به گزارش مشرق به نقل از فارس، بامداد یکشنبه 5 آگوست برابر با 15 مرداد یک گروه مسلح ناشناس یک پست مرزی در صحرای سینا را هدف قرار میدهند تا حاصل این حمله کشته شدن 16 نیروی پلیس مصر و مجروح شدن 7 نفر دیگر باشد.
صرف نظر از اینکه این حمله با چه اهدافی صورت گرفته یا چه طرفهایی از آن سود میبرند، بسیاری از ناظران مسئولیت این عملیات را متوجه گروههایی به نام "تکفیریها" کردند.
این درحالی است که "سید حسن نصر الله"، دبیرکل حزب الله لبنان در سخنرانی اخیر خود درباره اوضاع جاری در منطقه به شدت درباره دو خطر که منطقه را در محله کنونی تهدید میکند، هشدار داده بود.
دبیرکل حزب الله خطر "رژیم صهیونیستی" و "تکفیریها" را دو خطر بسیار بزرگ برای امنیت و ثبات منطقه برشمرده بود. مطلب زیر تلاش دارد تا به معرفی گروههای "تکفیری" در منطقه بپردازد و نحوه شکلگیری، افکار و اندیشهها و عملکردهای آنها را بررسی کند.
سلفیها چه کسانی هستند
برای شناخت تکفیریها باید در ابتدا نگاهی به نحوه شکلگیری جریان "سلفی" داشته باشیم.
سلفیها از حیث اعتقادی به دیدگاهها و افکار اندیشههای "احمد بن حنبل" (متولد 241)، "احمد بن تیمیه" (متولد 728)، "ابن القیم الجوزیه" (متولد 751) و "محمد بن عبدالوهاب تمیمی نجدی" (متولد 1115-1206) استناد میجویند.
سلفیه بعد از "محمد بن عبدالوهاب" به صورت یک شکل و ساختار سیاسی درآمد و هم پیمانی عبد الوهاب با "محمد بن سعود"، پایه گذار پادشاهی آل سعود در عربستان به این روند هم تسریع بخشید و هم آن را متشکلتر کرد.
پیوند علمای وهابی و حاکمان سعودی گرچه در طول تاریخ دچار تغییر و تحول شد و مفتیهای وهابی برخی اختیارات خود مانند صدور حکم بازداشت افراد و امر قضا محروم شدند، اما همچنان از جایگاه والایی در ساختار حکومتی - سیاسی رژیم سعودی برخوردار هستند.
اما دیدگاهها و افکار و اندیشههای سلفیهای وهابی به سرزمین حجاز محدود نشد، بلکه کشورهای دیگر منطقه نیز از این جریان تاثیر پذیرفتند که از جمله این کشورها باید کشور مصر یاد کرد.
سلفیگری در مصر
سلفیگری در مصر با شکلگیری جماعت اخوان المسلمون توسط "حسن البنا" پای به عرصه سیاسی و اجتماعی مصر گذاشت تا سیر جدیدی از آموزههای عقیدتی اهل سنت را تجربه کند و بابهای جدیدی برای این گروه جهت گشودن روزنههای محدود اجتهاد باز شود.
مرگ زودهنگام حسن البنا جماعت اخوان المسلمون را تحت تاثیر اندیشههای دو شخصیت این جنبش، به نامهای "ابوالاعلی مودودی" و "سید قطب" قرار داد.
"ابوالاعلی مودودی" و "سید قطب" ضمن تثبیت روش پایبندی به متون دینی بر اساس دیدگاههای خاص فقهی خود، دیدگاه تکفیر را هم پیریزی و پایه گذاری کردند.
شکل گرفتن سلفیهای جهادی در مصر
براین اساس باید "ابوالاعلی مودودی" و "سید قطب" را پایهگذار جریان "سلفیهای تکفیری" در جهان اسلام و منطقه برشمرد.
سید قطب که تحت تاثیر اندیشههای "ابن قیم جوزی" درباره رفتار با اهل کتاب بود، اعتقاد داشت که "اهل کتاب تا زمانی که جزیه پرداخت میکنند، میتوانند در سرزمینهای اسلامی با آرامش زندگی کنند، در غیر این صورت مسلمانان باید با آنان جهاد کنند"، حمایت عربستان سعودی و کشورهای حاشیه خلیج فارس هماهنگی فراوانی میان سلفیهای سنتی که در وهابیها نمود پیدا میکند با جماعت اخوان المسلمون ایجاد کرد.
این درحالی است که دیدگاه ضد سوسیالیستی سلفیهای جدید به ویژه در جریان جنگهای نیروهای جهاد افغانستان با اتحاد شوروی سابق به شدت مورد توجه شیوخ وهابی سعودی قرار گرفت.
رشد جریان تکفیری
جریان سلفی جهادی یا تکفیری با اعلام تشکیل "جبهه جهانی اسلام" برای جهاد با یهودیان و صلیبیها به رهبری "اسامه بن لادن" عربستانی و "ایمن الظواهری"، مصری بیش از پیش توجه به گرایشهای مبارزاتی را مورد توجه قرار داد.
قرائت خشن و متحجرانه از سنت نبوی و برداشتهای ظاهری از آیات قرآن از جمله ویژگیهای جریان سلفی جهادی بود که نمود آن را در منطقه میشد، در طالبان مشاهده کرد و این دیدگاهها موجب شد تا طالبان حتی برای مخالفان فکری و سیاسی خود نیز تعیین تکلیف کند.
این جریان فکری خود را در محدوده جغرافیایی افغانستان محدود نکرد، بلکه برای خود مسئولیت اشاعه شریعت اسلام مبتنی بر برداشت سلفیهای جهادی به دیگر کشورهای منطقه را در نظر گرفت.
از حیث اعتقادی جریان سلفیهای جهادی ضمن اختلاف نظر با سایر گروههای سنی، به شدت نسبت به شیعیان کینه میورزید و به همین خاطر مواضع بسیار سرسختانه و خشن در قبال آنان پیش گرفت.
حوادث 11 سپتامبر باعث ارتقای جایگاه راهبردی گروههای نظامی و شبه نظامی و محوریت قرار گرفتن تفکر القاعده در منطقه شد، این درحالی است که این سازمان از آغاز شکلگیری به شدت نه تنها مورد حمایت عربستان سعودی بود که توسط آمریکا نیز مورد حمایت قرار میگرفت، اما به مرور زمان و به دلیل تعارض منافع آنان در منطقه، نزاعی عمیق بین آنان درگرفت و در نهایت باعث تهاجم نظامی آمریکا به افغانستان شد.
جریان سلفیهای جهادی در لبنان
صرف نظر از افغانستان، یکی دیگر از مراکز رشد سلفیهای جهادی دو کشور اردن و لبنان بود، این درحالی است که سرزمین سوریه نیز از نفوذ این جریان در امان نماند و جریان سلفی شام در دمشق توسط "ناصرالدین الالبانی" شکل گرفت.
درباره لبنان باید گفت که تفکر سلفی در اواخر دهه 50 توسط تعدادی از طلاب مراکز دینی عربستان سعودی به لبنان راه یافت و مهمترین شخصیتهای این جریان در لبنان باید از شیخ "سالم الشهال" و شیخ "عبدالرزاق الزغبی" یاد کرد که طرابلس را به مرکز گسترش و ترویج تفکر سلفیهای جهادی در تمام مناطق لبنان تبدیل کردند.
بنابراین باید گفت که فعالیت سلفیهای جهادی در لبنان از طرابلس شروع شد و از سال 1977 سلفیگری در لبنان به نحو چشمگیری توسط افرادی رشد پیدا کرد که محورشان شیخ سالم الشهال بود.
در سال 1981 سلفیهای جهادی لبنان فعالیت منظم و سازمان یافته خود را در قالب جمعیت "نواه الجیش اسلامی" آغاز کردند. این تشکیلات در ابتدا در کنار سایر تشکیلات و نیروهای اسلامی اهل سنت مانند ظواهری که عرصه سیاسی لبنان را تحت کنترل خود داشتند، حضور کم رنگی در عرصه لبنان داشت، اما با فروپاشی جنبش توحید اسلامی بعد از حوادث طرابلس در سال 1985 سلفیهای جهادی امکان فعالیت بیشتری را یافتند و توانستند دیدگاههای عقیدتی خود را به عنوان یک جماعت مستقل بیان کنند.
هم اکنون حضور سلفیهای جهادی در لبنان به شکل چشمگیر در طرابلس و برخی مناطق شمال از جمله عکار و الضنیه به چشم میخورد و به طورکلی مناطق شمال لبنان به علت استقرار اکثر شخصیتها و موسسات سلفی لبنانی برای سلفیهای جهادی از اهمیت خاصی برخوردار است.
همچنین حوادث سالهای اخیر که در این مناطق بین دولت و سلفیها روی داده است مانند حوادث ظنیه، انفجار کلیساها و حمله به منافع غربیها و غیره و به تبع آن تحولات و اقدامات امنیتی دستگاههای دولتی، شمال را به پایگاه و مرکز تجمع سلفیها تبدیل کرده است.
در اواسط دهه 90 جنبش سلفیهای جهادی لبنان دستخوش بحرانها و حوادث مهمی شد که به تضعیف فعالیت آن انجامید، زیرا دستگاه امنیتی لبنان به علت بمب گذاریها و جنایات و ترورهایی که پیروان این جنبش مرتکب میشدند، آنها را تحت فشار قرار داد.
پس از وقوع حوادث 11 سپتامبر در سال 2001 فشارهای امنیتی بر گروههای سلفی بیش از پیش افزایش یافت، این درحالی که بررسی پراکندکی جمعیتها، مدارس و مراکز آموزشی و دینی سلفی و نیز ساخت مساجدی در روستاهای فقیر و استفاده از این مساجد برای تبلیغ مذهب سلفی آشکار میکند که این جریان تا چه اندازه در شمال لبنان نفوذ داشته است.
جریان سلفیهای جهادی در اردن
اما شکلگیری جریان سلفیهای جهادی در اردن به آغاز دهه 60 قرن گذشته بازمیگردد و این جریان به دست کسانی شکل گرفت که از افعانستان پس از پایان جهاد و فروپاشی اتحاد شوروی سابق و همچنین افرادی که از جنگ خلیج فارس در کویت بازگشته بودند تا به این ترتیب این جریان دو یا سه دهه پس از همتای خود در مصر، این بار در اردن و به دست " صالح سریة" تشکیل شود.
اولین نمود سلفیهای جهادی اردن به اواسط دهه نود بازمی گردد، هنگامی که توافقنامه "وادی عربه" بین اردن و رژیم صهیونیستی به امضا رسید و این توافقنامه مورد اعتراض شدید سلفیهای جهادی اردن واقع و موجب بروز قیامهایی در این کشور شد که تشکیل گروهی جهادی در این کشور را به دنبال داشت که به گروه "بیعة الامام" معروف شد و افرادی چون "ابو محمد المقدسی" و "ابو مصعب الزرقاوی" را دربر میگرفت.
در این بین یک گروه سلفی جهادی دیگر نیز به رهبری "عبدالله عزام" گروهی به نام "جیش محمد" (ارتش محمد) را تشکیل دادند. اکثر اعضای جیش محمد را افرادی تشکیل میدادند که از جماعت اخوان المسلمون جدا و روی گردان شده بودند که از مهمترین افراد در این ارتباط باید از "سمیح زیدان" و "ابو قتیبة المجالی" نام برد که با عبدالله عزام در افغانستان نیز جنگیده بودند.
شاید این سوال پیش آید که چرا این افراد از جماعت اخوان المسلمون روی گردان شدند و تفاوت اخوانیها و سلفیهای جهادی چیست؟
در این راستا " علی أبو السکر"، یکی از رهبران جماعت اخوان المسلمون اردن معتقد است که ناتوانی جماعت در تحقق اهدافی که برای خود در نظر گرفته بود و به خشونت و سرکوبگری رژیم اردن و عدم پذیرش برخی از طرحها و ایدههای میانه و معتدل همین موجب شد تا برخی از اعضای جماعت از ایدهها و افکار محتاطانه و میانه صرف نظر کنند، چون به این نتیجه رسیده بودند که این ایدهها و اندیشهها هیچ گاه اهداف مورد نظر آنها را محقق نخواهد کرد و به این ترتیب روی به افراط گرایی آورده و به طرفها و جریانهای دیگری از جمله جریان "سلفیهای جهادی" ملحق شدند.
به گفته حسن ابو هنیة، کارشناس مسائل جنبشهای اسلامی نیمی از اعضای سازمانهای سلفی اردنی از جهادیهای بازگشته از افغانستان بودند که پیشتر عضو جماعت اخوان المسلمون این کشور به شمار میآمدند.
اما درباره شمار و جمعیت کنونی سلفیهای اردن ابو هنیه میگوید که هم اکنون تعداد آنها فراتر از هزاران نفر است و در این راستا جماعت تمام قدرت خود را بر جذب اعضای بیشتر در شرایط بحرانی متمرکز کرده است.
همکاری و ارتباط سلفیهای اردن و سوریه و لبنان
جریان مشکوک "فتح الاسلام" در لبنان و تحریکات نظامی این گروه در اردوگاه "نهر البارد" را باید ناشی از تلاشهای جریانهای سلفی جهادی اهل سنت برای تاثیرگذاری در تحولات منطقه به خصوص لبنان برشمرد.
گزارشها تاکید میکنند که رهبری این جریان به عهده فردی بنام "ابوخالد العلمه " بود که سابقه عملیات تروریستی در عراق و همکاری با "ایمن الظواهری" و "ابومصعب الزرقاوی"، از رهبران سلفیهای جهادی در اردن را داشت.
العلمه به دلیل برخی اقدامات خرابکارانه علیه شیعیان تحت تعقیب قرار گرفت و مدتی نیز در سوریه زندانی شد. وی بعد از آزادی از زندان با همکاری یک اردنی فلسطینی تبار بنام "شاکر العبیسی" اقدام به تاسیس گروه "فتح اسلام" کرد.
العبیسی در سال 1970وارد سازمان فلسطینی "فتح" شده بود، اما بعدها علیه عرفات شورید و در سال 1990به سازمان القاعده پیوست تا در سوریه تحت تعقیب قرار گیرد و پس از بازداشت سه سال در زندان بسر برد.
العبیسی بعد از آزادی از زندان با الزرقاوی ملاقات کرد و در نهایت بعد از توافق با العلمه گروهی با نام فتح الاسلام را تشکیل داد. این گروه وارد خاک لبنان شد و اقدامات تروریستی متعددی را در این کشور مانند انفجار مینی بوس حامل مسافران، برهم زدن اعتصابات علیه سینوره و اختلاف بین شیعیان و اهل سنت این کشور انجام داد. پرونده گروه فتح الاسلام در نهایت با دخالت دولت سنیوره و خویشتن داری حزب الله لبنان بسته شد اما کارشناسان و صاحنظران سیاسی این تلاشها را در راستای کاهش اقتدار حزب الله ارزیابی کردند. براساس نظر تحلیلگران، آنچه در لبنان روی داد بخشی از سناریو ناتمام آمریکایی- صهیونیستی بود که در سیاست آزمون و خطا از زمان جنگ سی و سه روزه در سال گذشته با قوت بیشتر در حال تجربه شدن بود.
جریان تکفیری در عراق
از دیگر نقاطی که، جریان تکفیری ها به صورت فعال در حوادث سیاسی نقش آفرینی میکنند، کشور عراق است. در حال حاضر یک دولت شیعی در این کشور در راس امور اجرایی عراق قرار دارد، اما حضور عناصر شیعی منافع برخی از سران منطقه، بعثیها و گروههای تندروی سنی مذهب این کشور را به خطر میاندازد.
به همین منظور سازمان القاعده زمینه را برای جولان دادن در عراق بسیار مناسب یافت تا بحث تکفیر شیعیان و مباح خواندن ریختن خون آنها توسط علما و روحانیون افراطی وهابی و سلفیهای جهادی به یکی از عوامل مهم درگیریهای خونین در عراق تبدیل شود.
از آنچه گذشت میتوان نتیجه گرفت که هم اکنون جریان سلفیهای جهادی یا همان تکفیریها در کشورهای عراق، اردن و لبنان متمرکز شدهاند که مناطق و کشورهای اطراف این کشورها مانند نوار غزه و سوریه از این جریان و افکار و اندیشههای آن تاثیر میپذیرد و هم اکنون این جریان به به یکی از مهمترین عوامل مهم فتنهانگیزی در منطقه تبدیل شدهاند که در لباس دفاع از سنت، عملا در مسیر منافع غرب و رژیم صهیونیستی گام بر میدارد.
حضور این افراد در محافل و جوامع و انتشار آثار و فرآوردههای فرهنگی آن در برخی از مراکز، باعث جلب توجه برخی از جوانان پرشور شده است که از اقدامات سرکوبگرانه اشغالگران به ستوه آمدهاند و برای رهایی از این فشار زمینه را برای گرویدن به این جریانهای افراطی مناسب دیدهاند.
چه کشورهایی از جریان تکفیری حمایت می کنند
اخیرا رادیو اوستن نروژ گزارشی را به نقل از منابع اروپایی منتشر کرد که نشان میدهد دستگاههای اطلاعاتی عربستان با هماهنگی دستگاههای اطلاعاتی منطقهای و بینالمللی از بیش از یکسال قبل از گروههای افراطی سلفی وهابی در سینا با هدف ضربه زدن به ثبات و امنیت مصر پس از سرنگونی "حسنی مبارک" حمایت میکنند.
در این گزارش آمده است که افسران با تجربه سعودی که مزدورانی در میان گروههای افراطی سلفی در منطقه دارند با این گروهها در مصر ارتباط برقرار کردهاند تا با انجام عملیاتی از یک سو نظام جدید مصر را وارد بحرانهای امنیتی خطرناک کرده و از سوی دیگر با ایجاد ناامنی و بیثباتی در مصر جلوی اجرای تعهدات"محمد مرسی" رئیس جمهور مصر به ملت این کشور را بگیرند.
ایجاد بحران در مصر برای جلوگیری از افزایش تنفر از اسرائیل در میان مصریها
منابع اروپایی گفتند که رژیم سعودی از بیش از یکسال قبل برای تقویت امکانات گروههای سلفی از دو طریق تلاش میکند؛ یکی از طریق افسران دستگاه اطلاعاتی عربستان که مزدورانی در تشکیلات وهابی جهادی در مصر و از جمله سینا دارد و دیگری از طریق جمعیتهای خیریه در عربستان سعودی و خلیج فارس است که با هماهنگی با دستگاه اطلاعات مصر به حمایت مالی از این گروهها و ارائه مبالغ هنگفت مالی به آنها که به دهها میلیون دلار میرسد، اقدام میکنند و همه اینها به بهانه تبلیغات و ارشاد و بنای مساجد و مراکز سلفی انجام می شود.
در این گزارش همچنین اشاره شده است که آمریکا و اسرائیل ترس از این دارند که احساس تنفر از اسرائیل در میان جریانهای اسلامگرا در حزب عدالت و آزادی شاخه سیاسی جنبش اخوانالمسلمون و دیگر احزاب لیبرال مصر به حدی برسد که مرسی و دولت کنونی این کشور را برای تجدیدنظر در توافقنامه صلح با اسرائیل معروف به "کمپ دیوید" تحت فشار قرار دهند که یا این توافقنامه را تعدیل و یا آن را لغو کند زیرا آنگونه که سیاستمداران، نویسندگان و عالمان دینی مصر تاکید دارند مفاد این توافقنامه به نفع رژیم صهیونیستی است.
عربستان مجری طرحهای آمریکا و اسرائیل در سینا است
در این گزارش همچنین تاکید شده است که آنچه در مصر رخ میدهد این است که اوضاع در این کشور نباید ثبات داشته باشد و باید مصر را وارد بحران کرده و از حل مشکلات ملت آن و اجرای وعدههای داده شده ممانعت بعمل آورد و مصر را از بحرانی به بحران دیگر اعم از بحران برق و زبالهها، درگیری بین اقباط و مسلمانان و بحران امنیتی بزرگ در سینا وارد کرد و چه بسا در آینده شهرهای مصر شاهد انفجارهای ترسناک باشد.
بر اساس این گزارش، سادگی است اگر فرض شود که این بحرانها یک بحران طبیعی است بلکه اینها بخشی از طرحهایی است که با هدف سرگرم کردن مصر به اوضاع داخلی و جلوگیری از تبدیل احساس تنفر از اسرائیل به چالشهای امنیتی است.
منابع اروپایی متخصص در زمینه امور مصر و منطقه گفتند که آمریکا و اسرائیل به عربستان امید بستهاند تا از نفوذ خود در میان گروههای سلفی افراطی در مصر برای اجرای طرحهای امنیتی گسترده علیه دولت مصر و مرسی استفاده کند درست همانند اتفاقی که در عراق و سوریه رخ داد
صرف نظر از اینکه این حمله با چه اهدافی صورت گرفته یا چه طرفهایی از آن سود میبرند، بسیاری از ناظران مسئولیت این عملیات را متوجه گروههایی به نام "تکفیریها" کردند.
این درحالی است که "سید حسن نصر الله"، دبیرکل حزب الله لبنان در سخنرانی اخیر خود درباره اوضاع جاری در منطقه به شدت درباره دو خطر که منطقه را در محله کنونی تهدید میکند، هشدار داده بود.
دبیرکل حزب الله خطر "رژیم صهیونیستی" و "تکفیریها" را دو خطر بسیار بزرگ برای امنیت و ثبات منطقه برشمرده بود. مطلب زیر تلاش دارد تا به معرفی گروههای "تکفیری" در منطقه بپردازد و نحوه شکلگیری، افکار و اندیشهها و عملکردهای آنها را بررسی کند.
سلفیها چه کسانی هستند
برای شناخت تکفیریها باید در ابتدا نگاهی به نحوه شکلگیری جریان "سلفی" داشته باشیم.
سلفیها از حیث اعتقادی به دیدگاهها و افکار اندیشههای "احمد بن حنبل" (متولد 241)، "احمد بن تیمیه" (متولد 728)، "ابن القیم الجوزیه" (متولد 751) و "محمد بن عبدالوهاب تمیمی نجدی" (متولد 1115-1206) استناد میجویند.
سلفیه بعد از "محمد بن عبدالوهاب" به صورت یک شکل و ساختار سیاسی درآمد و هم پیمانی عبد الوهاب با "محمد بن سعود"، پایه گذار پادشاهی آل سعود در عربستان به این روند هم تسریع بخشید و هم آن را متشکلتر کرد.
پیوند علمای وهابی و حاکمان سعودی گرچه در طول تاریخ دچار تغییر و تحول شد و مفتیهای وهابی برخی اختیارات خود مانند صدور حکم بازداشت افراد و امر قضا محروم شدند، اما همچنان از جایگاه والایی در ساختار حکومتی - سیاسی رژیم سعودی برخوردار هستند.
اما دیدگاهها و افکار و اندیشههای سلفیهای وهابی به سرزمین حجاز محدود نشد، بلکه کشورهای دیگر منطقه نیز از این جریان تاثیر پذیرفتند که از جمله این کشورها باید کشور مصر یاد کرد.
سلفیگری در مصر
سلفیگری در مصر با شکلگیری جماعت اخوان المسلمون توسط "حسن البنا" پای به عرصه سیاسی و اجتماعی مصر گذاشت تا سیر جدیدی از آموزههای عقیدتی اهل سنت را تجربه کند و بابهای جدیدی برای این گروه جهت گشودن روزنههای محدود اجتهاد باز شود.
مرگ زودهنگام حسن البنا جماعت اخوان المسلمون را تحت تاثیر اندیشههای دو شخصیت این جنبش، به نامهای "ابوالاعلی مودودی" و "سید قطب" قرار داد.
"ابوالاعلی مودودی" و "سید قطب" ضمن تثبیت روش پایبندی به متون دینی بر اساس دیدگاههای خاص فقهی خود، دیدگاه تکفیر را هم پیریزی و پایه گذاری کردند.
شکل گرفتن سلفیهای جهادی در مصر
براین اساس باید "ابوالاعلی مودودی" و "سید قطب" را پایهگذار جریان "سلفیهای تکفیری" در جهان اسلام و منطقه برشمرد.
سید قطب که تحت تاثیر اندیشههای "ابن قیم جوزی" درباره رفتار با اهل کتاب بود، اعتقاد داشت که "اهل کتاب تا زمانی که جزیه پرداخت میکنند، میتوانند در سرزمینهای اسلامی با آرامش زندگی کنند، در غیر این صورت مسلمانان باید با آنان جهاد کنند"، حمایت عربستان سعودی و کشورهای حاشیه خلیج فارس هماهنگی فراوانی میان سلفیهای سنتی که در وهابیها نمود پیدا میکند با جماعت اخوان المسلمون ایجاد کرد.
این درحالی است که دیدگاه ضد سوسیالیستی سلفیهای جدید به ویژه در جریان جنگهای نیروهای جهاد افغانستان با اتحاد شوروی سابق به شدت مورد توجه شیوخ وهابی سعودی قرار گرفت.
رشد جریان تکفیری
جریان سلفی جهادی یا تکفیری با اعلام تشکیل "جبهه جهانی اسلام" برای جهاد با یهودیان و صلیبیها به رهبری "اسامه بن لادن" عربستانی و "ایمن الظواهری"، مصری بیش از پیش توجه به گرایشهای مبارزاتی را مورد توجه قرار داد.
قرائت خشن و متحجرانه از سنت نبوی و برداشتهای ظاهری از آیات قرآن از جمله ویژگیهای جریان سلفی جهادی بود که نمود آن را در منطقه میشد، در طالبان مشاهده کرد و این دیدگاهها موجب شد تا طالبان حتی برای مخالفان فکری و سیاسی خود نیز تعیین تکلیف کند.
این جریان فکری خود را در محدوده جغرافیایی افغانستان محدود نکرد، بلکه برای خود مسئولیت اشاعه شریعت اسلام مبتنی بر برداشت سلفیهای جهادی به دیگر کشورهای منطقه را در نظر گرفت.
از حیث اعتقادی جریان سلفیهای جهادی ضمن اختلاف نظر با سایر گروههای سنی، به شدت نسبت به شیعیان کینه میورزید و به همین خاطر مواضع بسیار سرسختانه و خشن در قبال آنان پیش گرفت.
حوادث 11 سپتامبر باعث ارتقای جایگاه راهبردی گروههای نظامی و شبه نظامی و محوریت قرار گرفتن تفکر القاعده در منطقه شد، این درحالی است که این سازمان از آغاز شکلگیری به شدت نه تنها مورد حمایت عربستان سعودی بود که توسط آمریکا نیز مورد حمایت قرار میگرفت، اما به مرور زمان و به دلیل تعارض منافع آنان در منطقه، نزاعی عمیق بین آنان درگرفت و در نهایت باعث تهاجم نظامی آمریکا به افغانستان شد.
جریان سلفیهای جهادی در لبنان
صرف نظر از افغانستان، یکی دیگر از مراکز رشد سلفیهای جهادی دو کشور اردن و لبنان بود، این درحالی است که سرزمین سوریه نیز از نفوذ این جریان در امان نماند و جریان سلفی شام در دمشق توسط "ناصرالدین الالبانی" شکل گرفت.
درباره لبنان باید گفت که تفکر سلفی در اواخر دهه 50 توسط تعدادی از طلاب مراکز دینی عربستان سعودی به لبنان راه یافت و مهمترین شخصیتهای این جریان در لبنان باید از شیخ "سالم الشهال" و شیخ "عبدالرزاق الزغبی" یاد کرد که طرابلس را به مرکز گسترش و ترویج تفکر سلفیهای جهادی در تمام مناطق لبنان تبدیل کردند.
بنابراین باید گفت که فعالیت سلفیهای جهادی در لبنان از طرابلس شروع شد و از سال 1977 سلفیگری در لبنان به نحو چشمگیری توسط افرادی رشد پیدا کرد که محورشان شیخ سالم الشهال بود.
در سال 1981 سلفیهای جهادی لبنان فعالیت منظم و سازمان یافته خود را در قالب جمعیت "نواه الجیش اسلامی" آغاز کردند. این تشکیلات در ابتدا در کنار سایر تشکیلات و نیروهای اسلامی اهل سنت مانند ظواهری که عرصه سیاسی لبنان را تحت کنترل خود داشتند، حضور کم رنگی در عرصه لبنان داشت، اما با فروپاشی جنبش توحید اسلامی بعد از حوادث طرابلس در سال 1985 سلفیهای جهادی امکان فعالیت بیشتری را یافتند و توانستند دیدگاههای عقیدتی خود را به عنوان یک جماعت مستقل بیان کنند.
هم اکنون حضور سلفیهای جهادی در لبنان به شکل چشمگیر در طرابلس و برخی مناطق شمال از جمله عکار و الضنیه به چشم میخورد و به طورکلی مناطق شمال لبنان به علت استقرار اکثر شخصیتها و موسسات سلفی لبنانی برای سلفیهای جهادی از اهمیت خاصی برخوردار است.
همچنین حوادث سالهای اخیر که در این مناطق بین دولت و سلفیها روی داده است مانند حوادث ظنیه، انفجار کلیساها و حمله به منافع غربیها و غیره و به تبع آن تحولات و اقدامات امنیتی دستگاههای دولتی، شمال را به پایگاه و مرکز تجمع سلفیها تبدیل کرده است.
در اواسط دهه 90 جنبش سلفیهای جهادی لبنان دستخوش بحرانها و حوادث مهمی شد که به تضعیف فعالیت آن انجامید، زیرا دستگاه امنیتی لبنان به علت بمب گذاریها و جنایات و ترورهایی که پیروان این جنبش مرتکب میشدند، آنها را تحت فشار قرار داد.
پس از وقوع حوادث 11 سپتامبر در سال 2001 فشارهای امنیتی بر گروههای سلفی بیش از پیش افزایش یافت، این درحالی که بررسی پراکندکی جمعیتها، مدارس و مراکز آموزشی و دینی سلفی و نیز ساخت مساجدی در روستاهای فقیر و استفاده از این مساجد برای تبلیغ مذهب سلفی آشکار میکند که این جریان تا چه اندازه در شمال لبنان نفوذ داشته است.
جریان سلفیهای جهادی در اردن
اما شکلگیری جریان سلفیهای جهادی در اردن به آغاز دهه 60 قرن گذشته بازمیگردد و این جریان به دست کسانی شکل گرفت که از افعانستان پس از پایان جهاد و فروپاشی اتحاد شوروی سابق و همچنین افرادی که از جنگ خلیج فارس در کویت بازگشته بودند تا به این ترتیب این جریان دو یا سه دهه پس از همتای خود در مصر، این بار در اردن و به دست " صالح سریة" تشکیل شود.
اولین نمود سلفیهای جهادی اردن به اواسط دهه نود بازمی گردد، هنگامی که توافقنامه "وادی عربه" بین اردن و رژیم صهیونیستی به امضا رسید و این توافقنامه مورد اعتراض شدید سلفیهای جهادی اردن واقع و موجب بروز قیامهایی در این کشور شد که تشکیل گروهی جهادی در این کشور را به دنبال داشت که به گروه "بیعة الامام" معروف شد و افرادی چون "ابو محمد المقدسی" و "ابو مصعب الزرقاوی" را دربر میگرفت.
در این بین یک گروه سلفی جهادی دیگر نیز به رهبری "عبدالله عزام" گروهی به نام "جیش محمد" (ارتش محمد) را تشکیل دادند. اکثر اعضای جیش محمد را افرادی تشکیل میدادند که از جماعت اخوان المسلمون جدا و روی گردان شده بودند که از مهمترین افراد در این ارتباط باید از "سمیح زیدان" و "ابو قتیبة المجالی" نام برد که با عبدالله عزام در افغانستان نیز جنگیده بودند.
شاید این سوال پیش آید که چرا این افراد از جماعت اخوان المسلمون روی گردان شدند و تفاوت اخوانیها و سلفیهای جهادی چیست؟
در این راستا " علی أبو السکر"، یکی از رهبران جماعت اخوان المسلمون اردن معتقد است که ناتوانی جماعت در تحقق اهدافی که برای خود در نظر گرفته بود و به خشونت و سرکوبگری رژیم اردن و عدم پذیرش برخی از طرحها و ایدههای میانه و معتدل همین موجب شد تا برخی از اعضای جماعت از ایدهها و افکار محتاطانه و میانه صرف نظر کنند، چون به این نتیجه رسیده بودند که این ایدهها و اندیشهها هیچ گاه اهداف مورد نظر آنها را محقق نخواهد کرد و به این ترتیب روی به افراط گرایی آورده و به طرفها و جریانهای دیگری از جمله جریان "سلفیهای جهادی" ملحق شدند.
به گفته حسن ابو هنیة، کارشناس مسائل جنبشهای اسلامی نیمی از اعضای سازمانهای سلفی اردنی از جهادیهای بازگشته از افغانستان بودند که پیشتر عضو جماعت اخوان المسلمون این کشور به شمار میآمدند.
اما درباره شمار و جمعیت کنونی سلفیهای اردن ابو هنیه میگوید که هم اکنون تعداد آنها فراتر از هزاران نفر است و در این راستا جماعت تمام قدرت خود را بر جذب اعضای بیشتر در شرایط بحرانی متمرکز کرده است.
همکاری و ارتباط سلفیهای اردن و سوریه و لبنان
جریان مشکوک "فتح الاسلام" در لبنان و تحریکات نظامی این گروه در اردوگاه "نهر البارد" را باید ناشی از تلاشهای جریانهای سلفی جهادی اهل سنت برای تاثیرگذاری در تحولات منطقه به خصوص لبنان برشمرد.
گزارشها تاکید میکنند که رهبری این جریان به عهده فردی بنام "ابوخالد العلمه " بود که سابقه عملیات تروریستی در عراق و همکاری با "ایمن الظواهری" و "ابومصعب الزرقاوی"، از رهبران سلفیهای جهادی در اردن را داشت.
العلمه به دلیل برخی اقدامات خرابکارانه علیه شیعیان تحت تعقیب قرار گرفت و مدتی نیز در سوریه زندانی شد. وی بعد از آزادی از زندان با همکاری یک اردنی فلسطینی تبار بنام "شاکر العبیسی" اقدام به تاسیس گروه "فتح اسلام" کرد.
العبیسی در سال 1970وارد سازمان فلسطینی "فتح" شده بود، اما بعدها علیه عرفات شورید و در سال 1990به سازمان القاعده پیوست تا در سوریه تحت تعقیب قرار گیرد و پس از بازداشت سه سال در زندان بسر برد.
العبیسی بعد از آزادی از زندان با الزرقاوی ملاقات کرد و در نهایت بعد از توافق با العلمه گروهی با نام فتح الاسلام را تشکیل داد. این گروه وارد خاک لبنان شد و اقدامات تروریستی متعددی را در این کشور مانند انفجار مینی بوس حامل مسافران، برهم زدن اعتصابات علیه سینوره و اختلاف بین شیعیان و اهل سنت این کشور انجام داد. پرونده گروه فتح الاسلام در نهایت با دخالت دولت سنیوره و خویشتن داری حزب الله لبنان بسته شد اما کارشناسان و صاحنظران سیاسی این تلاشها را در راستای کاهش اقتدار حزب الله ارزیابی کردند. براساس نظر تحلیلگران، آنچه در لبنان روی داد بخشی از سناریو ناتمام آمریکایی- صهیونیستی بود که در سیاست آزمون و خطا از زمان جنگ سی و سه روزه در سال گذشته با قوت بیشتر در حال تجربه شدن بود.
جریان تکفیری در عراق
از دیگر نقاطی که، جریان تکفیری ها به صورت فعال در حوادث سیاسی نقش آفرینی میکنند، کشور عراق است. در حال حاضر یک دولت شیعی در این کشور در راس امور اجرایی عراق قرار دارد، اما حضور عناصر شیعی منافع برخی از سران منطقه، بعثیها و گروههای تندروی سنی مذهب این کشور را به خطر میاندازد.
به همین منظور سازمان القاعده زمینه را برای جولان دادن در عراق بسیار مناسب یافت تا بحث تکفیر شیعیان و مباح خواندن ریختن خون آنها توسط علما و روحانیون افراطی وهابی و سلفیهای جهادی به یکی از عوامل مهم درگیریهای خونین در عراق تبدیل شود.
از آنچه گذشت میتوان نتیجه گرفت که هم اکنون جریان سلفیهای جهادی یا همان تکفیریها در کشورهای عراق، اردن و لبنان متمرکز شدهاند که مناطق و کشورهای اطراف این کشورها مانند نوار غزه و سوریه از این جریان و افکار و اندیشههای آن تاثیر میپذیرد و هم اکنون این جریان به به یکی از مهمترین عوامل مهم فتنهانگیزی در منطقه تبدیل شدهاند که در لباس دفاع از سنت، عملا در مسیر منافع غرب و رژیم صهیونیستی گام بر میدارد.
حضور این افراد در محافل و جوامع و انتشار آثار و فرآوردههای فرهنگی آن در برخی از مراکز، باعث جلب توجه برخی از جوانان پرشور شده است که از اقدامات سرکوبگرانه اشغالگران به ستوه آمدهاند و برای رهایی از این فشار زمینه را برای گرویدن به این جریانهای افراطی مناسب دیدهاند.
چه کشورهایی از جریان تکفیری حمایت می کنند
اخیرا رادیو اوستن نروژ گزارشی را به نقل از منابع اروپایی منتشر کرد که نشان میدهد دستگاههای اطلاعاتی عربستان با هماهنگی دستگاههای اطلاعاتی منطقهای و بینالمللی از بیش از یکسال قبل از گروههای افراطی سلفی وهابی در سینا با هدف ضربه زدن به ثبات و امنیت مصر پس از سرنگونی "حسنی مبارک" حمایت میکنند.
در این گزارش آمده است که افسران با تجربه سعودی که مزدورانی در میان گروههای افراطی سلفی در منطقه دارند با این گروهها در مصر ارتباط برقرار کردهاند تا با انجام عملیاتی از یک سو نظام جدید مصر را وارد بحرانهای امنیتی خطرناک کرده و از سوی دیگر با ایجاد ناامنی و بیثباتی در مصر جلوی اجرای تعهدات"محمد مرسی" رئیس جمهور مصر به ملت این کشور را بگیرند.
ایجاد بحران در مصر برای جلوگیری از افزایش تنفر از اسرائیل در میان مصریها
منابع اروپایی گفتند که رژیم سعودی از بیش از یکسال قبل برای تقویت امکانات گروههای سلفی از دو طریق تلاش میکند؛ یکی از طریق افسران دستگاه اطلاعاتی عربستان که مزدورانی در تشکیلات وهابی جهادی در مصر و از جمله سینا دارد و دیگری از طریق جمعیتهای خیریه در عربستان سعودی و خلیج فارس است که با هماهنگی با دستگاه اطلاعات مصر به حمایت مالی از این گروهها و ارائه مبالغ هنگفت مالی به آنها که به دهها میلیون دلار میرسد، اقدام میکنند و همه اینها به بهانه تبلیغات و ارشاد و بنای مساجد و مراکز سلفی انجام می شود.
در این گزارش همچنین اشاره شده است که آمریکا و اسرائیل ترس از این دارند که احساس تنفر از اسرائیل در میان جریانهای اسلامگرا در حزب عدالت و آزادی شاخه سیاسی جنبش اخوانالمسلمون و دیگر احزاب لیبرال مصر به حدی برسد که مرسی و دولت کنونی این کشور را برای تجدیدنظر در توافقنامه صلح با اسرائیل معروف به "کمپ دیوید" تحت فشار قرار دهند که یا این توافقنامه را تعدیل و یا آن را لغو کند زیرا آنگونه که سیاستمداران، نویسندگان و عالمان دینی مصر تاکید دارند مفاد این توافقنامه به نفع رژیم صهیونیستی است.
عربستان مجری طرحهای آمریکا و اسرائیل در سینا است
در این گزارش همچنین تاکید شده است که آنچه در مصر رخ میدهد این است که اوضاع در این کشور نباید ثبات داشته باشد و باید مصر را وارد بحران کرده و از حل مشکلات ملت آن و اجرای وعدههای داده شده ممانعت بعمل آورد و مصر را از بحرانی به بحران دیگر اعم از بحران برق و زبالهها، درگیری بین اقباط و مسلمانان و بحران امنیتی بزرگ در سینا وارد کرد و چه بسا در آینده شهرهای مصر شاهد انفجارهای ترسناک باشد.
بر اساس این گزارش، سادگی است اگر فرض شود که این بحرانها یک بحران طبیعی است بلکه اینها بخشی از طرحهایی است که با هدف سرگرم کردن مصر به اوضاع داخلی و جلوگیری از تبدیل احساس تنفر از اسرائیل به چالشهای امنیتی است.
منابع اروپایی متخصص در زمینه امور مصر و منطقه گفتند که آمریکا و اسرائیل به عربستان امید بستهاند تا از نفوذ خود در میان گروههای سلفی افراطی در مصر برای اجرای طرحهای امنیتی گسترده علیه دولت مصر و مرسی استفاده کند درست همانند اتفاقی که در عراق و سوریه رخ داد