به گزارش مشرق ، حسین شریعتمداری در یادداشت امروز کیهان نوشت :
1- به اين گزاره ها توجه كنيد؛ «نشريه فرانسوي لوپوئن: اجلاس جنبش عدم تعهد در تهران، گوشمالي كشورهاي 1+5 است كه 6 سال است در پوشش سازمان ملل براي منزوي كردن ايران تلاش مي كنند»، «خبرگزاري رويترز: نشست عدم تعهد در تهران كودتاي ديپلماتيك عليه انزواي ايران است»، «نيويورك پست: برگزاري نشست غيرمتعهدها در تهران آخرين ميخي است كه ايران بر تابوت سياست هاي ضد ايراني آمريكا مي كوبد»، «واشنگتن پست: اجلاس تهران نشانه زوال حيثيت و اعتبار بين المللي واشنگتن است»، «لس آنجلس تايمز: ايران با برپايي اجلاس تهران به آمريكا دهن كجي كرده است»، «نوبل آبزرواتور: نشست نم مهر باطل شدي است كه ايران بر ادعاهاي غرب درباره انزواي اين كشور مي زند»، «آسوشيتدپرس: ايران اجلاس تهران را با سيلي به تحريم هاي شوراي امنيت سازمان ملل آغاز كرد»، «روزنامه اسرائيلي اورشليم پست: تحريم ها و فشارهاي آمريكا به كجا رسيد؟ اجلاس تهران نمايش عدم انزواي ايران است»، «الاهرام مصر: نشست عدم تعهد در تهران، خواب و خوراك را از واشنگتن و تل آويو گرفته است»، «روزنامه سوئيسي تاگس اسنايگر: برخلاف ادعاي آمريكا درباره انزواي ايران، اجلاس تهران نشان مي دهد كه اين كشور امروزه در مركز تصميم گيري هاي جهاني قرار دارد»، «نيويورك تايمز: بسياري از كشورهاي عضو جنبش عدم تعهد به اجلاس تهران با چشم همايش اميد به آينده نگاه مي كنند» و... صدها نمونه ديگر كه شماري از آنها طي چند روز گذشته بر صفحات روزنامه كيهان نشسته است.
اكنون جاي اين سؤال است كه اينهمه نگراني آمريكا و متحدانش- بخوانيد جبهه غربي ، عبري- براي چيست؟ آيا اصول بنيادين جنبش عدم تعهد تغيير كرده است؟ كه نكرده است. آيا در فاصله بين دو نشست «شرم الشيخ» و تهران، عضو جديدي به جنبش عدم تعهد اضافه شده است؟ كه نشده است. آيا در اين فاصله، كشوري از عضويت جنبش كناره گرفته است؟ كه نگرفته است. بنابراين نگراني و اضطراب جبهه غربي- عبري از چيست؟!
نمايش شكست پروژه آمريكايي انزواي جمهوري اسلامي ايران اگرچه يكي از دستاوردهاي بزرگ و بااهميت اجلاس تهران است و همين نگراني به صورت «ترجيع بند» در اظهارات و گزارش هاي رسانه ها و مقامات آمريكايي و اسرائيلي و برخي كشورهاي عربي تكرار مي شود ولي علت اصلي اضطراب آمريكا و متحدانش را بايد در نقطه ديگري جستجو كرد. بخوانيد؛
2- در فاصله 3 ساله ميان اجلاس قبلي جنبش عدم تعهد در شرم الشيخ مصر و برپايي امروز آن در تهران، وقايع تعيين كننده و سرنوشت سازي اتفاق افتاده است كه اجلاس تهران را از تمامي 15 نشست قبلي جنبش عدم تعهد متمايز مي كند. نگراني اعلام شده و اضطراب پنهان- ولي قابل درك- آمريكا و متحدانش در اين بستر قابل جستجو است. بااهميت ترين اين رخدادها عبارتند از؛
الف: در فاصله بين دو نشست ياد شده، موج بلند بيداري اسلامي سراسر منطقه را فرا گرفته و به قول نتانياهو «از تنگه خيبر در عربستان تا تنگه جبل الطارق در مراكش را به لرزه درآورده و حكومت هاي همپيمان غرب را يكي پس از ديگري ساقط كرده و يا در حال ساقط كردن است». و به گفته برژينسكي در اجلاس راهبردي آتلانتيك «اين موج به رهبري ايران، آمريكا را از بلنداي ابرقدرتي سال 2001 به دره سال 2011 كشانده است» و به قول جيمز ولسلي رئيس اسبق سازمان سيا «دكترين پايان تاريخ فرانتس فوكوياما را درهم پيچيده و از آرشيو مراكز استراتژيك بيرون انداخته است» و...
ب: جنبش عدم تعهد با ابتكار اوليه جواهرلعل نهرو، احمد سوكارنو و جمال عبدالناصر در سال 1955 در باندونگ اندونزي كليد خورد و مقابله يا- حداقل- استقلال از جهان دو قطبي آن روز يعني اردوگاه ماركسيسم به رهبري شوروي سابق و اردوگاه امپرياليسم به رهبري آمريكا را به عنوان اصلي ترين هدف جنبش برگزيد. اين هدفگذاري و بسياري ديگر از اصول بنيادين جنبش عدم تعهد به تدريج كمرنگ شد تا آنجا كه بيشتر اين اصول فقط روي كاغذ باقي ماند و در بيانيه ها به تكرار نشست.
پيروزي انقلاب اسلامي ايران با شعار به عمل درآمده نه شرقي نه غربي، شوك بيداركننده اي بود كه علايم حياتي تقريبا از بين رفته جنبش را به آن بازگرداند و با فروپاشي شوروي سابق، يكي از دو قطب رو در روي جنبش حذف شد، اما آمريكا ساز دهكده جهاني با كدخدايي خود را آغاز كرد و با آهنگ بدصداي اين ساز و جنگ افروزي و قدرت نمايي كوشيد جاي خالي شوروي سابق را به نفع خود پر كند، كه به قول حضرت آقا ويتريني از شكست هاي خود را به نمايش گذاشت. از سوي ديگر، طي دو سال اخير پتانسيل و ظرفيت پنهان جنبش با تجربه مقاومت سي وچند ساله و پيروز جمهوري اسلامي فرصت و جرأت بروز يافت و به صورت انقلاب هاي اسلامي فوران كرد و تنها قطب قدرتمند باقي مانده يعني آمريكا را نيز به ضعف و ناتواني كشيد. بنابراين امروزه شانزدهمين اجلاس جنبش عدم تعهد در حالي برگزار مي شود كه آمريكا به قول «اوبر ودرين»، وزير خارجه اسبق و مشاور كنوني رئيس جمهور فرانسه «ديگر ارباب جهان نيست» و به قول برژينسكي «شرايط امروز آمريكا شبيه شرايط منجر به فروپاشي شوروي سابق در سال 1989 است» و اين پروسه طي 2 سال اخير و در فاصله دو نشست 15 و 16 جنبش عدم تعهد به بار نشسته است.
ج: در فاصله 3 ساله ميان دو اجلاس شرم الشيخ و تهران، آمريكا و اروپا با بي سابقه ترين بحران اقتصادي طي چند دهه اخير روبرو بوده اند تا آنجا كه به قول لوموند «بوي مرگ از اقتصاد آمريكا و اروپا بلند شده است» و به نوشته وال استريت ژورنال «نشست هاي پي درپي اتحاديه اروپا و چاره جويي هاي اقتصاددانان آمريكا يادآور بال بال زدن مرغ سركنده است كه مرگ نتيجه محتوم آن است». گفتني است گاندي معتقد بود وابستگي اقتصادي فاجعه بارتر از وابستگي سياسي و امنيتي است و جواهرلعل نهرو در نشست 1955 باندونگ بر همين راهكار به عنوان بستر حركت جنبش عدم تعهد اصرار مي ورزيد.
بحران اقتصادي غرب، اصلي ترين امتياز حريف 57 ساله جنبش عدم تعهد يعني توان اقتصادي آن را به ضعف و استيصال كشانده است.
د: در فاصله 3 ساله مورد اشاره، جنبش وال استريت نيز شكل گرفته و با شتاب پيش مي رود. اين جنبش فراگير در آمريكا و اروپا مقابله و ضديت با نظام سرمايه داري را محور حركت خود مي داند. به بيان ديگر ماهيت نظام هاي حكومتي آمريكا و اروپا را هدف گرفته است. قيام 99 درصدي ها عليه يك درصدي ها كه جنبش وال استريت به عنوان شعار محوري خود برگزيده است ترجمان روشني از ضديت با نظام سرمايه داري است، يعني حريف كه تاكنون در پي دست اندازي به حاكميت هاي غيرهمسو بود، امروزه با بحران جدي هويت روبروست.
هـ: در فاصله ياد شده برخي از كشورهاي منطقه كه تا 3 سال قبل در اردوگاه آمريكا و از متحدان پرو پا قرص غرب بودند نه فقط از اين اردوگاه جدا شده اند بلكه تقابل با آمريكا و اسرائيل به خواسته بنيادين مردم اين كشورها تبديل شده است كه مصر به عنوان يكي از بنيانگذاران جنبش عدم تعهد از بااهميت ترين آنهاست.
به اين فهرست مي توان نمونه ها و شواهد فراوان ديگري نيز اضافه كرد كه بيرون از محدوده اين نوشته محدود است.
3- تحولات و تغييرات ياد شده در حالي است كه به قول كارتر رئيس جمهور اسبق آمريكا، «الگوي ايران پيش روي ملت هاست» و به گفته ريچارد هاوس مسئول شوراي روابط خارجي آمريكا «اين الگو بهار عربي- شما بخوانيد انقلاب هاي اسلامي- را به سوي آنچه در ايران شكل گرفته است سوق مي دهد». اين سخن از قول جرج فريدمن رئيس بنياد استراتفور آمريكا كه به باشگاه كهنه كاران سيا شهرت دارد، نيز شنيدني است. فريدمن مي گويد «مشكل ما- آمريكا- با ايران، برنامه هسته اي اين كشور نيست. مشكل آن است كه ايران نشان داده است نه فقط بدون رابطه با آمريكا بلكه در حال درگيري و چالش با آن نيز مي توان بزرگترين قدرت نظامي و علمي منطقه بود. اين واقعيت تلخ- شما بخوانيد شيرين- در تحولات كنوني منطقه نقش اصلي را داشته است».
4- امروز در شرايطي كه به آن اشاره شد، جمهوري اسلامي ايران به عنوان پرچمدار بيداري اسلامي و نماد پيروزي بر قدرت هاي استكباري ميزبان شانزدهمين اجلاس جنبش عدم تعهد در تهران است. اكنون به پاسخ سؤالي كه در ابتداي اين يادداشت مطرح شده بود نزديك شده ايم و علت اصلي نگراني و اضطراب آمريكا و متحدانش از اجلاس تهران به وضوح قابل ديدن است. شكست پروژه منزوي كردن ايران اگرچه يكي از دستاوردهاي بزرگ اجلاس تهران است ولي اضطراب جبهه غربي- عبري را بايد در نقش جمهوري اسلامي ايران در تبديل جنبش عدم تعهد به يك نهاد- سازمان- نقش آفرين در معادلات جهاني جستجو كرد.
اين جنبش با 120 عضو دومين نهاد بين المللي جهان بعد از سازمان ملل متحد است و كشورهاي عضو آن بيش از دو سوم اعضاي سازمان ملل را تشكيل مي دهند بنابراين در صورتي كه از سوي يك نظام آبديده در كوران درگيري با قدرت هاي استكباري و داراي تجربه موفق و پيروز در مقابله با انواع چالش ها و برخوردار از اعتماد توام با اعتماد ملت ها مديريت شود، به آساني مي تواند نامعادلات ظالمانه حاكم بر روابط كنوني بين المللي را به سوي آموزه هاي ارزشمند الهي تغيير داده و دگرگون كند و اين يعني پايان حاكميت قدرت هاي استكباري بر معادلات بين المللي و عبور تاريخ از پيچ بزرگي كه نظام سلطه بين الملل را پشت آن جا گذاشته است.
5- با توجه به آنچه گذشت، اجلاس تهران بايستي و مي تواند از پيچ و خم هاي دست و پاگير و تشريفاتي خارج شود و ضمن تعريف يك راهكار منطقي براي تبديل به يك سازمان بين المللي، از هم اكنون نيز مسائل مهم و سرنوشت ساز جهان نظير تغيير ساختار سازمان ملل متحد، حذف حق ظالمانه وتو و نيز، موضوعات مهم و تعيين كننده در جغرافياي عدم تعهد، مانند موجوديت جعلي رژيم صهيونيستي و تشكيل دولت فلسطين از بحر تا نهر، و ده ها مسئله حياتي ديگر از جمله نجات مردم مظلوم بحرين از چنگال خونريز آل سعود، مقابله با تبعيض در برخورداري از فناوري هسته اي و... را به طور جدي در دستور كار خود قرار دهد و به عنوان نمونه مي تواند از بحران سوريه آغاز كند. چرا كه سوريه امروز به آوردگاه و نقطه تلاقي قدرت هاي استكباري- آمريكا، اسرائيل، ديكتاتورهاي عرب- با ملت هاي آزاده تبديل شده است. چه كسي باور مي كند كه آمريكا و اسرائيل و عربستان و تركيه و تجارتخانه قطر نگران دموكراسي در سوريه باشند؟! و اگر مدعي اصلاحات هستند چرا بلافاصله بعد از شروع اصلاحات، گله تروريست ها را به سوريه مي فرستند و حمام خون برپا مي كنند؟!
6- اجلاس تهران مي تواند براي بررسي همه جانبه و يافتن راه حل براي بحران سوريه گروه و هيئتي را به رياست تروئيكاي جنبش شامل روساي فعلي(ايران)، قبلي(مصر) و بعدي(ونزوئلا) جنبش عدم تعهد و با حضوركشورهاي همسايه سوريه كه عضو جنبش هستند، يعني سه كشور اردن، عراق و لبنان را مامور بررسي بحران سوريه كند.
1- به اين گزاره ها توجه كنيد؛ «نشريه فرانسوي لوپوئن: اجلاس جنبش عدم تعهد در تهران، گوشمالي كشورهاي 1+5 است كه 6 سال است در پوشش سازمان ملل براي منزوي كردن ايران تلاش مي كنند»، «خبرگزاري رويترز: نشست عدم تعهد در تهران كودتاي ديپلماتيك عليه انزواي ايران است»، «نيويورك پست: برگزاري نشست غيرمتعهدها در تهران آخرين ميخي است كه ايران بر تابوت سياست هاي ضد ايراني آمريكا مي كوبد»، «واشنگتن پست: اجلاس تهران نشانه زوال حيثيت و اعتبار بين المللي واشنگتن است»، «لس آنجلس تايمز: ايران با برپايي اجلاس تهران به آمريكا دهن كجي كرده است»، «نوبل آبزرواتور: نشست نم مهر باطل شدي است كه ايران بر ادعاهاي غرب درباره انزواي اين كشور مي زند»، «آسوشيتدپرس: ايران اجلاس تهران را با سيلي به تحريم هاي شوراي امنيت سازمان ملل آغاز كرد»، «روزنامه اسرائيلي اورشليم پست: تحريم ها و فشارهاي آمريكا به كجا رسيد؟ اجلاس تهران نمايش عدم انزواي ايران است»، «الاهرام مصر: نشست عدم تعهد در تهران، خواب و خوراك را از واشنگتن و تل آويو گرفته است»، «روزنامه سوئيسي تاگس اسنايگر: برخلاف ادعاي آمريكا درباره انزواي ايران، اجلاس تهران نشان مي دهد كه اين كشور امروزه در مركز تصميم گيري هاي جهاني قرار دارد»، «نيويورك تايمز: بسياري از كشورهاي عضو جنبش عدم تعهد به اجلاس تهران با چشم همايش اميد به آينده نگاه مي كنند» و... صدها نمونه ديگر كه شماري از آنها طي چند روز گذشته بر صفحات روزنامه كيهان نشسته است.
اكنون جاي اين سؤال است كه اينهمه نگراني آمريكا و متحدانش- بخوانيد جبهه غربي ، عبري- براي چيست؟ آيا اصول بنيادين جنبش عدم تعهد تغيير كرده است؟ كه نكرده است. آيا در فاصله بين دو نشست «شرم الشيخ» و تهران، عضو جديدي به جنبش عدم تعهد اضافه شده است؟ كه نشده است. آيا در اين فاصله، كشوري از عضويت جنبش كناره گرفته است؟ كه نگرفته است. بنابراين نگراني و اضطراب جبهه غربي- عبري از چيست؟!
نمايش شكست پروژه آمريكايي انزواي جمهوري اسلامي ايران اگرچه يكي از دستاوردهاي بزرگ و بااهميت اجلاس تهران است و همين نگراني به صورت «ترجيع بند» در اظهارات و گزارش هاي رسانه ها و مقامات آمريكايي و اسرائيلي و برخي كشورهاي عربي تكرار مي شود ولي علت اصلي اضطراب آمريكا و متحدانش را بايد در نقطه ديگري جستجو كرد. بخوانيد؛
2- در فاصله 3 ساله ميان اجلاس قبلي جنبش عدم تعهد در شرم الشيخ مصر و برپايي امروز آن در تهران، وقايع تعيين كننده و سرنوشت سازي اتفاق افتاده است كه اجلاس تهران را از تمامي 15 نشست قبلي جنبش عدم تعهد متمايز مي كند. نگراني اعلام شده و اضطراب پنهان- ولي قابل درك- آمريكا و متحدانش در اين بستر قابل جستجو است. بااهميت ترين اين رخدادها عبارتند از؛
الف: در فاصله بين دو نشست ياد شده، موج بلند بيداري اسلامي سراسر منطقه را فرا گرفته و به قول نتانياهو «از تنگه خيبر در عربستان تا تنگه جبل الطارق در مراكش را به لرزه درآورده و حكومت هاي همپيمان غرب را يكي پس از ديگري ساقط كرده و يا در حال ساقط كردن است». و به گفته برژينسكي در اجلاس راهبردي آتلانتيك «اين موج به رهبري ايران، آمريكا را از بلنداي ابرقدرتي سال 2001 به دره سال 2011 كشانده است» و به قول جيمز ولسلي رئيس اسبق سازمان سيا «دكترين پايان تاريخ فرانتس فوكوياما را درهم پيچيده و از آرشيو مراكز استراتژيك بيرون انداخته است» و...
ب: جنبش عدم تعهد با ابتكار اوليه جواهرلعل نهرو، احمد سوكارنو و جمال عبدالناصر در سال 1955 در باندونگ اندونزي كليد خورد و مقابله يا- حداقل- استقلال از جهان دو قطبي آن روز يعني اردوگاه ماركسيسم به رهبري شوروي سابق و اردوگاه امپرياليسم به رهبري آمريكا را به عنوان اصلي ترين هدف جنبش برگزيد. اين هدفگذاري و بسياري ديگر از اصول بنيادين جنبش عدم تعهد به تدريج كمرنگ شد تا آنجا كه بيشتر اين اصول فقط روي كاغذ باقي ماند و در بيانيه ها به تكرار نشست.
پيروزي انقلاب اسلامي ايران با شعار به عمل درآمده نه شرقي نه غربي، شوك بيداركننده اي بود كه علايم حياتي تقريبا از بين رفته جنبش را به آن بازگرداند و با فروپاشي شوروي سابق، يكي از دو قطب رو در روي جنبش حذف شد، اما آمريكا ساز دهكده جهاني با كدخدايي خود را آغاز كرد و با آهنگ بدصداي اين ساز و جنگ افروزي و قدرت نمايي كوشيد جاي خالي شوروي سابق را به نفع خود پر كند، كه به قول حضرت آقا ويتريني از شكست هاي خود را به نمايش گذاشت. از سوي ديگر، طي دو سال اخير پتانسيل و ظرفيت پنهان جنبش با تجربه مقاومت سي وچند ساله و پيروز جمهوري اسلامي فرصت و جرأت بروز يافت و به صورت انقلاب هاي اسلامي فوران كرد و تنها قطب قدرتمند باقي مانده يعني آمريكا را نيز به ضعف و ناتواني كشيد. بنابراين امروزه شانزدهمين اجلاس جنبش عدم تعهد در حالي برگزار مي شود كه آمريكا به قول «اوبر ودرين»، وزير خارجه اسبق و مشاور كنوني رئيس جمهور فرانسه «ديگر ارباب جهان نيست» و به قول برژينسكي «شرايط امروز آمريكا شبيه شرايط منجر به فروپاشي شوروي سابق در سال 1989 است» و اين پروسه طي 2 سال اخير و در فاصله دو نشست 15 و 16 جنبش عدم تعهد به بار نشسته است.
ج: در فاصله 3 ساله ميان دو اجلاس شرم الشيخ و تهران، آمريكا و اروپا با بي سابقه ترين بحران اقتصادي طي چند دهه اخير روبرو بوده اند تا آنجا كه به قول لوموند «بوي مرگ از اقتصاد آمريكا و اروپا بلند شده است» و به نوشته وال استريت ژورنال «نشست هاي پي درپي اتحاديه اروپا و چاره جويي هاي اقتصاددانان آمريكا يادآور بال بال زدن مرغ سركنده است كه مرگ نتيجه محتوم آن است». گفتني است گاندي معتقد بود وابستگي اقتصادي فاجعه بارتر از وابستگي سياسي و امنيتي است و جواهرلعل نهرو در نشست 1955 باندونگ بر همين راهكار به عنوان بستر حركت جنبش عدم تعهد اصرار مي ورزيد.
بحران اقتصادي غرب، اصلي ترين امتياز حريف 57 ساله جنبش عدم تعهد يعني توان اقتصادي آن را به ضعف و استيصال كشانده است.
د: در فاصله 3 ساله مورد اشاره، جنبش وال استريت نيز شكل گرفته و با شتاب پيش مي رود. اين جنبش فراگير در آمريكا و اروپا مقابله و ضديت با نظام سرمايه داري را محور حركت خود مي داند. به بيان ديگر ماهيت نظام هاي حكومتي آمريكا و اروپا را هدف گرفته است. قيام 99 درصدي ها عليه يك درصدي ها كه جنبش وال استريت به عنوان شعار محوري خود برگزيده است ترجمان روشني از ضديت با نظام سرمايه داري است، يعني حريف كه تاكنون در پي دست اندازي به حاكميت هاي غيرهمسو بود، امروزه با بحران جدي هويت روبروست.
هـ: در فاصله ياد شده برخي از كشورهاي منطقه كه تا 3 سال قبل در اردوگاه آمريكا و از متحدان پرو پا قرص غرب بودند نه فقط از اين اردوگاه جدا شده اند بلكه تقابل با آمريكا و اسرائيل به خواسته بنيادين مردم اين كشورها تبديل شده است كه مصر به عنوان يكي از بنيانگذاران جنبش عدم تعهد از بااهميت ترين آنهاست.
به اين فهرست مي توان نمونه ها و شواهد فراوان ديگري نيز اضافه كرد كه بيرون از محدوده اين نوشته محدود است.
3- تحولات و تغييرات ياد شده در حالي است كه به قول كارتر رئيس جمهور اسبق آمريكا، «الگوي ايران پيش روي ملت هاست» و به گفته ريچارد هاوس مسئول شوراي روابط خارجي آمريكا «اين الگو بهار عربي- شما بخوانيد انقلاب هاي اسلامي- را به سوي آنچه در ايران شكل گرفته است سوق مي دهد». اين سخن از قول جرج فريدمن رئيس بنياد استراتفور آمريكا كه به باشگاه كهنه كاران سيا شهرت دارد، نيز شنيدني است. فريدمن مي گويد «مشكل ما- آمريكا- با ايران، برنامه هسته اي اين كشور نيست. مشكل آن است كه ايران نشان داده است نه فقط بدون رابطه با آمريكا بلكه در حال درگيري و چالش با آن نيز مي توان بزرگترين قدرت نظامي و علمي منطقه بود. اين واقعيت تلخ- شما بخوانيد شيرين- در تحولات كنوني منطقه نقش اصلي را داشته است».
4- امروز در شرايطي كه به آن اشاره شد، جمهوري اسلامي ايران به عنوان پرچمدار بيداري اسلامي و نماد پيروزي بر قدرت هاي استكباري ميزبان شانزدهمين اجلاس جنبش عدم تعهد در تهران است. اكنون به پاسخ سؤالي كه در ابتداي اين يادداشت مطرح شده بود نزديك شده ايم و علت اصلي نگراني و اضطراب آمريكا و متحدانش از اجلاس تهران به وضوح قابل ديدن است. شكست پروژه منزوي كردن ايران اگرچه يكي از دستاوردهاي بزرگ اجلاس تهران است ولي اضطراب جبهه غربي- عبري را بايد در نقش جمهوري اسلامي ايران در تبديل جنبش عدم تعهد به يك نهاد- سازمان- نقش آفرين در معادلات جهاني جستجو كرد.
اين جنبش با 120 عضو دومين نهاد بين المللي جهان بعد از سازمان ملل متحد است و كشورهاي عضو آن بيش از دو سوم اعضاي سازمان ملل را تشكيل مي دهند بنابراين در صورتي كه از سوي يك نظام آبديده در كوران درگيري با قدرت هاي استكباري و داراي تجربه موفق و پيروز در مقابله با انواع چالش ها و برخوردار از اعتماد توام با اعتماد ملت ها مديريت شود، به آساني مي تواند نامعادلات ظالمانه حاكم بر روابط كنوني بين المللي را به سوي آموزه هاي ارزشمند الهي تغيير داده و دگرگون كند و اين يعني پايان حاكميت قدرت هاي استكباري بر معادلات بين المللي و عبور تاريخ از پيچ بزرگي كه نظام سلطه بين الملل را پشت آن جا گذاشته است.
5- با توجه به آنچه گذشت، اجلاس تهران بايستي و مي تواند از پيچ و خم هاي دست و پاگير و تشريفاتي خارج شود و ضمن تعريف يك راهكار منطقي براي تبديل به يك سازمان بين المللي، از هم اكنون نيز مسائل مهم و سرنوشت ساز جهان نظير تغيير ساختار سازمان ملل متحد، حذف حق ظالمانه وتو و نيز، موضوعات مهم و تعيين كننده در جغرافياي عدم تعهد، مانند موجوديت جعلي رژيم صهيونيستي و تشكيل دولت فلسطين از بحر تا نهر، و ده ها مسئله حياتي ديگر از جمله نجات مردم مظلوم بحرين از چنگال خونريز آل سعود، مقابله با تبعيض در برخورداري از فناوري هسته اي و... را به طور جدي در دستور كار خود قرار دهد و به عنوان نمونه مي تواند از بحران سوريه آغاز كند. چرا كه سوريه امروز به آوردگاه و نقطه تلاقي قدرت هاي استكباري- آمريكا، اسرائيل، ديكتاتورهاي عرب- با ملت هاي آزاده تبديل شده است. چه كسي باور مي كند كه آمريكا و اسرائيل و عربستان و تركيه و تجارتخانه قطر نگران دموكراسي در سوريه باشند؟! و اگر مدعي اصلاحات هستند چرا بلافاصله بعد از شروع اصلاحات، گله تروريست ها را به سوريه مي فرستند و حمام خون برپا مي كنند؟!
6- اجلاس تهران مي تواند براي بررسي همه جانبه و يافتن راه حل براي بحران سوريه گروه و هيئتي را به رياست تروئيكاي جنبش شامل روساي فعلي(ايران)، قبلي(مصر) و بعدي(ونزوئلا) جنبش عدم تعهد و با حضوركشورهاي همسايه سوريه كه عضو جنبش هستند، يعني سه كشور اردن، عراق و لبنان را مامور بررسي بحران سوريه كند.
حسين شريعتمداري