سخنان امام خميني (ره)، برايش فصلالخطاب و روي سينهاش "فدايت شوم خميني" خالکوبي کرده بود. ولايت فقيه را به زبان عاميانه خود براي رفقايش توضيح ميداد و از همان دوستان قبل از انقلاب، ياراني براي انقلاب پرورش داد.
وي وقتي از گذشتهاش حرف ميزد، داستان حُر را بازگو ميکرد و ميگفت: "حُر قبل از همه به ميدان کربلا رفت و به شهادت رسيد. من نيز بايد جزء اولينها باشم".
در همان روزهاي اول جنگ تحميلي عراق عليه ايران به جبهه رفت و همگام با سردار شهيد سيد مجتبي هاشمي که فرمانده گروه چريکي فدائيان اسلام بود،به مبازه عليه تجاوزگران بعثي پرداخت ودر کوتاه مدتي آنقدر دلاورانه جنگيد که دشمن براي سرش جايزه تعيين کرده بود. وي از خدا مي خواست که تمام گذشتهاش را پاک کند و هيچ چيز از او باقي نماند؛ نه اسم، نه شهرت، نه مزار و سرانجام در تاريخ 17 آذر سال 1359 در دشتهاي شمالي آبادان به آرزوي ديرين خود يعني شهادت رسيد."
محمد تهراني، آخرين همرزم شاهرخ ضرغام نحوه شهادت وي را اينگونه نقل مي کند: "ساعت 9 صبح بود. تانکهاي دشمن مرتب شليک ميکردند و جلو ميآمدند. شاهرخ از جا بلند شد و روي خاکريز رفت. من هم دويدم و 2 گلوله آرپيجي پيدا کردم. هنوز گلوله آخر را شليک نکرده بودم که صدايي شنيدم. به سمت شاهرخ دويدم. روي سينهاش حفرهاي از اصابت گلوله تيربار تانک ايجاد شده بود. عراقيها نزديک شدند. من با يک اسير عراقي پناه گرفتم. از دور ديدم چند عراقي کنار پيکر شاهرخ ايستادهاند و از خوشحالي هلهله ميکردند."