مصطفي ميرمحمدي نويسنده وبلاگ خاکريزيسم در جديدترين مطلب وبلاگ خود ضمن مروري بر مواضع رضايي و رفيق دوست درباره جنگ، مواضع اخير اين دو نفر را نقد کرده. ميرمحمدي در مطلب خود محسن رضايي و محسن رفيق دوست را "محسنين" ناميده است.
در مطلب وبلاگ خاکريزيسم آمده است: يکي از بزرگترين چالشهاي کشور در سال 1364 که تبعات آن به سال هاي بعد نيز کشيده شد، مسئله انتخاب نخست وزير بود. امام خامنه اي که آن روزها با اکثريت قاطع آراء مردم به رياست جمهوري رسيده بود به شدت مخالف ادامه کار با نخست وزير بود و اتفاقا با اين شرط دوباره پاي به عرصه انتخابات گذاشته بود که انتخاب نخست وزير برعهده وي باشد و مطابق با خاطرات هاشمي و ناطق نوري، امام خميني(ره) نيز اين شرط را پذيرفتند.
اما نقطه آغاز مناقشات از آن جا شروع مي شود که امام خميني(ره) ناگهان به تداوم کار ميرحسين موسوي پاي مي فشرد. وقتي اين مسئله را ريشه يابي مي کنيم سر از نقش آفريني فردي به نام "محسن رضايي" در مي آوريم. علي اکبر ناطق نوري در خاطرات خود مي نويسد: "چند روز که گذشت نظر امام عوض شد. علتش اين بود که گويا آقاي محسن رضايي به عنوان فرمانده سپاه، خدمت امام رسيده و گفته بود که موقعيت آقاي موسوي در جنگ و بين جوان ها به گونه اي است که اگر ايشان، نخست وزير نشوند، جنگ، لطمه مي خورد. طبيعي است که براي امام در آن روزها هيچ چيز حياتي تر از مسئله جنگ نبود، لذا بعد از گزارش محسن رضايي، لحن امام عوض شد..."
البته وقتي به منظور راستي آزمايي ادعاي آن زمان محسن رضايي به رزمندگان آن دوران، مراجعه مي کنيم مي بينيم که ادعاي ياس و نوميدي در رزمندگان در صورت عدم انتخاب مجدد موسوي، -در خوشبينانه ترين حالت- توهمي بيش نبوده است.
حال با گذشت 25سال از آن روزها و مشخص شدن توان و جربزه کم تعداد قابل توجهي از مسئولان سياسي و نظامي زمان جنگ، محسنين رضايي و رفيق دوست به تکاپو افتاده اند که خود را از جرگه ما نمي توانيمي هاي زمان جنگ بيرون بکشند و تقصير نوشاندن جام زهر به امام را به گردن ديگران بياندازند. رفيق دوست با ارائه تفسيري بسيار شگفت انگيز و بديع از نامه معروف محسن رضايي به امام خميني(ره) که امکانات بسيار وسيعي را از امام براي تداوم جنگ درخواست کرده بود، آن را به منظور فتح بغداد و نه پايان جنگ قلمداد کرده است!
اين يعني آن که محسن رضايي و رفيقدوست براي ادامه عادي جنگ که هيچ مشکلي نداشته اند و صرفا براي هدف ايده آل خود يعني فتح بغداد و تسخير عراق، امکانات ذکر شده را خواستار بودند. اين در حالي است که در آن مقطع به خاطر بي عرضه گي هاي موصوف، عراق، شکستهاي متعددي را بر ايران تحميل کرد و حتي مي رفت که مجددا خرمشهر به اشغال نيروهاي عراقي درآيد و ارائه چنين نامه اي در چنان وضعيتي، قدري تخيلي مي نماياند!
اما گذشته از اين ها نکته شگفت انگيزي که بايد به آن اشاره کنيم، سخنراني اخير محسن رضايي در جمع برخي از فرماندهان دفاع مقدس است که ادعا مي کند: "اگر دولت امکانات کشور را در اختيار رزمندگان قرار مي داد و همکاري هاي لازم با فرماندهان جنگ بعمل مي آمد، مي توانستيم در همان سال پنجم جنگ، بغداد را فتح کنيم."؛ سال پنجم جنگ، همان سال 1364 است و اگر دولت با نظاميان و رزمندگان همکاري نمي کرده سوالي که به ذهن متبادر مي شود اين است که چرا آقاي محسن رضايي با وجود آن که از اختلاف بسيار شديد رييس جمهور و نخست وزير وقت اطلاع کامل دارد، نزد امام مي رود و با توهم پراکني خود تقاضاي ادامه کار همان دولتي را مي دهد که همکاريهاي لازم را با مسئولين جنگ مبذول نمي دارد. تا آنجا که آنان را از غايت فوق تصوري مانند فتح بغداد باز مي دارد؟!
حدس مي زنيد که علت تغييرات محسنين چيست؟
کد خبر 1363
تاریخ انتشار: ۳ مرداد ۱۳۸۹ - ۱۰:۲۰
- ۰ نظر
- چاپ
با گذشت 25سال و مشخص شدن توان و جربزه کم تعداد قابل توجهي از مسئولان سياسي و نظامي زمان جنگ، محسنين رضايي و رفيق دوست به تکاپو افتاده اند که خود را از جرگه ما نمي توانيمي هاي زمان جنگ بيرون بکشند ...