«راه طولانی»
داستان زندگی یک خانواده را روایت میکند که پدر این خانواده میکوشد،
خواستههای فرزندانش را برآورده کند. رضا کریمی کارگردان این مجموعه
تلویزیونی که تا پیش ازاین تجربه ساخت آثار سینمایی چون «عشق +2»،
«انعکاس»، «آدمکش» و... را در کارنامه هنری خود دارد و البته در مدیوم
تلویزیون نیز آثاری چون «فاکتور 8» را ساخته است، این بارمضمونی اجتماعی را
برای بیان دغدغههایش انتخاب کرده است.
یکی از نکات قابل تامل این
مجموعه، حضور طیفهای گستردهای از بازیگران است و در راس این بازیگران
حضور رضا کیانیان و افسانه بایگان خودنمایی میکند.
در یکی از
روزهای تیرماه میزبان رضا کیانیان (بازیگر)، رضا کریمی (کارگردان) و امید
روحانی (منتقد و بازیگر) بودیم. در این نشست که کیوان کثیریان (منتقد) نیز
ما را همراهی کرد علاوه بر واکاوی وجوه مختلف ساخت این مجموعه مروری بر
چگونگی ساخت مجموعههای تلویزیونی و البته نگاهی دیگر به معقوله بازیگری در
سینما و تلویزیون داشتیم که در ادامه میخوانید:
آقای
کریمی درسالهای اخیرمردم به دیدن مجموعههای تلویزیونی که بسیاری ازآنها
درشیوه روایت و داستانپردازی شبیه یکدیگرهستند، عادت کردهاند. برخی با دیدن قسمتهایی ازمجموعه «راه طولانی» این نکته را
متذکرشدند که شاید پایان این سریال هم دچارسرنوشتی مشابه سایرمجموعههایی
که دارای مضامین اجتماعی هستند شود. شما به عنوان کارگردان این مجموعه تا
چه حد به شیوه روایت یک داستان اجتماعی ومتمایل نشدن این مجموعه به
کلیشههای رایج تلویزیون واقف بودید؟
کریمی: وقتی
این قصه به من پیشنهاد شد وآن را خواندم فکر قصه را پسندیدم و معتقد بودم
با کار روی جرئیات آن میتوان به روایت تازه و با طراوتی رسید و این نگرانی
که به ان اشاره میکنید که برخی در ارتباط با پایان سریال دارند طبیعتا ما
هم از ابتدا داشتیم اساسا در نگارش فیلمنامه و ساخت مجموعه تمهیداتی به
کار بردیم که دچار تکرار و اسیر کلیشههای رایج در تلویزیون نشویم.
دراین
سریال درکنار رضا کیانیان، افسانه بایگان و پرویز پورحسینی از بازیگرانی
هم استفاده کردید که چهره چندان شناخته شدهای برای مخاطبان تلویزیون
نیستند. دلیل این انتخابها چه بود؟
کریمی: انتخاب
بازیگر در هر کاری به سلیقه و نگاه کارگردان بر میگردد. من مطابق کارهایی
که پیش از این انجام داده بودم، عمل کردم. وقتی کار را بطور جدی شروع
کردیم در مرحله انتخاب بازیگران، به دلیل جنس کار ترجیح دادم که ابتدا
تکلیف نقش مرتضی امیری را مشخص کنم؛ چرا که بار قصه به دوش این شخصیت بود و
بسیار نقش حساس و مهمی را ایفا میکرد. برحسب نگاه و سلیقهای که معمولا
در کارهایم اعمال میکنم، دوست داشتم شخصی این نقش را بازی کند که چهره
تکراری در تلویزون نباشد و توان بازیگری بالایی هم داشته باشد. درواقع برای
ایفای این نقش با گزینههای زیادی هم روبرو نبودم و نخستین گزینه من آقای
کیانیان بود که خوشبختانه به نتیجه رسیدیم.
در
ارتباط با نقشهای دیگرهم بر حسب نوع نقش بازیگر متناسب با آن را انتخاب
کردم و خیلی خودم را محدود نمیکردم که نقش را کلیشهای کنم. دوست داشتم
ترکیب بازیگران ما برای مخاطبان تلویزیون یک طراوت و تازگی داشته باشد مثلا
در مورد نقش امید روحانی به دنبال چهرهای بودم که خیلی مخاطب از او ذهنیت
نداشته باشد، چون نقش بسیار خاصی بود و از میان گزینهها تنها اصرار داشتم
آقای روحانی این نقش را بازی کند و خوشبختانه احساس میکنم انتخابها درست
انجام شده و هر کس دقیقا در نقش درست خود قرار گرفتهاست.
آقای
کیانیان با نگاهی به کارنامه کاری شما و همچنین آثاری که نوشتهاید، متوجه
میشویم که شما هنرمند سختگیر و بیسار جزئی نگری هستید. همیشه هم وسواس و
سخت گیری خاصی را در انتخاب نقشهایتان لحاظ میکنید این سخت گیری در مورد
حضوردراین مجموعه هم وجود داشت؟
رضا کیانیان: من فکر میکنم هر کسی درهر کاری اگر بخواهد کارش را خوب و شرافتمندانه انجام دهد باید سخت گیری داشته باشد. کسانی که کارشان را معمولی و آسان میگیرند به نظر من کارشان را شرافتمندانه انجام نمیدهند. هرکاری احتیاج به فراگیری دارد. بنابراین اگر من در مورد کارم سخت میگیرم به این دلیل است که به کارم اهمیت میدهم. دیگر اینکه فکر میکنم یک ته شرافتی هم دارم که در مورد کارم کم فروشی نکنم. در مورد توجه من به جزئیات هم باید بگویم که من در زندگی همیشه به جزئیات دقت کردهام و کلیات برای من اهمیت چندانی نداشته و ندارند. حرف کلی مثل این است که مدام به ما گفته شده خوبی خوب است، بدی بد است که معنی خاصی ندارند؟ در ایران بیش ازهرکشور دیگری درباره آزادی حرف زده میشود. ولی کسی نمیداند معنی آزادی یعنی چه؟ همیشه از بزرگان دین و فلسفه مثال میآوریم، اما خودمان در زندگی روزمرهٔ خودمان از تجربهٔ آن بیبهرهایم! آزادی یعنی اینکه به حقوق اولیه من (فرد) احترام گذاشته شود. آزادی یعنی اینکه در پیاده رو موتور سوار دیده نشود. ما مدام درروزنامه، کتاب و مجله راجع به آزادی حرف میزنیم اما هیچ وقت این واژه را به زندگی روزمره ترجمه نمیکنیم.
در
حوزه بازیگری و کارگردانی و فیلمنامه نویسی هم همینطوراست. اگر دقت کنید
فیلمنامههایی که در ایران نوشته میشود، در آن یکسری اطلاعات کلی برای
یکسری از آدمها وجود دارد. مثلا تقریبا در هیچ فیلمنامهای وقتی دو نفر با
هم بحث میکنند، در پشت سر آنها هیچ اتفاقی نمیافتد. اگرهمین جلسه را
بخواهند در فیلمنامهای بنویسند، فقط دو نفری که با هم صحبت میکنند، در
صحنه هستند. گاهی روی میز هیچ وسیلهای نیست در نتیجه زندگی نیست و به
عنوان زندگی اتفاقی نمیافتد. مثلا در فیلم «یک بوس کوچولو» من میروم پیش
دخترم که نقش آن را فاطمه معتمد آریا بازی کرد و او در خانه روسری پوشیده
است و من به او میگویم: «چرا تو خونه روسری پوشیدی؟» و بعد معلوم میشود
که از زمانی که برادرش فوت کرده، او پیش همه روسری میپوشد و من چون با
دوستم آنجا هستم روسری پوشیده. یعنی یک توجیه منطقی پشت یک اتفاق نهفته
است. این توجه به جزئیات است که قصه را قابل باور میکند.
خیلی
وقتها به من گفته میشود «تو بازیگری هستی که به وسائل صحنه زیاد کار
داری» و من حقیقتا بازیگری نیستم که خیلی علاقه زیادی به جابجا کردن وسائل
صحنه داشته باشم. من همینطور که اینجا نشستهام با موبایلام بازی میکنم.
چای مینوشم و هزارتا خورده کاری دیگر میکنم. مثل زندگی معمولی و اگر
غیراز این باشد از زندگی عادی دور میشوم. وقتی من بازی میکنم، نقشم را
زندگی میکنم و برای این کار باید جزئیات زندگی را در کارم، لحاظ کنم. هم
جزئیات در لباس پوشیدن، هم حرف زدن، حرکت کردن و... مثلا در همین سریال
«راه طولانی» با آقای کریمی زیاد صحبت میکردم. که باید نشان دهیم قصهٔ
سریال در سال 1390 اتفاق میافتد، این تاریخ چطور در این سریال مشخص
میشود؟ باید ریزه کاری و جزییات این سال 90در کار وجود داشته باشد. پس سخت
گیری من به این دلیل است که من کارم را جدی میگیرم و به جزئیات دقت
میکنم.
اما بخش آخر سوال شما، اینکه
چرا من بازی در این مجموعه را پذیرفتم. خیلی ساده یک روز محمد تختکشیان
(تهیهکننده) به من گفت که میخواهد سریالی بسازد و از من خواست نقش آدمی
را بازی کنم که بچههایش از او توقع زیادی دارند. بعد متوجه شدم رضا کریمی
قرار است این مجموعه را کارگردانی کند. من سالها است با کریمی دوست هستم.
از اولین فیلمی که کارگردانی کرد قرار بود با هم کار کنیم که به دلایلی این
اتفاق نیفتاد تا رسید به این مجموعه و ایشان سناریو را برای من تعریف کرد.
بعد هم متن 5 قسمتی را که آماده بود به من داد که بخوانم. متن را که
خواندم، متوجه یک نکته بسیار مهم در آن شدم؛ اینکه هیچ اتفاق عجیبی در این
سریال نمیافتد، اما دوست داری آن را دنبال کنی. در این فیلمنامه تم
اجتماعی خوبی وجود داشت و سعی نکرده بود از طریق یک ساختار نمایشی غلوآمیز
کارش را پیش ببرد. این یعنی مجموعه خوب و من را ترغیب کرد در این سریال
بازی کنم.
آقای
کیانیان شخصیت مرتضی امیری در این سریال دارای ویژگیهایی است که قطعا
برگرفته از ریزبینی و نگاه جزئی نگر شما به نقش است. مثل لکنتی که شخصیت
مرتضی امیری دارد یا بازی با کیف که این شی را به یک شخصیت تبدیل کرده است و
تک تک مسائل جزئی که کلیت این شخصیت را قابل باور کرده است.
کیانیان:
روز اولی که درباره نقش با دوستان صحبت کردم، اجازه خواستم که ابتدا وارد
بازی بشوم و بعد در مورد شخصیت نکتههایی را به بازیام اضافه کنم. همیشه
یک نکته را در بازیگری رعایت میکنم و آن این است که در ابتدا به هیچ وجه
طراحی حرکت و یا طراحی مسائل بیرونی شخصیت را انجام نمیدهم. سعی میکنم
نقش را بشناسم. در مورد شخصیت مرتضی امیری در ابتدا متوجه شدم که آدم
محافظه کاری است.
چرا؟ چون یک عمر کارمند سادهٔ بانک بوده. پس تا جایی
محدود، حق دارد که از بالا دستش سوال بپرسد و در برخی از کارها دخالت کند.
او در واقع در تشکیلاتی که در آن کار میکند عضو کوچکی است. برای اینکه در
آن سیستم ماندگار شود، باید بسیاری ازچیزهایی را که به او امر میشود،
بپذیرد. او بعد از 30 سال کارکردن در بانک، توانسته چنین زندگی جمع و جوری
را برای خانوادهاش درست کند و حالا تحصیلدار یک شرکت شده است. شواهد هم
نشان میدهد به سختی این شغل را پیدا کرده است.
باید مراقب باشد شغلاش را از دست ندهد. بنابراین باید مراقب رفتارش باشد. عصرها هم در نجاری کار میکند. حالا این آدم با همسراش چطوررفتار میکند؟ با فرزنداناش چه رابطهای دارد؟ وقتی تمام اینها برای من مشخص شد، کم کم این اطلاعات را به ناخود آگاهم میسپارم و ناخود آگاه خود به خود این اطلاعات را جستجو میکند که چنین شخصی با چنین ویژگیهایی چطور راه میرود؟ چطور حرف میزند و... مثل لکنتی که به آن اشاره کردید. ناخودآگاه من جستجو کرد که شیوه حرف زدن او باید اینطور باشد حتی گاهی زیر لب چیزی زمزمه کند. خوشبختانه رضا کریمی این ریزه کاریها را میدید و نظر ش را میگفت.
درمورد طرزویژگیهای ظاهری این شخصیت هم این وسواسها و جزئی نگریها را لحاظ کردید؟
کیانیان:
در مورد طرز لباس پوشیدن این شخصیت در ابتدا طراح صحنه چند دست کت و شلوار
برای آن آماده کرده بود و من با توجه بهشناختی که از این شخصیت داشتم،
پیشنهاد دادم نهایتا 2 دست کت و شلوار داشته باشد. یک دست برای کار و یک
دست برای مهمانی چون آدمی با این مشخصات که کت و شلوارهای متفاوت نمیپوشد.
روز تست گریم آقای مجید اسکندری یک ایدههایی برای گریم این شخصیت داشتکه
نهایتا ساده ترینشان اتفاق افتادبعد که لباس را پوشیدیم چند تا پیراهن وجود
داشت که یکی از پیراهنها پایه یقهاش بلند تراز حد معمول بود. وقتی
پیراهن را پوشیدم دیدم شبیه آدمهایی شدم که تو سری خور هستند. پس این
پیراهن را انتخاب کردم و کل پیراهنهای این شخصیت پایه یقهاش بلندتر شد.
این ریزه کاریها راهیچ کس به عنوان مخاطب نمیبیند اما در کلیت کار تاثیر
دارد. بعد عینکی هم امتحان کردم که به ویژگیهای ظاهری شخصیت کمک میکرد.
کل این جزئیات یک شخصیت را تشکیل میدهد.
آقای
روحانی تا قبل از اینکه به بازی شما در این مجموعه بپردازیم از اینجا شروع
کنیم که پس از سالها قلم زدن در حوزه روزنامه نگاری و نقد نویسی چه شد که
به سمت بازیگری رفتید؟
کیانیان: قبل از
اینکه آقای روحانی صحبتشان را آغاز کنند نکتهای را درباره بازیگری او
بگویم و آن این است که من سالها است که امید روحانی را میشناسم. اولین
حضوراش در عرصه بازیگری در فیلم «کارگردان مشغول کارند» بود. وقتی فیلم را
دیدم گفتم: «خیلی خوب بودی» چرا که یکی از سختترین کارهایی انجام دادی که
معمولا بازیگران خودشان را برای اجرای آن زود لو میدهند. تو خیلی خوب از
خواب بیدارشدی و این یکی از سختترین کارها برای بازیگر است. در فیلمهای
بزرگ جهان هم اگر دقت کنید بازیگرانی که از خواب بیدار میشوند زود لو
میروند که خواب نیستند. چون در زمان خواب تنها زمانی است که تمام عظلات
بدن آدم شل میشود و کسی که بر خلاف آن میخوابد معلوم است که خواب نبوده
اما امید روحانی توانست این نقش را بسیار خوب ایفا کند.
امید روحانی،:
واقعیت این است که به رغم همهٔ این سالهایی که در فیلمها و مجموعههای
تلویزیونی بازی کردهام، هنوز خودم را بازیگر نمیدانم. بعد از سالها بازی
در تلویزیون و سینما به نظرم رسید که بجای این که بفهمم که اصلا بویی از
هنر بازیگری بردهام یا نه باید یک تجربهٔ تئاتری داشته باشم. در یک تجربه
تئاتری با آقای مسعود رایگان به عنوان کارگردان حضور داشتم. تجربه ارزشمندی
بود ولی مرا به همین نتیجه رساند که بازیگر موفق و مهمی نیستم. هر کس از
سر لطف به من پیشنهاد بازی در کاری را میدهد، اولین پرسشم به شوخی این است
که لابد آقای همایون ارشادی در خارج از کشور است و آقای پرویز پورحسینی
سر کار دیگری است که سراغ من آمدهاید؟ برای این مجموعه تلویزیونی هم همین
را از آقای کریمی پرسیدم. گفتند اتفاقا آقای پورحسینی هم در مجموعه حضور
دارند. حضورم فقط مقایسه سنی است و گرنه این بزرگان بازیگری کجا و من کجا؟
واقیعتش این است که من با حضورهای گاه و بیگاه در سینما و تلویزیون زندگیام را رنگ میزنم. در عین حال سالها است که توصیهام به دوستان منتقد هم نسل خودم و نسلهای بعد همیشه این بوده که درباره مسائل فنی سینما که به آن احاطه کامل ندارید ننویسید. مقصودم فقط تدوین و فیلمبرداری نبود که بازیگری هم بود. برای فهم و درک درست فرآیند تدوین و صداگذاری سالهای بسیاری در زمان نزدیک به جشنوارهٔ فجر در استودیوهای تدوین و صدا گذاری زمان گذاشتم که این فرآیندها را از نزدیک بفهمم و با فهم جهان بازیگری فکر کردم که تجربه بازیگری داشته باشم.
من جز
اولین منتقدانی هستم که درباره بازیگری با اساتید این حرفه گفتگو میکردم.
در گذشته فکر میکردم بازیگری ترکیبی است از تکنیک و حس، و اینها قابل خط
کشی است. در حال حاضر میفهمم دوستانی که آن موقع با سوال من روبرو میشدند
در پاسخ با چه مشکلی روبرو بودند. وقتی بازیگری را جدی شروع کردم به معنی
واقعی با مفهوم بازیگری آشنا شدم.
امید روحانی منتقد و بازیگر
و چه شد که دراین مجموعه حاضر شدید؟
روحانی: تا حدی میدانم دلیل انتخاب آقای کریمی برای حضور من در این مجموعه چه بود. شاید بیشتر به این خاطر بود که جنس بازی من به گونهای است که از ابتدا به مخاطب، این ذهنیت را نمیدهد که من نقش منفی مجموعه هستم یا مثبت.
اما
در مورد خود مجموعه، اول این را بگویم که من تلویزیون زیاد تماشا میکنم و
معمولا همه سریالها را هم میبینم. در ایران مخاطبان مجموعههای
تلویزیونی که اکثرا خانمهای خانه دار و افراد مسن خانواده هستند، عادت
کردهاند همراه با انجام دادن کارهای رومزمرهشان مثل تلفن کردن و سر زدن
به غذای شب و دهها کار دیگر تلویزیون هم تماشا کنند و همین باعث شده که
مجموعههای تلویزیونی دچار تکرار اطلاعات و نوعی ساختار ساده و در واقع حذف
جزیی نگری، صحنه آرایی و دقت به جزییات شوند. آقای کریمی در مجموعه «راه
طولانی» خلاف این قاعده رفتار کرد. روی تمام جزئیات کار دقت کرد و در
نهایت نتیجه این کار هم چیز معقولی شد که کلیت آن را قابل دیدن میکند.
کریمی:
من تا امروز 5 اثر سینمایی و چند کار تلویزیونی انجام دادهام و اکثرا با
بازیگران حرفهای کار کردم. نکتهای را باید در مورد بازی اقای روحانی
متذکر شوم که معمولا در بازیگران بزرگ و حرفهای وجود دارد و آن این است که
امید روحانی اعتماد به نفس خوبی دارد و دیالوگهایش را به خوبی حفظ میکند
و در ادای درست دیالوگها بسیار مهارت دارد. البته بسیار آدم منضبط و
وظیفهشناسی است که متاسفانه بسیاری از بازیگران چنین خصوصیتی ندارند و به
راحتی نمیتوان با آنها کار کرد.
روحانی: خوشبختانه
در این مجموعه شاهد بازیهای بسیار درخشانی هستیم، به عنوان مثال فرم بازی
شهرزاد کمالزاده، افسانه بایگان و خاطره حاتمی بسیار خوب است و در کنار
آنها بازی رضا کیانیان قرار دارد که خودش مجموعهای است از 30 سال
بازیگری. شکل بازی او در این مجموعه قابل تحسین است. نوع تحلیل شخصیت توسط
رضا کیانیان و ویژگیهای ظاهری که در نقش اعمال کرده است تمرین بازیگری
است. اگر دقت کنید او در این مجموعه تا حدی شبیه شخصیتی راه میرود که در
فیلم «خانهای روی آب» نقشش را بازی کرد. اما در آنجا با وقارتر راه
میرفت، اینجا خمیدهتر. اضافه کردن نوع بازی با کیف هم که بسیار قابل
تحسین است، او در این کارکیف که به ظاهر یک شی است را به یک شخصیت تبدیل
کرده است وجز معدود دفعاتی است که من دیدم یک بازیگر با نوع ادای
دیالوگهایش شخصیت میسازد.
مقایسه
کنید شخصیت این مجموعه را با شخصیتی که رضا کیانیان در سریال «مختار نامه»
بازی کرد. این دو دقیقا متضاد همدیگر هستند و این نشان دهنده تسلط
رضاکیانیان و درکش از جزئیات نقش است. رضا کیانیان در این مجموعه توانست از
یک پرسوناژی که تمایل به تیپ دارد یک شخصیت بسازد. آدم معمولی مثل مرتضی
امیری را چنین پرداخت کردن بسیار سخت است. آقای کریمی یک قصه را طوری پیش
برده که انگار در آن هیچ اتفاقی نمیافتد، اما در حقیقت پر از حادثه است.
وقتی شتاب درونی حوادث دراماتیک کند میشود، منطق حکم میکند که ضرباهنگ
کار را کند کنید و نتیجه کار معمولا گیرا و جذاب میشود که رضا کریمی این
کار را انجام داد.
رضا کریمی کارگردان
آقای
کیانیان شما درصحبتهایتان به این موضوع اشاره کردید که پروسهای را برای
تحلیل یک شخصیت درنظر میگیرید. آیا در ابتدا ذهنیتی درباره خصوصیات رفتاری
این شخصیت داشتید؟
کیانیان: من همیشه فکر
میکنم هیچ آدم خوب مطلق وجود ندارد، و در مقابل آدم بد مطلق هم وجود
ندارد. همیشه ترکیب این دو را داریم، اما تقریبا هیچکس به این موضوع اعتقاد
ندارد. چون خودمان را خوب میدانیم، فکر میکنیم، بدی در بقیه است. برای
همین غیبت میکنیم. و بد همه را به راحتی میگوییم من تا حدی به خوبیها و
بدیهای خودم واقف هستم، بنابراین برای شخصیتی که بازی میکنم هم همین
خصوصیات را در نظر میگیرم. شاید برگ برنده من در بازیگری همین است.
در
نقشهایم غالبا اگر یک شخصیت بدیهایی دارد، خوبیهایی را هم به آن اضافه
میکنم. شاید در حدود 90 درصد نقشهایی که بازی کردهام، آدم منفی قصه
بودم، اما هیچکس من را به عنوان بازیگری نمیشناسد که همیشه نقش منفی بازی
میکند. چون هیچکدام از این نقشها منفی یا مثبت خالص نیست. مثلا از شخصیت
دکتر سپید بخت در «خانهای روی آب» شخصیت بدتری که سراغ ندارید، اما در نقش
روی چیزهایی دست میگذارم و خصوصیاتی را به نقش اضافه میکنم که در هر
آدمی وجود دارد، مخاطب هم مجموعهای از خصوصیات آدمها و حتی خصوصیات فردی
خودش را در نقش میبیند و از این شخصیت بدش نمیآید.
در
مجموعه «راه طولانی» هم همین طور است، نه میشود از شخصیت مرتضی امیری
متنفر بود و نه اینکه او را کاملا دوست داشت. مخاطب پیش خودش فکر میکند خب
مرتضی امیری آدم بدی نیست چرا؟ چون خودت آدم بدی نیستی. البته آدم خوبی هم
نیست، باز چرا چون خودت هم آدم کاملا خوبی نیستی. حالا چرا اعصاب مخاطب از
دیدن مرتضی امیری به هم میریزد؟ چون این آدم نه خوب است و نه بد. چون به
رفتار فردی تک تک آدمها نزدیک است و ببینده مجموعه رفتارهای خودش را در
این فرد میبیند، بنابر این از دیدن رفتارهای خودش عصبی میشود. این
پیچیدگی ظریفی است که در مورد بازیگری تا به حال توضیح داده نشده بود.
روحانی: یک جور غیر متعارف کار کردن است. تلویزیون ایران مخاطبانش را عادت داده که تکلیف آدمها و شخصیتها در یک مجموعه روشن باشد.
رضا کیانیان،افسانه بایگان و شهرزاد کمال زاده در نمایی از مجموعه «راه طولانی»
کیوان کثیریان: همیشه
حد و مرزرابطه کارگردان و بازیگر در به سرانجام رسیدن یک نقش برای من سوال
بوده است. شما به عنوان یک بازیگرجزئی نگرسعی میکنید مشاهداتتان را در
ناخودآگاه ذخیره کنید و در یک نقش از این مشاهدات استفاده میکنید و نتیجه
آن نقشهای رنگارنگی است که از شما دیدهایم. توقع شما از یک کارگردان
چیست؟ اینکه تا کجا با شما همراه باشد؟ که هم استقلال شما حفظ شود وهم
اینکه نظر کارگردان تامین شود.
کیانیان: در این سریال
نقشهای متفاوتی وجود دارد. فکر میکنم من بیشتر از هر بازیگر دیگری در
این مجموعه از کارگردان سوال میکردم. معمولا من با کارگردانی کنار میآیم
که بتوانم با او گفت و گو کنم و تعامل داشته باشم. من به عنوان بازیگربه
دکوپاژ کار ندارم، اما باید بدانم در این نورپردازی که صورت گرفته من کجای
کار هستم و در چه لحظهای قرار دارم.
هر وقت فیلمنامهای را میخوانم قبل از اینکه با کارگردان حرف بزنم، هیچ تصمیمی در مورد نقش نمیگیرم. چون فکر میکنم کارگردان قرار است این دنیا را بسازد. هر دنیایی هم قواعد خاص خودش را دارد و من قرار است درآن دنیا زندگی کنم. دنیای کارگردان باید با زندگی من همخوانی داشته باشد. مثلا در فیلمهای چارلی چاپلین یا کمدیها کلاسیک دنیایی که شکل میگیرد و نشان داده میشود، وجود خارجی ندارد، یعنی شبیه دنیای ما نیست، اما 3 دقیقه که از فیلم چارلی چاپلین میگذرد، ما هم آن قواعد را رعایت میکنیم و آن دنیا را میپذیریم. من به عنوان بازیگر سعی میکنم اول دنیای کارگردانم را بشناسم، وقتی شناختم باید برای خودم تعیین کنم در این دنیا قرار است چطور زندگی کنم؟ و از این به بعد مواظب باشم قواعد کارگردان را به هم نزنم. تماشاچی هم از این تعامل لذت میبرد.
کثیریان: یک
تلقی در برخی بازیگران وجود دارد که قبل از رفتن مقابل دوربین تمرین
نمیکنند و به نوعی از تمرین فرار میکنند و اینطور استدلال میکنند که
بازیشان مقابل دوربین تازگی و طراوتاش را حفظ کند. این بخشی که برخیها با
آن مخالف هستند و برخی دیگر موافق والبته برخی از بازیگران هم احساس
میکنند در این تمرینها است که حس درست و فهم درست اتفاق میافتد. شما در
این مورد چه نظری دارید؟
کیانیان: من
فکر میکنم یکی از درخشانترین نمونههای تمرین بازیگری فیلم «آژانس
شیشهای» بود. چون شما به عنوان بیننده در این فیلم بازی بد نمیبینی. از
پرویز پرستویی که نقش یک فیلم را بازی میکرد تا کسی که در این فیلم یک
پلان بازی داشت، بارها نقششان راتمرین کردند. به نظر شما چرا بعد ازحدود
35 جلسه که تمرین کردیم همه چیز تازه است؟ و دوست دارید بارها این فیلم را
ببینید؟ چون همه چیز در لحظه اتفاق میافتاد. ما در فیلم «آژانس شیشهای»
صحنه نوشته شده را تمرین نمیکردیم. تمرینهای ما اینطور بود که مثلا
میگفتیم حاج کاظم(شخصیت اصلی فیلم آانس شیشهای) شما قرار است تاکسی
داشته باشی و با تاکسی درشهر میچرخی. ما اینها را در فیلم نمیبینیم، اما
این شخصیتشناسی نقش را کامل میکند. یعنی یک وجه دیگر از نقش که ما
هیچوقت آن را نمیبینیم، تمرین میشود. در این فیلم همه نقش خودشان را
تمرین میکردند. اما دریک موقعیت دیگر. بعد در تمرینها وقتی توضیحات صحنه و
دیالوگها را میخواندیم تازه متوجه میشدیم نصف دیالوگها زائد است. چون
مثلا دیالوگ ربطی به حاج کاظم نداشت و آنها را تصحیح میکردیم. ما هیچوقت
صحنه را تمرین نکرده بودیم اما چون همه با نقششان آشنا بودند، همه چیز در
لحظه اتفاق میافتاد.
به نظر من اشتباه است که یک صحنه را چندین بار تکرار کنی و دیالوگها را آن قدر بگویی که دیگر روحی در نقش نماند.
بگذارید
یک مثال از نوع ارتباط خودم و امید روحانی بزنم، در مجموعه «راه طولانی»
صحنهای هست که در آن کسانی قرار است بیایند و امید روحانی همراه آنها
برود. در این سکانس امید باید کتش را میپوشید و پیش آنها میرفت در این
لحظه دوربین روی امید ثابت است و صحنه متعلق به او است، خب در این صحنه حتی
اگر یک ساعت کت پوشیدن او طول بکشد، اگر درست انجام شود، بیننده را خسته
نمیکند، اما اگرکسی نتواند این سکانس را خوب بازی کند، بیننده را خسته
میکند، امید روحانی خوب از پس بازی آن صحنه برآمد. حالا اگر بازیگر به
معنی واقعی کارش را بلد نباشد، دچار دلهره میشود، چون پشتوانه قوی بازیگری
ندارد. اما اگر خلاف آن باشد بازی کردنش مثل زندگی روزانه میشود و به
معنی واقعی زندگی میکند. مگر وقتی ما غذا میخوریم، کسی به ما میگوید بد
بازی کردی؟ پس باید بازیگر را برسانیم به جایی که موقعیتاش را در یک فیلم
درک کرده باشد. پس بازیگر اول با تمرین باید خودش را به آن شخصیت برساند و
بعد مقابل دوربین بایستد.
آقای کریمی شما هم با نظرآقای کیانیان موافقید؟
کریمی: وقتی قرار است یک صحنه یا پلان را فیلمبرداری کنیم جدا از حس و حال آن صحنه یا پلان برای بازیگر یا کارگردان بخش فنی و تکنیکال قضیه است که اهمیت خودش را دارد، یعنی برای اجرای یک میزانسن و حرکت دوربین و هماهنگیهایی که باید انجام شود ضرورتا نیاز به تمرینهایی هست و گاها تمرینهای چندباره که اصطلاحا به آنها تمرینها خطی میگوییم. اینگونه تمرین کردن را نمیتوان زیر سوال برد ولی زمانیهایی که همه این هماهنگیها انجام شد برای ثبت حس و حال بازیگر ماجرا به گونهای دیگر میشود در این شرایط تکرار وقتی معنی میدهد که قرار باشد به اتفاق تازهای برسیم و مطمئن باشیم که میرسیم در غیر اینصورت تمرین زیاد ضرورتی ندارد.
آقای کریمی به عنوان کارگردان تا چه حد با بداههپردازی در صحنه توسط بازیگران موافق هستید؟
کریمی:
بداهه خوب است، اما در توان هر بازیگری نیست. ضمن اینکه میبایست بداهه
کاملا در خدمت کار باشد. اگر بازیگری دارای این توانایی باشد حتما از آن در
جهت کار استفاده خواهم کرد. مثلا یادم هست حامد بهداد در فیلم آخرم
«آدمکش» موقع فیلمبرداری یک پلان در یکی از برداشتها عمدا در لحظه تپقی زد
که خیلی درست و بجا بود و اسمی را اشتباها گفت. من از همان برداشت
استفاده کردم و به موارد مشابهای هم در بازیگران برخورد کردم، گاهی برخی
بداههها که توسط بازیگران اجرا میشود، میتواند سکانسهای درخشانی بسازد.
کیانیان: به نظر من بازیگرانی را میتوان بداههپرداز خطاب کرد که در وهله اول به فکر خودش نباشد و حواساش به نقش باشد. اکثر بازیگران ما به فکر خودشان هستند که در این صحنه خوش تیپ به نظر برسند. چهرهشان خوب باشد و... یک بخش دیگراین است که برخی بازیگران اعتقاداتشان را به نقش اضافه میکنند، مثلا من که رضا کیانیان را بازی نمیکنم، من مرتضی امیری را بازی میکنم و اعتقادات من با این شخص قطعا فرق میکند.
برخی
از بازیگران هستند که فیزیک ظاهری یا موقیعت ذهنیشان را به نقش اضافه
میکنند که اشتباه است و به اینها نمیشود گفت بازیگر بداههپرداز، و
اتفاقا چنین بازیگرانی را باید به شدت کنترل کرد. دوم اینکه به بازیگری
میشود گفت بداههپرداز که به طرف مقابلاش به خوبی گوش کند 99 و 9 درصد از
بازیگران ما منتظر هستند تا دیالوگهای بازیگر مقابل تمام شود و بعد شروع
به حرف زدن بکنند. به این دسته از بازیگران، نمیشود گفت بداههپرداز،
اتفاقا باید همان چیزی که تمرین شده را از آنها خواست.
ظاهرا
درابتدای ساخت مجموعه در زمان نگارش قسمتهای باقی مانده اتفاقاتی در روند
نگارش فیلمنامه رخ داد که باعث به تعویق افتادن ساخت مجموعه شد.
کیانیان:
بله، ما وقتی شروع کردیم به ساخت سریال «راه طولانی» متوجه شدیم که قصه
سریال در حال عوض شدن است. چون ناظر کیفی کار تشخیص داده بود اتفاقی در این
سریال نمیافتد و باید قصه عوض شود. در نتیجه بدون اینکه از من و آقای
کریمی یا تهیه کننده در مورد این اتفاق اجازه بگیرند، نویسندهای آوردند که
فیلمنامه را عوض کند. خوشبختانه من در قراردادام نوشته بودم که بعد از
شروع فیلمبرداری هر اتفاقی که در سناریو رخ دهد، باید با نظر من باشد و من
معمولا در کارهایی که فیلمنامه کامل نیست، چنین بندی را به قرار دادم اضافه
میکنم. بعد از آمدن نویسنده جدید پیشنهادات عجیب و غریب شروع شد، مثل
اینکه دختر من عروس افشار شود و پیچش قصه بیشتر شود.
ما بحثهای زیادی داشتیم که در این قصه آدم خوب و بد چه کسانی هستند که آقای کریمی توضیح خوبی دادند که آدم خوب و بد قصه به نوعی خود مرتضی امیری است. بنابر این سریال مجددا نوشته شد، کل انرژی گروه به هدر رفت. قرار شد آقای کریمی یک خلاصه قصه را برای کل مجموعه بنویسد و بعد نویسندهها قسمتها را مینوشتند و به ما تحویل میدادند، یعنی هر روز ما ساعت 7 صبح گریم میشدیم و درباره صحنه حرف میزدیم و بعد قصه نوشته میشد و بعد داستان آن قسمت به طراح دکور داده میشد تا میزانسن را انجام دهد و چقدر زمان و انرژی ما تلف شد صرفا بخاطر اینکه ناظر کیفی این مجموعه فهم درستی از کار نداشت.
کریمی: این
مشکلی که در فیلمنامه مجموعه پیش آمد برخی از آن بر میگشت به اینکه
میخواستیم کاری انجام دهیم که در سایرمجموعههای تلویزیونی اتفاق
نمیافتد. برای رسیدن به این جنس روایتی که مورد نظرم بود لازم شد که بحث و
گفتگوهای زیادی با دوستان فیلمنامه نویس داشته باشیم که به هماهنگیهایی
که باید برسیم که خوشبختانه در نهایت این اتفاق افتاد ولی واقعیت این است
که یک مشکل ما این بود که فیلمنامه همزمان با فیلمبرداری در حال نگارش بود
که اگر اینگونه نبود فیلمبرداری کار با سرعت بیشتری پیش میرفت.
کیانیان:
متاسفانه یک نگاه مدیریتی در کشور حکمفرماست که مدیران فکر میکنند بیشتر
از کسانی که متخصصان کاری هستند میدانند. شاید به همین دلیل است کسی که
مسئول نظارت کیفی مجموعهای است به خودش اجازه میدهد بدون همفکری با عوامل
یک مجموعه درباره سرنوشت کار تصمیم بگیرد و این اشتباه است چون من در حوزه
کاری و تخصصی خودم بیشتر از آن مدیر مربوطه میفهمم.
روحانی: بسیاری
از مدیران سیما احساس میکنند که سلیقه مخاطب را میشناسند و اتفاقی که
برای «ساختمان پزشکان» افتاد دقیقا به دلیل شناخت نامناسب مدیران از سلیقه
مردم بود. مدیران سیما زمان پخش این سریال را به تعویق انداختند و در
نهایت زمان نامناسبی را به پخش آن اختصاص دادند و بعد از دیدن واکنشهای
مردم فهمیدند که به اشتباه فکر کردهاند مردم از این نوع طنز استقبال
نمیکنند.
آقای کیانیان، خانم
بایگان در این مجموعه ایفاگر نقشی است که تا حدی در تقابل با شخصیتی است
که شما آن را ایفا میکنید نوع رابطه شما با خانم بایگان در این مجموعه
چگونه بود؟
کیانیان: من با خانم بایگان تا
پیش از این تجربه همکاری نداشتم. ایشان به لحاظ کاری پیشکسوت من محسوب
میشوند، چون زمانی که ایشان در سریال «سربداران» را بازی کردند، من هنوز
وارد سینما و تلویزیون نشده بودم. خانم بایگان هم طراحی خاصی برای ایفای
نقشش داشت، بنابر این رابط ما آقای کریمی بود و صحنهها را تمرین میکردیم و
جزییات را جستجو میکردیم و میرفتیم و بازی میکردیم.