به گزارش مشرق به نقل از فارس، 18 تیر سومین سالگرد درگذشت مهدی آذریزدی، نویسنده کودک و نوجوان بود. آذریزدی که تنها تحصیلات مکتبخانهای داشت از همان دوران کودکی برای تامین معاش وارد محیط های کارگری شد. وی مدتی را هم به حروفچینی در چاپخانه مشغول شد. در ادامه بخشی از خاطرات او در انتشارات امیرکبیر و خاطرهاش از رویارویی و روش و سلوک جلال آلاحمد نقل میشود.
مهدی آذریزدی نیز خاطرهای از آن سالها را به یاد میآورد: اوایل کار موسسه انتشارات امیرکبیر بود در سال 1329- اولین کتابی که امیرکبیر زیر چاپ بُرد «تاریخ علوم پیر روسو» ترجمه حسن صفاری بود که کتاب آبرومندی بود. آشنایی صفاری با جعفری، مدیر انتشارات امیرکبیر، از کتاب فروشی و چاپخانه علمی شروع شده بود که کتابهای صفاری قربانی را منتشر میکرد. در این موقع من هم از علمی بریده بودم و چند ماهی از اوایل فعالیت امیرکبیر در آنجا کار میکردم(بیش از این نمیخواهم در اینباره حرفی بزنم).
جعفری که خود چندان کتابخوان نبود دلش میخواست کار انتشاراتش در میان کارهای کتابفروشان شاخص باشد که تا آخر هم این آرزو را داشت و به آن هم رسید. نمیدانم اعتقاد و اعتماد جعفری به آلاحمد از کجا آمده بود اما ایشان را دیده بود و به اصرار خواسته بود که مشاور موسسه باشد و به او گفته بود: همه ناشران یک مشت انتشارات بازاری و معمولی دارند و چند تا هم کتاب خوبتر که بر حسب تصادف به دستشان افتاده. من میخواهم اصلا کتاب بیارزش چاپ نکنم و همه کارهایم مورد توجه اهل فن باشد اما کتابهایی به ما عرضه میشود که نمیتوانیم ارزش آنها را بسنجیم. از شما میخواهم در انتشار کتاب ما را همراهی کنید که اشتباه نکنیم. هر شرطی را میپذیرم و هر حرفی را تعهد میکنم.
آل احمد گفت: اولین شرطش این است که من پیشنهاد نمیکنم. شما بپرسید، هر چه را قبلا چاپ نشده میبینم و در یک کلمه میگویم بله یا نه، وقت پرچانگی ندارم. ماهی هم ..... تومان میگیرم اعم از اینکه در آن ماه چیزی به من ارائه داده باشید یا نه.
جعفری گفت: این مبلغ که خیلی زیاد است و من خودم کمتر از این مزد میگیرم. جلال گفت: خودت باید ببینی برایت صرف میکند یا نه. برای من کمتر صرف نمیکند. جعفری گفت: در این صورت شما نظرتان را در باره هر کتاب بنویسید تا ما هم نقاط ضعف و قوت آن را بدرستی بفهمیم و باد بگیریم.
جلال گفت: همان که گفتم: بله یا نه. اگر بخواهی نظرم را مانند یک بحث انتقادی بنویسم آن وقت برای هر کتاب همان مبلغ را میگیرم چه رد کنم و چه قبول کنم چون که وقت ما هم برای خودمان مانند سرمایه شما برای خودتان ارزش دارد. اگر میبینی برایت صرف نمیکند باید با کس دیگری مشورت کنی.
جلال صریح و تند و قاطع حرف میزد. این برخورد طرفین را راضی نکرد و گفتگو رها شد و توافق سرنگرفت. موسسه کتابهای بازاری چرندی هم چاپ کرد که فروش نداشت و آبرومند نبود. تجربه موسسه کمکم زیاد شد و امیرکبیر، ناشر نامدار، چنان که میخواست شاخص هم شد، اما آلاحمد دیگر موسسه را ندیده گرفت و هیچ یگ از آثارش را به امیرکبیر ارئه نداد.
آل احمد گفت اولین شرطش این است که من پیشنهاد نمیکنم. شما بپرسید، هر چه را قبلا چاپ نشده میبینم و در یک کلمه میگویم بله یا نه، وقت پرچانگی ندارم.