به گزارش مشرق در اين مقاله آمده است: پس از فتنه عثمان و در زمان حکومت سيدالامرا ، اميرالمومنين (ع) ، عده اي به خونخواهي قاتلان عثمان ، پيراهن خوني او را بهانه کردند ، تا قصاص قاتلان او را در لفافه از اميرالمومنين بگيرند ، در اين ميان بسياري از شخصيت هاي برجسته تاريخ اسلام و نزديکان پيامبر نيز وارد بازي قدرت شدند و حق و باطل با هم در آميخت و شتر سرخ موي چونان علَمي عليه دولت علوي قد برافراشت . اما در اين ميان ، آنان که مي دانستند ، در راس قاتلان خليفه سوم ، طلحه و زبير قرار داشتند ، نزد اميرالمومنين آمدند و خواستار محاکمه آنان شدند . حضرت در بياني حکيمانه اينگونه فرمودند :
کاري که پيش آمده از جاهليت است ، شورشيان يار و ياور دارند ، اگر براي کيفردادنشان حرکتي آغاز شود ، مردم به چند دسته تقسيم ميشوند : گروهي خواسته هاي شما را دارند و عده اي بر خلاف شما فکر ميکنند و گروهي نه اين را ميپسندند و نه آن را . پس صبر کنيدتا مردم آرام شوند و دل هاي مضطرب در جاي خود قرار گيرد ، و حقوق از دست رفته با مدارا گرفته شود ، اکنون مرا آسوده گذاريد و در انتظار فرمان من باشيد.
کاري نکنيدکه قدرت ما را تضعيف کنند و اقتدار امت ما را متزلزل سازند و سستي و زبوني به بار آورد ، اين جريان سياسي را تا ميتوانم مهار ميکنم ، اما اگر چاره اي نيابم با آنان ميجنگم .... (خطبه 168 نهج البلاغه)
صاحبان ذکاوت و رندي ، در بيان فوق از اميرالمومنين متوجه اين نکته پرمغز تاريخ هستند که ، هر چند ، جرم محرز و اثبات شده بود اما ، محاکمه مجرمين ، در آن شرايط ، انداختن جرقه اي در انبار باروت بود .
سايت مرکز اسناد در ادامه مقاله خود مي نويسد:
عده اي در جدلي با استدلال مطرح شده فوق که از قضا بر اصول منطقي نيز قرار گرفته مي گويند : اگر مجرمين در برابر قانون مصونيتي حتي موقت داشته باشند ، سبب جرات يافتن ديگران ، در تکرار آن عمل ميشوند . چگونه است که برخي روزنامه نگاران ، دانشجويان و مردم عادي که در خيابان ، در روزهاي التهاب دستگير شده اند ، محاکمه شدند و راي دادگاه انقلاب براي آنان صادر شود ، اما کساني که دستور به بيرون رفتن از خانه ها داده اند و موجب تحريک افکار عمومي شده اند ، بي هيچ تعرضي به زندگي گذشته خويش ادامه مي دهند ، آيا اين عدم برخورد يکسان با مجرمين ، مطابق با عدالت اسلامي مي باشد ؟ آيا ، ملاحظه ي هواداران قانون شکنان ، سبب تاخير در اجراي قانون ميشود ؟
در برابر نقطه نظر بالا ، عده اي از نظريه پردازان علوم سياسي ، که به سياست به چشم ابزار نگاه ميکنند ، معتقدند که ، اساسا ذات سياست و وظيفه عمده هيئت حاکمه سياسي کاهش تنازعات در جامعه است . اينان معتقدند در جامعه سلايق گوناگوني به لحاظ فرهنگي و سياسي وجود دارد (تکثرگرايي سياسي و فرهنگي) اين سلايق گوناگون در نقطه اي ، که به تلاقي مي رسند ، دچار اختلاف و منازعه شديد مي گردند . در اين نقطه وظيفه هيئت حاکمه حل منازعات به طريقه داوري و عدم اعمال فشار و تنبيه است . در اين شيوه ، اصولا مردم و فرهنگ دموکراسي است که مخالفين را به حاشيه مي راند و تنبيه گروهي که حق با او نبوده است ، بي اعتنايي افکار عمومي مي باشد . در واقع قانون به عنوان بازوي سياست در کاهش تنازعات اجتماعي عمل ميکند و رهبران سطوح بالاي جامعه را که به دلايل سياسي ، مخالف وضع موجود هستند ، به خاطر مخالفت با وضع موجود و يا تحريک افکار عمومي مجازات نمي کند ، بلکه ، از اين منظر قانون شکن تنها کساني هستند که ، در پي بر هم زدن وضع موجود و امنيت خيابانهاي شهر و آزادي رفت و آمد شهروندان و آتش زدن وسايل عمومي ، سنگ پراکني و ...مي باشند . در اين ميان ، بسياري از کساني که ، به خاطر رهبران اجتماعي مخالف دست به رفتار پر مخاطره در شهر زده اند دستگير و به قانون سپرده ميشوند اما رهبران اين جنبش توسط افکار عمومي و با توجه به زمان تنبيه ميگردند تا منازعات اجتماعي به سطح افراد جامعه کشيده نشود و در واقع جامعه با قضاوت خويش آنان را تنبيه کند . عمده رهبران اجتماعي در اين شرايط ، نظام حاکم را به دستگيري خودشان دعوت ميکنند تا در اصطلاح با فرار رو به جلو از فشار افکار عمومي که به زودي متوجه آنان خواهد شد و قيام توابينشان در امان باشند .
مقاله مزبور مي افزايد:
عده اي همسو با تفکر بالا ، معتقدند که نظام سياسي بازتاب رفتارهاي اجتماعي روزمره مردم همان سرزمين است . نگاهي به آداب زندگي روزمره ايرانيان ، نشان دهنده اين نکته است که مهم ترين شکل تنبيه مخالفين و کساني که از دست آنان دلخوريم ، در زندگي روزمره مان ، ترحم به آنان است . حتما اين جمله را بارها شنيده ايد که دوستي يا اقوامي خطاب به ديگري مي گويد : بزن تو صورتم ، يه چيزي بگو ولي ساکت نباش ... در واقع شخص مجرم در پي آن است که خود را از زير بار ترحم و تحقير حاصل از ترحم بيرون آورد و اساسا براي همين گاهي آنقدر دست و پا مي زند تا طرف مقابل را به رفتار غير کريمانه وادار کند . اين نوع تنبيه مخالفين ، تا آنجا که سبب سفک و دما نشود ، در طول تاريخ اسلام نيز شايع بوده است . در واقع اين رفتار سبب بازگشت مخالفين و يا ياران آنان به محور حقيقت ميشده است . گاهي در اثر اين ترحم ، يک شخصيت مانند آقاي کروبي ، آنقدر دچار اشتباهات شخصي و توهمات دروني مي گردد که علاوه بر از دست دادن طرفداران و يا سمپادها ، به شخصيتي تبديل مي گردد که ديگر منشا هيچ اثري نبوده است و بودن يا نبودنش در سطح اجتماع ديگر تفاوتي نخواهد داشت . دعوت هر روزه آنان به مبارزه به لطيفه اي براي خنده تبديل مي گردد و رفتار و کردارشان سرشکستگي طرفداران را به وجود مي آورد . به عبارت بهتر در اين زمان اگر بخواهيم عکس العملي نشان دهيم ، مانند زندگي روزمره مان ، اين جمله شنيده خواهد شد ، از شما بعيد است که با اين شان و منزلت ، با ايشان طرف شويد.
کد خبر 13360
تاریخ انتشار: ۱۶ آبان ۱۳۸۹ - ۱۰:۴۸
- ۰ نظر
- چاپ
سايت مرکز اسناد انقلاب اسلامي در مقاله اي دلايل محاکمه نشدن مهدي کروبي و ميرحسين موسوي را تشريح کرد.