به گزارش مشرق ، محمدرضا باهنر كه ميگويد گروه خونياش به اصلاحطلبان نميخورد
غيبت پررنگ اصلاحطلبان را علت كشيده شدن انتخابات به دور دوم نميخواند و
مثال مجلس سوم را ميزند. گزیده ای از گفتوگوي باهنر با شرق را می خوانید :
به نظر ميآيد در انتخابات دور اول مجلس نهم بخش قابل توجهي از اصولگرايان سنتي به نوعي ناكام ماندند. به اعتقاد شما علت چنين عدم اقبالي چه بود؟
در جبهه اصولگرايان با توجه به تعدد كانديداها و فهرستهاي نسبتا متنوع، آرا پراكنده شد و انتخابات مثل حوزه تهران به دور دوم كشيد. من يادم است مجلس سوم و چهارم هم اينطور شد. اينكه شما ميفرماييد سنتيها عقب افتادند، من نميدانم، چون فهرستهايي در تهران با هم رقابت ميكردند كه چهار، پنج فهرست مشهور بيشتر نبودند. جبهه متحد، جبهه پايداري، صداي ملت، جبهه ايستادگي و بعد هم يك مقدار كوچكتر حاميان ولايت و... بودند.
اينكه كدامشان جلو و كدامشان عقب افتادند، قاعدتا شما بايد يك مقدار تحليل كرده باشيد. مثلا معدل راي فهرست جبهه پايداري چقدر بوده؟ معدل راي جبهه متحد چقدر بود. بنابراين خيلي حسي نميتوان حرف زد و من فكر ميكنم اگرچه از 30 نفر اول پنج نفر راي آوردند و 50 نفر به مرحله دوم راه پيداكردند، ولي به هر حال جبهه متحد آدم بيشتري نسبت به بقيه فهرستها دارد. ولي به طور كلي من مجموعا از هيچ پنجرهاي وارد نشدم كه به اين نتيجه برسم كه اصولگرايان سنتي عقب افتادند.
فكر نميكنيد عدم حضور اصلاحطلبان باعث كشيده شدن انتخابات به دور دوم شد؟
در رقابت مجلس سوم هم همينطور بود. ما با اصلاحطلبان رقيب بوديم (البته آن موقع ميگفتند چپ و راست) و 28 نفر از نمايندگان به مرحله دوم رفتند و مجلس پنجم هم اينطور بود (دورهاي كه آقاي ناطق و خانم فائزه هاشمي رفتند). ببينيد من هيچ موقع اصلاحطلبي را مترادف با فتنهانگيزي و فتنهگري نميدانم و اصلاحطلبي را يك تفكر ميبينم، البته تئوريپردازهاي خود اصلاحطلبان بايد چارچوب اين تفكر را كاملا تعريف بكنند.
من بارها و بارها گفتم اصلاحطلبي يكي از مشكلات اساسياش اين بود كه چون حرفها و برنامههايشان تئوريزه و طبقهبندي نشده بود، دچار مشكل شدند. بنابراين اگر اصلاحطلبان مرزشان با فتنه را معلوم كنند ما از حضورشان در جامعه و مسايل سياسي استقبال ميكنيم، البته اگر اصلاحطلبان در اين كشور بسيار قدرتمند هم شوند، هيچ زماني بنده در حزب اصلاحطلبان نميروم ثبتنام كنم و گروه خوني ما با اصلاحطلبان نميخورد اما قطعا استقبال ميكنيم كه يك رقيب بافكر، باانديشه و ضابطهمندي را داشته باشيم كه حاضر باشد در چارچوب قانون اساسي و قوانين موجود در كشور با ما رقابت كند.
اما اگر قرار باشد از چارچوب قانون اساسي خارج شود، آن موقع ديگر رقيب ما نيست و رقيب نظام است و نظام با او مبارزه ميكند. طبيعي هم است هر نظامي اينطور است. اگر كسي بخواهد با نظام رقابت كند، درگير با نظام ميشود.
به نظر ميآيد در انتخابات دور اول مجلس نهم بخش قابل توجهي از اصولگرايان سنتي به نوعي ناكام ماندند. به اعتقاد شما علت چنين عدم اقبالي چه بود؟
در جبهه اصولگرايان با توجه به تعدد كانديداها و فهرستهاي نسبتا متنوع، آرا پراكنده شد و انتخابات مثل حوزه تهران به دور دوم كشيد. من يادم است مجلس سوم و چهارم هم اينطور شد. اينكه شما ميفرماييد سنتيها عقب افتادند، من نميدانم، چون فهرستهايي در تهران با هم رقابت ميكردند كه چهار، پنج فهرست مشهور بيشتر نبودند. جبهه متحد، جبهه پايداري، صداي ملت، جبهه ايستادگي و بعد هم يك مقدار كوچكتر حاميان ولايت و... بودند.
اينكه كدامشان جلو و كدامشان عقب افتادند، قاعدتا شما بايد يك مقدار تحليل كرده باشيد. مثلا معدل راي فهرست جبهه پايداري چقدر بوده؟ معدل راي جبهه متحد چقدر بود. بنابراين خيلي حسي نميتوان حرف زد و من فكر ميكنم اگرچه از 30 نفر اول پنج نفر راي آوردند و 50 نفر به مرحله دوم راه پيداكردند، ولي به هر حال جبهه متحد آدم بيشتري نسبت به بقيه فهرستها دارد. ولي به طور كلي من مجموعا از هيچ پنجرهاي وارد نشدم كه به اين نتيجه برسم كه اصولگرايان سنتي عقب افتادند.
فكر نميكنيد عدم حضور اصلاحطلبان باعث كشيده شدن انتخابات به دور دوم شد؟
در رقابت مجلس سوم هم همينطور بود. ما با اصلاحطلبان رقيب بوديم (البته آن موقع ميگفتند چپ و راست) و 28 نفر از نمايندگان به مرحله دوم رفتند و مجلس پنجم هم اينطور بود (دورهاي كه آقاي ناطق و خانم فائزه هاشمي رفتند). ببينيد من هيچ موقع اصلاحطلبي را مترادف با فتنهانگيزي و فتنهگري نميدانم و اصلاحطلبي را يك تفكر ميبينم، البته تئوريپردازهاي خود اصلاحطلبان بايد چارچوب اين تفكر را كاملا تعريف بكنند.
من بارها و بارها گفتم اصلاحطلبي يكي از مشكلات اساسياش اين بود كه چون حرفها و برنامههايشان تئوريزه و طبقهبندي نشده بود، دچار مشكل شدند. بنابراين اگر اصلاحطلبان مرزشان با فتنه را معلوم كنند ما از حضورشان در جامعه و مسايل سياسي استقبال ميكنيم، البته اگر اصلاحطلبان در اين كشور بسيار قدرتمند هم شوند، هيچ زماني بنده در حزب اصلاحطلبان نميروم ثبتنام كنم و گروه خوني ما با اصلاحطلبان نميخورد اما قطعا استقبال ميكنيم كه يك رقيب بافكر، باانديشه و ضابطهمندي را داشته باشيم كه حاضر باشد در چارچوب قانون اساسي و قوانين موجود در كشور با ما رقابت كند.
اما اگر قرار باشد از چارچوب قانون اساسي خارج شود، آن موقع ديگر رقيب ما نيست و رقيب نظام است و نظام با او مبارزه ميكند. طبيعي هم است هر نظامي اينطور است. اگر كسي بخواهد با نظام رقابت كند، درگير با نظام ميشود.