مشرق: اصلاح طلبان و چهره های وابسته به آنها از زمان شکل گیری نطفه اصلاحات در نیمه نخست دهه 70 و تاکنون؛ شاید با هیچ چالشی مهمتر از انتخابات ریاست جمهوری دولت یازدهم مواجه نبوده اند.
چالشی که همانطور که آیت الله هاشمی رفسنجانی نیز اخیراً با طرح تئوری "گزینه حداقلی" برای اصلاح طلبان به آن اشاره کرده است دارای این مفهوم بزرگ برای تمام اصلاح طلبان است که اگر در انتخابات دولت یازدهم رای نیاورند و یا کاندیدای نزدیک به آنها بر مسند ننشیند به احتمال قوی برای همیشه از سپهر سیاسی ایران اسلامی حذف خواهند شد.
البته مقصر اصلی خطرناکتر شدن این چالش را نیز باید در حوادث سال 88 و حتی قبل از آن در سال 78 جستجو کرد. دو مقطعی که دو فتنه بزرگ در دامان اصلاح طلبان رخ داد و همانند یک بیماری به جان کشور عارض شد و البته هیچگاه نیز توسط هیچیک از افراد مبرّز وابسته به تفکر اصلاح طلبی مورد برائت قرار نگرفت.
افکار عمومی ایران هنوز نشست و برخاستهای اصلاح طلبان با سران فتنه و تاکیدات خاتمی در تیتر یک نشریات اصلاح طلب مبنی بر "ضرورت مقاومت"! را در سال 88 از یاد نبردهاند و به نظر میرسد هیچگاه نیز از یاد نخواهند برد.
×با تمام قوا...
چالش انتخابات ریاست جمهوری دولت یازدهم برای جبهه اصلاحات تا آن اندازه بزرگ و البته خطرناک هست که تقریباً تمام ظرفیتهای خود را برای این عرصه به میدان آوردهاند.
عبدالله نوری نفر اولی بود که طی سخنانی که در حوالی نوروز امسال در جمع تعدادی از اصلاح طلبان در اصفهان مطرح کرده بود، پیرامون نوزایی اصلاح طلبان صحبتهایی را طرح کرده بود. او همچنین از مطالبات اصلاح طلبان سخن گفته و برای نکاتی مثل قانون اساسی و غیره نیز اشارت هایی را مطرح کرده بود.
با صحبتهای مطرح شده همه دانستند که نوری در ورای این سخنان در واقع جرقه ورود اصلاح طلبان به انتخابات ریاست جمهوری یازدهم را زده است.
اظهارات نوری البته هنوز هم ادامه دارد. گفته میشود او مشغول برگزاری جلسات منظمی است. جلسات منظمی که اخبار جسته و گریخته ای که از آنها منتشر می شود گویای آن است که نوری تاکید فراوانی بر طرح مانیفست اصلاح طلبی با تعابیر خود و حتی با محوریت خود دارد.
او در یکی از همین جلسات تاکید کرده است که ایجاد جدایی میان اصلاحات و جنبش رنگین سبز کار درستی نیست و این دو با یکدیگر همپوشانی دارند. این قبیل صحبتهای او و سایر سخنانش واکنشهایی را در میان برخی اصلاح طلبان به همراه داشته است.
بر اساس اخبار منتشر شده، چهرههای اصلاح طلب تمایلی به طرح شدن در کنار نوری را ندارند و حتی فعالان حزب کارگزاران نیز جلسات عبدالله نوری را تحریم کرده و به این جلسات نمیروند.
این در حالی است که برخی تحلیلگران سیاسی معتقدند صحبتها و اقدامات عبدالله نوری یک عملیات فریب هماهنگ شده و نوعی "تست" است تا بتواند فرصتها و تهدیدات پیرامونی اصلاح طلبان را برای استفاده آنها نمایان کند.
×و اما آیت الله هاشمی رفسنجانی
همانطور که قبلا اشاره شد آیت الله هاشمی با تاکیداتی که بر اهمیت انتخابات پیش رو برای اصلاح طلبان دارد اخیرا از مقولهای به نام "گزینه حداقلی" برای اصلاح طلبان نام برده است.
گزینه حداقلی یعنی نامزدی در سبد انتخاباتی اصلاح طلبان قرار گیرد که بیشترین شانس را برای رای آوری داشته باشد و بتواند حتی به قیمت یک کورسوی امید نیز، اصلاح طلبان را در سپهر سیاسی حفظ کند.
این مسئله البته چندی قبل نیز شاید به صورتی زودهنگام در اظهارات صادق زیباکلام در گفتگو با یکی از نشریات اصلاح طلب جلوه گر شده بود. او از اجماع اصلاح طلبان بر روی "محمدباقر قالیباف" سخن گفته بود.
در اقتفای صحبتهای زیبا کلام اما صحبتهایی از سعید حجاریان، عباس عبدی و داریوش قنبری نیز به صحنه آمد.
در یکی از جلسات اصلاح طلبان که حجاریان و عبدی نیز در این جلسه حضور داشتهاند در صحبتهایشان، به صورت تلویحی بر نکته "گزینه حداقلی" تاکید کردهاند.
عبدی از این گفته بود که مهم نیست چه کسی رئیس جمهور شود، بلکه مهم آنست که کسی بیاید که راه حضور اصلاح طلبان در عرصه حاکمیت را باز کند.
و حجاریان نیز در همین جلسه تاکید کرده بود که باید قبل از اینکه به "چه کسی بودن" رئیس جمهور فکر کنیم، به این اولویت بیاندیشیم که کسی رئیس جمهور باشد که فضا را برای ما(اصلاح طلبان) باز کند.
صحبتهای عبدی و حجاریان جدای از تمام تعابیری که میتوانند داشته باشند موید این نکته اند که این دو تئوریسین اصلاح طلب بیش از هرچیز بر خطر حذف شدن اصلاحات برای همیشه، آگاه هستند و در واقع همانطور که خود هم بدان اذعان کردهاند، باز شدن راه برای ادامه حیات اصلاحات مهمتر از این است که چه کسی رئیس جمهور دولت یازدهم شود.
عباس عبدی چندی قبل در گفتگو با سایت مشرق گفته بود: به نظر من مسئله اصلاح طلبان، انتخابات نیست. مشکل آن ها اتخاذ یک استراتژی و راهبرد و برنامه است با کل سیاست موجود. چون این مشکل هست و آن استراتژی در طیف اصلاح طلبان فعلا وجود ندارد، نمی توانم کاندیدایی را پیشنهاد کنم. به نظر من هیچ اصلاح طلب دیگری هم نمی تواند فعلا در این باره اظهارنظر قطعی کند.
این قبیل تئوری پردازیها یک سمت را بیشتر نشان نمیدهد و آن همان سمت و سویی است که صادق زیبا کلام به آن اشاره کرده بود. "اجماع بر روی گزینه حداقلی".
نکتهای که البته اخیراً توسط داریوش قنبری، سخنگوی فراکسیون اقلیت مجلس هشتم نیز در گفتگو با یکی از رسانهها مورد تاکید قرار قرار گرفت.
قنبری گفته بود: اصولگرایانی همچون قالیباف، محسن رضایی و حتی لاریجانی جزو افراد با تجربه و کاردانی هستند که در مجموعه اصولگرایان معتدل قرار گرفتند. لذا اصلاح طلبان میتوانند با این دسته از افراد برای انتخابات ریاست جمهوری آینده همکاری خوبی داشته باشند.
×و اما کارگزاران... و اما خاتمی
نسخههای سابق اما گویا هنوز برای اصلاح طلبان قابل اتکا هستند. نسخههایی که در آنها دو نام "سیدمحمد خاتمی" و "حزب کارگزاران" برجستگی بیشتری دارند.
درباره خاتمی، موضع و اقدامات او در انتخابات آتی ریاست جمهوری سوالات زیادی وجود دارد.
سوالاتی که باید آنها را با این پیش فرض پاسخ داد که خاتمی با رای دادن خود در انتخابات مجلس نهم، این پیام مصرّح را به تمام طیف اصلاح طلبان، جنبش رنگین سبز و فتنه گران داد که مایل است در چارچوب نظام به فعالیت خود ادامه دهد.
اینکه خاتمی در انتخابات پیش رو چه خواهد کرد و به کدامین سو میرود هنوز دقیقاً مشخص نیست اما نشست و برخاستهای این روزهای وی با چهرههایی مثل محمدرضا عارف که احتمال کاندیداتوری آنها برای انتخابات آینده وجود دارد و نیز تحلیلهایی که میگوید او به سمت سیدکمال خرازی، وزیر امور خارجه دولتش در زمان اصلاحات تمایل دارد میتواند گمانهزنیهایی را پیرامون فعالیتهای آتی خاتمی شکل دهد.
از حزب کارگزاران نیز نام دو نفر دائماً به گوش میرسد. اسحاق جهانگیری و محمدعلی نجفی.
کارگزارانیها که برخی از آنها با عنوان طیف راست اصلاحات یاد میکنند پیرامون این دو چهره در حال رایزنی هستند. رایزنیهایی که البته برگزاری جلسات منظم توسط اسحاق جهانگیری و برخی ژستهای مطبوعاتی اخیر محمدعلی نجفی را نیز باید در سرجمع آنها به حساب آورد.
اینکه کدامیک از این دو نفر در روزهای آینده فرصت طرح بیشتری را پیدا کنند منوط به طی شدن سازوکارهایی است که اصلاح طلبان همواره به رعایت آنها التزام دارند.
گفته میشود طیف کرمانیهای جبهه اصلاحات که عموما از نزدیکان به آیت الله هاشمی رفسنجانی محسوب میشوند بر روی نام جهانگیری اجماع بیشتری دارند. این در حالی است که حضور برادر جهانگیری به عنوان معاون اسفندیار رحیم مشایی در سازمان میراث فرهنگی و ادامه همکاری همچنان وی با فرد یاد شده نیز احتمالاتی را مبنی بر همکاری میان عناصری از دولت فعلی و شخص اسحاق جهانگیری تقویت میکند.
اما نجفی نیز اقبالاتی همچون عضویت در شورای شهر فعلی تهران و همکاری با طرح و برنامههای محمدباقر قالیباف را دارد. او همچنین شخصی است که در میان افکار عمومی، کمتر به اخذ مواضع شاذ مشهور است و این مسئله در ارائه یک چهره تلطیف شده از اصلاح طلبان به افکار عمومی میتواند کمک کار باشد.
×کاندیداهای بالقوه برای میز اصلاحات
باید اذعان کرد که در انتخابات دولتهای هفتم و نهم کسانی توانستند از میان کاندیداها به ساختمان پاستور وارد شوند که تا چند ماه مانده به انتخابات خبر چندانی از آنها نبود و فضا ناگهان به سمت آنها میل کرد. رخدادی که تفکرات خاتمی و احمدی نژاد را هریک به اندازه 8 سال بر دولتهای هفتم، هشتم، نهم و دهم جمهوری اسلامی ایران گستراند.
اما با این وجود گمانهزنی پیرامون کسانیکه احتمال کاندیداتوری برای آنها میرود نه تنها سبب گرمتر شدن فضای رقابتهای سیاسی میشود بلکه خرد نیز ایجاب میکند تا حریفان سیاسی، تمام استعدادها و ظرفیتهای یکدیگر را با چشمانی باز ارزیابی کنند.
در جبهه اصلاحات، از سه شخص دیگر نیز با عنوان کاندیداهای بالقوه یاد میشود. کاندیداهایی که اگرچه همانند محسن رضایی، چهره اصولگرا هنوز به صورت صریح کاندیداتوری خود برای انتخابات دولت یازدهم را اعلام نکردهاند اما سکوت آنها و تکذیب نکردن اخبار مربوط به کاندیدا شدن یا نشدن آنها سبب میشود تا لااقل نام آنها در جبهه اصلاحات بر روی میز بررسی قرار گیرد.
سیدکمال کمال خرازی، محمدرضا عارف و حبیب الله بیطرف از جمله این افراد هستند. چهرههایی که به نام برخی از آنها نیز در قسمتهای دیگری از همین گزارش اشاره شد.
آنها در یک عبارت، میتوانند "همه مردان خاتمی" لقب بگیرند.
در روزهای اخیر خبر چندانی از کمال خرازی و حبیب الله بیطرف، وزرای خارجه و نیروی دولت خاتمی نیست و "سکوت" تنها موضعی است که از جانب آنها گزارش میشود.
اما درباره عارف اوضاع به گونه دیگری است. رئیس هیئت مدیره بنیاد باران و کسیکه از حضور در انتخابات مجلس هشتم در اعتراض به برخی ردّ صلاحیتها انصراف داد؛ چندی قبل به شهر یزد که زادگاه او نیز به شمار می رفت مسافرت کرد و در آنجا طی جلسهای گفت: "قهر کردن و رها کردن معنا ندارد. باید در راستای اهداف انقلاب قدم برداریم و حضور جدی و معنادار در جای جای کشور داشته باشیم."
محمدرضا عارف که در هنگام انصراف خود از حضور در انتخابات مجلس هشتم (به دلیل اعتراض به رد صلاحیتها) به رسانهها گفته بود: "به رد صلاحیت متدین ترین افراد اصلاح طلب اعتراض داشتم... باید ایستاد و من هم ایستادم. خواستم این کارم پیام داشته باشد..."، در جلسه اخیر خود در یزد همچنین تصریح میکند: همه باید از گذشته درس بگیرند و بدانیم که کنار گذشتن یک جریان اصیل، قبل از اینکه برای آن جریان مسئله ساز باشد؛ برای کشورمان مسئله ساز است.
عارف در حالی با اخذ مواضع اشاره شده به سمت انتخابات ریاست جمهوری یازدهم خیز برداشته است که مشخص نیست آیا در گام اول بتواند در میان اصلاح طلبان با اقبال مواجه شود یا خیر؟!
در واقع او از یکسو با سوابقی مثل اعتراض به نظام در برخی مقاطع در پرونده خود مواجه است و از سوی دیگر نیز در میان اصلاح طلبان به صفتی مثل محافظه کاری شناخته میشود.
صفتی که باید گفت اصلاحطلبان مبرّز درباره نظام، انطباقی با آن ندارند و همانگونه که حسین مرعشی در انتخابات سال 88 بر روی وبلاگ شخصی خود از "آفت زدن نظام جمهوری اسلامی ایران"!!! نوشت؛ نشان دادهاند که در بزنگاهها و برای رسیدن به اهداف خود رویکردهای هجومی را در دستور کار قرار میدهند. رویکردهایی که البته محمدرضا عارف متهم به عدم توانایی در به کارگیری آنها در جبهه اصلاحات است.
در میان چهرههای اشاره شده اگرچه بیشتر از عارف نام برده میشود اما خبرهایی نیز از تمایل زیاد سیدمحمدخاتمی به وزیر خارجه اش یعنی سیدکمال خرازی وجود دارد.
همچنین گفته میشود در مقابل طیف راست اصلاح طلبان که بیشتر به سمت جهانگیری و نجفی تمایل دارند؛ طیف چپ آنها نیز به کمال خرازی روی خوش نشان میدهد.
×آنسوی سکه خبرها
آنچه که گفته شد، خبرهای منتشر شده از جبهه اصلاحات و سمت و سویی بود که این خبرها با ایما و اشاره نشان دادهاند.
در کنار مسائل و اخبار اشاره شده، طراحی ملموس راهبرد دوقطبی سازی انتخابات ریاست جمهوری یازدهم از یکسو و خیز جدی اصلاح طلبان به سمت حضور در حاکمیت حتی به قیمت اجماع بر یک کاندیدای اصولگرا نیز در سرجمع تحلیلها میتواند مولفههایی را در عمق اتاقهای فکر جبهه اصلاحات روشن سازی کند.
تئوری دو قطبی سازی به این معناست که عدهای با رویکرد تسامح فرهنگی، ایما و اشاره برای گفتگو با آمریکا و تاکید بر هر نوع سازش برای لغو تحریمها وارد عرصه انتخابات خواهند شد. این مقوله بویژه و حتماً به صورت عمدی در تقابل با گفتمان و منش مقاومت قرار خواهد گرفت.
اصلاح طلبان نیز همانگونه که مرد خاکستری اصلاحات یعنی موسوی خوئینیها اخیراً بیان کرده است برای انتخابات ریاست جمهوری پیش رو برنامه دارند و تئوری تقابل خط سازش با خط مقاومت نیز به دلیل برخورداری از مولفههای هم خوانش با شرایط موجود و گفتمان اصلاح طلبان؛ قاعدتاً در دستور کار جبهه اصلاحات خواهد بود.
و این راهبردها را البته باید در ورای اخبار مربوط به معرفی کاندیداهای مختلف از سوی اصلاح طلبان و یا اقدامات عبدالله نوری که گفته میشود عملیات فریبی بیش نیست؛ مد نظر قرار داد.
"گفتمان سازش" بعنوان مزّه اصلی تفکر اصلاح طلبی همچنین این استعداد را نیز دارد که در هم افزایی با برخی رگههای گفتمانی این روزها، در دولت دهم قرار گیرد.
و حتماً در جبهه اصلاحات و در دولت دهم، شاید کسانی باشند که به دلیل منافع مشترک، به میزهای مذاکره نیز بیاندیشند.
مذاکرهای میان اصلاح طلبان و بخشی از اصولگرایان که خط سازش مبنای اصلی آن است.
کد خبر 132033
تاریخ انتشار: ۱۲ تیر ۱۳۹۱ - ۰۱:۳۷
- ۰ نظر
- چاپ
چالشی که این روزها جبهه اصلاحات با آن دست و پنجه نرم می کند این است که اگر در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم گزینه آنها رای نیاورد و یا کاندیدای نزدیک به آنها بر مسند ننشیند به احتمال قوی برای همیشه از سپهر سیاسی ایران اسلامی حذف خواهند شد.