به گزارش مشرق، مسعود شجاعي طباطبايي در جديدترين مطلب وبلاگ "وصيت نامه" با اشاره به خاطره اي از عمليات کربلاي يک نوشت:
عزيز دلم ، اي يار، همدم و مونس تنهاييهاي من، اي مهر درخشان خاطرات من! يادم هست تير مستقيم دشمن در شانه ات نشسته بود، انگار حفره اي که از آن خون مي جوشيد، روزنه اي از بهشت را بر تو گشوده بود ، يادم است درد مي کشيدي اما يا با معبودت راز و نياز مي کردي ، يا ساکت و آرام مي شدي، وقتي سکوت مي کردي دلم پر از آشوب مي شد، ديگر تحمل ديدن پريدن حتي يک پرستوي ديگر را نداشتم،مي دانم به بهار سبز در فراسوي زندگي مي انديشيدي، و پرستو با بهار الفت دارد و در بهار نمي توان از پرستوخواست که بماند، اما، سکوتت دلم را پر از هراس کرده بود، دوست داشتم نجوايت را بشنوم، فدايت شوم که نشانه سيادت را بر گردن داري، نمادي که اين روز ها ابوسفيان کاخ سفيد هم سنگ آن را به سينه مي زند. نمي دانم، مگر دنيا با تمام جاذبه هاي نفساني که در نهايت به مرگ ختم مي شود، چه دارد که همه چيز را به فراموشي سپرده اند، و تحقق آرمانهايشان را درسرزمين عجايب مي جويند. سرزمين عجايبي که در غايت القصواي خيالي کامجويي هاو لذت پرستي هاي فاني خلاصه مي شود. هر قطره از خون تو که به زمين مي چکيد ، انگار سياهي شب را مي شکافت، و من مي پنداشتم اين گوهر وجود فرزانگان است که نه به زمين ، بلکه به آسمان مي چکد و در بالاترين معراج حيات اخروي نشانه تکليف به عهدي است که با امام و ولايت بسته شده بود.
1- در گرماگرم عمليات کربلاي يک ، بچه هايي که زخمي مي شدند ، امدادگران تنها با بستن پانسماني که جلوي خونريزي را بگيرد به ياري دوستان و سربازان آقا مي شتافتند. و بعد ديگر درد بود درد تا امکان بردن به عقبه ميسر شود.
2- واقعا در حيرتم اين چه نيرويي بود که عليرغم بدنهايي نحيف ، اين سربازان کوچک ولايت را در هنگام جراحت سخت ، آرام مي کرد.
3- شهيد آويني چه زيبا گفت :" در نظر آنان( دنيا طلبان) اين عشق و دلباختگي کربلايي خشونت مي نمايد و آن جذبه هاي شهواني سخيف عشق و مي گويند که اين عشق بايد جايگزين آن خشونت شود ! آنکه با عقل کج افتاده خويش مي انديشد از کجا بداند که عشق کربلا چيست و آن آزادي و استقلال که ما در پي آنيم چگونه محقق مي شود ؟ بايد هم کربلا را آرمان تحقق نيافته بنامد . و مقصودشان از آن دوران غمباري که گذشته است ، دوراني است که عهد ازلي انسان در خون مردترين مردان و عاشقترين عاشقان و عارفترين عارفان تجديد مي شد و از آن عهد است که شقايق سرخي مي گيرد و ياس سپيدي آسمان رفعت مي گيرد و زمين وسعت ..."
4- کاش گوشه اي از اين درياي معرفت را مي فهميديم و در منظومه حق جاري مي شديم تا راز زيستن در شمس آسماني حق را در مي يافتيم.
5- گل واژه هاي اين مطلب از شهيد بزرگ آويني است.
کاش گوشه اي از اين درياي معرفت را مي فهميديم و در منظومه حق جاري مي شديم تا راز زيستن در شمس آسماني حق را در مي يافتيم.