مشرق-
انقلاب شكوهمند اسلامي ايران با نگاهي آرمان گرا در ذهن بسياري چشم اندازي زيبا از آينده بوجود آورد كه تجسم آن نيز موجب شعف و شادي بود! هر چند به دلايل عديده حركت در جهت نيل به آن مقاصد با اخلال مواجه شد كه مواردي نيز خارج از اراده ما بود ولي آنچه كه مايه تاسف و عبرت است استحاله فكري و عقيدتي مي باشد كه موجب شد در ابعاد گوناگون شاهد سياست هاي متناقص و گاهاً متضاد با آنچه كه قرارمان بود، باشيم.
به نظر مي رسد تغيير ارزش ها مهم ترين دگرگوني است كه به مرور موجب شده است در اين ايام شاهد ناهنجاري هايي باشيم كه دل هر دوستدار انقلاب را به درد آورده و مع الاسف ادامه اين روند بي شك روز به روز ما را از چشم اندازي كه مقصدمان بود دورتر خواهد كرد.
افراط و تفريط در سه دهه گذشته نشان از بي برنامگي و يا عدم تقيد به برنامه هاست.
هر دولتي كه بر سركار آمد، براي خود اولويت هايي قرار داد كه در دولت بعدي التزامي به آن وجود نداشت و اهداف ديگري را دنبال نمود و تعارض بين خواسته ها و سياست هاي انبساطي و انقباضي در مسائل فرهنگي و اجتمايي واقتصادي و سياسي و ... با اغراض مختلف هزينه هاي زيادي براي انقلاب دربرداشته است كه شايد عمده ترين آن يأس و نااميدي به عنوان يك تهديد بالقوه مي تواند بروز نمايد.
روزگاري نه چندان دور ثروت اندوزي مزموم بود و ساده زيستي يك ارزش تا جايي كه حتي متمكنيني كه از راه مشروع پولدارشده بودند، از نمايش مظاهر ثروت خويش خجالت مي كشيدند ... بديهي است، اسلام برای ثروت، اهمیت قائل است و تولید ثروت را مطلوب می داند به شرط اینکه از آن، برای ایجاد فساد و سلطه و اسراف استفاده نشود ...
اما امروز مسابقه اي بي پايان براي پولدار شدن به هر طريقي به راه افتاده كه بعضي ها را درگيرخود نموده است. نشان دادن ثروت و دارايي و تفاخر به آن عادي شده و دست اندازي به بيت المال و حيف و ميل ثروت هاي عمومي و اعطاي رانت به اشخاص خاص و بذل و بخشش از جيب مردم براي محبوبيت و نيل به اهداف فردي يا گروهي نتيجه نگرش تازه به اين مقوله مي باشد.
چند صد ميليون رشوه مي گيرند و در دادگاه مدعي مي شوند براي كار خير پول را گرفته ايم!
منطقی شدن تحمل دشواری ها و ترویج ایثار و از خودگذشتگی با اين عملكرد سنخيتي ندارد.
در روزگاري نه چندان دور، بعد از تهاجم نظام سلطه به كيان اسلامي مان بهترين جوانان اين مرز و بوم بدون چشمداشتي به دفاع پرداختند. با يك محاسبه ساده و در نظر گرفتن شرائط ايام دفاع مقدس با قاطعيت مي توان گفت؛ احدي را نمي توانيد بيابيد كه براي بهره مندي از ماديات به جبهه ها رفته باشد چون در آن روزها امتيازي پيش بيني نشده بود و آنچه آنجا تقسيم مي كردند تير بود و تركش! با يك تفحص مي توان دريافت امتيازات و قوانين حمايتي عمدتاً پس از جنگ به تصويب رسيده كه عملاً هم در حد شعار باقي مانده است و هيچ ضمانت اجرايي هم ندارند. شاهد مدعا وضعيت موجود است و اينكه عليرغم گذشت سال ها از دفاع مقدس هنوز جامعه ايثارگري ما با مشكلات عديده و لاينحلي روبرو مي باشد. متولي امور اين عزيزان با وجود ارائه بيلان هاي طويل و شعارهاي تو خالي و هزينه هاي بي برنامه و بي هدف به روزمرگي افتاده است و روز به روز هم اوضاع بدتر مي شود و بايد بگوييم هر سال دريغ از پارسال!
بدتر و غم انگيز تر، بي رونق شدن ارزش معنوي ايثارگران و بي توجهي به پاسداشت فرهنگ ايثار هست كه مي تواند در دراز مدت تهديدي براي بقاي يك كشور بشمار آيد.
واقعاً كسي هست كه از خود بپرسد آيا شايسته است كسي كه براي بقاي اين نظام مقدس جانش را بر كف نهاده و بي ادعاجانفشاني كرده و با نثارسلامتي اش هنوز هم درد مي كشد، بايد در پيچ و خم زندگي روزمره تقلا كند و گاهاً با بي حرمتي هم مواجه گردد و هيچ كس هم جوابگو نباشد و درد دلش را هم براي اينكه دشمن شاد نشود در دل نهان كند، ولي فلان فوتباليست مشهور اگر چند روزاز پرداخت قرارداد چند صد ميليوني اش (براي نه ماه) گذشت با وقاحت در رسانه ملي زمين و زمان را به باد انتقاد بگيرد و ده ها ساعت تحليل و مصاحبه براي اين موضوع مهم! برگزار شود.
آيا اينگونه نيست كه با بي مهري و كم توجهي و خانه نشين كردن اين اشخاص تنها، فرصت عرض اندام به افراد چاپلوس و متظاهر و رياكار را فراهم مي كنيم؟ چرا در نزد عده اي عكس گرفتن با فلان فوتباليست يا هنرپيشه افتخار مي باشد؟ چرا نتوانستيم شهداي بزرگوارمان را به عنوان الگوي مناسب جوانان به آنها معرفي كنيم؟
شاهديم كه در ورزش حرفه اي و علي الخصوص فوتبال ميلياردها تومان از دسترنج كارگران زحمت كش را با افتخار به عده قليلي مي پردازند. در اين شرائط سخت اقتصادي كه عامه مردم با آن دست و پنجه نرم مي كنند و بدون توقع كماكان بر اصول انقلابشان ايستادگي مي كنند، مديري در اعتراض به واگذاري اتومبيل چندصد ميليوني به بازيكنان به صراحت مي فرمايد: "داشتم، هواپيما مي دادم!" آيا اگر قرار بود مديران ما از جيب خودشان چنين هزينه هايي بكنند به راستي شاهد چنين ارقامي و چنين صحبت هايي بوديم؟
در توجيه اين هزينه ها استدلال مي كنند كه "عمر حرفه اي يك فوتباليست محدود است و بايد براي آينده شان چاره انديشي كنند". در پاسخ بايد گفت مگر يك كارمند يا شخص عادي در طول عمرش چقدر عايدي دارد كه فوتباليست ها بايد در سنواتي كه به ورزش حرفه اي مي پردازند به آن مقدار دست پيدا كنند؟
چطور در مورد يك جانباز از كار افتاده نمي گوييم: تحمل شبانه روزي مرارت هاي مجروحيت براي خود و خانواده اش به كنار، او ديگر توان كار ندارد پس لا اقل زندگي مادي اش را تامين كنيم؟ يا اينكه او كه براي خودش كاري نكرد، حداقل خاطرش را از آينده فرزندانش بعد از مرگ مطمئن كنيم ... اين حق اوست نبايد منتي بر او گذاشت.
حقيقتاً كار يك فوتباليست حتي ملي را مي توان با جوان رعنايي كه با قامتي برومند و رشيد به جبهه رفته و بيست و چند سال پيش جانباز قطع نخاع گردني شده و روي يك تخت تنها منظره ديدني اش در اين مدت خطوط سقف بوده است و خانواده اش از او پرستاري كرده اند قياس نمود و ارزش گذاري يكسان نمود؟
مديران ما بدانند اگر جنگ براي خيلي ها تمام شده است، اين جانباز و خانواده اش همچنان در ميدان پيكار با جنگي سخت تر و رنج آور دست و پنجه نرم مي كنند ...
عدالت معيار حق و باطل و ملاك مشروعيت يا عدم مشروعيت عملكرد ماست ...
× جانباز دفاع مقدس
علیرضا برهانی نژاد ×