به گزارش مشرق، تماشا نوشت: در تمام زمان گفتگو عرق می کرد. یک شال کلفت هم به دور کمرش بسته بود. کلیه هایش درد می کرد. بعد از مدت ها از خانه بیرون آمده تا برود باشگاه استیل آذین پول فصل گذشته را بگیرد. از آنجا مستقیم پیش ما آمد. اصلا وضعیت بدنی خوبی ندارد. آخرین باری که تصویری از او منتشر شد، سال گذشته بود که با پیراهن شماره 8 سر تمرین پرسپولیس رفت و علی کریمی را دید. حالا او دوباره از خانه بیرون زده. اتفاقی که کمتر پیش می آید. آن هم برای کسی که رکورد سه سال خانه نشینی را دارد. مجتبی محرمی اسطوره جنجالی پرسپولیس، بازیکنان محبوب تاریخ قرمزها تنهایی سختی را می گذراند. غیر از چند رفیق قدیمی کسی سراغش نمی رود و تنها در روزهای مانده به دربی موبایلش زنگ می خورد تا داستان آن دستکش سفید و عابدزاده را باز هم تعریف کند. او که فصل پیش سرمربی امیدهای استیل آذین بود، با وجود اینکه تیم را نایب قهرمان تهران کرد، باز هم بیکار شد تا شاید تاوان محبوبیت و جنجال های سال های دور را بدهد. خانواده اش به لندن رفتند و حالا او روزهای سختی را در تهران می گذراند.
* انگار از صبح تو باشگاه استیل آذین بودید. طلب فصل پیش را گرفتید؟ اصلا قراردادتان برای یک فصل سرمربیگری امید استیل آذین چقدر بود؟
- قرارداد ما 20 میلیون تومان بود، برای یک فصل. 20 میلیون هم که فقط 11 میلیونش را دادند.
* بقیه این 20 میلیون چی شد؟
- حالا خوردند یا نخوردند مهم نیست!
* شکایت نمی کنید؟
- دیگه نمی خواستم کار به آنجا بکشد. می گویند پول نداریم دیگه.
* با امیدهای استیل آذین که خوب نتیجه گرفته بودید.
- ما تیم مان در امیدهای تهران دوم شد و تیم قهرمان را دو بار هم بردیم.
* برای فصل جدید نمیخواهند امید استیل آذین را به شما بدهند؟
- امتیاز تیم رو دادن برق شیراز.
* کار با تیم امید و سروکله زدن با فوتبالیست های جوان تجربه خوبی بود؟
- زمین تا آسمان با دوره ما فرق دارند. پرروتر شدند. اما به ما احترام میگذارند. خوش بختانه از من حساب می برند.البته باهاشون رفیقم. جلسه اول تمرین گفتم این راهی که شما رفتنید ما تهشیم. وقتی دیرمی آیند یه حرف هایی می زنند که آدم خنده اش می گیرد.
* کلا دوست دارید باز هم در تیم های پایه مربیگری کنید؟
- واقعا سخته. تمرین روی چمن مصنوعی. وضعیت مالی خراب. سر ظهر زیرآفتاب شدید. آدم خسته می شود. کار من یکی دو بار وسط تمرین به بیمارستان کشید.
* چه شد که تصمیم گرفتید مربیگری کنید؟
- خیلی از دوستان به من گفتند برو و تجربه کن. به تیم های پایه هم بها نمی دهند. در تیم های پایه استعداد و خمیرمایه وجود دارد. هر چه به بچهها میگویی زود میگیرند و استعداد خوبی دارند اما به آنها بها نمی دهند.
* چرا در این سال ها اینقدر در حاشیه هستید؟ در تمام سال هایی که فوتبالیست های هم دوره شما، مربی شدند و به پول های میلیاردی رسیدند، شما خانه نشین بودید.
- شما میبینید بازیکنان درجه چندم مدرسه فوتبال زده اند. الان مثلا فرشاد پیوس و حمید درخشان مدرسه فوتبال زده اند اما سر کلاسهایشان نمیروند. این طوری که نمیشود. اگر کلاس میگذاری باید برایش وقت بگذارید.
* یعنی الان شما وقت ندارید؟ فکر نکنم مشکل تان این باشد. آدم تصور می کند که افسرده هستید. اصلا حوصله کار ندارید. دوست ندارید اصلا از خانه بیرون بیایید.
- به هر حال من هم مشکلات خاص خودم را دارم. بچههایم رفته اند و یه مدت زیادی تو انزوا بودم. همه این ها در روحیه اثر می گذارد. نمیگذارند از استعدادهایم استفاده کنم.
* چه کسانی نمی گذارند؟
- من چه کاری میتوانم بکنم. من که نمیتوانم بروم بگویم آقای رویانیان میشه من رو مربی پرسپولیس کنید. مثلا یک جلسه پیشکسوتان گذاشتند برای انتخاب سرمربی. ما رو هم دعوت کردند. اما نقش دکور را داشتیم.
* در آن جلسه چه اتفاقاتی افتاد؟
- من که در آن جلسه اصلا حرف نزدم. یکی آمد از سوابق ژوزه و متسو و یکی دو تا دیگه حرف زد. گفتند سرمربی خارجی یا ایرانی؟ آخر سر نفهمیدیم که چه اتفاقی افتاد.
* شما نظرتان سرمربی ایرانی بود؟
- نه. ایرانی که نه. سه تا گزینه پیش روی ما گذاشتند و گفتند یکی را انتخاب کنید.
* چرا فوتبالیست هایی که در دوران بازی ضعیف تر از شما بودند الان پست و سمتهای بیشتر از شما دارند؟ چرا دیگر کاری را به محرمی پیشنهاد نمی دهند.
- نمی دانم. به هر حال شاید آنها فاکتورهای دیگری دارند. مثلا پررو هستند.
* شما هم در دوره بازیگری کم پررو نبودید که.
- (باخنده). آره ما هم که پررو هستیم. اگر کسی پررونباشد که نمیتواند فوتبالیست باشد. اما نمیدانم اما به هر حال فوتبال ما هم شده مافیا دیگه. همه زیر آب هم را میزنند.
* شما با هیچ کدام از این فوتبالیهایی که سرکار هستید خوب نیستید؟
- چرا. خوبم.
* اما مدل رفتارتان زیاد این را نشان نمیدهد.
- با همه خوبم. با بعضیهایشان همبازی بودم. با بازیکنان الان هم مثلا با علی کریمی خوبم. کسانی که به سن من بخورند دیگر.
* تا حالا به این فکر کردید که از محبوبیت شما می ترسند.
- این هم هست. مثلا می خواستم برم استادیوم برای بازی پرسپولیس. به من میگفتند نرو. حرف و حدیثهایی بود. میگن مردم تو رو ببینن فحش میدن. سنگ میندازن. الان سالی دو بار فقط سراغ من میان. سر دربی ها. چند بار از خاطرات دربی حرف بزنم. این همه دربی برگزار شده و کلی بازیکن بازی کردند. چراهمیشه میآیید سراغ من؟ 30 سال فوتبال بازی کردم هر دفعه با من حرف می زنن از دعوا با قلعه نویی می پرسن. یا جریان آن دستکش سفید. انگار در این 30 سال همین دوتا خاطره از ما باقی مانده. از این سوالات کلیشه ای که همیشه پرسیده میشود خسته شدهام. یک بار نوشتهاید تمام شد رفت دیگر. اینها مال عهد دقیانوس است.
* آن محرومیت سه ساله ای که پس از دربی سال 73 داشتی خیلی به ضررت تمام شد.
- آنموقع ما هنوز به خانه نرسیده بودیم که خبر محرومیت های 2-3 ساله مان رسید. حتی نیامدند از ما بپرسند دلیلش چه بود. من پارسال رفتم هتل المپیک امیر قلعهنویی آنجا بود. آقای ابهران هم که داور آن بازی بود، هم آنجا بود و نشستیم با هم گفتیم و خندیدیم. ولی هنوز در مورد آن روز از من میپرسند و مینویسند. استیلی و نوازی هم با هم درگیر شدند ولی الآن چه کسی از آنها مینویسد؟
* البته مجتبی محرمی چهره جنجالی تری بود.
- چرا باید اینطور باشد؟ دلیلش چه بود که 3 سال محروم شدم. باید یک دلیلی برایش بیاورند.
* بعد از آن 3 سال به نوعی در لاک خودت فرو رفتی.
- من از اول هم توی لاک خودم بودم.
* ولی آن موقع در فوتبال بودی ولی در حال حاضر نیستی.
- آن موقع فوتبال بازی میکردم ولی الآن که باید مربیگری کنم به من تیم نمیدهند. من دیگر چه کار باید بکنم؟ هر چه دوره مربیگری بوده رفتهام . بیشتر از این کاری از دستم بر میآید. من در کلاس نشستم و مدرک را گرفتهام. میخواهم به کلاس بالاتر بروم میگویند در کلاس قبلی موهایت بلند بوده و نمیتوانی در کلاسهای جدید شرکت کنی. گناه من چه بوده است؟ الآن این همه فوتبالیست و بازیگر موهایشان بلند است چه کسی از آنها ایراد میگیرد؟ کلاس مخصوص نخبگان فوتبال تشکیل میدهند و افرادی در آن هستند که در دسته سه هم بازی نکردهاند. حالا یا پارتی داشتهاند یا هر چیز دیگر. چرا به امثال من نمیگویند در این کلاسها حاضر شویم؟
* انگار خیلی کم از خانه بیرون می آیید.
- بله. یکی از آشنایان به من میگوید تو مثل نهنگ میمانی. سالی یک بار بیرون میآیی و نفس میگیری و میروی. یه بار پیش امده بود که سه سال در خانه مانده بودم.
* سه سال؟
- آره سه سال. خودم هم باور نمیشه. اما یکی از رفقا گفت سه ساله بیرون نیومدی. بیا بریم بیرون. حتی برای خرید هم بیرون نیامدم و بعد از سه سال به زور مرا از خانه بیرون آوردند.
* فکر نمیکنی این خانه نشینی، افسردگی شما را شدیدتر می کند؟
- بیرون بیایم چه کار کنم؟ وقتی کاری ندارم همان در خانه بنشینم بهتر است. جز دود و آلودگی و ترافیک در شهر چه خبر است؟ در خانه راحت نشستهام. اگر کار داشته باشم میآیم. من سر همین بیرون آمدنها دو سال در بیمارستان بستری شدم.
* با این شرایط جسمانی کسی هست که به شما رسیدگی کند؟ خودتان غذا می پزید؟
- نیازی به کسی ندارم. غذا هم زنگ میزنم از بیرون بیاورند. البته خیلی غذایی نیستم. صبح تا شب چیزی نمی خورم. آخر شب ها شاید یه تیکه جوجه ای چیزی بخورم.
* برای همین است که خوش هیکل ماندید.
- آره خیلی لاغرم. این شکم هم که می بینید، شال است بستم دور کلیه هام. (تی شرت را بالا می زند و نشان می دهد)
* آدم نگران وضعی جسمانی تان می شود.
- نگرانی که چه بگویم؟ من وقتی نیم ساعت میخوابم به قدری عمیق میشود که فکر میکنم 24 ساعت خوابیدهام. دوستان میگویند بیا در دفتر ما بنشین. رفتن و آمدنش باید روزی 10 هزار تومان پول آژانس بدهی. خب چهکاری است. در خانه نشستهام دیگر.
* رانندگی میکنید؟
- نه. ماشینم مدتهاست در خانه افتاده و خاک می خورد.
* وضع مالی تان خوب است. از دوره فوتبال پس انداز خوبی مانده؟
- اصلا درآمدی نداشتیم که کم باشد یا زیاد. من آن موقع در خانه مادرم زندگی میکردم و از خودم خانه نداشتم. پولی به ما داده نمیشد. چیزی هم اگر بود مبالغ کم بود که کمکم پرداخت میشد و نهایتا خرج مان در میآمد. مثل امروز نبود که پول های میلیاردی بگیریم.
* الان مسابقات فوتبال را دنبال میکنی؟
- من ساعت بازیها یادم میرود و بعضی وقت ها از اخبار ورزشی متوجه میشوم بازی بوده و نتیجهاش چه شده است. تازه این برای بازیهای پرسپولیس است. شاید بعضی وقتها فوتبالهای اروپایی را نگاه کنم. آخر شب بازی می گذارند راحت ترم. ولی واقعا ساعت بازیها یادم نمیماند.
* بین بازیکنان قدیمی با کسی رفت و آمد دارید؟
- رفت و آمد به آن شکل که نه. آنها را میبینم ولی اینکه بیایند به من سر بزنند نه. توقعی هم از کسی ندارم. متاسفانه دوستان فراموش کردهاند عشق و حال شان با ما بود و الآن افراد دیگری دور خود جمع کردهاند.
* فکر نمیکنی خودت هم مقصری؟ مثلا عادل بارها اصرار کرد تا راضی شوی به برنامه 90 بروی.
- همان 90 که رفتم خیلیها از دست من دلخور شدند که چرا اسم ما را در برنامه نیاوردی و از ما تشکر نکردی. در آن مدت کوتاه مگر میتوانستم اسم همه را ببرم؟ اگر از کریمی تعریف کردم چون در مورد کریمی پرسیده بود. مگر میشد از کسی دیگر اسم ببرم؟
* ولی قبول کن تا حدودی مقصر اینکه الآن در فوتبال نیستی خودت هستی.
- من چهکار میتوانم بکنم؟ آنها باید مرا بخواهند که من بروم. نمیتوانم خودم بگویم به من تیم بدهید. همین استیل آذین با اینکه از نظر مالی برایم چیزی نداشت ولی تجربه خوبی بود. الآن هم مرا نمیخواهند. شما توقع داری من بروم به مدیر پرسپولیس بگویم به مسئولیت بدهید. اصلا فکر میکنم آنها مرا نشناسند. همین آقای کاشانی [...] و دروغگو بود.
* چرا؟ چه قولی داده بود؟
- 3 میلیون قرارداد من بود که 2 میلیون و 850 هزار تومان به من داد و 150 هزار تومان مالیات از آن کم کرد. بعد رفت گفت اینها را به خاطر دخترش دادم. پس آن یک سالی که به باشگاه میآمدم و صبح زود به درفشی فر میرفتم برای چه بود؟
* شاید از تو می ترسند. می ترسند تیم را به هم بریزید.
- من باید الآن چیکار کنم به نظر شما. الآن در خیابان هم که مرا میبینند همان سوالات تکراری را میپرسند و از من یک چهره دعوایی در ذهنشان است. بعد شما میگویید چرا از خانه بیرون نمیآیی. نه در مورد سالها بازی من در تیم ملی میپرسند و نه در مورد بازیهایم در پرسپولیس.
* از زلزله میترسی؟
- مگر کسی هست که نترسد؟ اون باری که شایعه شده بود تهران زلزله می آید، چند شب تو پارک خوابیدیم.
* به فکر این نیفتادی که به آذربایجان بروی و کمک جمع کنی؟
- من از این کارها خوشم نمیآید. اینها همهاش نمایش است. من بلند شوم بروم آنجا که چهبشود؟ کسی پول دارد و میخواهد کمک کند پول بدهد. یعنی چی که میروند تبریز و عکاس هم با خود میبرند. طرف رفته خون داده. آن یکی رفته مدالش را نشان زلزله زده ها داده. خب به چه دردشان میخورد؟ من از این لوس بازیها خوشم نمیآید.
* موسیقی گوش میدهی؟
- بین ایرانیها فریدون فروغی و فرهاد را دوست دارم. آهنگهای خارجی هم کم و بیش گوش میدهم. یه دوره ای فیل کالینز را خیلی گوش میدادم. من با خوانندههای قدیمی حال میکنم. الآن به نظرم خواننده در آن سطح نداریم.
* فیلم هم نگاه میکنی؟
- همیشه فیلم نگاه میکنم. یکی از تفریحاتم است. من 300-400 فیلم داشتم که یک نفر از من گرفت برد و دیگر برایم نیاورد.
* نمی خواهی بروی انگلیس پیش خانواده؟
- چرا. اتفاقا دنبال کارهای رفتنم به انگلیس هستم.
* با این نفرتی هم که از شهر و مردمش داری، شاید دیگر برنگردی.
- بالاخره آدم دلش برای وطنش تنگ میشود. چند وقت پیش زمینی رفتیم ایروان. من در ارمنستان راحت تر بودم. در آنجا راحت می توانستم بروم و بیایم. کسی هم کاری به دستکش های سفیدم نداشت. (می خندد) شب راحت می توانستم به پارک بروم قدم بزنم. دیگر مشکلاتی که در اینجا برایم پیش میآید وجود ندارد.
* برای لندن برنامهای داری که در آنجا انجام بدهی؟
- برنامه خاصی ندارم. باید بروم ببینم چه پیش میآید.
* محمد تقوی و نادر محمدخانی آنجا هستند. از آنها خبر داری؟
- پیدایشان کنم که چهکار کنیم؟ ما اینجا هستیم از هم خبر نداریم. مثلا چند وقت پیش هاشمی مقدم را بعد از مدتها اتفاقی در فرودگاه دیدم. آنهم مادر زنش از دنیا رفته بود و رفته بود در مراسمش شرکت کند. مگر چنین اتفاقاتی بیافتد که از هم با خبر شویم. الآن من بروم لندن بگردم دنبال نادر محمدخانی که چه بشود؟
* فکر نمیکنی با این تنهایی شدید سریع تر از ایران بروی، بهتر باشد؟
- من الآن کارهای رفتنم را انجام دادهام. ویزایم را آماده کرده بودم. ولی قطع روابط باعث شد به درد سر بیافتم. الآن هم که سفارتی وجود ندارد و پروازهای مستقیم را هم برداشتهاند. وگرنه تا الآن رفته بودم.
* در این مدت کسی پیشنهاد داده از شهرت تان برایش خرج کنید؟
- چه جوری مثلا؟
* مثلا تبلیغ برای نامزدهای مجلس.
- تا دلت بخواهد. مثلا محسن عاشوری برداشت مرا برد اراک یک نفر میخواست نماینده مجلس بشود. دو روز ما را چرخاند و دنبالش گشتیم و آخر هم قرار بود چند سکه به ما بدهد که آن را پیچاند و هیچ چیزی کف دستمان نگذاشت. یا مثلا حمید استیلی زنگ زده می گفت یک نماینده در همدان است. ساعت 4 صبح فرودگاه باش بلیتت آماده است. دو روز باید آنجا در یک شهرک باشیم و بیرون هم نمیتوانیم بیاییم. من گفتم چه کاری است. اینجا در خانه ام نشستهام دیگر. این همه راه بروم آنجا و بیرون هم نتوانم بیایم.
* انگار از صبح تو باشگاه استیل آذین بودید. طلب فصل پیش را گرفتید؟ اصلا قراردادتان برای یک فصل سرمربیگری امید استیل آذین چقدر بود؟
- قرارداد ما 20 میلیون تومان بود، برای یک فصل. 20 میلیون هم که فقط 11 میلیونش را دادند.
* بقیه این 20 میلیون چی شد؟
- حالا خوردند یا نخوردند مهم نیست!
* شکایت نمی کنید؟
- دیگه نمی خواستم کار به آنجا بکشد. می گویند پول نداریم دیگه.
* با امیدهای استیل آذین که خوب نتیجه گرفته بودید.
- ما تیم مان در امیدهای تهران دوم شد و تیم قهرمان را دو بار هم بردیم.
* برای فصل جدید نمیخواهند امید استیل آذین را به شما بدهند؟
- امتیاز تیم رو دادن برق شیراز.
* کار با تیم امید و سروکله زدن با فوتبالیست های جوان تجربه خوبی بود؟
- زمین تا آسمان با دوره ما فرق دارند. پرروتر شدند. اما به ما احترام میگذارند. خوش بختانه از من حساب می برند.البته باهاشون رفیقم. جلسه اول تمرین گفتم این راهی که شما رفتنید ما تهشیم. وقتی دیرمی آیند یه حرف هایی می زنند که آدم خنده اش می گیرد.
* کلا دوست دارید باز هم در تیم های پایه مربیگری کنید؟
- واقعا سخته. تمرین روی چمن مصنوعی. وضعیت مالی خراب. سر ظهر زیرآفتاب شدید. آدم خسته می شود. کار من یکی دو بار وسط تمرین به بیمارستان کشید.
* چه شد که تصمیم گرفتید مربیگری کنید؟
- خیلی از دوستان به من گفتند برو و تجربه کن. به تیم های پایه هم بها نمی دهند. در تیم های پایه استعداد و خمیرمایه وجود دارد. هر چه به بچهها میگویی زود میگیرند و استعداد خوبی دارند اما به آنها بها نمی دهند.
* چرا در این سال ها اینقدر در حاشیه هستید؟ در تمام سال هایی که فوتبالیست های هم دوره شما، مربی شدند و به پول های میلیاردی رسیدند، شما خانه نشین بودید.
- شما میبینید بازیکنان درجه چندم مدرسه فوتبال زده اند. الان مثلا فرشاد پیوس و حمید درخشان مدرسه فوتبال زده اند اما سر کلاسهایشان نمیروند. این طوری که نمیشود. اگر کلاس میگذاری باید برایش وقت بگذارید.
* یعنی الان شما وقت ندارید؟ فکر نکنم مشکل تان این باشد. آدم تصور می کند که افسرده هستید. اصلا حوصله کار ندارید. دوست ندارید اصلا از خانه بیرون بیایید.
- به هر حال من هم مشکلات خاص خودم را دارم. بچههایم رفته اند و یه مدت زیادی تو انزوا بودم. همه این ها در روحیه اثر می گذارد. نمیگذارند از استعدادهایم استفاده کنم.
* چه کسانی نمی گذارند؟
- من چه کاری میتوانم بکنم. من که نمیتوانم بروم بگویم آقای رویانیان میشه من رو مربی پرسپولیس کنید. مثلا یک جلسه پیشکسوتان گذاشتند برای انتخاب سرمربی. ما رو هم دعوت کردند. اما نقش دکور را داشتیم.
* در آن جلسه چه اتفاقاتی افتاد؟
- من که در آن جلسه اصلا حرف نزدم. یکی آمد از سوابق ژوزه و متسو و یکی دو تا دیگه حرف زد. گفتند سرمربی خارجی یا ایرانی؟ آخر سر نفهمیدیم که چه اتفاقی افتاد.
* شما نظرتان سرمربی ایرانی بود؟
- نه. ایرانی که نه. سه تا گزینه پیش روی ما گذاشتند و گفتند یکی را انتخاب کنید.
* چرا فوتبالیست هایی که در دوران بازی ضعیف تر از شما بودند الان پست و سمتهای بیشتر از شما دارند؟ چرا دیگر کاری را به محرمی پیشنهاد نمی دهند.
- نمی دانم. به هر حال شاید آنها فاکتورهای دیگری دارند. مثلا پررو هستند.
* شما هم در دوره بازیگری کم پررو نبودید که.
- (باخنده). آره ما هم که پررو هستیم. اگر کسی پررونباشد که نمیتواند فوتبالیست باشد. اما نمیدانم اما به هر حال فوتبال ما هم شده مافیا دیگه. همه زیر آب هم را میزنند.
* شما با هیچ کدام از این فوتبالیهایی که سرکار هستید خوب نیستید؟
- چرا. خوبم.
* اما مدل رفتارتان زیاد این را نشان نمیدهد.
- با همه خوبم. با بعضیهایشان همبازی بودم. با بازیکنان الان هم مثلا با علی کریمی خوبم. کسانی که به سن من بخورند دیگر.
* تا حالا به این فکر کردید که از محبوبیت شما می ترسند.
- این هم هست. مثلا می خواستم برم استادیوم برای بازی پرسپولیس. به من میگفتند نرو. حرف و حدیثهایی بود. میگن مردم تو رو ببینن فحش میدن. سنگ میندازن. الان سالی دو بار فقط سراغ من میان. سر دربی ها. چند بار از خاطرات دربی حرف بزنم. این همه دربی برگزار شده و کلی بازیکن بازی کردند. چراهمیشه میآیید سراغ من؟ 30 سال فوتبال بازی کردم هر دفعه با من حرف می زنن از دعوا با قلعه نویی می پرسن. یا جریان آن دستکش سفید. انگار در این 30 سال همین دوتا خاطره از ما باقی مانده. از این سوالات کلیشه ای که همیشه پرسیده میشود خسته شدهام. یک بار نوشتهاید تمام شد رفت دیگر. اینها مال عهد دقیانوس است.
* آن محرومیت سه ساله ای که پس از دربی سال 73 داشتی خیلی به ضررت تمام شد.
- آنموقع ما هنوز به خانه نرسیده بودیم که خبر محرومیت های 2-3 ساله مان رسید. حتی نیامدند از ما بپرسند دلیلش چه بود. من پارسال رفتم هتل المپیک امیر قلعهنویی آنجا بود. آقای ابهران هم که داور آن بازی بود، هم آنجا بود و نشستیم با هم گفتیم و خندیدیم. ولی هنوز در مورد آن روز از من میپرسند و مینویسند. استیلی و نوازی هم با هم درگیر شدند ولی الآن چه کسی از آنها مینویسد؟
* البته مجتبی محرمی چهره جنجالی تری بود.
- چرا باید اینطور باشد؟ دلیلش چه بود که 3 سال محروم شدم. باید یک دلیلی برایش بیاورند.
* بعد از آن 3 سال به نوعی در لاک خودت فرو رفتی.
- من از اول هم توی لاک خودم بودم.
* ولی آن موقع در فوتبال بودی ولی در حال حاضر نیستی.
- آن موقع فوتبال بازی میکردم ولی الآن که باید مربیگری کنم به من تیم نمیدهند. من دیگر چه کار باید بکنم؟ هر چه دوره مربیگری بوده رفتهام . بیشتر از این کاری از دستم بر میآید. من در کلاس نشستم و مدرک را گرفتهام. میخواهم به کلاس بالاتر بروم میگویند در کلاس قبلی موهایت بلند بوده و نمیتوانی در کلاسهای جدید شرکت کنی. گناه من چه بوده است؟ الآن این همه فوتبالیست و بازیگر موهایشان بلند است چه کسی از آنها ایراد میگیرد؟ کلاس مخصوص نخبگان فوتبال تشکیل میدهند و افرادی در آن هستند که در دسته سه هم بازی نکردهاند. حالا یا پارتی داشتهاند یا هر چیز دیگر. چرا به امثال من نمیگویند در این کلاسها حاضر شویم؟
* انگار خیلی کم از خانه بیرون می آیید.
- بله. یکی از آشنایان به من میگوید تو مثل نهنگ میمانی. سالی یک بار بیرون میآیی و نفس میگیری و میروی. یه بار پیش امده بود که سه سال در خانه مانده بودم.
* سه سال؟
- آره سه سال. خودم هم باور نمیشه. اما یکی از رفقا گفت سه ساله بیرون نیومدی. بیا بریم بیرون. حتی برای خرید هم بیرون نیامدم و بعد از سه سال به زور مرا از خانه بیرون آوردند.
* فکر نمیکنی این خانه نشینی، افسردگی شما را شدیدتر می کند؟
- بیرون بیایم چه کار کنم؟ وقتی کاری ندارم همان در خانه بنشینم بهتر است. جز دود و آلودگی و ترافیک در شهر چه خبر است؟ در خانه راحت نشستهام. اگر کار داشته باشم میآیم. من سر همین بیرون آمدنها دو سال در بیمارستان بستری شدم.
* با این شرایط جسمانی کسی هست که به شما رسیدگی کند؟ خودتان غذا می پزید؟
- نیازی به کسی ندارم. غذا هم زنگ میزنم از بیرون بیاورند. البته خیلی غذایی نیستم. صبح تا شب چیزی نمی خورم. آخر شب ها شاید یه تیکه جوجه ای چیزی بخورم.
* برای همین است که خوش هیکل ماندید.
- آره خیلی لاغرم. این شکم هم که می بینید، شال است بستم دور کلیه هام. (تی شرت را بالا می زند و نشان می دهد)
* آدم نگران وضعی جسمانی تان می شود.
- نگرانی که چه بگویم؟ من وقتی نیم ساعت میخوابم به قدری عمیق میشود که فکر میکنم 24 ساعت خوابیدهام. دوستان میگویند بیا در دفتر ما بنشین. رفتن و آمدنش باید روزی 10 هزار تومان پول آژانس بدهی. خب چهکاری است. در خانه نشستهام دیگر.
* رانندگی میکنید؟
- نه. ماشینم مدتهاست در خانه افتاده و خاک می خورد.
* وضع مالی تان خوب است. از دوره فوتبال پس انداز خوبی مانده؟
- اصلا درآمدی نداشتیم که کم باشد یا زیاد. من آن موقع در خانه مادرم زندگی میکردم و از خودم خانه نداشتم. پولی به ما داده نمیشد. چیزی هم اگر بود مبالغ کم بود که کمکم پرداخت میشد و نهایتا خرج مان در میآمد. مثل امروز نبود که پول های میلیاردی بگیریم.
* الان مسابقات فوتبال را دنبال میکنی؟
- من ساعت بازیها یادم میرود و بعضی وقت ها از اخبار ورزشی متوجه میشوم بازی بوده و نتیجهاش چه شده است. تازه این برای بازیهای پرسپولیس است. شاید بعضی وقتها فوتبالهای اروپایی را نگاه کنم. آخر شب بازی می گذارند راحت ترم. ولی واقعا ساعت بازیها یادم نمیماند.
* بین بازیکنان قدیمی با کسی رفت و آمد دارید؟
- رفت و آمد به آن شکل که نه. آنها را میبینم ولی اینکه بیایند به من سر بزنند نه. توقعی هم از کسی ندارم. متاسفانه دوستان فراموش کردهاند عشق و حال شان با ما بود و الآن افراد دیگری دور خود جمع کردهاند.
* فکر نمیکنی خودت هم مقصری؟ مثلا عادل بارها اصرار کرد تا راضی شوی به برنامه 90 بروی.
- همان 90 که رفتم خیلیها از دست من دلخور شدند که چرا اسم ما را در برنامه نیاوردی و از ما تشکر نکردی. در آن مدت کوتاه مگر میتوانستم اسم همه را ببرم؟ اگر از کریمی تعریف کردم چون در مورد کریمی پرسیده بود. مگر میشد از کسی دیگر اسم ببرم؟
* ولی قبول کن تا حدودی مقصر اینکه الآن در فوتبال نیستی خودت هستی.
- من چهکار میتوانم بکنم؟ آنها باید مرا بخواهند که من بروم. نمیتوانم خودم بگویم به من تیم بدهید. همین استیل آذین با اینکه از نظر مالی برایم چیزی نداشت ولی تجربه خوبی بود. الآن هم مرا نمیخواهند. شما توقع داری من بروم به مدیر پرسپولیس بگویم به مسئولیت بدهید. اصلا فکر میکنم آنها مرا نشناسند. همین آقای کاشانی [...] و دروغگو بود.
* چرا؟ چه قولی داده بود؟
- 3 میلیون قرارداد من بود که 2 میلیون و 850 هزار تومان به من داد و 150 هزار تومان مالیات از آن کم کرد. بعد رفت گفت اینها را به خاطر دخترش دادم. پس آن یک سالی که به باشگاه میآمدم و صبح زود به درفشی فر میرفتم برای چه بود؟
* شاید از تو می ترسند. می ترسند تیم را به هم بریزید.
- من باید الآن چیکار کنم به نظر شما. الآن در خیابان هم که مرا میبینند همان سوالات تکراری را میپرسند و از من یک چهره دعوایی در ذهنشان است. بعد شما میگویید چرا از خانه بیرون نمیآیی. نه در مورد سالها بازی من در تیم ملی میپرسند و نه در مورد بازیهایم در پرسپولیس.
* از زلزله میترسی؟
- مگر کسی هست که نترسد؟ اون باری که شایعه شده بود تهران زلزله می آید، چند شب تو پارک خوابیدیم.
* به فکر این نیفتادی که به آذربایجان بروی و کمک جمع کنی؟
- من از این کارها خوشم نمیآید. اینها همهاش نمایش است. من بلند شوم بروم آنجا که چهبشود؟ کسی پول دارد و میخواهد کمک کند پول بدهد. یعنی چی که میروند تبریز و عکاس هم با خود میبرند. طرف رفته خون داده. آن یکی رفته مدالش را نشان زلزله زده ها داده. خب به چه دردشان میخورد؟ من از این لوس بازیها خوشم نمیآید.
* موسیقی گوش میدهی؟
- بین ایرانیها فریدون فروغی و فرهاد را دوست دارم. آهنگهای خارجی هم کم و بیش گوش میدهم. یه دوره ای فیل کالینز را خیلی گوش میدادم. من با خوانندههای قدیمی حال میکنم. الآن به نظرم خواننده در آن سطح نداریم.
* فیلم هم نگاه میکنی؟
- همیشه فیلم نگاه میکنم. یکی از تفریحاتم است. من 300-400 فیلم داشتم که یک نفر از من گرفت برد و دیگر برایم نیاورد.
* نمی خواهی بروی انگلیس پیش خانواده؟
- چرا. اتفاقا دنبال کارهای رفتنم به انگلیس هستم.
* با این نفرتی هم که از شهر و مردمش داری، شاید دیگر برنگردی.
- بالاخره آدم دلش برای وطنش تنگ میشود. چند وقت پیش زمینی رفتیم ایروان. من در ارمنستان راحت تر بودم. در آنجا راحت می توانستم بروم و بیایم. کسی هم کاری به دستکش های سفیدم نداشت. (می خندد) شب راحت می توانستم به پارک بروم قدم بزنم. دیگر مشکلاتی که در اینجا برایم پیش میآید وجود ندارد.
* برای لندن برنامهای داری که در آنجا انجام بدهی؟
- برنامه خاصی ندارم. باید بروم ببینم چه پیش میآید.
* محمد تقوی و نادر محمدخانی آنجا هستند. از آنها خبر داری؟
- پیدایشان کنم که چهکار کنیم؟ ما اینجا هستیم از هم خبر نداریم. مثلا چند وقت پیش هاشمی مقدم را بعد از مدتها اتفاقی در فرودگاه دیدم. آنهم مادر زنش از دنیا رفته بود و رفته بود در مراسمش شرکت کند. مگر چنین اتفاقاتی بیافتد که از هم با خبر شویم. الآن من بروم لندن بگردم دنبال نادر محمدخانی که چه بشود؟
* فکر نمیکنی با این تنهایی شدید سریع تر از ایران بروی، بهتر باشد؟
- من الآن کارهای رفتنم را انجام دادهام. ویزایم را آماده کرده بودم. ولی قطع روابط باعث شد به درد سر بیافتم. الآن هم که سفارتی وجود ندارد و پروازهای مستقیم را هم برداشتهاند. وگرنه تا الآن رفته بودم.
* در این مدت کسی پیشنهاد داده از شهرت تان برایش خرج کنید؟
- چه جوری مثلا؟
* مثلا تبلیغ برای نامزدهای مجلس.
- تا دلت بخواهد. مثلا محسن عاشوری برداشت مرا برد اراک یک نفر میخواست نماینده مجلس بشود. دو روز ما را چرخاند و دنبالش گشتیم و آخر هم قرار بود چند سکه به ما بدهد که آن را پیچاند و هیچ چیزی کف دستمان نگذاشت. یا مثلا حمید استیلی زنگ زده می گفت یک نماینده در همدان است. ساعت 4 صبح فرودگاه باش بلیتت آماده است. دو روز باید آنجا در یک شهرک باشیم و بیرون هم نمیتوانیم بیاییم. من گفتم چه کاری است. اینجا در خانه ام نشستهام دیگر. این همه راه بروم آنجا و بیرون هم نتوانم بیایم.