پسرت در پی لالایی تو برگشته
عقده بُگشا که دل زار، خجالت بکشد
استخوانی و پلاکی به تو برگرداندند
مدعی زین همه ایثار، خجالت بکشد
گل پر پر شده،دامان تو را خوشبو کرد
در هوایت گل و گلزار خجالت بکشد
رگ غیرت قلم دست چروکیده ی توست
بنویس عشق، که انکار، خجالت بکشد