نويسنده وبلاگ "فانوس" در جديدترين مطلب وبلاگ خود نوشت:
اين روزها ديگر ديدن شاهکار داود ميرباقري کار سختي شده است.هرچه سريال جلوتر مي رود نشستن و ديدن سکانسهاي مختلفش مشکل تر مي شود.از ابتدا هم نمي شد به اين فيلم با ديد يک سريال عادي تاريخي نگاه کرد. آنجا که يک انسان (مختار ثقفي) ميان احساس و عقل، نفس و ايمان، ظاهر و باطن، دنيا و آخرت، در "امتحان انتخاب" متحير و مردد شد و در نهايت حسن ابن علي را تنها گذاشت و خسران و پشيماني را براي خود به بار آورد. مختاري که عاشق علي (ع) بود پسر علي را تنها گذاشت زيرا عقلش او را به آنجا کشاند که نبايد در جنگي بي حاصل شمشير بزني و خود را بيهوده به هلاکت اندازي!
و اما اين روزها که صداي زنگ قافله امام حسين(ع) در بيابانها پيچيده است ديدن حوادث و وقايع پيش از عاشورا از خلال يک فيلم اينگونه عريان و حقيقي به واقع کاري دشوار است. سياهي و پليدي عمال و وابستگان معاويه و يزيدو نقشه هاي کثيفشان، خباثت و حماقت و بزدلي کوفيان عهدشکن که دل انسان را مي لرزاند، مظلوميت و قلت ياران باوفاي امام حسين در ميان نامردکوفيان همه و همه سبب مي شود تا اين سريال بيش از آنکه به سريالي تاريخي شبيه باشد به مرثيه و تعزيه اي بدل شود که ديالوگها و گفتگوهاي بازيگرانش حجم زيادي از مصيبت را بر دل بيننده هوار کرده و فيلم را از هرگونه روضه و مداحي و آهنگ غم انگيز بي نياز ميکند.
به حتم هرچه به ماه محرم نزديکتر شويم همراه شدن با اين فيلم سخت تر خواهد شد زيرا سالهاست که دلهاي ما به روضه و ذکرمصيبت عادت کرده است اما حکايت چشمانمان به گونه اي دگر است.ما عادت به ديدن خيانت کوفيان و بيعت شکني با حضرت مسلم را نداريم اگرچه سالها اشک ريزان از زبان ايشان به سينه زده باشيم که: حسين نيا به کوفه،کوفه وفا ندارد! چشمان ما تاب نخواهد آورد صحنه اي را که لشکريان پسرمرجانه و حر رياحي راه را بر اماممان ببندند اگرچه سالها ناله کرده باشيم : عشق من! ميميرم آخر از غم تو ! ما با صحنه هاي شارپ و عميق اين فيلم نمي توانيم تا تاسوعا و عاشورا همراه شويم و شاهد پستي هاي عمرسعد و شمر و کوفيان سياه روي و شهادت فرزندان و ياران امام حسين باشيم اگرچه از کودکي اشکهاي بي امان مادرانمان در غم رقيه و علي اصغر را بر گونه هايمان حس کرده باشيم. ما نميتوانيم شاهد تنهايي و هتک حرمت حسين بن علي و اهل حرمش باشيم اگرچه سالها مداحان خوانده باشند و ما زار زده باشيم که: زينت دوش نبي روي زمين جاي تو نيست...
آقاي ميرباقري! ما را از ديدن ادامه اين شاهکار بديع و ماندگارتان معاف کنيد، چشمان ما طاقت «ديدن» شنيده هايمان از عاشوراي امام عشق را ندارد...مي رويم و آنگاه که جناب مختار به خونخواهي اماممان برخاست برمي گرديم تا شايد مرهمي باشد بر زخم هميشگي دلمان از اشباه الرجال و لارجال!
مي رويم و آنگاه که جناب مختار به خونخواهي اماممان برخاست برمي گرديم تا شايد مرهمي باشد بر زخم هميشگي دلمان از اشباه الرجال و لارجال!