گروه فرهنگی مشرق - خبر تاسف برانگیز این هفته درگذشت نادیا دلدار گلچین بود که از هفته ها قبل با بیماری خود دست و گنجه نرم می کرد و پس از به کما رفتن در روز چهار شنبه دار فانی را وداع گفت.

کشمکش های "لاله" همچنان ادامه دارد. پس از آن که رای کمیسیون فرهنگی مجلس مبنی بر انجام برخی اصلاحات در این فیلم صادر شد، عوامل این فیلم اقدام به اعمال برخی تغییرات در این فیلم کردند.

و اما بشنوید از شگفتی جدید سینمای ایران که این بار در حوالی مشهد و باز هم با محوریت یک خانم رقم زده شد. ساخت مستندی با حمایت آستان قدس رضوی و هزینه ای میلیاردی که تهیه کنندگی آن را خانم بازیگری جوان و تازه کار بر عهده دارد.



///شنبه بیست و یکم مرداد///





*شاهزاده‌ ای که دیکته اش 2 شد!

حمیدرضا پهلوی، آخرین فرزند رضا خان پهلوی در سال 1311 متولد شد و پس از سقوط حکومت پدرش، در سال 1320 به همراه او به موریس رفت. پس از به قدرت رسیدن برادرش محمدرضا پهلوی، به ایران بازگشت و تحصیل دوران ابتدایی را در ایران سپری کرد. کارنامه حمیدرضا جزو اولین اسناد کتاب «حمیدرضا پهلوی به روایت اسناد ساواک» است که شاید دیدن آن و تاکید دکتر صدیق، وزیر فرهنگ آن دوران بر لزوم رسیدگی هر چه بیشتر به امور درسی وی خالی از لطف نباشد. نمره 17 در درس ورزش بالاترین و نمره 2 در درس دیکته، پایین‌ترین نمرات حمیدرضا هستند.




بعدها برای ادامه تحصیل به بیروت رفت، اما بر اساس گزارش‌های واصله، به جای تحصیل مشغول عیاشی و صرف هزینه‌های گزاف در امور غیراخلاقی بوده است. حمیدرضا پهلوی در طول زندگی‌اش، سه بار تجربه ازدواج رسمی و طلاق داشته و بار سوم به دلیل برقراری رابطه با زنی به نام «هما خامنه» مورد شماتت دربار قرار می‌گیرد و طبق اسناد منتشر شده در کتاب، محمدرضا پهلوی در یک سند تاکید می‌کند: «خانمی که عنوان همسری والاحضرت را دارد، شایستگی و لیاقت پیوستن به خاندان سلطنتی را ندارد... چنانچه در انجام متارکه و اجرای طلاق تاخیر و تعلل شود، امر به خروج والاحضرت از کاخ نیاوران و تخلیه آن‌جا خواهند فرمود و حقوقی هم که ماهیانه به والاحضرت مرحمت می‌شود، امر به قطع آن خواهند داد.»

ولخرجی‌ها، زد و بندهای مالی، قاچاق مواد مخدر به همراه خواهرش اشرف پهلوی و فساد اخلاقی حمیدرضا پهلوی به جایی رسید که مقرری او در سال 1328 قطع شد و پس از ختم شدن این غائله، با زنی به نام «ایران‌دخت حاج میرزا آقاسی» معروف به «فلور» رابطه برقرار می‌کند که سرانجام در حالی که باردار بوده، توسط حمیدرضا پهلوی به قتل می‌رسد.


*آخرين‌ خبرها از فيلم «چ» ابراهيم حاتمي‌كيا


پس از آنكه مهدي كريمي ـ تهيه‌كننده فيلم سينمايي «چ» ـ نخستين جزييات از پيش‌فروش بليت‌هاي اين فيلم را كه قرار است از چهارشنبه ـ 25 مردادماه ـ انجام شود، در گفت‌وگو با ايسنا اعلام كرد، اين‌بار تيم سازنده، از تخفيف 30 درصدي ويژه پيش‌خريد «گروهي» بليت‌هاي «چ» خبر داده‌اند.

قرار است پيش‌فروش بليت‌هاي «چ» به سه شكل انفرادي، خانوادگي و گروهي انجام شود كه هر كدام از اين دسته‌بندي‌ها تخفيف‌ها و امكانات ويژه خود را دارد.

در جديدترين اخبار از «چ»، محمدمهدي سلطاني هم جلوي دوربين ابراهيم حاتمي‌كيا رفت و عكسي از او در كنار سعيد راد ـ در نقش شهيد فلاحي ـ منتشر شد.

همچنين گروه سازنده كه تاكنون تنها نام نويسنده و كارگردان (ابراهيم حاتمي كيا)، تهيه‌كننده (مهدي كريمي)، مشاور هنري كارگردان (بهرام عظيم‌پور)، طراح صحنه و لباس (عباس بلوندي) را اعلام كرده بود، اين‌بار حسين جعفريان را هم به عنوان مدير فيلمبرداري پروژه سينمايي شهيد چمران معرفي و عكسي از وي را در پشت صحنه فيلم منتشر كرد.

ابراهيم حاتمي‌كيا اكنون در حال فيلمبرداري صحنه‌هاي شب «چ» در پاوه است. اين فيلم سينمايي دو روز و دو شب از زندگي شهيد چمران را در جريان يكي از عمليات‌هاي او روايت مي‌كند و بسياري منتظر هستند تا پس از سال‌ها يك فيلم جنگي را از حاتمي‌كيا روي پرده سينماها ببينند. بازيگران اصلي فيلم سينمايي «چ»، فريبرز عرب‌نيا در نقش شهيد چمران، سعيد راد در نقش شهيد تيمسار فلاحي، بابك حميديان، امير دلاوري و مريلا زارعي هستند. به گفته كريمي، گروه سازنده «چ» در تلاش هستند تا اين فيلم براي جشنواره فجر امسال آماده ‌شود.

 *محمد گلابدره‌ای از زبان خودش

من سیدمحمود قادری گلابدره‌ای 20 دی 1318 در گلابدره شمیران متولد شدم. دو تا خواهر و دو تا برادر و من بچه 5 و یه برادر بعد از من و 6 تا با پدر و مادرم تو خونه بزرگ بغل خونه بزرگ بابابزرگم که دور تا دور و خونه‌ها تو هم با 4 تا عمو و یه عمه که هر کدومشون هم 8-7 تا دختر و پسر گل هم و تو هم زیر سایه پدربزرگم زندگی می‌کردیم.

مدتی خارج از کشور بودم. سال 1347 به اینران برگشتم و تو سازمان نقشه‌برداری اپراتور شدم بعد از یه سال رفتم کارخونه ولوو  و انباردار شدم چون زبان سوئدی و انگلیسی بلد بودم. بعد رئیس کارخونه مونتاژ نیسان شدم. بعد از 3 سال آمدم رفتم کانون پرورش فکری قصه‌های اعضای کتابخونه‌ها رو می‌خوندم و درجه 1و 2 و 3 {می‌دادم} و درجه یک‌ها رو قسمت انتشارات کانون چاپ می کرد و منم سالی چند بار می‌رفتم با نویسنده‌هایی که در سراسر ایران بودند حرف می‌زدم.

 

{سال} 1357 از کانون اخراجم کردند. بیکار شدم. افتادم تو انقلاب. از 22 بهمن 57 تا 12 فروردین 58 رمان «لحظه‌های انقلاب» رو نوشتم و 1358 چاپ کردم و براش نقد نوشتن. قبل از انقلاب هم 4 کتاب چاپ کرده بودم، سگ کوره پز، اباذر نجار، پر کاه و یه مجموعه از نویسندگان شوری ترجمه کرده بودم. 1362 رفتم سوئد 2 سال موندم و باز برگشتم و باز رفتم و باز برگشتم و تا 1369 باز رفتم و از سوئد رفتم آمریکا و بعد از 10 سال 1380 باز برگشتم ایران، همه چی از بین رفته بود، جنگ که شده بود، رفته بودم جبهه. 4 تا رمان نوشته بودم «اسماعیل اسماعیل، حسین آهنی، دو تاشم کسای دیگه به نام خودشان چاپ زدن» و تا امروز {در سال} 1385 این کتابها رو چاپ کردم (چلچله‌ها، مادر، بادیه، پرستو، صحرای سرد، لوسوهای سوخته، دال، آقا جلال، زن نویسنده و هاویه هوو و ..) ‌حالا هم تک و تنها زندگی می‌کنم و می‌نویسم گاهی {کتاب‌هام رو} چاپ و گاهی چاپ نمی‌کنم. 9 تا رمان چاپ نشده و رمان 3 هزار صفحه‌ای که سال 1341 شروع کردم به نوشتن و آل‌‌احمد حاشیه‌نویسی کرده، هر چی تلاش کردم چاپ نشده {و} هنوز هم روی دستم مونده.

 

هنوز می‌نویسم و دلم می‌خواد زندگی خودم رو و رمان‌هایی رو که طرحش تو سرمه بنویسم ولی وضع آشفته چاپ و کتاب و زندگی و آوارگی و پیری و بی‌جایی مانع می‌شه. 67 سالمه، کوهنوردم. هندوستان و نپال و هیمالیا و روسیه و تمام کشورهای اروپایی و 10 سال هم سراسر آمریکا و تمام قله‌ها و کوه‌ها رو رفتم. در دوران دبستان و دبیرستان هم تابستونا از بنایی و قصابی و هر کاری که بگی کردم و 3 ماه تابستون خرج زمستونم رو در می‌آوردم. حالا هم تقریبا سالم و سرحالم. چون از 2 تا پسرام و 2 تا نوه ‌ام دورم کمی غمگینم و گاهی هم افسرده و دلگیرم ولی همش خیال می‌کنم یه روزی رمانی می‌نویسم که سراسر دنیا خاطرخواهش می‌شن و دلم به این امید خوشه. 28 تا کتاب چاپ شده و 9-8 چاپ نشده دارم. همین.

*عنوان فیلم "لاله" تغییر خواهد یافت


مسعود اطیابی که در پی جنجال‌های پروژه میلیاردی "لاله" به کارگردانی اسدالله نیک‌نژاد اعلام کرده بود قصد دارد فیلمی با همین مضمون و با بودجه بخش خصوصی مقابل دوربین ببرد اعلام کرد این فیلم نه با نام "لاله" که باعنوان "فرمول" ساخته می‌شود.

مسعود اطیابی در این ارتباط گفت: این فیلم درباره یک زن اتومبیل‌ران است که از مردان در مسابقات پیشی می‌گیرد و در جهان اول می‌شود اما پایان این فیلم به ارزش‌های اسلامی و ملی ما برمی‌گردد.

این کارگردان درباره حاشیه‌های به‌وجود آمده برای فیلم سینمایی "لاله" به کارگردانی ادالله نیک‌نژاد تأکید کرد: ورود نمایندگان مجلس و کمیسیون فرهنگی برای پیگیری پروژه "لاله" و تلاش برای مشخص شدن جزئیات بودجه آن ورودی مناسب بود کمااینکه ما نیز آمادگی داریم طرح خود را به مجلس ارائه کنیم و تقاضا داریم آنها قبل از هرگونه تصمیم گیری طرح ما را هم مطالعه کنند.

وی تاکید کرد: باید ریز برآورد طرحی مانند "لاله" که یک پروژه میلیاردی مشخص شود. ما نیز حاضریم مقدار سرمایه‌گذاری طرف خارجی و داخلی را شفاف عنوان کنیم. اگر بخشی از بودجه فیلم "لاله" به "فرمول" تعلق بگیرد ما می‌تواینم برنامه‌ریزی‌های خوبی برای پخش بین‌المللی آن داشته باشیم.



/ناگفته های بازیگران سریال امام علی (ع)

سالهاي گذشته بانی فیلم با تني چند از عوامل اولين ساخته داود ميرباقري در عرصه تاريخي- مذهبي گپ کوتاهي داشته است كه با هم مي خوانيم.


مهدي فتحي از امام علي (ع) مي‌گويد



مهدي فتحي مي‌گفت: ابتدا از سوي داود ميرباقري ايفاي نقش ديگر به من پيشنهاد شد که به نظر کاراکتر پررنگ و لعابي در اجرا نبود. پس از خواندن فيلمنامه خودم درخواست ايفاي شخصيت عمروعاص رادادم که با موافقت ميرباقري همراه شد.

فتحي در خصوص ايفاي شخصيت عمروعاص گفت دلم نمي‌خواست اين شخصيت منفي تاريخي تاحدي منفور باشد که در تمام لحظات تخت ديده شود. من در نمايش وجوه مختلف اين شخصيت با داود ميرباقري مشورت داشتم و او نیز فيلمنامه را آنقدر خوب و منسجم نوشته بود که هرکدام از ديالوگ‌هاي اين شخصيت براي خودش جاي بازي داشت.

مرحوم فتحي درخصوص سکانس‌هاي ماندگار بازي خودش در همه حال به سکانسي که عمروعاص دمام زنان مي‌رقصيد و ... سخن مي‌گفت و معتقد بود گاهي اوقات خودم از رفتارهاي اين شخصيت اذيت مي‌شدم.


انوشيروان ارجمند:
ترفندهاي نمايشي داود ميرباقري از امتيازهاي سريال است


 
انوشيروان ارجمند بازيگر شخصيت اشعث کندي در سريال «امام علي (ع)» در خصوص حضورش در اين سريال مي‌گويد: به نظر من دليل اينکه کاري چه در سينما، چه در تلويزيون يا روي صحنه تئاتر موفق و ماندگار مي‌شود را بايد در همدلي، صميميت و يکدلي و يکپارچگي همه عوامل جستجو کرد.

خيلي‌ها هستند که دنبال مسائل مادي هستند و هر کاري را به خاطر مسائل اقتصادي انجام مي‌دهند، اما تمام عوامل اين پروژه از کارگردانان گرفته تا بازيگران، تصوير، طراحان صحنه و لباس و گريم و ... همه به دنبال يک اتفاق بودند تا يک حرکت ماندگار در سريال‌سازي تاريخي اين مملکت برجا بماند. ارادت تمام عوامل اين پروژه به مولا علي (ع) باعث شد که يکدل و صميمي تنها به موفقيت کار فکر کنند و دوست داشتند که در اين اتفاق سهيم باشند.

ارجمند در خصوص شخصيتي که در اين سريال بازي کرده مي‌گويد من نقش اشعث کندي را بازي کردم و فکر مي‌‌کنم اين سريال از آن دست آثاري بود که کارگردانش با هوش و ذکاوت خاص بازيگران را به درستي براي نقش‌هاي اصلي کار انتخاب کرد. اگر دقت کرده باشيد، تمام بازي‌ها در اين سريال خوب و قابل باور بود و هرگز تماشاگر از کار فاصله نمي‌گرفت.


ديالوگ ناراحت کننده عنايت‌ا... بخشي در سريال امام علي (ع)



عنايت بخشي بازيگر نقش ابن ذهب در سريال «امام علي (ع)» در خصوص حضورش در اين مجموعه تاريخي مي‌گويد: «اين شخصيت سرکرده نهرواني‌ها بود و حضور در اين کار هر لحظه‌اش خاطره است.

دليل ماندگاري اين مجموعه قبل از هر چيز قلم تواناي آقاي داود ميرباقري بود که همه به آن اذعان دارند و پس از آنها حس همکاري و همياري عوامل بود که با خلوص نيت در شرايط سخت آن مجموعه فعاليت مي‌کردند.

سريال امام علي (ع) از آن جا که با نام مولا (ع) مأنوس بود و مردم کشور ما با يک علاقه خاص و ارادت به ايشان سريال را دنبال مي‌کردند، هميشه در اذهان باقي مي‌ماند. اصلا نام مولا حال و هواي خاصي را به مردم ايران مي‌بخشد.

بخشي در ادامه گفت: يادم مي‌آيد در سريال من ديالوگي عليه مولا داشتم که هرگز نمي‌توانستم آن را ادا کنم. يک جورهايي هر طور با خودم کلنجار رفتم، نمي‌توانستم آن جمله را بگويم.

جمله اين بود «ما به روي علي شمشير خواهيم کشيد». اين مسئله را با داود ميرباقري در ميان گذاشتم. او مرا در آغوش کشيد، دلداري‌ام داد و گفت چاره‌اي نيست تو بازيگري و بايد اين جمله را به نحوه احسن ادا کني.

او افزود: ما سکانس‌هاي جنگ صفين را در تير و مرداد ماه و در بدترين شرايط آب و هواي بندرعباس ضبط کرديم. اگرچه قرار بود آن سکانس را در زمستان کار کنيم، اما به دليل اينکه سيل دکورها را تخريب کرد، مجبور شديم در تابستان جنگ صفين را در بندرعباس و در آن آب و هواي شرجي که در همه حال بالاي 50 درجه بود کار کنيم.




///یک شنبه بیست و دوم مرداد///




*فضا سازی BBC و VOA علیه دانشگاه آزاد


کامران دانشجو در جمع خبرنگاران در وزارت علوم با انتقاد برخی خبرنگاران نسبت به بسته بودن درب معاونتهای وزارت علوم به روی خبرنگاران و عدم پاسخگویی آنها گفت: این موضوع هیچ گاه سیاست من نیست، نبوده و نخواهد بود و به معاونت آموزشی خودم در این باره حتماً تذکر خواهم داد، زیرا قبول ندارم شرایط اینگونه باشد و اگر در آموزش عالی 4 یا 5 مسئول به این شکل رفتار می کنند من از طرف آنان از شما عذرخواهی می کنم، اتفاقاً من به معاونتهای خودم تاکید می کنم در برابر اقداماتی که در این وزارتخانه انجام می دهند همیشه باید از خبرنگاران استقبال کنند. حتی ارتباط با خبرنگاران را هم بر خود یک تکلیف می دانم.

کامران دانشجو همچنین اشاره ای کوتاه به حذف پذیرش دختران از برخی رشته های دانشگاهی کرد و در این باره با تاکید بر اینکه به صورت کلی سخن می گوید، اظهار داشت: در این باره باید بگویم این موضوع هم فضا سازی آن ور آبیها و بازی کردنشان در فضای این ور آب است، فضاسازی که بی جهت صورت می گیرد نشات گرفته از BBC و VOA است.

این مقام مسئول در وزارت علوم با اشاره به اسلامی کردن دانشگاههای کشور، گفت: ما 80 سال دانشگاه داری کردیم و دانشگاهها از زمان رضاشاه با همان مناسبات، شکل و محتوا و به شیوه غربی به امروز انتقال داده شدند و کاملاً ترکیبی غربی دارند، بنابراین تغییر این دانشگاهها کمی زمان می برد و تاکید می کنم ما به دنبال دانشگاهی ایرانی اسلامی هستیم.

وزیر علوم، تحقیقات و فناوری در ادامه و در پاسخ به سوال یکی از خبرنگاران درباره رقابتی بودن فضا میان وزارت علوم و دانشگاه آزاد اسلامی اعلام کرد که رقابت بین دانشگاه آزاد و وزارت علوم معنا ندارد زیرا دانشگاه آزاد زیرمجموعه وزارت علوم به شمار می آید و جاسبی و مدیریت فعلی همیشه با وزارت علوم همکاری مناسبی داشته و دارند.

این مقام مسئول وزارت علوم درباره محدود کردن ظرفیت کارشناسی، با بیان اینکه اگر این کار را انجام دهیم و ظرفیت را کم کنیم از رسانه ها به خاطر جنجالی که درست می کنند، می ترسیم، در این باره به ذکر مثالی پرداخت و گفت: سال گذشته رسانه ها و البته کمتر خبرگزاریها چنان برای محدود شدن برخی رشته های دانشگاه علامه طباطبایی جنجال درست کردند که انگار دنیا به آخر رسیده است.

وزیر علوم، تحقیقات و فناوری در ادامه این نشست با خبرنگاران به بحث کرسیهای آزاد اندیشی نیز اشاره کرد و با بیان اینکه دانشگاهها باید بدانند کرسیها در واقع یک فرصت است نه تهدید، اظهار داشت: اگر بر من خرده نگیرید هم اکنون در حالت گذار این کرسیها هستیم نه تثبیت آنان، در نتیجه امکان دارد با برخی مناصب روبرو شویم که با شان کرسیها متناسب نیست.

وزیر علوم، تحقیقات و فناوری در ادامه با بیان اینکه هم اکنون در کشور 30 هزار استادیار به بالا در حال فعالیت هستند، اظهار داشت: با همین تجهیزاتی که هم اکنون داریم اگر هر کدام از این 30 هزار استاد یار یک دانشجوی دکتری تربیت کنند ما می توانیم در کشور 30 هزار دانشجوی دکتری داشته باشیم.


پدرم آهنگساز زمان شاه بود و می خواست "بی ام و" برایم بگیرد که جبهه نروم

«سیدجواد هاشمی» هنرمندی است که بازیگری، اجرا، نویسندگی، آهنگسازی و کارگردانی همه در کارنامه‌اش جمع‌‌اند، اما از او که بپرسی چه‌کاره‌ای، خودش را تنها یک معلم می‌داند و بس.


مشروح گپ‌وگفت با سیدجواد هاشمی در ادامه می‌آید:

*من در دانشگاه همیشه زبان را از روی دست «سعید آقاخانی» می‌نوشتم. البته با اجازه استاد! چون اهل تقلب نبودم. جالب اینجا بود که یک بار سعید برگه‌اش را با من عوض کرد من شدم 17 و او 16؛ چون وقت نکرد برگه خودش را پر کند! همیشه می‌گویم «سعید آقاخانی» در پاس کردن زبان، خیلی در زندگی‌ام نقش داشته. من ضرب‌المثل بودم در کلاس زبان، اگر استاد ساده‌ترین سوال‌ها را می‌پرسید و کسی بلد نبود می‌گفت: «واقعا که! این که ‌جوابش رو هاشمی هم بلده!» من ضرب‌المثلی بودم، برای خودم.

*حقوق آموزش و پرورش در یک ماه، یک چهارم یک ساعت حقوق مجری‌گری من است. من اگر من فقط مجری‌گری کنم میلیاردر می‌شوم! سالی 600 پیشنهاد برای اجرا دارم. به طور متوسط روزی 2 تا، به هیچ کس این قدر مجری‌گری پیشنهاد نمی‌دهند. 





در جنگ لشکر 27 محمد رسول‌الله، گردان مقداد بودم. در تبلیغات هم بودم، اما برای اولین بار که به جبهه رفتم در تیپ قدس لشکر خوزستان بود، من 15 سالم بود و چون قدم کوتاه بود، شنیده بودم که بچه‌های کوتاه را هم در شادگان اعزام می‌کنند، برای همین به شادگان رفتم و با بچه‌های آن‌ها اعزام شدم.

*پدرم حاضر بود یک «بی.‌ام‌.و» زیر پایم بگذارد که من نروم جبهه، البته اورا خیلی دوست دارم‌، او واقعا بزرگوار است. پدر و مادرم از هم جدا شده بودند، مادرم من را به اصرار راهی جبهه کرد. البته اصرار که نه تشویق، چون خودم هم خیلی دوست داشتم.

*من بازیگری را از تئاتر شروع کردم. اولین کاری که کردم 13 سالم بود. من نقش شیطان را بازی کردم در دوره جوانی. نقش‌های مختلف منفی مانند دزد و...

*در دانشگاه رشته کارگردانی خواندم و کارگردانی را بیشتر از رشته‌های دیگر هنر دوست دارم. در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران همکلاس خیلی از آدم‌های بزرگ هنر ایران بودم. «اصغر فرهادی»، «حمید فرخ‌نژاد»، «علیرضا اوسیوند»، «حمیرا ریاضی» و «سعید آقاخانی» و... این‌ها همه کسانی بودند که با هم در یک کلاس بودیم.

*شاید کسی باور نکند فرزاد جمشیدی، احسان علیخانی، امیرحسین مدرس در رده مجری‌گری، حسین هوشیار، ابوالفضل بختیاری در مداحی، شاگردهای من بودند. شاید کسی باورش نشود شهناز حقیقی، امیر بکان، علی تفرشی و علی لهراسبی در حوزه موسیقی، علی سلیمانی، عباس غزالی و خیلی از بازیگرهای اصلی تئاتر یا بر و بچه‌هایی که الان تهیه‌کننده‌های اصلی برنامه‌‌های تلویزیونی هستند، محمد هاشمی اصل و قنبری شاگردهای من بودند و من برای همه آن‌ها خوشحالم که بهتر از من شدند.

*من دغدغه‌ام  معلمی است. دوست دارم وقتی پیر شدم اسمم به یادگار بماند. وقتی من را در قبر گذاشتند اسمم با جسمم دفن نشود. آن روز فکر می‌کنم خیلی از کسانی که برایشان خیلی آبروریزی است که اسم من را به عنوان معلم‌شان ببرند آن روز شاید بگویند که روزی شاگرد من بوده‌اند.


*بازیگر مطرح فرانسه درقلب‌یخی

در پی مذاکرات انجام شده با «ژرار دپاردیو» هنرپیشه اروپایی، مجموعه در حال بررسی سوابق کاری این هنرپیشه است، زیرا تمامی فیلم‌هایی که در رزومه کاری وی بوده باید دیده شود تا با شئونات اسلامی مغایرتی نداشته باشند.

خبرگزاری فارس: مذاکره با «ژرار دپاردیو» برای حضور در سریال ایرانی«قلب یخی» 
پس از بررسی تمامی جوانب، گروه سازنده برای بستن قرارداد با این بازیگر فرانسوی محبوب و مشهور وارد مذلکره می‌شوند.

«ژرار دپاردیو» تا‌کنون در فیلم‌های استریکس در بازی‌های المپیک، ویدوک، زندگی مانند گل سرخ، یک تشریفات ساده، فتح بهشت، سیرانو دوبرژاک و ... بازی کرده است. مجموعه قلب یخی به تهیه‌کنندگی سید کمال طباطبایی تولید می‌شود.



///دوشنبه بیست و سوم مرداد///







*تلويزيون خودش را ضربه فني كرد


انتقادها در يك روز بعد از حادثه‌ي زلزله و در حالي كه صداوسيما تلاش مي‌كند، اين نقطه ضعف خود را با ارائه‌ خبرهاي لحظه به لحظه از زلزله پوشش دهد، همچنان ادامه دارد؛ زلزله‌زدگان، نمايندگان مجلس و قشرهاي مختلفي از مردم از جمله كساني هستند كه تاكنون عملكرد صدا و سيما در جريان حادثه‌ي زلزله را مورد نقد قرار داده‌اند.

عليرضا منادي سفيدان ـ نماينده مردم تبريز ـ از جمله معترضاني است كه مي‌گويد: مردم از انعكاس خبري صدا و سيما در خصوص زلزله روز شنبه بسيار گله‌مند بودند و علي‌رغم اينكه شب گذشته صدها نفر زير آوار بودند، در برنامه‌هاي تلويزيوني و سحرگاهي اشاره‌اي به وقوع اين فاجعه نشد و از مردم خواسته نشد كه در دعاهاي خود، زلزله‌زدگان را مد نظر داشته باشند.

اما اين انتقادها در حالي صورت مي‌گيرد كه در حوادثي غيرمترقبه مانند زلزله، اطلاع‌رساني به موقع سازمان صداوسيما براي كمك بهتر و سريع‌تر، مي‌تواند بسيار موثر باشد.

تلويزيون همچنين بلافاصله پس از اين اتفاق آماري دقيق از تعداد كشته‌شدگان و مجروحان زلزله ارائه نداد، تا كساني كه اين حادثه را تنها از طريق تلويزيون‌ و راديو پيگيري مي‌كردند، متوجه عمق فاجعه اتفاق افتاده در شمال‌غرب كشور نشوند.

صداوسيما در حالي نتوانست به توقعات مخاطبان در ارائه آخرين اخبار زلزله اخير پاسخ منطقي دهد كه خبر زلزله شمال‌غرب ايران به يكي از مهم‌ترين اخبار تلويزيون‌هاي جهان تبديل شده بود؛ تا در حالي كه تلويزيون مي‌رفت با عملكرد موفقيت‌آميزش در پوشش المپيك به مردم نزديك‌تر شود، خودش را ضربه فني كند و در پاسخگويي به انتقادات به‌جاي مردم و مسؤولان، بي‌پاسخ بماند.


*اکبر عبدی با لباس زنانه در خیابان‌های تهران

«‌اکبر عبدی» بازیگر طناز سینمای ایران، خاطره‌ای از چگونگی حضور در فیلم سینمایی «خوابم می‌آد» به کارگردانی رضا عطاران را به شرح زیر نقل کرد: سر فیلم «خوابم می‌آد»، آقای عطاران به منزل ما آمد. به او گفتم رضا داستان فیلم چیست؟‌ گفت: عمو اکبر رویم نمی‌شود بگویم. به او گفتم چرا مگر نقش بدی است؟ رضا به من گفت: دوست دارم در این فیلم مامان من شوی. گفتم فقط به یک شرط، اول می‌آیم تست گریم می‌شوم و لباس می‌پوشم، بعد بریم برای کارهای بعد. 

حتی چادر نماز مادرم را بر‌داشتم و رفتم تست گریم شدم. بعد از تست گریم، همان‌طور (با لباس و گریم زنانه) از دفتر آقای امکانیان خارج شدیم. سوار تاکسی شدیم تا به نماز جمعه برویم. راننده تاکسی ما را راهنمایی کرد و به من گفت مادر، وقت نماز جمعه گذشته، خلاصه همه راهنمایی‌مان کردند و هیچ‌کس من را نشناخت، حتی حدس هم نزدند که من مرد هستم.

 

جالب‌تر اینکه ما آن موقع در بلوار ارتش زندگی می‌کردیم. من با لباس صحنه و با همان گریم به منزل خودمان رفتم. اطلاعات دم در خانه‌مان از من پرسید حاج خانم با کی کار دارید؟ گفتم من عمه آقای اکبر عبدی هستم، ایشان خانه هستند؟ گفتند نمی‌دانیم، گفتم شما می‌توانید من را راهنمایی کنید؟ بنده خدا ما را به طبقه 25 رساند و تحویل خانم بچه‌ها داد و گفت عمه آقای عبدی هستند. خانواده من هم درجا من را نشناختند. بعد از اینکه طرف می‌رود و در خانه را می‌بندند، خانواده‌ام بعد از حدود 20 ثانیه جیغ می‌زنند و من را می‌شناسند.

 




*محرومیت سينما «آزادي» از اكران فيلم

پس از حذف سرگروهي به تازگي شوراي صنفي نمايش تصميم گرفت، تمام پنج سالن سينما «آزادي» از نمايش كليه فيلم‌هاي سينمايي محروم كند.
به گزارش مشرق، حبيب كاوش در گفت وگو با ايسنا، درباره اين كه آيا سالن‌هاي مختلف سينما آزادي به جز سالن سرگروه آن مي‌توانند حواله اكران فيلم‌هاي عيد فطر را دريافت كنند تصريح كرد: خير. ما در جلسه‌‌مان مصوب كرده بوديم كه زير گروه‌هاي اين سينما هم از چرخه اكران حذف شده‌اند.

سخنگوي شوراي صنفي نمايش تاكيد كرد: به دليل تخلفات سينما «آزادي» هم سرگروهي سينما «آزادي» از آن مجموعه گرفته شده و هم سالن‌هاي زير گروه آن سينما فعلا حق نمايش هيچ فيلمي را ندارد. پرديس سينمايي آزادي پرمخاطب‌ترين مجموعه سينمايي كشور است كه به تنهايي حدود يازده درصد از فروش سالانه سينما را در كل كشور برعهده دارد.

در ماه‌هاي اخير چالش ميان حوزه هنري و شوراي صنفي نمايش براي اكران برخي از فيلم‌هاي سينمايي به شدت بالا گرفته است. از آنجا كه يكي از مالكان سينما آزادي حوزه هنري است شوراي صنفي نمايش به دليل كنترل رفتارهاي حوزه هنري و همچنين تنبيه اين سينما به دليل آنچه رفتار فراقانوني و غيرقانوني خوانده بود‌‌، «آزادي» را ابتدا از سرگروهي حذف و در جديدترين اقدام علاوه بر سالن سرگروه‌، تمام چهار سالن ديگر اين سينما هم فعلا و تا تصميم بعدي اعضاي شوراي صنفي نمايش نمي‌توانند هيچ فيلمي را اكران كنند.

اين روزها سينما «آزادي» فيلم‌هاي قديمي «آزمايشگاه»، «شور شيرين»، «قفس طلايي» ، «چك» ، «راه بهشت» ، «بدون اجازه» و «كيميا و خاك» را اكران مي‌كند و براي اكران فيلم‌هاي جديد در روزهاي آتي با تصميم اخير شوراي صنفي نمايش، قطعا دچار مشكل مي‌شود.


*ماجرای هزینه میلیاردی آستان قدس برای یک خانم بازیگر

سحر ریحانی بازیگر جوان سینما و تلویزیون است. او در فیلم سینمایی «بیرون آوردن مردگان» و «پاتو زمین نذار» شناخته شد و حدود هفت نقش اول را بازی کرده است. این بازیگر که در عرض مدت زمان کوتاهی توانست نقش‌های زیادی را در فیلم‌های سینمایی برعهده بگیرد حدود یک سال است که جلوی دوربین حاضر نشده است. شنیده‌ها حاکی از درگیری او در پروژه‌ عظیمی به تهیه‌کنندگی تولیت آستان قدس رضوی است. پروژه‌ای که به گفته خود ریحانی بیش از یک میلیارد و 500 میلیون خرج برداشته است.

*شش‌ ماه گذشته را مشغول ساخت فیلم 700 دقیقه‌ای به نام «زلال بی‌انتها» بودم. این فیلم راجع به کلیه وجوهات امام رضا بود؛ فیلمبرداری حدود یک ماه است که به پایان رسیده است و اکنون در مرحله تدوین هستیم.





* قرار بود که اول روی موقوفات «حاج حسین ملک» کار کنیم، اما وقتی وارد کار شدیم دیدیم که خود امام رضا دارایی‌های بسیار گسترده‌ای دارد. من مطمئنم که هیچ مسافری تا حالا موفق نشده است که تمامش را کامل ببیند. مثلا قانون نقاره‌زنی را هر زائری حداکثر بتواند در زمان اذان آن هم فقط صدای آن را بشنود. یا آیین غبارروبی را کسی از نزدیک ندیده است؛ چون هر چهار ماه یکبار ضریح قرق شده و این اتفاق می‌افتاد.

*باورتان می‌شود که من اصلا نمی‌دانم که چه شد؟ ما فقط یک قرارداد بستیم و من تهیه‌کننده آستان شدم؛ دفتر آن را هم قرار شد من در تهران متمرکز کنم. بعد هم قرار شد برای اولین کار یک پروژه کوتاه و سبک را شروع کنیم؛ اما بعد که وارد داستان شدیم گفتیم که می‌شود در مورد کارهایی که تولیت آستان در همین 33 سال بعد از انقلاب کرده است، فیلمی بسازیم. موقوفه‌ها و کاری که تولیت با نذرهای مردمی که در ضریح ریخته می‌شد می‌کردند، بی‌نظیر بود. پروژه‌ای که هم در آن مذهب بود، هم پول و هم اتفاقات حسی ویژه.

* 90 درصد زحمات این پروژه برعهده رئیس دفتر تولیت بود؛ یعنی حاج مصطفی واعظ طبسی. 10 درصد بقیه هم کار ما، یعنی قسمت فنی بود. خلاصه حداقل 40 نفر دست‌ اندر کاران تولید این فیلم بودند. تولید فرزاد نشاط، سیستم تریدی مکس‌مان هم کمپانی الکومین فرانسوی بود. صدابرداری کار را هم هادی افشار انجام داد.

*آغاز کار من در این زمینه از همکاری با آستان قدس رضوی آغاز شد و خوشبختانه من با بودجه‌ای عظیم وارد این کار شدم و همچنان هم به این همکاری ادامه خواهم داد. صد در صد هزینه‌ها را هم آنها تامین کردند، یعنی چیزی بالغ بر یک میلیارد و 500 میلیون تومان. هم پولش مهم است و هم اینکه پشتت را می‌گیرند. مهم‌تر از همه اینکه کاری نمی‌کنند که هنرمند برای قسطش بدود. من افتخار می‌کنم با آستان کار می‌کنم. اگر اهمیت وجود امام رضا را هم از آن کم کنیم اهمیتش به این است که واقعا از من هنرمند می‌سازند نه یک گدا.


*هم پولش مهم است و هم اینکه پشتت را می‌گیرند. مهم‌تر از همه اینکه کاری نمی‌کنند که هنرمند برای قسطش بدود. من افتخار می‌کنم با آستان کار می‌کنم. اگر اهمیت وجود امام رضا را هم از آن کم کنیم اهمیتش به این است که واقعا از من هنرمند می‌سازند نه یک گدا.




*در حدی تجهیز کردند که حتی برای صدابرداری مجبور نباشم به جای دیگری برویم. طبقه پایین دفتر را برایم صداگذاری دالبی گذاشتند. چیزی که در ایران فقط یک نفر دارد؛ یعنی بعد از عروج فیلم دفتر من است که حدود 400 متر سیستم دالبی است. همه جوره همکاری کردند با سلیقه من کنار آمدند. مثلا آرزو داشتم کنار ضریح گل رز پرپر کنم! حاج آقا و دیگر عوامل در کمال ناباوری اجازه دادند. همین پلان اینقدر خوب درآمده که هر کس که دیده به گریه افتاده است.


*من خیلی ناپخته وارد این حرفه شدم. هیچگونه اطلاعاتی راجع به این حرفه نداشتم. در بدو ورودم هم هفت تا نقش یک بازی کردم که سه تای آن‌ها در نوبت اکران است. ترجیح دادم به خودم یک سال فرجه بدهم تا حداقل به قولی کمی خاک صحنه بخورم... الان یک سال سپری شده است و قصد دارم که با فیلم پرستاران به جلوی دوربین برگردم.

*اگر من ساکن مشهد بودم و بزرگ‌تری مانند تولیت آستان بالای سرم بود مطمئن باشید که من الان در «ونکوور» درس می‌خواندم و حداقل جز اعضای ناسا بودم.

*کار ما مورد تایید آستان قدس رضوی، ارشاد و صدا و سیما قرار گرفته است، اما مسقیما تا امروز تصمیمی در خصوص چگونگی پخش فیلم صورت نگرفته است؛ اما ایده‌ال خود من شرکت‌دادن فیلم در جشنواره‌های خارجی است و مطمئن هستم که توجه داوران را برخواهد انگیخت.





///سه شنبه بیست چهارم مرداد///




*روابط عمومی سیما: ما که نمی دانستیم زلزله آمده!

درحالیکه نوع پوشش خبری زلزله اخیر توسط صدا و سیما با حوادث مشابه نظیر سیل پاکستان و قحطی سومالی و ... قابل مقایسه نبود، روزنامه ها و سایت های خبری رسالت خبر رسانی در این باره را به دوش کشیدند و شبکه های اجتماعی فضای مجازی نیز برای جمع آوری کمک های مردمی فعال شدند.



اما در این میان و به موازات حضور کمرنگ صدا و سیما در ماجرای زلزله ورزقان، شامگاه یکشنبه یعنی نزدیک به سی ساعت پس از وقوع زلزله، رسانه ملی اقدام به پخش برنامه طنز "خنده بازار" کرد و خشم ایرانیانی را که در عزای قربانیان زلزله سوگوار بودند را بر انگیخت.

اما این پایان هنر نمایی های مسؤولان صدا و سیما نبود. چرا که "سید تقی سهرابی" ، مدیرکل روابط عمومی صدا و سیما در توجیه این اقدام ، دلایلی ذکر کرد که هیچ عقل سلیمی را قانع نمی کند. او در خصوص پخش برنامه خنده بازار از شبکه 3سیما گفت: جواب این سوال را مدیر شبکه باید بدهد اما باید بگویم که زلزله یک حادثه غیر مترقبه است و شاید اگر مسئولین کنداکتور شبکه 3 از این حادثه مطلع بودند این برنامه را پخش نمی کردند. به هر حال امروز تکرار این برنامه از کنداکتور شبکه 3حذف شد ومطمئنا هیچ تعمدی در این کار وجود نداشته است.

آقای سهرابی به گونه ای از بی اطلاعی مسئولان کنداکتور شبکه 3 سخن می گوید که گویا برنامه خنده بازار همزمان با وقوع زلزله روی آنتن رفته است. در حالی که زلزله بعد از ظهر روز شنبه به وقوع پیوسته و برنامه خنده بازار شامگاه یکشنبه پخش شده است.


*حضور کامران ملک مطیعی در یک فیلم ضد ایرانی


به گزارش مشرق به نقل از باشگاه خبرنگاران،"دوشیزگی (virginity)" نام جدید ترین اثر هالیوودی و ضد ایرانی غرب است که مراحل فیلمبرداری آن آغاز شده و طبق اعلام رسانه های خارجی تا اوایل سال 2013 آماده نمایش خواهد شد.

با درز برخی اخبار و اطلاعات از این پروژه دریافتیم که مضمون کلی این فیلم، روایت زنی ایرانی است که گاه و بی گاه مورد ظلم و غضب همسر و پدرش قرار می گیرد و از این رو به مرور زمان سرخروده و پریشان شده و بارها فکر خود کشی به سرش می زند.





بازیگران اصلی این فیلم ایرانی بوده و در طول فیلمبرداری به زبان فارسی صحبت می کنند. چند بازیگر هالیوودی نیز در کنار ایرانیان به نقش آفرینی می پردازند که البته در کسوت فرشته نجات زن مظلوم داستان ظاهر شده و نماد امید و آگاهی او به حساب می آیند.

سعید خوزه، کارگردانی "دوشیزگی" را برعهده دارد، مردی نه چندان نام آشنا که در کارنامه هنری اش چیزی جز چند کلیپ شوی تصویری و مستند بازیگران قبل از انقلاب به چشم نمی خورد.


اما موضوع جالب توجه در این پروژه حضور کامران ملک مطیعی، فرزند کیومرث ملک مطیعی از بازیگران سابق سینمای ایران است که مردم او را با نقش آقای دکتر در سری اول سریال زیر آسمان شهر به یاد دارند و در این پروژه نقش پدری بداخلاق و کوردل را بازی می کند.



*ناگفته های " قاضياني" از فارسي وان


دوشنبه شب هنگامه قاضياني مهمان برنامه‌ي گفتگوي تنهايي بود.

*من نه عارف و نه فيلسوف  هستم، بلكه من يك انسان عادي ام كه شايد الهام براي من كاملا وجود داشته باشد. الهامي كه در آينده تعبير به كلمه شانس مي شود.

*انسان امروز جامعه تمامي سخنش يك چيز است او مي گويد وقت ندارد كتاب بخواند، موسيقي گوش دهد اما در عوض ساعت ها وقت خود را به بيهودي تلف مي كند.

فارسي وان را تماشا نمی كنيم شبكه اي كه جز رابطه هايي كه از شكل مثلث درآمده و به ذوزنقه تبديل شده است من 6 سال از عمرم را در آمريكا تحصيل كردم كشوري كه زمان بيش از هر چيز ديگري برايشان اهميت دارد.

*عجله اي كه امروز مردم و زندگي خود دارند همانند عمل سزارين مي‌ماند در زمان گذشته مادران به قدري صبور بودند كه تحمل بسياري براي به دنيا آوردن فرزند خود داشتند اما امروز ديگري آن صبوري را ميان مردم جامعه نمي‌بينم.

*متاسفانه چيزي كه مرا هميشه اذيت مي‌كند و هميشه در عذاب هستم ديدن افرادي است كه قادر به تامين كردن زندگي خود نيستند خاطرم مي‌آيد وقتي كودكي 5 ساله بودم برايم ژاكتي هديه آورده بودند وقتي روزي به بيرون رفته بودم بي اختيار ژاكت را از تنم خارج كردم و به كارگري دادم من در آن سن و سال اندك چيزي نمي‌دانستم اما از همان كودكي احساس همدري با مردم مي كردم.

* امروز اختلاف طبقاتي و بالاو پائين بودن سطح زندگي مرا بسيار آزار مي دهد من از خيابانهاي سطح شهر نيز خيلي چيزها ياد گرفته ام.

* آدم هاي عادي بيشتر از سايرين در زندگي معجزه مي‌بينند زيرا آن ها معجزه ها را باور دارند. اما وقتي كه ما خودخواه مي‌شويم ديگر چيزي به نام معجزه برايمان معنا ندارد. كسي مي‌تواند بگويد معجزه كه معني معجزه را بداند.

*ما انسان ها در جاي جاي قرآن، تورات و انجيل يك حرف مشترك داريم اگر فلسفه غرب و شرق را هم زير و رو كني به درد بشريت پي مي‌برد، انسان موجودي فراموشكار است و بدترين حالت زندگي من زماني است كه احساس فراموشي مي‌كنم.

* احساس مي‌كنم 10 سال پيش خوشبخت تر بودم زماني كه خواسته هاي اشكان پسرم با خواسته هاي امروز او بسيار متفاوت بود. 10 سال پيش خواسته هاي پسرم زيبا و قشنگ تر بود و من هم درآن خوشبختي سهيم بودم اما با بزرگ شدن او دنياي من هم عوض شد همراه با بزرگ شدن او خواسته هايش هم تغيير پيدا كرد.

*هميشه در زندگي ام خدا را سپاس گفتم اما اگر قرار باشد صرفاً براي يك چيز خدا را سپاس گويم آن سلامتي عزيزانم خواهد بود. من ايوب نيستم گمان مي‌كنم انسان حد و اندازه دارد.


///چهار شنبه بیست و پنجم مرداد///



*ناديا دلدار گلچين از دنيا رفت


نسیم جعفری دختر هنرمند فقید سینما و تلویزیون در این باره گفت: متاسفانه ساعت 6 صبح امروز مادرم که در بخش ICU بیمارستان عرفان بستری بود دارفانی را وداع گفت. مادرم در طول این سال‌ها رنج و سختی فراوانی را به خاطر بیماری‌اش متحمل شده بود و متاسفانه بعد از گذشت 9 روز که وی به کمای سنگین رفته بود او را برای همیشه از دست دادیم. قرار است پيكر او طبق اعلام دخترش فردا از مقابل بيمارستان «عرفان» تشييع شود.

ناديا دلدار گلچين متولد 1339 در تهران و داراي مدرك تحصيلي ديپلم موسيقي از هنرستان عالي موسيقي است كه فعاليت بازيگري‌اش را از سال 1369 با فيلم «ابلیس» آغاز كرده و در فيلم‌هايي چون «ديدار در استانبول»، «دوروي سكه»، «پادزهر»، «همه دختران من»، «مرد نامريي»، «خط آتش»، «روسري آبي»، «كمكم كن»، «مهرمادري»، «غريبانه»، «شيدا»، «دختري با كفش‌هاي كتاني»، مجموعه هاي تلويزيوني «خاله سارا»، «كهنه سوار»، «دزدان مادربزرگ»، «همه فرزندان من»، «پزشكان»، «شن‌هاي كف رودخانه»، «سه در چهار» و نمايش هاي «زير گذر لوطي صالح»، «سوگ»، «مضحكه آدم»، «معركه در معركه» و.. به ايفاي نقش پرداخته است.

وي فرزند نادر گلچين- خواننده- و دختر عموي مرجانه گلچين -بازيگر- است.



*با امین زندگانی ازواج می کنم


الیکا عبدالرزاقی از بازیگران خوش اخلاق تئاتر است که پس از سال ها تلاش و تجربه امروز به یکی از چهره های مطرح تبدیل شده است.  تماشا با او درباره  تئاتر، قهوه تلخ و زندگی شخصی اش به گپ و گفتگو نشست:

*سالها پیش تئاتری در تئاتر شهر داشتم که بازیگران تیم مدیری هم آنجا بودند. من نقشم کمدی بود. کار مرا دیدند و خوششان آمد. بعد از این آشنایی با این که من خیلی مایل به بازی در نقش های طنز نبودم اما دست تقدیر کاری کرد که تا کنون در بیشتر کارهای آقای مدیری حضور داشتم.

*قبلا تصور می کردم پخش از تلویزیون تاثیر بسزایی در روند کاری من و پیشنهاد های بازیگری و حتی شناخته شدن من دارد ولی الان نظرم 180 درجه عوض شد. چون حالا تمام مردم ایران با قهوه تلخ مرا می شناسند و اتفاقا شبکه نمایش خانگی به شناخته شدنم کمک بیشتری کرد.

*شانس دیگر کلمه مناسبی برای من نیست شاید خیلی ها مرا بازیگر قهوه تلخ بدانند. در واقع من با این سریال  مشهور شدم ولی کارم را از سال 76 شروع کردم . شاید حافظه مردم این گذشته را به یاد ندارد و همین باعث شده مردم فکر کنند من تازه بازیگر شده ام. اما آنچه برای خودم معلوم است این است که گذشته باعث شد تا امروز خودم را ثابت کنم.

*هر فیلمی را که بدانم آل پاچینو در آن بازی کرده خیلی دوست دارم. اما تک بعدی نیستم گاهی بازی برخی بازیگران را در برخی از کارهایشان دوست دارم مثل کالین فرث در "سخنرانی پادشاه". البته بازیگران انگلیسی با لهجه انگلیسی را هم همیشه تحسین می کنم.

*در نوجوانی تفریحاتم مختلف بود. من عاشق شعر خواندن بودم. در مدرسه سر صف سرود می خواندم و دوست داشتم با صدای بلند اشعار فروغ و مشیری را برای همه بخوانم. اما کلاس بازیگری پیشنهاد مادرم بود. وقتی در روزنامه آگهی کلاس های بازیگری استاد سمندرسان را دیدم، مادرم می گفت من از این آدم نمایش های خوبی دیده ام بد نیست کلاس هایش را امتحان کنی. روز اول تفننی رفتم. گفتند تا روز شروع کلاس ها باید چند نمایشنامه را بخوانی. من هم هرچه می توانستم بار اطلاعات را بالا بردم . وقتی به استاد گفتم که من این نمایشنامه ها را خوانده ام باورش نمی شد. گفت باید تا فردا خلاصه همه آنها را برایم بیاوری. خلاصه از این امتحان سربلند بیرون امدم.

*به زودی با امین زندگانی ازدواج می کنم.


*جدول/آخرین اخبار از گیشه سینماها





*میزان فطریه امسال از دید رهبر انقلاب
 یکی از مسئولان بخش استفتائات دفتر مقام معظم رهبری با توجه به اهمیت زکات فطره و ضرورت آگاه‌ شدن مردم از میزان آن در پاسخ به سؤال فارس اعلام کرد که میزان زکات فطره امسال بر مبنای گندم، برای هر نفر حداقل 2 هزار و 500 تومان است.

زکات فطره باید شب اول ماه شوال و در پایان آخرین روز ماه رمضان کنار گذاشته شده و پس از اقامه نماز عید سعید فطر، به فرد مستمند داده شود.

این نوع زکات، بر هر فرد مسلمان عاقل و بالغ که توانایی گرفتن روزه در ماه رمضان را دارد و همچنین معذورین و کسانی که عمدا روزه خود را خورده‌اند، واجب است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس