به گزارش مشرق به نقل از فارس، گروه رسانهای "زد کامیونیکیشنز"، در مقالهای به قلم "دنی شکتر"، مینویسد: بزرگترین شکست واشنگتن غفلت از انقلاب ایران بود و با توجه به کارشناسان ضعیفی که به رسانهها دعوت میکنیم و اطلاعات غلطی که به خورد مردم میدهیم و خودمان هم باور میکنیم، روشن است که هنوز از آن اشتباه بزرگ درس نگرفتهایم.
واحد سلول قرمز مرکز ارزیابی نقوص موسسات اطلاعاتی است
چند سال پیش با سرگردی از سازمان اطلاعات آمریکا ملاقات داشتم که عضو "واحد سلول قرمز" بود. آنطور که او برایم توضیح داد، وظیفه اصلی این واحد این بود که با پیشنهاد دیدگاههای جدیدتر، کار دیگر موسسات جاسوسی را ارزیابی کند، محاسبات اطلاعاتی را به نقد کشد و شاید حتی سیستمهای امنیتی را مورد سنجش قرار دهد و خلاصه کارش مانند کار متخصصانی است که سیستمهای فرودگاه را با جستجوی قسمتهای ناقص و پرضعف آزمایش میکنند و بررسی میکنند که آیا میتوانند آن نقوص را از بین ببرند یا نه. این سرباز را به عنوان افسری متعهد و مشتاق به جنگ به جنگ عراق فرستاده بودند و چیزی نمیگذرد که او نیز مانند بسیاری دیگر با امید و آرزوهای بربادرفته و علم به واقعیت هولناک باز میگردد. کار او نگهبانی و مواظبت از زندانیهای خیلی مهم، از جمله خود "صدام حسین" که تا پیش از سقوط نابه هنگامش، به شکل اعدام با طناب دار، بابت اطلاعاتی که داشت مورد توجه بود.
سیاستگزاران ما ایدههایی را میپذیرند که مانع تغییر جهتشان شود
اشتباهات و جنایات بیشمار "صدام" در مقابل جنایات ما هیچ است. امروزه، آمریکا سیستم اطلاعاتی گستردهای روی زمین، در آسمان و حتی در فضا دارد. این سیستم گسترده، از لحاظ فنی سیستم اطلاعاتی شوروی سابق را قورت میدهد و روزانه میلیونها ترابایت داده میبلعد. اما این بدین معنی نیست آنچه گزارش میشود را درک و فهم هم میکنند. تحلیلهایی به منظور سر در آوردن از گزارشها صورت میگیرد، اما سیاستگزاران اغلب بیشتر سرگرم الگوهای عملکردی و راهبردهای از پیش برنامهریزی شدهای هستند که تضمین میکند ورودیها به تصحیح عملکرد یا تغییر جهت نمیانجامد. این افراد به نوعی بیماری "ریشهای" دچارند که هرگونه ایده جدید را در جا خشک میکند. این سیستم را ایدئولوژیستها میگردانند و با ایدئولوژی خود آن را خفه میکنند و اغلب به سوی "شکستهای" اطلاعاتی میکشانند که گزارشهایش قفسههای کتابخانهها را پر میکند.
برداشت اشتباه ما مولود واقعیت است، نه واقعیت مولود برداشت درست
با این وجود، حتی وقتی که شکستها رو میشود و پروندههایش در قفسهها جای میگیرد نیز تنها معدود افرادی در سطوح بالای فرماندهی و امنیتی ملیاند که مایل به درس گرفتن از خطاها هستند. آنها زیادی پرمشغله، تنبل، یا متحجرند. یک دلیلش این است که آنقدر پول خرج عملیات رسانهای مخفیانهای که واقعیت را وارونه جلوه میدهد میکنند خود افرادی که داخل این "سیستم عوامفریبی" فعالند نیز اخبار ساختگی خودشان را باور میکنند. در واقع، این بیشتر برداشت ما از اوضاع است که راهنمای واقعیت است، نه اینکه واقعیت به برداشت درست ما منجر شود. موسسات رسانهای نقش مهمی در پخش ادعاهایرزرق و برق دولتی دارند که اغلب بر پایهی دادههای غلط بوروکراسیهای اطلاعات اشتباه است و سرمایههای رسانهای آنهاست.
به نیروهایی کمک کردیم که دشمن خود خواندهایم
"طغیان "شورشیها" در سوریه و لیبی مثال ما در این مورد است. در هر دو کشور، از اطلاعات مخالفان استفاده شد، و خود خارجیها برای واحدهای ارتشی نیرو گرفتند، آنها را آموزش دادند و مسلح و مستقر کردند. حتی برخیشان با همان جهادیهایی کار میکنند که ما محکوم کردهایم. آمریکا و انگلیس با کمک فرانسه و ناتو رهبری امور را در دست گرفتند. قطر و عربستان سعودی مقداری از سود حاصل از نفت خود را بازیافت کردند تا، در عین حفظ فاصله عمومی خود، برای این مداخلات سرمایهگذاری کنند. جالب اینجاست که برخی از افرادی که مسلح کردند در گروههای تروریستی مرتبط با القاعده فعالیت دارند که ما همواره "دشمن" خود خواندهایم. چقدر سیاستهایمان یکنواخت و باثبات است!
بزرگترین شکست واشنگتن: غفلت از انقلاب ایران
سالها بعد، متحجران دولتی و مورخان درباره این رویدادها مینویسند و اغلب عملکردهای سیاسی محرک سیاست آمریکا را توجیه و گاه از برنامههای شکست خورده انتقاد میکنند. اما تا به حال کسی در این دنیا پیدا نشده که بزرگترین شکست واشنگتن را به خوبی شرح دهد: اینکه چطور آنها از انقلاب ایران "غافل" شدند.
اخیراً رادیو ملی-مردمی با یکی از همین مورخان دولتی، "دیوید کریست"، مصاحبه کرد، که کتابی نوشته با عنوان جنگ گرگ و میش، شرح جزئیات "تاریخ سری" درگیری 30 ساله آمریکا با ایران. رادیو ملی-مردمی گزارش میکند: "این کتاب که بر اساس مصاحبه با صدها مقام دولتی و همچنین بررسی آرشیوهای ارتشی محرمانه به نگارش درآمده، به این مسئله میپردازد که چطور این جنگ پنهان پنج دوره ریاست جمهوری را پشت سر گذاشته و مکرراً تهدیدی برای جنگ عیان این دو کشور بوده است." "کریست"، "دنیل الزبرگ" نیست. او هنوز به جنگ صلیبی آمریکا علیه ایران معتقد است و از اقدامات قهری طرفداری میکند.
با عقبنشینی راه آبی را تسلیم ایرانیها کردیم
به "کریست" و همسپاهیانش دستور دادند که عقبنشینی کنند و با میان کشیدن پای مقامات ارشد ارتش با ایرانیها آشکارا دشمنی نکنند. "خلاصه ما عقبنشینی کردیم و ایرانیها هم دنبالمان آمدند، و آنچه من آن زمان درک نمیکردم این بود که چرا باید چنین اشتباه بزرگی کنیم. ما با عقبنشینی کل راه آبی را تسلیم آنها کردیم و آنها هم در بحبوحه حمله متقابل به عراقیها بودند و داشتند نیروهای زیادی به جنوب عراق میفرستادند [و شبهنظامیان شیعه را نیز مسلح میساختند]. تلاش این سه قایق هم این بود که مانع مداخله ما در حملهشان به عراق شوند."
در رسانهها افراد ناآگاه کارشناس میشوند
"کریست" میگوید باید جلوی ایرانیها را میگرفتیم، یا حداقل برای جلوگیری از عملیات آنها تلاش بیشتری میکردیم. خصومت و عناد او با ایرانیها روشن است. تعصبش آشکار است! او میگوید: "ما با عقبنشینی تسلیمشان شدیم. و مسئله فقط عقبنشینی در مقابل سه قایق نیست. ... ما فرصت کاهش نفوذی را که ایران میخواست بعدها در عراق پیدا کند از دست دادیم. هر چه این گفتهها را بیشتر میخوانی، عجیب و غریبتر و ناموثقتر جلوه میکنند، اما خروجیهای رسانهای مانند رادیو ملی-مردمی به دلیل ارتباطات اطلاعاتی کسی مانند "کریست" را یکی از "کارشناسان" اطلاعاتی به شمار میآورند و به او فرصتی برای بیان نظراتش در پخش عمومی میدهند.
به ادعای کریست آمریکا میخواست برای متوقف ساختن شوروی به ایران حمله کند
توجهتان را جلب میکنم به بخشی از مصاحبه "تری گراس" در برنامه "فرش ایر" (هوای تازه):
آمریکا چندین برنامه سری برای حمله به ایران داشته. اولین برنامهای که شما با آن برخورد داشتید کدام بود؟
کریست: اولین برنامه برمیگردد به اوایل دهه 1980، حدود همان سال 1980. و جالب اینجاست که اتفاقاً این برنامه هدفش واقعاً ایران نبود، بلکه شوروی بود. در واقع، ایران صفحه شطرنجی بود که قرار بود آمریکا و شوروی در آن بازی کنند. جالبترین بخش آن این بود که آمریکا داشت درباره راههای مقابله با حمله شوروی به ایران مباحثه میکرد، حملهای که قرار بود مقدمه در دست گرفتن نفت خلیج فارس باشد، یعنی نقش و نگرش ایرانیها اصلاً مطرح نبود.
یعنی چه که نقش ایرانیها اصلاً در این برنامه مطرح نبود؟
کریست: اصلاً فکری نشده بود که ایرانیها ممکن است چه واکنشی به حمله آمریکا یا شوروی داشته باشند. مثل این میماند که ایران قملرویی بیطرف باشد که ما بخواهیم در آن جنگ کنیم. تازه سه سال بعد بود که آمریکا فهمید ایرانیها نه از ما خوششان میآید و نه از شوروی. از کجا بدانیم اگر با این برنامه که شوروی را متوقف سازیم به ایران حمله کنیم، ایرانیها با آغوش باز از ما استقبال میکنند؟
یعنی برنامه این بود که اگر شوروی به ایران حمله کرد، ما هم به آن حمله کنیم، یا برای جلوگیری از حمله محتمل شوروی طی جنگ سرد به ایران حمله کنیم؟
کریست: دقیقاً درست است.
هیچ مقام آگاهی حرفهای "کارشناسان" قلابی را نقض نمیکند
یعنی دیدگاه "کریست" را به صرف گفتههای او میپذیرند. هیچکس دیگری که در سیاست آمریکا نقش تعیین کنندهای داشته باشد در برنامه حضور ندارد. هیچ مقام آگاهی گفتههایش را نقض نمیکند. آیا گفتههای او حقایق پنهانی را روشن ساخت؟ نه. اما مسئله به اینجا ختم نمیشود، "کریست" اعتراف میکند که هیچکس کتاب او را نمیخواند. و اینکه او اصلاً اجازه ندارد آنچه از تاریخ معاصر میداند را علنی سازد.
کریست: من اخیراً سمت مشاوره مقامات ارشد دولتی را نیز عهدهدار بودم. بنابراین باید بگویم که بسیاری چیزها هست که نمیتوانم در این کتاب بازگو کنم.
یعنی شما کتابهایی برای وزارت دفاع مینویسید که در سردابهها نگهداری میشوند. پس کی قرار است در آن سردابهها باز شود؟
کریست: خب، ما الآن داریم، یعنی دفتر من دارد پروندههای مربوط به دولت "فورد" را مرور میکند تا از حالت محرمانه درآوریم.
کارشناسان ما 30 سال از زمان عقبند
پس شما 30 سال عقبید. پس خیلی زمان میگذرد تا اجازه دهید حساسیت بسیاری از مسائل از بین برود و زمان بیشتری هم میگذرد تا بروید و آن مسائل را با نگاهی بیطرفانهتر نسبت به نگاهی که زمان نوشتن رویدادی فعلی دارید، مرور کنید.
پس این تاریخهایی که مینویسید بر اساس اسناد محرمانه است؟
کریست: بله.
چه شغل غریب و جالبی دارید.
کریست: بله، فوقالعاده است، به نظر من بهترین شغل برای یک مورخ است.
ولی اگر میشد مردم کتابهایتان را بخوانند بهتر بود، نه؟
کریست: خیلی بهتر بود. این کتاب را هیچکس نمیخواند.
اینها خزعبلاتی است که به جای تحلیلهای خبری ریشهای به مردم قالب میکنند. کسانی را به عنوان "کارشناس" اطلاعاتی معرفی میکنند که اصلاً حرفی برای گفتن ندارند، یا اجازه ندارند حرفی بزنند. حالا باز هم جای تعجب دارد که آمریکاییها اینقدر از روابط آمریکا-ایران بیاطلاعند؟ آیا این شغل به قول "گراس" و "کریست" واقعاً "جالب" یا "فوقالعاده" است؟ فکر کنم وقتش رسیده باشد که از واحد سلول قرمز کمک بخواهیم، چون دیگر سلولهای مغزم دارند دود میکنند
دنی شکتر در معرفی نویسنده کتاب شرح جزئیات تاریخ سری درگیری 30 ساله آمریکا با ایران مینویسد: او هنوز به جنگ صلیبی آمریکا علیه ایران معتقد است و از اقدامات قهری طرفداری میکند.