بنا بر این گزارش، در آن مقطع داریوش ارجمند در نقش مالک اشتر در این سریال به یاد ماندنی ایفای نقش کرد. حالا پس از گذشت 15 سال، این هنرمند پیشکسوت، در گفتوگو با فارس به بیان خاطراتی از دوران حضورش در این سریال تاریخی که هنوز هم مردم ایران آن را در ذهن دارند، پرداخت. خاطراتی که یادآوری آنها برای «داریوش ارجمند» در جاهایی با بغض، اشک و حسرت همراه بود.
آنچه میخوانید متن گفتوگوی فارس با داریوش ارجمند است که به طور کامل میآید:
چطور و با چه شرایطی در سریال امام علی (ع) حضور یافتید؟
-من آن زمان مطلقا آقای میرباقری را نمیشناختم. یک روز من را صدا کرد و رفتم صحبتی شد. نگاهی انداختم به کسانی که قرار بود در این سریال ایفای نقش کنند. بعد هم رفتم به مشهد. خوب برای من که تاریخ خواندهام و شاگرد دکتر شریعتی بودم و امام علی(ع) را از زبان او شنیدم و عظمت امام علی(ع) را از زبان او در دوران دانشجویی درک کردهام، خیلی وحشت داشتم که این نقش را بازی کنم. چون آن موقع حداقل 50 دبیرستان در ایران وجود داشت که نام آنها مالک اشتر بود، گروه هنری به نام مالک اشتر داشتیم، تیپ و لشکر در جبهه به اسم مالک اشتر بود، در مشهد چند مسجد به نام مالک اشتر بود، پادگان به این نام داشتیم. این آدم در ایران با فاصله زیادی از امام علی (ع) در رتبه دوم قرار دارد و به عنوان فردی که در رکاب ایشان بوده، شناخته میشود.
اگر بد بازی میکردم باید از ایران میرفتم
برای من مهم نبود که یک کاری بکنم و پولی بگیرم. بلکه برای من ارزش این کار خیلی مهم بود و چیزهایی که درباره ایشان میدانستم و به آنها عشق میورزیدم. آرزو داشتم که ای کاش موقعی بودم که میتوانستم نوکری امام علی (ع) را بکنم. اینها همه برای من مساله بود و این موقعیت برای من به وجود آمد. ولی وحشت داشتم به خاطر اینکه اگر آن شخصیت را بد بازی میکردم، قطعا بدانید که باید از ایران میرفتم. چون یک تصور ذهنی بزرگی از این سردار امام علی (ع) در ذهن شیعیان وجود داشت.
استخاره بد آمد/ به میرباقری گفتم بازی نمیکنم
به همین دلیل در مشهد نزد یکی از دوستانم به نام آقای سید محسن
مصطفیزاده که شاعر و فرد مؤمنی است رفتم و گفتم در حرم امام رضا(ع) برای
من یک استخاره بگیرد. نگفتم که برای چه موضوعی هم استخاره میخواهم.
استخاره هم گرفت و آمد گفت بد آمده. گفتم چرا؟ آیهاش را برایم را بنویس.
نوشت و آیه این بود که کسانی که در صف نماز با شما میایستند، از شما که
دور میشوند، به استهزاء شما میپردازند و مسخرهتان میکنند. آن را نوشت و
به من داد. مدتی بعد به تهران رفتم و آقای میرباقری نتیجه را از من جویا
شد، گفتم من نمیتوانم بازی کنم. گفت چرا؟ گفتم به من گفتهاند بازی نکنم.
خیلی حیرت زده شد. گفت کی؟ فکر میکرد کسی از این کارگردانها یا بازیگران
این حرف را به من زده است، گفتم کسی است که تو هم او را قبول داری. گفت
کیست؟ من هم کیفم را باز کردم و کاغذ استخاره را دستش دادم. وقتی خواند،
حیرت زده شد. گفتم با خدا مشورت کردم و او موافقت نکرد. بعد هم به مشهد
رفتم. خیلی به آقای میرباقری برخورد.
دیگر هم سراغی از من نگرفتند، تا اینکه آقای محمد بیگزاده تهیهکننده کار آمدند به مشهد. آن موقع مدیر کل من حاج حسن آقای خامنهای، برادر مقام معظم رهبری بودند، ایشان من را به اتاقشان صدا کردند، وقتی رفتم دیدم آقای بیگزاده آنجا نشستهاند، آقای خامنهای گفتند چرا شما با تلویزیون کار نمیکنید؟ من هم گفتم استخاره کردهام. ایشان هم پاسخ دادند که در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست. تو رفتهای و در جستوجوگر، نقش شیطان بازی کردهای، حالا نقش مالک اشتر را بازی نمیکنی؟ گفتم به هر حال من روی نقشهایم حساسیت زیادی دارم. ایشان به من گفتند خوب دوباره یک استخاره دیگر بکن.
همه عوامل سریال امام علی (ع) عوض شدند
ما در ماه محرم یک هیئت عزاداری در مشهد داریم. شب عاشورا که به هیئت رفته بودم، دوباره از همان دوستم خواستم تا به حرم برویم و برایم دوباره استخاره بگیر. او هم نماز خواند و استخارهای گرفت، بعد هم گفت که نمیدانم ماجرا چیست ولی این بار دیگر نه نمیتوانی بگویی. گفتم چرا؟ گفت آیه فرمان ساختن کعبه به ابراهیم آمده است. این فرمان است و نمیتوانی نه بگویی. گفتم بنویسش. خیلی حالم بد شد. به هر حال آمدم تهران و آقای میرباقری دوباره پیگیری کردند. گفتم سمعا و طاعتا. گفت برو و در راهرو چارت عوامل را نگاه کن. خیلی عجیب است. شاید جوان و مردم امروز این حرفها را باور نکند، اما من که نمیخواهم خودشیرینی کنم. رفتم چارت را نگاه کردم و دیدم یک نفر از هنرپیشههایی که قبلا انتخاب شده بودند، این بار نیستند. فیلمبردار، طراح صحنه، طراح لباس و ... همه گروه عوض شده بود. البته میرباقری خودش هم متوجه نکته عظیمی شد که به هر حال از یک جاهایی نگاههای سنگین روی کاری که میکند، هست.
*از امام رضا خواستم کمکم کند
من با این ایده وارد کار شدم و متوسل به امام رضا(ع) شدم و خواستم از ایشان که به خاطر آبروی پدرش به من کمک کند تا این نقش را خوب بازی کنم. برای اینکه از رسوا شدن در این نقش هراس داشتم. آمدیم و کار کردیم و هرگز به خاطر نمیآورم که چه تمهید و چه تکنیکی زدم که این نقش را بازی کنم. هیچ چیزی یادم نمیآید. نه ادا در میآورم و نه خودشیرینی میکنم، چون بعد از امام علی (ع) یک سری مدعی شدند که در طول کار حضرت را میدیدند که در طول کار آنجا قدم میزده و لبخند به آنها میزده است. حتی خود من شنیدم که میگفتند ما هر شب امام علی (ع) را میدیدیم که آنجا قدم میزدند. اما این طور نبود. توجه مولای من به سریال امام علی (ع) همین بود که تا به امروز با توجه به همه کارهایی که انجام شده و حتی کارهایی که خود میرباقری انجام داده، نتوانسته به زیر زانوی سریال امام علی (ع ) هم برسد. حتی با همین سریال پرطمطراق و پر زرق و برق ده ساله مختارنامه. آخر مختار ثقفی اصلا با علی ابن ابیطالب قابل مقایسه نیست و مقایسهشان قیاس معالفارغ است. خیلی هم خوشحالم که در این سریال نبودم. البته جایی هم برای من نبود. کسی به من گفت که چرا در این سریال بازی نکردی؟ گفتم برای اینکه میدانستند جای من در این سریال نیست.
* بازی در نقش مالک اشتر مرا از برخی رفتارها دور کرد
در این نوزده ماهی که در سریال امام علی (ع) بودم، رفته بودم تا عرض ارادتی بکنم به مولایم. 19 ماه نوکری و غلامی ایشان را کردم و در تمام مدت بازیام یک دغدغه داشتم که از کدام پنجره آسمان این مرد، مرا میبیند؟ حال من را میبیند؟ آیا قبول میکند نوکری من را یا نه؟ خوب این دغدغه من پاسخ داده شد و اضطرابم نشست. به نظر من اگر در تمام عمرم همین یک نقش را بازی میکردم، زندگی هنریام بیهوده نبود. همان توفیقی که خداوند به من داد، توفیقی بود که بعد از اینکه من مقداری بضاعتهایم را در ناخدا خورشید، جستوجوگر و ... نشان دادم، به دل میرباقری افتاد که من را برای این نقش انتخاب کند. در حالی که مدعیان زیادی هم داشت که بهتر از من بودند. اما میرباقری به پای من ایستاد و خیلی هم ممنونش هستم. به هر حال سید داوود میرباقری باعث شد که من یک شرف آسمانی بیابم و امروز هرکس من را نگاه میکند یاد حضرت علی(ع) میافتد. این بار سنگینی است. در عین حال که سپاسگزار داوود میرباقری هستم اما نمیداند که چه باری بر دوش من گذاشت. باری که واقعا من را از بسیاری از اعمال و رفتار در اجتماع دور و منع کرد و من با طیب خاطر و شادمانی آن تمایلات را کشتم و کنار گذاشتم. برای اینکه مولای من و نوکرش در چشم مردم کوچک نیاید. نگویند این هم سردارش.
از شدت گرما دستمان به دسته شمشیر میچسبید
امام علی (ع) چنین وضعیتی داشت و از تمام لحظاتی که ما از صبح تا غروب آفتاب با آن لباسهای سنگین بازی میکردیم و عرق میریختیم، از شدت گرما دستمان به دسته شمشیر میچسبید و سیاهی لشکرهای نیزه به دست در زیر آفتاب گنو در بندعباس میافتادند و آمبولانس یکی یکی آنها را میبرد، مار نیششان میزد اما یک نیرویی آنجا ما را نگه داشته بود و ترانه آوای برگهای نخلهایی که باد میزد و به هم میخوردند، دائم تداعی نالههای حضرت علی(ع) بود، تداعی مدینه بود، تداعی رنج علی بود، تداعی نفاقی بود که به جان علی افتاد و ریایی که بر پوست دین خدا نشسته بود و ما داشتیم نوکری کسی را میکردیم که مظلوم اول همه تاریخ بود و نگاه همه ستمدیدگان به اوست تا وقتی که بشر زنده است. آرام میشدیم و سعی میکردیم عمق این مظلومیت را نشان بدهیم. اما یک روزی وقتی دور هم بودیم داوود میرباقری گفت این امام در سریال من هم مظلوم بود و نتوانستم آن طور که باید مظلومیتش را نشان بدهم.
سریال امام علی(ع)نشانه اقتدار فرهنگی جمهوری اسلامی است
من بعد از سریال امام علی(ع) گفتم که نشانه اقتدار فرهنگی نظام جمهوری اسلامی ایران سریال امام علی(ع) است. چون نظام جمهوری اسلامی یک نظام شیعه است و اقتدار این نظام متجلی در سریال امام علی(ع) بدون توهین به هیچکس است. آنها که این قدر به عمروعاص خود مینازند در تاریخ هست که چگونه لخت شد از ترس جان ناقابلش. خداوند رحمت کند مهدی فتحی را که این ماجرا را به این خوبی بازی کرد.
هر وقت صحبت از سریال امام علی(ع) میشود برای مهدی فتحی فاتحه میخوانم
من هر وقت صحبت از سریال امام علی(ع) میشود برای مهدی فتحی فاتحه میخوانم و جای خالیاش را بیشتر از هر زمان دیگری احساس میکنم و حقیقتا بغض گلویم را میگیرد. او هنرپیشه شش دنگ و باهوشی بود که البته مظلوم هم بود. بسیار زود و مظلوم رفت. حقش هم به طور کامل ادا نشد. من در کارهای بسیاری با او همکار بودم، آرزویش این بود که اتللو را روی صحنه ببرد و من نقش اتللو را برایش بازی کنم.