به گزارش خبرنگار ورزشی مشرق، قرار بود گفت و گو با پاپ سو (بازیکن خارجی تیم بسکتبال مهرام) در خانه اش انجام شود؛ اما وقوع برخی اتفاقات باعث شد تا این اتفاق روی ندهد و با او در تمرین صحبت کنیم. البته او از این موضوع چندان خوشحال نشد و ترجیح می داد با فضای زندگی یک خارجی در ایران آشنا شویم.
خیلی جالب است بدانید این بازیکن سیه چرده در مصاحبه خیلی حرفه ای است چراکه کمتر سوال کردم و هر آنچه می خواستم را خودش می گفت و به نوعی، مرا شگفت زده کرد. این بازیکن سنگالی بسیار گرم و خودمانی بود و به سرعت با افراد ارتباط می گرفت. متن این گپ و گفت خودمانی را در زیر می خوانید:
* در آمریکا بزرگ شدم و آنجا بازی هم کردم
اهل سنگال هستم؛ اما در آمریکا بزرگ شدم. بسکتبال را از 15 سالگی آغاز کردم. دبیرستان و دانشگاه را هم در این کشورگذراندم. در لیگ های آمریکا ، ایتالیا، لهستان و اسپانیا بازی کردم. برای ادامه فعالیتم به ایران آمدم و الان 30سال دارم. احتمالا تا پنج سال دیگر بازی می کنم. این موضوع بستگی به شرایط دارد. باید خیلی مراقب بدن و آمادگی خودم باشم (من عاشق بسکتبال هست)
* می گفتند در ایران جنگ است
هیچ اطلاعی از ایران نداشتم و مثل آدم کوری بودم که می خواست به جای دیگری برود. نمی دانستم ایران چگونه کشوری است. آمدنم به ایران تصمیم خیلی سختی بود چراکه خانواده من هم باید با این اتفاق موافقت می کردند. من یک فرزند کوچک هم دارم. همه آدم هایی که اطرافم بودند، می گفتند داری به جایی می روی که در آنجا فقط جنگ و زندگی خیلی سخت وجود دارد. در ذهنم این تصمیم را داشتم که ابتدا یک هفته به ایران بیایم و اگر شرایط مساعد نبود، برگردم.
* اولین مرتبه که تهران را دیدم، عاشقش شدم
وقتی به ایران آمدم، راننده باشگاه آمد دنبالم. سوار که شدم و از فرودگاه خارج شدم، هنوز نمی دانستم چه اتفاقی خواهد افتاد. به محض اینکه منظره زیبای تهران را دیدم، عاشقش شدم. اولین تماس تلفنی که با خانواده و دوستانم از ایران گرفتم، باور کنید به آنها گفتم که عاشق ایران شده ام. فقط آنها خندیدند و در کمال تعجب گفتند که من دیوانه شده ام وعقلم را از دست داده ام .آنها به من که در اینجا بودم، در کمال تعجب می گفتند که نمی دانم در اینجا چه اتفاقاتی دارد می افتد! من به کشورهای زیادی در دنیا سفر کرده ام، زمانی که از فرودگاه بیرون آمدم و سوار ماشین شدم، دقیقا لحظه ای که چراغ روشن خانه ها را دیدم، پیش خودم گفتم که ایران می تواند کشور خوبی باشد. الان هم وقتی با دوستانم صحبت می کنم و به آنها می گویم می خواهم در ایران زندگی کنم، فکر می کنند شوخی می کنم .
* مردم ایران مسلمان هستند و این تنها دلیل انتخابم بود
مهمترین مسئله ای که به خاطرش به ایران آمدم، این بود که مردمش مسلمان هستند. مدت حضورم در ایران رفتار مردم با من خیلی خوب بود. غذاهای ایرانی نیز خیلی خوشمزه است و حرف ندارد. اینجا هیچ مشکلی ندارم و از زندگی لذت می برم چون مسلمان هستم. مردم ایران فوق العاده اند. کوچکترین مشکلی احساس نکردم. صادقانه می گویم مردم ایران خیلی بهتر از دیگرکشورها هستند. من بیشتر عمرم را در آمریکا زندگی کرده ام. در ایران دوستانی دارم که وقتی با آنها صحبت می کنم، توصیه دارم قدر کشور خود را بدانند. تا زمانی که از کشورتان خارج نشوید نمی دانید چه نعمت هایی دارید .
* دنبال پول بودم، کشورهای دیگری هستند
بسکتبال ایران خوب و قابل قبول است؛ اما در بالاترین سطح نیست. من عاشق بسکتبالم و به جرات می گویم به خاطر پول به ایران نیامده ام. دوست دارم در این رشته بازی کنم واگر دنبال پول بودم، در اروپا بازی می کردم.
* حرکت نژادپرستانه ندیدم
هیچ وقت به خاطر رنگ پوستم مشکلی نداشتم. خودم را می شناسم وبه توانایی هایم ایمان دارم. وقتی در زمین مشغول تمرین با بازی هستم، به تنها چیزی که فکر می کنم بسکتبال است. هیچ وقت به این نگاه نمی کنم که مردم چه می گویند ونسبت به من چه واکنشی دارند یا چه چیزی در موردم می گویند. فقط به وظایفی که به من مربوط است، خوب عمل می کنم تا جواب اعتمادها را بدهم. زمانی که بسکتبال بازی می کنیم، فقط تنها چیزی که مهم نیست، این است که رنگ پوست چیست.
* مشکلی نداشتم چون مردم انگلیسی می دانند
بازیکن بسکتبال باید تمرکز و روحیه بالایی داشته باشد. تا این لحظه هر کجا که بازی کرده ام، هیچ مشکلی نداشتم و حتی مردم من را ویژه دوست داشتند. خدا را بابت این موضوع سپاسگزارم. باز هم جا دارد که اشاره کنم مردم ایران فوق العاده هستند. با آنها شوخی می کنم، بیرون می روم، غذا می خورم، در تمرینات کنار آنها هستم. صادقانه می گویم، مردم ایران مهربان هستند. در سعادت آباد ساکنم؛ اما خانوادم در ایتالیا زندگی می کنند. هیچ وقت به تنهایی که در تهران تردد می کنم، با مشکلی برخورد نکرده ام چراکه خیلی خوب به زبان انگلیسی صحبت می کنند. تا به حال اتفاق نیفتاده در تهران به جایی بروم که در مورد آنجا شناخت نداشته باشم.
* رسانه های خارجی اطلاعات دروغ می دهند
با اطلاعی که از قبل داشتم، فکر می کردم ایران مثل افغانستان است. چیزی که در تلویزیون به مردم نشان می دهند، تمام اخبار بد است. زمانی که به ایران آمدم، اطلاع ریزی نداشتم و همه اطرافیانم بهم می گفتند می دانی چه اتفاقی در ایران خواهد افتاد؟ چند روز دیگر در ایران جنگ خواهد شد. چند روز پیش یکی از دوستانم با من تماس گرفت و گفت می دانی تا چند روز آینده بین ایران و آمریکا جنگ شروع خواهد شد. شاید برایتان جالب باشد که به دوستم گفتم، یک روز در عمرم خواهم مرد و دوست دارم آن روز در ایران باشد .
اخباری که در رسانه ها و تلویزیون های خارجی به مردم نشان داده می شود، کاملا متفاوت است با چیزی که در اینجا اتفاق می افتد. خیلی دیر به مهرام منتقل شدم. به خاطر همین خیلی کم در ایران سفر داشتم. فقط به اصفهان سفر کردم. به چند جای تهران هم رفتم. برج های بزرگی که درتهران ساخته شده را از نزدیک دیدم. شک نداشته باشید که تا 10 سال آینده تهران یکی از بهترین شهرهای دنیا می شود. همانطور که در ابتدای صحبت هایم گفتم، به کشورهای زیادی سفر داشتم؛ اما وقتی به اینجا آمدم و این امکانات را دیدم، باورم نمی شد. حتی حود مردم ایران هم نمی دانند چه کشور قشنگی دارند .
* هیچ چیزی مانع از استراحت بعد از تمرین من نمی شود
بعضی شب ها اصلا نمی توانم بخوابم؛ اما بعضی شب ها آنقدر خسته ام که خیلی زود می خوابم. مهمترین مسئله ای که در زندگی من وجود دارد، این است که اگر صبح یا بعد از ظهر تمرین داشته باشم، باید استراحت کنم وهیچ کسی نمی تواند مانع این کارم بشود. تمرینی که در آمریکا داشتم، خیلی متفاوت بود با تمرینی که اینجا دارم. در NBAیک جلسه در روز تمرین می کردیم و مابقی روز را در اختیار خودمان بودیم؛ اما در اروپا معمولا دو جلسه تمرین می کردیم.
* باید برای پیشرفت بسکتبال زیر ساخت های خوبی داشته باشید
امکانات ورزشی در ایتالیا تا حدودی مثل اینجا بود. زمانی که در اسپانیا بازی می کردم، سالن های آنجا مثل NBA بود. نمی توان کشورها را با هم مقایسه کنیم. ساختن برخی تجهیزات یا امکانات خوب و سالن ها در اختیار تیم ها گذاشتن، مراحل ابتدایی بسکتبال است. باید این سالن ها ساخته شود چراکه جزئی از این رشته است.
* باید برای تربیت استعدادها بیشتر کار کنید
استعدادهای زیادی در اینجا دیده ام؛ اما به کسی که وقت داشته باشد و قدم به قدم بسکتبال را به آنها یاد بدهد، نیاز است. بسکتبال فقط سرویس و اسپک زدن نیست. اگر فقط اسپک زدن بود، ایران جزو پنج تیم برتر دنیا بود. زمانی که در حال گرم هستیم، تمام بازیکنان اسپک می زنند؛ ولی زمانی که بازی شروع می شود، فقدان مهارت های پایه دیده می شود. بازیکنان خوب و باهوشی در اینجا دیده ام که البته مربی و کسی را می خواهد که وقت داشته باشد و کمپی را به وجود آورد و مرحله به مرحله بسکتبال را به آنها یاد بدهد.
* اهل قیافه گرفتن نیستم
آدمی هستم که با تمام بازیکنان تیم خوب هستم چراکه نیامدم با کسی دعوا کنم. آمده ام تا جزو یک خانواده باشم. من به تمام 12 یا 15 بازیکنی که در زمین هستند، احترام می گذارم. سعی می کنم با هم یک خانواده را تشکیل دهیم؛ خانواده ای که با هم قهرمانی بدست بیاوریم. این جوری نیست که بخواهم با یک نفر حرف بزنم و با یک نفر حرف نزنم. به کوچکترین عضو تا بزرگترین عضو تیم و حتی ستاره تیم احترام می گذارم.
* عاشق غذای ایرانی ام
باقالی پلو را دوست دارم؛ حتی خودم هم می توانم آن را درست کنم. اول برنج می ریزم تو قابلمه و بعد باقالی می ریزم و درست می کنم. فسنجان را هم خیلی دوست دارم. خیابان ولیعصر که در آن پر درخت است را خیلی دوست دارم. عاشق ایران هستم.
*************
گفتگو از حامد شیرزاد
کد خبر 146286
تاریخ انتشار: ۱۴ شهریور ۱۳۹۱ - ۰۰:۳۱
- ۰ نظر
- چاپ
وقتی بسکتبالیست سنگالی وارد تهران شد، فکر میکرد سفرش فقط یک هفته طول بکشد و دیگر اینجا را نبیند؛ اما حالا جور دیگری فکر میکند.