به گزارش مشرق ، فيلم «اورشليم؛ شمارش معكوس» به كارگرداني «هارلرد كرانك» براساس كتابي تحت همين عنوان به قلم «جان هگي» به تصوير درآمده كه با حمايت لابي آي پك چاپ و در سراسر آمريكاي شمالي منتشر شده است.
اين لابي صهيونيستي به فاصله كوتاهي از انتشار اين كتاب، برگرداني
سينمايي از آن ساخته است. نكته جالب اين است كه اين فيلم با وجود اكراني مهجور به
جاي آنكه در شبكه نمايش خانگي ساخته شود، كمپاني سازنده بدون دريافت حق كپي رايت
آن را به تمام شبكه هاي تلويزيوني اروپايي و آمريكايي جهان واگذار كرده است.
كليت داستان فيلم- كتاب «اورشليم؛ شمارش معكوس» درباره گروهي از
مسلمانان ايراني موسوم به گروه «هفت شگفت انگيز» است كه مي خواهند با بمب گذاري در
خاك آمريكا، اين كشور را نابود كنند.
اين گروه در جاي جاي آمريكا خانه هاي تيمي تشكيل داده اند و از قضا
همسايه كناري خانه تيمي مركزي اين گروه يك فعال حقوق بشر و دموكراسي و در عين حال
بسيار معتقد به مسيحيت و پيش بيني نوسترادموس است كه اغلب اوقات خود را به خواندن
انجيل مي گذراند.
به موازات اين ماجرا، سازمان هاي جاسوسي آمريكا كشف كرده اند كه ايران
و روسيه تصميم دارند تا با بمب هاي اتمي خود، آمريكا و به تبع آن اسرائيل را نابود
كنند. در همين حين در آمريكا بمب گذاري هايي درحال اتفاق است.
در اين اوضاع، سازمان اف بي آي نمي تواند سرنخي از اين ماجرا به دست آورد، اما فعال حقوق بشر كه در همسايگي تروريست ها زندگي مي كند با كنجكاوي تمام سعي مي كند كه وارد خانه تيمي شود و پليس را از اين رويداد مطلع سازد.
طبق همين توهمات رسانه اي در اين فيلم، همين گروه تروريست كه منتسب به ايران نمايش داده مي شود، موفق شده نماينده اسرائيل را در خاك آمريكا از ميان برد، از طرفي ديگر فعال حقوق بشر با پليس تماس مي گيرد و موفق به متوقف كردن تروريست ها مي شود.
مذاكرات ايران و گروه1+5
فيلم با چند حادثه سطحي مثل به هم ريختگي شهر با مدل آخرالزماني آغاز مي شود. داستان به رويدادهاي كنوني بازمي گردد كه گروه «پنج به علاوه يك» بر سر فناوري هسته اي صلح آميز ايران به مذاكره نشسته اند، در فيلم نشان داده مي شود كه اسرائيل و آمريكا خواهان صلح هستند و درحين همين مذاكرات، زماني كه نماينده اسرائيل به آمريكا آمده است.
نيروهاي مشترك روسي و ايراني هفت بمب اتمي را براي انفجار به ايالات
متحده آورده اند تا در نقاط مختلف آمريكا آنها را منفجر كنند تا هنگامي كه آمريكا درگير
اين موضوع است، روسيه و ايران اقدام به حذف اسرائيل از روي كره زمين كنند؛ «نابودي
اسرائيل» در واقع به نوعي، دغدغه اصلي اين فيلم به شمار مي رود.
درام فيلم دقيقاً از جايي آغاز مي شود كه «آرلين راكول» قاچاقچي آمريكايي، هفت شگفت انگيز (هفت بمب اتمي) را به آمريكا آورده
است و مي خواهد اين موضوع را با مأموران اف بي آي در ميان بگذارد، اما در ابتداي اين
ملاقات توسط يكي از اعضاي گروه عمليات هفت شگفت انگيز- دين تانر- كشته مي شود. اما
دافتري (مأمور اف بي آي) كه درحال مذاكره با راكول است موفق مي شود «دين تانر» را
دستگير كند.
در بخش بعدي «جك» نماينده سيا و ايو نماينده اف بي آي درباره نيك و دين تانر با فرد هدف رابطه شان كه از نيروهاي سابق سيا است ديدار مي كنند. پدر «ايو» يكي از سران سيا به شمار مي رود و در واقع يكي از افرادي است كه جهت جدال براي برهم زدن معادله هاي آخرالزماني در قالب جنگ دولت ها تلاش مي كند.
از طرفي ديگر داده هاي خود فيلم به مخاطب غربي مي خواهد القا كند كه اگر مذاكرات به نتيجه نرسد اسرائيل نابود خواهد شد.
بخش بعدي اين درام مغشوش به بازجويي از نيك ترنر مرتبط مي شود. او خواهري دارد كه در ويرجينا زندگي مي كند و اف بي آي مي خواهد از طريق خواهرش اطلاعاتي درباره وي به دست آورد، اما برادر ترنر براي اينكه اطلاعاتي نصيب اف بي آي نشود خواهرش را به قتل مي رساند.
در اين بخش با همين اشاره به قتل خواهر، فيلم مي خواهد نشان دهد تروريست ها براي رسيدن به مقصود حتي به بستگان و اطرافيان خود نيز رحم نمي كنند و تأثير اسلام را به صورتي انحرافي و به عنوان خطر تروريسم نمايش مي دهد.
فيلمي كه با تصوير سازي مغشوش درنظر مردم آمريكا سعي مي كند خطر ايران
هراسي و اسلام هراسي را تركيب كند و اغلب حاميان اسلام را افرادي تروريست نشان دهد
و حتي سران بلندپايه سيا را تحت تأثير آرماگدونيسم ايراني نمايش مي دهد.
در بخشي از فيلم، دافتري و ايو دو مامور اف بي آي براي بازگشايي اين
پرونده به سراغ دوست راكول مي روند و متوجه ورود هفت بمب اتمي به داخل خاك آمريكا
مي شوند. سخنان نماينده اسرائيل در بخش هايي از فيلم
گنجانده شده است.
اين نماينده از طريق رسانه هاي گروهي با مردم آمريكا دغدغه هايش را در
ميان مي گذارد، اشارات حاشيه اي اما پررنگ در سخنان نماينده اسرائيل در نوع خود نياز
به تامل بيشتري دارد.
او در اين سخنان حاشيه اي به بخشي از تاريخ اشغال فلسطين مي پردازد و مي گويد اسرائيل هر زمان از مواضع خود عقب نشيني كرده است دچار مشكل شده و به موضوع صلح 1948 اشاره مي كند. اشاره «نماينده خيالي دراين فيلم به عقب نشيني اشغالگران در برابر مصر بر مي گردد كه عامل تضعيف اسراييل شده است.
وي دراين سخنان مي گويد، زماني كه در زمان ريگان از لبنان عقب نشيني
كرده اند، حزب الله تشكل شد و زماني كه نيروهاي اسرائيلي غزه را ترك كردند حماس به
وجود آمد. درحاشيه اين سخنان كه به صورت برجسته اي
تصوير مي شود، وي عقيده اي كفرآميز را بر زبان مي آورد و مي گويد «اسرائيل 3500
سال است كه با مديريت و نظارت خداوند اداره مي شود» و ماجراي اشغالگري در قالب شرك
آميزش به خداوند نسبت داده مي شود.
آنچه در اين فيلم، تحت عنوان مذاكره با ايران مطرح مي شود به شكل خاصي
با طعنه و كاملا دو پهلو است. ضمن اينكه از داده هاي فيلم مي توان دريافت رسما
راجع به مواضع اسرائيل درباره مذاكرات اتمي ايران صحبت مي شود.
اين فيلم با اين ذهنيت سازي غلط در نهايت به يك جمع بندي ايدئولوژيك
مي رسد كه فوق العاده مضحك است.
در بخش هاي ديگري از فيلم، «ايو» به عنوان نماينده اف بي اي در «لانگ
لي» ويرجينا «جك» را ملاقات مي كند و از تهديدهاي جاسوسي اخير دين و نيك
مي گويد، اما جك منطق و استدلال هاي او را زير سوال مي برد.
دو مامور اف بي آي به دوست آرلين رجوع مي كنند و او به آن ها مي گويد كه ايران و روسيه تمدن بشري و نظم نوين جهاني را تهديد مي كنند؛ روسيه چندين بمب اتمي ساخته است كه اين بمب ها بايد درخاك ايالات متحده منفجر شوند، دانشمندان روس با همكاري ايران دست به چنين اقدامي زده اند و آرلين راكول كلاهك هاي اتمي را به آمريكا قاچاق مي كند، اما همان طور كه پيش از اين توضيح داده شد توسط «تانر»، يكي از اعضاي گروه عمليات «هفت شگفت انگيز» به قتل مي رسد.
اشاره اي به بحران اقتصادي غرب
آنچه در متن فحوايي فيلم غالب شده، دروغ بزرگ براي ذهنيت سازي عليه
برنامه اتمي ايران است. دوست راكول به دو مامور اف بي آي مي گويد هدف از انفجار
اتمي توسط روسيه و ايران تصوير افزايش بي ثباتي اقتصادي است، در صورتي كه جهانيان بدين
امر آگاه هستند كه ايالات متحده از تابستان 2008 غوطه ور در اقيانوسي از ورشكستگي
اقتصادي است.
اما مهمترين اتهامي كه اين فيلم به «نظام مقدس» مي زند، اتهام گسترش
هرج و مرج تروريستي است. آنچه دائما در اين فيلم به مخاطب القا مي شود اين است كه
تنها كشور دوست آمريكا يعني اسرائيل هم نمي تواند از اين هجمه تروريستي كه از جانب
ايران و روسيه عليه آمريكا صورت مي پذيرد بگريزد.
فيلم مدعي مي شود كه اين به دليل سياست هاي متعادلي كه ايالات متحده
در پيش گرفته قدرت حمايتي اسرائيل كاسته شده است. دراين فيلم اسرائيل دائما تنها
كشور حامي و دوست آمريكا معرفي مي شود و پيش بيني مي كند كه آرماگدونيسم مطروحه در
اين فيلم قرار است ميان دو قطب روسيه- ايران و آمريكا- اسرائيل اتفاق افتد.
مسدود شدن تنگه هرمز
حتي در فيلم اين موضوع مطرح مي شود كه قرار است دو ناو روسي مستقر در خليج فارس تنگه هرمز را مسدود كنند. در بخشي از ديالوگ هاي فيلم دوست قاچاقچي، «آرلين راكول» كه خود نيز به اين شغل دچار است مثل يك راهبر سياسي به دو مأمور اف بي آي مي گويد كه نظم نوين جهاني در خطر است و ايران و روسيه اين نظم را بر هم خواهند زد؛ اين موضوع به طور مكرر در قالب ديالوگ هايي كه ميان دو كاراكتر رد و بدل مي گردد تأكيد مي شود.
پندارهاي آرماگدوني فيلم
در ادامه پروژه ايران هراسي اين فيلم به گمانه سازي جعلي ديگري پي مي
بريم؛ برخي عوامل سيا بروي مكاشفات يوحنا و پيش بيني هاي انجيل تحقيق كرده اند و
به نتايج عجيب و غريبي رسيده اند كه آرماگدون به زودي محقق خواهد شد. از طرفي ديگر،
تئوري پيچيده ديگري را به تركيب آرماگدوني فيلم مي افزايند.
البته در اين فيلم خبري از مكاشفات يوحنا و يا به ثمر نشستن پيشگويي هاي نوسترداموس نيست، سناريوي تازه اي كه اين فيلم مطرح مي كند «سناريوي جنگ ايزيكيل» است. اين سناريوي جديد درباره پيشگويي هاي منتسب به حزقيل پيامبر (در زبان فارسي يزقل تلفظ مي شود) است. در واقع تئوري دروغيني كه به اين پيامبر قوم يهود منتسب مي شود دروغ بزرگ اين فيلم برشمرده مي شود.
بر اساس پيش بيني هاي دروغيني كه به اين پيامبر نسبت مي دهند، «حزقيل»
پيامبر، اتفاقات اخير جهان را قرن ها قبل و به درستي پيش بيني كرده است.
براساس آنچه در اصل اقتباسي اين كتاب طرح مي شود، حزقيل پيامبر
پيشگويي كرده است كه دو قوم پارس (ايرانيان) و قوم گاگ يا راش (روسيه فعلي) با
يكديگر متحد مي شوند تا اسرائيل را نابود كنند.
تئوري تراشي در اين فيلم بدين گونه است كه يك تقابل سياسي را به
پيامبري از قوم يهود منتسب مي كند و به اين توهم «ايران هراسي» صهيونيست ها تقدسي
الهي مي بخشد.
در صورتي كه قوم يهود- نه جريان صهيون- توسط يك پادشاه ايراني حمايت هاي فراواني شده است و خودشان نيز به اين مسئله اذعان دارند، حال چطور شده كه پيامبري الهي كه ثمره حضورش در تاريخ قوم يهود به دليل حمايت هاي قوم پارس بوده، يك دعواي آخرالزماني را بتواند پيش بيني كند؟
البته در تئوري اين فيلم سعي شده كه جعليات شبه نوستراداموسي را به يك پيامبر الهي منتسب كنند .اين فيلم يك خط داستاني دارد كه به توهم تروريسم سازي به شيوه آمريكايي دامن مي زند.
از طرفي ديگر دو سيره منتسب به اديان الهي به صورت جعلي، منطبق با
آموزه هاي مسيحي- يهودي در درام اين فيلم لحاظ شده است و از تركيب اين جعليات شبه
ديني كه به مسيحيت و يهوديت منتسب مي شود واژه اي بكار مي رود كه اغلب از آن با
نام «سناريوي ايزيكيل» و يا «انقلاب خدا» ياد مي
شود.
در دنباله درام اين فيلم پي خواهيم برد كه «اف بي آي» هيچ اطلاعات
موثقي در دست ندارد كه سلاح هسته اي به آمريكا وارد شده است.
ايو و همكارش دافتري به دنبال اين پرونده هستند و حين اين تحقيقات و در بخش هاي مهم فيلم از زبان پدر ايو (كه يك مقام بلند پايه سيا است) مي شنويم تئوري «انقلاب خدا» (نعوذبالله) استخراج شده از انجيل، در حال اتفاق است.
در اين فيلم، انقلاب خدا، سناريوي ايزيكيل و پيشگويي هاي حزقيل همه به
صورت تئوري وار در كنار هم مطرح مي شود.
آنچه در قالب ديالوگ هاي اين فيلم و كتاب طرح مي شود، واژه به واژه
عليه ايران سناريوسازي مي كند.
به عنوان مثال در فيلم مي بينيم كه سازمان سيا در مهر تروريست هاي مدعايي فيلم منفعل عمل مي كند، اما يك گروه از داخل اين سازمان تلاش مي كنند تا از طريق پيشگويي هاي انجيل يوحنا، وقايع خاورميانه را تحليل كنند، و به مخاطب ديكته نمايند.
حيات اورشليم وابستگي عميقي با امنيت و پايداري آمريكايي دارد. در
سناريوي انقلاب خدا قرار است
ميليون ها نفر كشته شوند، آخرالزماني با نابودي آمريكا و اسرائيل رقم مي خورد در
صورتي كه در گره گشايي انتهايي دقيقاً مثل سريال «جريكو» متوجه مي
شويم ورود سلاح هاي هسته اي و برنامه ريزي اين عمليات توسط سيا انجام شده، اما
ادبيات ايران هراسي اين تلقي را در مخاطب ايجاد مي كند كه نظام مقدس محور تمام
توطئه هاست.
اين فيلم براساس كتابي از جان هگي ساخته شده است. هگي و ديويد مايكل
فيليپس نگارش فيلمنامه اين اثر رابرعهده داشته اند.
هگي به عنوان يكي از چهره هاي سرشناس «آي پك» شناخته مي شود كه درباره آخرالزمان و تقابل اسرائيل و ايران چندين كتاب منتشر كرده است و جزو افرادي به شمار مي رود كه از حاميان جنگ اسرائيل و آمريكا عليه ايران است.
اگر به عكس هاي هگي در اين صفحه و جلد تمام كتاب هايش دقت كنيم پي به هويت افراطي و ضدايراني وي خواهيم برد.او با ديدگاه «آمريكا: پاسدار صلح جهاني» مجموعه كتاب هايش را به نگارش درآورده است. آمريكايي ها در مجموعه كتاب هاي او افراد شسته و رفته و خوش تيپي هستند كه آمادگي انجام هر كاري براي برقراري صلح در كره زمين را دارند. توليد چنين فيلم هايي در راستاي دامن زدن به احساسات ضدايراني است.
اين همان هدفي است كه سازندگان فيلم در پي آن هستند تا نگرش جهانيان را نسبت به نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران و برنامه هسته اي صلح آميزش تخريب كنند.
اگر تا ديروز تروريست هاي اغلب آثار هاليوودي عرب زبان بودند، امروز با توليد فيلم هايي چون «اورشليم؛ شمارش معكوس» تروريست ها فارسي صحبت مي كنند و عكس محمود احمدي نژاد رئيس جمهور ايران بر در و ديوار خانه آنها در كنار نام مقدس الله ديده مي شود. آيا اين يك توهين نهادينه شده و فرهنگي در مجموعه هاليوود نيست؟