به گزارش مشرق به نقل از ستاره ها، سرمربی سابق استقلالی ها که البته در حال حاضر به دلیل پرداخت نشدن طلبش از باشگاه شاکی است، تعریف می کند که با چک معروف پدرش استقلالی شد: «من تیم ملی نوجوانان بودم. باشگاه پرسپولیس از من و دو سه نفر دیگر از بچه ها دعوت کرد که به این تیم برویم. یادم می آید دستجردی و باغ وردانی و یکی دیگر از بچه ها هم بود. می خواستیم با هم برویم آنجا. قرار هم گذاشتیم.» ولی در ادامه اتفاقات جالبی رخ داد: «می خواستیم هر 4 تایی به باشگاه پرسپولیس برویم که صبح همان روز خبر دادند پدرت جلوی در هتل است. یادم می آید بدجور برف می آمد. روی زمین هم نشسته بود. هتل اوین بودیم. من هم سریع رفتم که پدرم را ببینم.»
اما داستان به تهران آمدن پدر او چه بود: «به پدرم در آبادان زنگ زده بودند که پرویز دارد می رود پرسپولیس. خانواده ما هم که بد استقلالی. نگو پدرم که این را شنیده بود سریع سوار هواپیما شد و به تهران آمد و مستقیم آمد جلوی هتل اوین.»
حالا پرویز مظلومی تعریف می کند رو درو شدن با پدرش را: «من هم بدو بدو رفتم جلوی در که بپرم بغل پدرم ولی تا من را دید یک سیلی زد در گوشم که افتادم زمین. خدا پدرم را بیامرزد، ورزشکار بود و دست سنگینی داشت. افتادم روی برف ها. به من گفت ما همه استقلالی هستیم اگر جرات داری برو پرسپولیس. من دیدم پشت دیوار مسولان باشگاه استقلال یعنی کوزه کنانی و یکی دیگر از مسولان ایستاده اند و دارند به این صحنه می خندند. پدرم گفت باید بروی استقلال. رفتی پرسپولیس دیگر پسر من نیستی.»
اما علت اصلی تمایل پرویز مظلومی برای رفتن به پرسپولیس، برادرش غلامحسین بود. او در استقلال می درخشید و پرویز باید نیمکت نشین اش می شد: «بله، پون غلامحسین در استقلال بود دوست نداشتم بروم به این تیم. اگر می رفتم باید پشت خط می ماندم. تازه شکوفا شده بودم. در تیم ملی جوانان خوب بازی می کردم و گل می زدم. می دانستم اگر استقلال بروم جایی در ترکیب ثابت ندارم. به خاطر همین گفتم بهتر است بروم پرسپولیس. پیشنهاد شان هم انصافا پیشنهاد خوبی بود. اگر اشتباه نکنم آقای راجرز هم روی نیمکت پرسپولیس می نشست. در استقلال هم که آقای رایکوف بود.»
پرویز مظلومی اصرارهای رایکوف را هم دلیل استقلالی شدنش می داند: «پایش را در یک کفش کرده بود که باید مظلومی به استقلال بیاید. در آن زمان مسعود مژدهی، عادل خانی و نراقی هم به استقلال آمده بودند. من هم آمدم و دو سال و نیم عمرم را تلف کردم! یادم می آید غلامحسین آنوقت ها دیسک کمر داشت ولی تا من آمدم استقلال خوب خوب شد! من هم کاملا آماده بودم و البته یک وقت هایی هم 10 دقیقه یا یک نیمه بازی می کردم. ولی وقتی دیدم نمی توانم فیکس شوم سال 55 رفتم تراکتورسازی.»
سرمربی سابق استقلالی ها می گوید: «اگر من به پرسپولیس می رفتم فیکس می شدم. زنگ بزنید همایون بهزادی بپرسید که او با من حرف زد و گفت من دارم خداحافظی می کنم تو به جای من بیا. ولی خب رفتم استقلال و مسیر زندگی ام عوض شد.»
اما داستان به تهران آمدن پدر او چه بود: «به پدرم در آبادان زنگ زده بودند که پرویز دارد می رود پرسپولیس. خانواده ما هم که بد استقلالی. نگو پدرم که این را شنیده بود سریع سوار هواپیما شد و به تهران آمد و مستقیم آمد جلوی هتل اوین.»
حالا پرویز مظلومی تعریف می کند رو درو شدن با پدرش را: «من هم بدو بدو رفتم جلوی در که بپرم بغل پدرم ولی تا من را دید یک سیلی زد در گوشم که افتادم زمین. خدا پدرم را بیامرزد، ورزشکار بود و دست سنگینی داشت. افتادم روی برف ها. به من گفت ما همه استقلالی هستیم اگر جرات داری برو پرسپولیس. من دیدم پشت دیوار مسولان باشگاه استقلال یعنی کوزه کنانی و یکی دیگر از مسولان ایستاده اند و دارند به این صحنه می خندند. پدرم گفت باید بروی استقلال. رفتی پرسپولیس دیگر پسر من نیستی.»
اما علت اصلی تمایل پرویز مظلومی برای رفتن به پرسپولیس، برادرش غلامحسین بود. او در استقلال می درخشید و پرویز باید نیمکت نشین اش می شد: «بله، پون غلامحسین در استقلال بود دوست نداشتم بروم به این تیم. اگر می رفتم باید پشت خط می ماندم. تازه شکوفا شده بودم. در تیم ملی جوانان خوب بازی می کردم و گل می زدم. می دانستم اگر استقلال بروم جایی در ترکیب ثابت ندارم. به خاطر همین گفتم بهتر است بروم پرسپولیس. پیشنهاد شان هم انصافا پیشنهاد خوبی بود. اگر اشتباه نکنم آقای راجرز هم روی نیمکت پرسپولیس می نشست. در استقلال هم که آقای رایکوف بود.»
پرویز مظلومی اصرارهای رایکوف را هم دلیل استقلالی شدنش می داند: «پایش را در یک کفش کرده بود که باید مظلومی به استقلال بیاید. در آن زمان مسعود مژدهی، عادل خانی و نراقی هم به استقلال آمده بودند. من هم آمدم و دو سال و نیم عمرم را تلف کردم! یادم می آید غلامحسین آنوقت ها دیسک کمر داشت ولی تا من آمدم استقلال خوب خوب شد! من هم کاملا آماده بودم و البته یک وقت هایی هم 10 دقیقه یا یک نیمه بازی می کردم. ولی وقتی دیدم نمی توانم فیکس شوم سال 55 رفتم تراکتورسازی.»
سرمربی سابق استقلالی ها می گوید: «اگر من به پرسپولیس می رفتم فیکس می شدم. زنگ بزنید همایون بهزادی بپرسید که او با من حرف زد و گفت من دارم خداحافظی می کنم تو به جای من بیا. ولی خب رفتم استقلال و مسیر زندگی ام عوض شد.»