کد خبر 128693
تاریخ انتشار: ۲۸ خرداد ۱۳۹۱ - ۰۸:۱۲

هر داستان تأثیرگذار بیانگر اندیشه‌ای است که بار عاطفی یافته است. لذا، آن ایده را به ما تحمیل می‌کند به نحوی که آن‌را به ناچار می‌پذیریم. افلاطون بر این عقیده پای می‌فشرد که داستان‌گویان برای مردم خطرناک‌اند.

به گزارش مشرق به نفل از فارس، در پی اعطای اسکار در پایان سال 90 و این بار اعطای جایزه کمیسیون فرهنگی اتحادیه اروپا به فرهادی برای فیلم ساخته نشده او بررسی عملکرد این سینماگر ایرانی و رسیدن به دلایل اینکه چرا این جوایز به سوی فرهادی روانه شده است مورد سوال است.


خانواده یا امنیت؟

در بعضی از تحلیل‌ها گفته شده است که نادر علاقمند به پدر بوده و شخصیتی به دور از بی‌تعهدی و بی‌وفایی دارد. پایبند به حفظ ارزش‌های خانواده و جامعه، متوجه به والدین و پیران، به‌خصوص ناتوان‌ها و از کارافتاده‌ها است و اینکه مرد جامعه بین انتخاب همسر و فرزند (خانواده) از یک‌طرف و جامعه و پدر‌ از طرف‌ دیگر، درگیر است. لذا این نکات حائز اهمیت و از نقاط مثبت فیلم می‌باشد (نظرات فوق از سخنرانی دکتر حسن عباسی به تاریخ 28/11/1389 در جلسه‌ی 256 دوره‌های «کلبه‌ی کرامت» استخراج شده است. ایشان یکی از داوان جشنواره‌ی 29 فجر بوده است).

این تحلیل ناقص، بدون دیدن کلیت اثر، برای داوران جشنواره‌ی 29 فجر نیز اتفاق افتاده است. همانگونه که در فیلم «درباره الی» مرگ الی یک مسئله‌ی حاشیه‌ای و کم‌اهمیت نسبت به موضوع اصلی داستان است تا مخاطب درگیر مسئله‌ی کم‌اهمیت‌تر بشوند و کارگردان بتواند به‌راحتی حرف اصلی خود را بیان کند، این‌جا نیز این اتفاق افتاده است. موضوع اصلی فیلم «امنیت در جامعه» و «نبود شرایط تربیت فرزند» است، نه رسیدن به حقیقت و راستگویی، و نه احترام به والدین و ارزش‌های جامعه و خانواده؛ چراکه در پایان همه چیز از هم می‌پاشد.

اولاً، مشکل سیمین برای جدایی، پدر آلزایمری نادر نیست، بلکه برعکس، به او احترام می‌گذارد و نسبت به او مهربانی است و تا وقتی سیمین در خانه حضور دارد، پدر آلزایمری قادر به تکلم است. وقتی نادر در بازداشت است از پدر مراقبت می‌کند. اما با رفتن سیمین دیگر حرف نمی‌زند و مشکلات فراوانی نیز برایش ایجاد می‌شود. ثانیاً، نادر هنگامی‌که درخواست ویزای اقامت کرده، مطمئناً پدر آلزایمریش را نیز مدنظر داشته است. اگر پدر برای نادر مهم بود اصلاً سراغ ویزا گرفتن نمی‌رفت. عدم تمایل به مهاجرت نادر، بیشتر به خاطر یک‌دندگی و تعصب او است و به خاطر همین است که نام فیلم «جدایی نادر از سیمین» انتخاب شده است؛ از نگاه کارگردان، نادر، مقصر و عامل جدایی محسوب می‌شود.

بزرگترین دروغگوی فیلم کیست؟

شاید بزرگترین دروغی که در فیلم گفته می‌شود، پیام و آدرس اشتباه کارگردان به عنوان راه فرار از مشکلات موجود است. اینکه جامعه‌ی ما ناامن و خانواده‌ی ما پر از مشکلات است و خارج از کشور، که قطعاً فضای غرب و مدرن آن مدنظر می‌باشد، آرمان‌شهرهایی است که ما باید به سمت آن حرکت کنیم، بزرگ‌ترین دروغی است که کارگردان در فیلم می‌گوید. در دنیای مدرن خیلی‌وقت است خانواده از هم پاشیده و روابط اجتماعی خشک و بی‌روح شده است. انسان‌ها به تعبیر «اوژن یونسکو»، کرگدن‌های پوست‌کلفتی شده‌اند که به بسیاری از مسائل پیرامون‌شان اصلاً عکس‌العمل نشان نمی‌دهند، چه برسد به این‌که بخواهند در مورد آن‌ها قضاوت کنند و راست بگویند یا دروغ. انسان غربی امروز به فکر لذت‌پرستی و دم‌غنمیتی است، لذا تنها بحران اقتصادی برای آن‌ها معنا و مفهوم دارد چراکه موجب جلوگیری از این لذت‌پرستی  و فاصله‌گرفتن از فضای خمّار (American Dream) می‌شود.

بررسی میزان طلاق، زاد و ولدهای نامشروع، خانواده‌های تک‌والدی، سقط جنین بین نوجوانان و جوانان، جرائم جنائی، تجاوز به عنف، خشونت علیه زنان و کودکان، هم‌زیستی بدون تعهد قانونی و اخلاقی، روابط نامشروع جنسی افسار گسیخته و حتی روابط نامشروع جنسی درون خانوادگی، همه معضلات بزرگی است که پژوهشگرهای غربی به آن معترف هستند و فرهنگ غربی امروز با آن مواجه است. آیا چنین جامعه‌هایی جای مناسب برای تربیت فرزند است؟ خود پژوهشگران غربی در زمینه‌ی خانواده اقرار دارند، کشورهای اسلامی و خاورمیانه در حوزه‌ی اخلاقیات اجتماعی و خانوادگی بسیار مستحکم‌تر از جوامع غربی است. حال این چه اصراری است که با دست خودمان، خودمان را زشت نشان دهیم و شخصیت‌های به اصطلاح مثبت داستانمان را نیز به سمت بیگانگان رهسپار کنیم تا تصویری آرمانی و البته دروغین در ذهن مخاطبان درست شود.

در جامعه‌ای که ارزش‌ها نسبی است و مفاهیم قدسی و ارزش‌های مطلق در روابط بین افراد تأثیرگذار نمی‌باشد، دروغ‌گفتن دیگر معنی ندارد. دروغ بگوید که چه باور مطلقی که به آن پایبند نبوده است را پنهان کند؟ این عاقبت جامعه‌هایی است که ارزش‌های مطلق در آن وجود ندارد و با شالوده‌شکنی مفاهیم مطلق در همه‌ی امور به ویژه قداست‌های دینی، همه چیز در حالت نسبی قرار دارد.

ترویج اخلاق سکولار

لایه‌ی‌ ابتدایی فیلم تبلیغ این معناست که ایران کشوری بدون امنیت است و صلاحیت تربیت فرزندان و نسل آینده‌ی خود را ندارد. اما پیام اصلی و بسیار مهم‌تر فیلم که در لایه‌های بعدی می توان به آن رسید، ترویج «اخلاق‌گرایی سکولار» است. ای‌کاش «جدایی نادر از سیمین» تنها، جامعه‌ی ایرانی را پر از دروغ و مشکلات نشان می‌داد. ای‌کاش فیلم تنها جامعه‌ای را نشان می‌داد، که همه در آن، درگیر ‌دادگاه‌های همیشه شلوغ است. ای‌کاش، تنها کشوری را نشان می‌داد که در آن امنیت برای تربیت فرزندان وجود ندارد. ای‌کاش جامعه‌ای را نشان می‌داد که همه از یکدیگر در حال جداشدن هستند.

اخلاق سکولار یعنی اخلاقی که به دور از قداست‌ها و «باید»ها و «نباید»هایی که دین تعریف می‌کند، مشخص شود و مبتنی بر عرف و وجدانیات فردی بتوان به اخلاق یا بهتر بگوییم، اخلاق سکولار دست پیدا کرد. منظور از «عرف»، اکثریت، نفسانیات این‌جهانیِ انسانی و خودبنیادی است که جدای از ارزش‌های الهی مبنای تصمیم‌گیری برای سرنوشت می‌شود و این آغاز انحطاط است. فیلم داعیه‌دار اخلاقی است که با وجدان فردی اداره شود. اخلاقی که الگوی آن سیمین است؛ زنی که در مدرسه و هنگام  قسم خوردن معلم مدرسه‌ی دخترش بر قرآن، او را از این کار نهی و در همه حال سفارش به درستی و نیکی می‌کند. در مقابل سیمین، راضیه وجود دارد که می‌خواهد همراه و ملازم با شریعت باشد، اما دروغ می‌گوید، اشتباه می‌کند و حماقت‌های فراوان از خود نشان می‌دهد. فیلم در لایه‌های پنهانی خود  طرفدار اخلاق منهای شریعت است؛ اخلاقی که خارج از چهارچوب‌های دینی تعریف شود.

نادر نیز در مرتبه‌ای پایین‌تر بیانگر همان اخلاق سکولار است. کار نادر در پزشک‌ قانونی را بیاد بیاورید؛ نادر به شک خود مبتنی بر وجدانیات شخصی خود توجه می‌کند و بدون اینکه بخواهد سؤال شرعی بپرسد، پدر خود را بر می‌گرداند و در مقابل نادر، حجت است که همواره حرف از خدا و پیغمبر می‌زند، اما در انتها متوجه می‌شویم که او نه به‌خاطر آبرو بلکه به‌خاطر مشکلات، که علت آن قانون و جامعه است، به‌دنبال گرفتن پول خونِ بچه‌ی خود برای رفع گرفتاری‌هاست.

متأسفانه متولیان فرهنگی و رسانه‌ای کشور را به علت کم‌سوادی، با یک چادر و قرآن، با حالتی منافقانه می‌توان فریب داد. در بعضی از اظهارنظرها که تنها احساسی بیان می‌شد، فیلم را حتی مصداق فیلم دینی معرفی می‌کردند، حال آن‌که به نظر نگارنده، فیلم «جدایی نادر از سیمین» جزو یکی از برترین فیلم‌های ضد اسلامی و ضد ایرانی است، چراکه حرف را خود را به گونه‌ای غیرمستقیم زده است و حتی مسلمانان را نیز تحت تاثیر خود قرار می‌دهد و به شکل القای غیرمستقیم و غیرشعاری، در جهت خلاف ارزش‌های الهی کار می‌کند.

اگر ترویج اخلاق سکولار فیلم را متولیان دین به درستی فهم می‌کردند، قدر فیلم‌هایی مثل «گشت ارشاد» و «خصوصی» را صدها برابر از فیلم «جدایی نادر از سیمین» بیشتر می دانستند. قطعاً آسیب‌های اعتقادی و اخلاقی چنین فیلم‌هایی برای جامعه بسیار کمتر از فیلم «جدایی نادر از سیمین» است. فیلم در دل خود به ظرافت و دقت فراوان فلسفه‌ی اخلاقی را ترویج می‌کند که کاملاً با ارزش‌های دینی و الهی مغایر است. البته نگاه سکولار فیلم را تنها در اخلاق فردی نمی‌توان سراغ گرفت، بلکه به‌وضوح به مسائل سیاسی و اجتماعی نیز کشیده می‌شود.

تازه‌ترین فیلم فرهادی پیش از ساخته‌شدن مستحق دریافت جایزه‌ی رسانه‌ای اتحادیه‌ی اروپا شد و در حاشیه‌ی جشنواره‌ی کن به آن اهدا شد. جایزه‌ی رسانه‌ای اتحادیه‌ی اروپا برای پروژه‌ی جدید اصغر فرهادی است که قرار است پاییز امسال به زبان فرانسوی در فرانسه ساخته شود. خانم واسیلیو (رئیس کمیسیون آموزش و پرورش اتحادیه‌ی اروپا) اعلام کرده که از اهدای این جایزه به فرهادی مفتخر است، زیرا فیلم جدید وی به هویت فرهنگ پرمایه و باز اروپایی در زندگی روزمره می‌‌پردازد. واسیلیو در مصاحبه با مطبوعات خارجی گفته است: «من از چنین اتفاقی بسیار خرسندم، فیلم‌های اروپایی در خارج از جشنواره‌ی کن، با مشکلات فراوانی روبه‌رو هستند، این بهترین جایزه برای تلاش‌های ماست و نشان می‌دهد که اروپا می‌تواند با استفاده از سرمایه‌گذاری هدفمند، به طرز قابل توجهی ارزش‌های خود را به عرصه‌های سمعی بصری و فرهنگی بیافزاید».

توجه به مطالب گفته شده توسط خانم واسیلیو به‌راحتی می‌تواند ما را به مسیر فیلم‌سازی که فرهادی در آن قرار دارد  رهنمون سازد و هر آن چیزی که بنده در طی این مطلب سعی داشتم هشدار دهم، به‌وضوح توسط خانم واسیلیو بیان شده است. در واقع همانطور که در صحبت‌های رئیس کمیسیون آموزش و پرورش اتحادیه‌ی اروپا مبرهن است، جایزه‌ را به فیلم‌هایی خواهند داد که که مبلغ ارزش‌های و مروج دیدگاه‌های آن‌ها باشد که اتحادیه‌ی اروپا و... (افرادی و لابی‌هایی که اگر نامی از آن‌ها به میان بیاید متهم به «توهم توطئه» خواهیم شد) به‌دنبال آن هستند. پیامی که متأسفانه بسیاری از مدیران داخلی ما متوجه نیستند که اگر اصغر فرهادی فیلمی می‌سازد که همسو و مبلغ دیدگاه‌های کشورهای سکولار و اومانیست است، دیگر چه نسبتی با ارزش‌های دینی و الهی که ما به‌دنبال آن هستیم دارد؟ آیا غایات و اهداف کمیسیون آموزش و پروش اتحادیه‌ی اروپا با یک کشوری اسلامی یکی می‌باشد؟

نکته‌ی قابل توجه دیگر  این‌که کمیسیون آموزش و پروش اتحادیه‌ی اروپا طبق خبرهای اعلام شده، فیلمنامه را خوانده است و آن‌را هم‌راستا با هنجارها و ارزش‌های خود دیده‌اند که به آن، قبل از ساخت جایزه داده‌اند و حمایت می‌کنند. اگر این اتفاق در ایران می‌افتاد، صدها نفر حرف از نبود آزادی شغلی، وجود سانسور، کار سفارشی و دولتی و... می‌زدند. اما برای جایزه‌ی اتحاده اروپا هیچکدام از روشنفکران ما اعتراض که نمی‌کنند هیچ، بلکه خوشحال هم می‌شوند.

حال فهمیدن این موضوع که چرا اتحادیه‌ی اروپا به فیلم ساخته نشده‌ی فرهادی جایزه می‌دهد، سخت نیست. متولیان جشنواره‌های خارجی بعد از فیلم «درباره الی» به‌ صرافت دریافت‌اند که الگو و قهرمان‌کردن فرهادی بهترین عامل برای ترویج اخلاقیات و ارزش‌های مدرن و سکولاری است که آن‌ها سال‌ها خواهان اشاعه‌ی آن در کشورهای اسلامی بوده‌اند.

چه کسی بهتر از یک ظاهراً خودی و باطناً، به لحاظ فکری و معرفتی، وابسته به بیگانه می‌تواند، چنین فرآیندی (ترویج ارزش‌های غربی) را تسهیل کند؟ لذا باید بیش از پیش از این شبه‌روشنفکر تقدیر و تشکر کنند، همانطور که همواره شبه‌روشنفکران این مملکت بردگان فکری غرب بوده‌اند. به واقع شبه‌روشنفکران ما در یک وضعیت از خودبیگانگی فرهنگی به سر می‌برند. از خودبیگانگی فرهنگی بدین‌معنا که با فرهنگ بیگانه‌، خودی و با فرهنگ خودی، بیگانه هستند.

موفقیت فرهادی، موفقیت آن‌هاست، چراکه موفقیت غلبه ارزش‌های مدرن بر ارزش‌های دینی است. جشنواره‌های خارجی به فرهنگ و هویت خود جایزه می‌دهند که این‌قدر فراگیر شده است.

از طرفی دادن این همه نشان و مدال باعث ساخته‌شدن «پهلوانِ پوشالی» می‌شود که قطعاً دیگر مدیریت سینمایی ما به‌راحتی نخواهد توانست فیلم او را متوقف یا مجوز ندهد، چراکه به سرعت فرماندهان این سرباز، برای او صندلی خالی و خبرهای ضدحقوق بشرانه و... تولید خواهند کرد. همانند اتفاقی که برای یکی دیگر از سربازان جشنواره‌ای آنان رخ افتاد.

تاوان این اشتباه بزرگ مدیریت سینمایی کشور که «جدایی نادر از سیمین» را با مشروعیت داخلی روانه‌ی خارج از مرزها کرد، سال‌های بعد، مدیران بعدی خواهند داد.

قبل از فیلم «جدایی نادر از سیمین» که پر افتخارترین فیلم جشنواره‌ای  کشور لقب گرفته است، فیلم «دایره» جزو پر افتخار‌ترین فیلم جشنواره‌ای ایران بود. شاید ده سال پیش صحبت کردن از سیاه‌نمابودن فیلم «دایره» کاری بسیار سخت و مشکل بود، اما امروز، آن پر افتخارترین فیلم دیروز را اگر کسی ببیند چه قضاوتی خواهد کرد؟ فیلم «دایره» که بیش از ده سال از تاریخ افتخاراتش می‌گذرد، امروز در سینما و حافظه‌ی هنری مردم ایران چه جایگاهی دارد؟ آیا اصلاً فیلم «دایره» برای مردم ایران مهم و خاطره‌انگیز است؟ آیا اتفاقی که برای فیلم «دایره» در روزگار ما افتاد، در روزگار آینده برای فیلم «جدایی نادر از سیمین» خواهد افتاد؟ گذشت زمان می‌تواند محمل خوبی برای قضاوت باشد.

آقای مجید مجیدی در ادامه‌ی سوال قبلی جواب می‌دهد: «ببینید ! این دیگر ثابت شده است که نمی‌توان هیچ فیلمسازی را در جشنواره‌ها خلق کرد! واقعاً مصرف محدود جشنواره‌ها را باید فراموش کرد، فیلم‌ساز و آثارش در بستر زمان است که به جایگاه واقعی خود می‌رسند». (کتاب در قلمرو دیدار با مجید مجیدی / رضا درستکار/انتشارات قصیده سرا /ص87)

افلاطون در 388 قبل از میلاد ریش سفیدان آتن را واداشت تا تمام شاعران و داستان‌گویان را از شهر تبعید کنند. او معتقد بود که آن‌ها تهدیدی برای جامعه هستند. نویسندگان [سینما] به افکار و ایده‌ها می‌پردازند اما نه به شیوه‌ی صریح و معقول فلاسفه. بلکه آن‌ها افکار خود را در پس عواطف اغواگر هنر پنهان می‌کنند. اما همان‌طور که افلاطون نیز خاطر نشان می‌کند، ایده‌ها و افکار حسی شده نیز به هر حال ایده و فکرند. هر داستان تأثیرگذار بیانگر اندیشه‌ای است که بار عاطفی یافته است. لذا، آن ایده را به ما تحمیل می‌کند به نحوی که آن‌را به ناچار می‌پذیریم. در نتیجه، قدرت اقناعی داستان به‌حدی است که چه بسا پیام آن را با وجود اینکه به لحاظ اخلاقی نفرت‌انگیز می‌نماید بپذیریم. افلاطون بر این عقیده پای می‌فشرد که داستان‌گویان برای مردم خطرناک‌اند. حق با او بود. شخصیت‌های مقتدری نظیر افلاطون از خطری می‌ترسیدند که نه از جانب اندیشه و فکر بلکه از جانب احساس و عاطفه ایجاد می‌شود. قدرتمندان همیشه ما را از احساس بر حذر می‌دارند زیرا اندیشه قابل نظارت و دستکاری است اما بر عاطفه نمی‌توان لگام زد (کتاب داستان ساختار، سبک و اصول فیلمنامه‌نویسی / رابرت مک‌کی / هرمس / ص90-89).

«جدایی نادر از سیمین» در لفاف یک طلسم عاطفی پیچیده شده است. مخاطب اغواء‌شده‌ی منفعل، پیام‌های حسی و عاطفی کدگذاری شده در فیلم را درست نمی‌تواند تحلیل کند. فیلم «جدایی نادر از سمینی» مصداق حرف مک‌کی است: پیام فیلم مورد نفرت می‌باشد، اما پیام به خاطر خصلت عاطفی و اقنای داستانی‌اش مورد غفلت قرار می‌گیرد. حقیقتاً داستان‌گویان برای مردم خطرناک‌اند. حق با او بود.

حال اگر مخاطبان، احساسی و ساده‌انگارانه از کنار صحنه‌های فیلم عبور نکنند، خواهند فهمید فیلم پیام‌هایی را مستقیم از دل جامعه‌ی ایرانی و یک کشور مسلمان صادر می‌کند که دشمنان فرهنگ و هویت کشورهای اسلامی با ساخت  فیلم‌های فراوان اسلام‌ستیزانه و ایران‌هراسانه، موفق به خلق آن نشدند؛ تصویری سیاه  و البته به لحاظ هنری، باورپذیر. چرا چنین فیلمی را مورد توجه و تقدیر قرار ندهند؟ به قول یکی از دوستان، بیشتر از اسکار حق اصغر فرهادی بود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس