثار بردارند. در حالیکه همه از
عمل به قانون صحبت میکنند اما مسوولان اثری را که خود، فیلمنامهاش را
تایید و پروانه ساختش را تصویب کردهاند پس از اینکه فیلم ساخته شد و در
جشنواره فجر هم نمایش یافت، نمیتواند اکران عمومی کند. همین اتفاق در مورد
فیلم «خرس» افتاد؛ این فیلم در جشنواره شانگهای جایزه بهترین فیلم را گرفت
اما با اینکه تمام مراحل ساخت فیلم براساس پروانه ساخت بود و مسوولان هم
فیلم را تایید کرده بودند هنوز موفق به اکران عمومی در کشور نشده است.
وزارت ارشاد باید جسارت پخش آثاری که خود مجوز ساخت آنها را صادر کرده،
داشته باشد.
تشدید بیاعتمادی
غلامرضا موسوی
آرزو میکنم سینمای ایران در جذب تماشاگر، رفع بیاعتمادی و عدم امنیت
شغلی و حل مسایل نرمافزاری و سختافزاری موفق باشد. امروز بیاعتمادی بین
اهالی سینما و مسوولان وجود دارد و همین بیاعتمادی به عدم امنیت شغلی
برای هنرمندان منجر شده است. هنرمندان نگاهها و دیدگاههای متفاوتی دارند و
متاسفانه اخیرا براساس سیاستهای موجود بخشی از این طیف وسیع سینمایی دیده
نشده و در حال حذف است. تعطیلی خانه سینما، حذف روز ملی سینما از تقویم و
مسایلی از اینگونه جو بیاعتمادی را تشدید کرده است. برای حل این شرایط
احتیاج به شجاعت از طرف مسوولان و هنرمندان وجود دارد و البته مسوولان باید
پیشقدم شوند تا مشکلات برطرف شود.
فیلم ساختن به جای آرزو
مجتبی میرتهماسب
زنگ زدن و میگن امسال به مناسبت روز ملی سینما (که از تقویم کشور حذف
شده) و خانه سینما (که منحل شده) و جشن خانه سینما (که دیگر برگزار نمیشه)
و وضعیت سینما از سینماگران کشور خواستیم که هر کدومشون یه آرزو بکنن!! و
من یاد سالهای دور و نزدیکی میافتم که یه عده سینماگر- به جای آرزو
کردن- فیلم میساختن و با فیلم ساختن و فیلم نشون دادن به مردم، خرج
خونواده شونو درمیآوردن.
و هر سال این موقع، بعد چند ماه آب و جارو
کردن، چراغ خونهشونو روشن میکردن و جشن سینما میگرفتن و روز ملی سینما
را گرامی میداشتن!
میخوام به جای آرزو کردن، نفرین کنم...، ولی نه، همون آرزومو میگم: «وعده ما، سال دیگه، روز ملی سینما در خانه سینما.»