کد خبر 115016
تاریخ انتشار: ۹ اردیبهشت ۱۳۹۱ - ۱۵:۴۰

رئیس فرهنگستان علوم پزشکی و نماینده مردم تهران در مجلس هشتم گفت: در دوره هشتم بنا را بر استخاره گذاشتم از آقای باقری کنی خواهش کردم خودم هم نگفتم و با واسطه از ایشان خواستم ایشان نیتم را نمی دانستند؛ جواب استخاره آمد این کار به دفعات از تو خواسته شده و تو نکردی و باید حتما این کار را بکنی.

به گزارش مشرق به نقل از  فارس، علیرضا مرندی رئیس فرهنگستان علوم پزشکی و نماینده مردم تهران در مجلس هشتم است که سابقه تصدی وزارت بهداشت و درمان را نیز در کارنامه دارد؛ از جمله افراد حاضر در لیست جبهه متحد اصولگرایان بود که در دور اول توانست با آرای مردم تهران به مجلس نهم راه یابد؛ وی از جمله متخصصینی است که هم در بحث قانون‌گزاری و هم در اجرایی در حوزه تخصصی خود، در سطوح بالا، فعالیت کرده است.

مشروح این گفتگو را در ادامه می خوانید:

شما به عنوان فردی که سال های زیادی در متن و حاشیه سیاسی بودید آیا پیش‌بینی می کردید که مشارکت گسترده در انتخابات داشته باشیم؟ با این توضیح که بالاخره، تجربه ثابت کرده که همواره مشارکت مردمی در انتخابات مجلس نسبت به انتخابات ریاست جمهوری کمتر است و از طرفی دیگر هم بالاخره بعد از سال 88 اتفاقاتی در این کشور افتاد که بر اساس همان اتفاقات ضدانقلاب درصدد بود تا این گونه القا کند که مردم از نظام روی بر گردانده‌اند. 

اگر من تا این حد پیش‌بینی نمی کردم این کمی توکل من را نشان می‌دهد، به نظرم ما هر چه اعتقاداتمان راسخ‌تر و توکلمان بیشتر باشد امیدمان بیشتر می‌شود؛ بالاخره خداوند در مورد مسلمانان توصیه‌ای فرموده و در عین حال هم همیشه نصرت آنها را بشارت داده و یاری خودش را؛ لذا اگر ما در خط درست اسلام باشیم توقعی هم غیر از توفیق در این صحنه نباید داشته باشیم؛ حالا ممکن است بعضی از این موفقیت‌ها طور دیگری جلوه کند و ما متوجهش نشویم بعضی وقت‌ها خود شکست هم نوعی موفقیت است.

مقام معظم رهبری هم به دلیل آن توکل بالایی که دارند آن را بهتر دیدند در عین این که همه ارزیابی‌ها و نظرخواهی نشان داد که شاید مشارکت آن چنان بالایی نباشد ولی ایشان حتی کمتر از هر سالی در مورد مشارکت مردم در انتخابات مجلس فرمایش کردند ولی ایشان به صراحت نوید از برگزاری انتخابات دشمن شکن دادند و این نشانه بینش و توکل و اعتقاد شان به خداوند است.

امتحانی که من طی این سی و دو سال پس دادم باید آدم را مطمئن کند که هستند و مایی که در قبال مردم مسئولیت داریم بیشتر به ما نشان بدهد که در این نظام چقدر برای مردم مسئولیت داریم؛ مردمی که ممکن است در بسیاری از موارد ممکن است ناراضی باشند هم در مورد مسائل سیاسی هم مسائل اجتماعی اقتصادی فرهنگی و... اما پای نظام ایستادند و هر جا به هر شکل لازم باشد مایه می‌گذارند در انتخابات،  در راهپیمایی‌ها، در جنگ و در مسائل اقتصادی و اصلا این که ساکت باشند و این که بعضی از شکایات خودشان را خیلی بروز ندهند؛ تصور نمی کردم تا این حد بیایند البته امید داشتم، ولی همان طور که عرض کردم اگر عمیق‌تر نگاه کنیم خداوند فرموده شما تلاش کنید در خط بمانید و به من اعتماد کنید من هم به شما نصرت می‌دهم تا ما مردم و نظاممان در خط مستقیم باشیم تردیدی نیست که مورد نصرت قرار بگیریم.

احساس می‌کنم به خاطر تهدیدات خارجی که مخصوصا در روزهای منتج به انتخابات اخیر شاهد بودیم مردم را واداشت تا واکنش نشان بدهند و شاید یکی از دلایل افزایش مشارکت همین عامل بود در ثانی در رقابت انتخاباتی ما حضور گلچینی از نیروهای انقلاب را در عرصه کاندیداتوری انتخابات شاهد بودیم به نظر شما دیگر عوامل تأثیرگذار روی انتخابات که پرشورتر از دوره قبل باشد، چیست؟

مجموعه این عواملی که شما گفتید دخیل بود فرمایشات رهبری هم همیشه موثر است؛ نکته دوم اینکه مشارکت بالا نشان از عشق و علاقه به نظام است سومین نکته هم این است تا یک جنگی اعلام نشود که نیرو بسیج نمی‌شوند که به جبهه بروند. آن زمانی که از طرف خارجی‌ها اعلام جنگ می‌شود و مثل حزب بعث عراق که عملا ورود به صحنه جنگ می‌کنند که در آن زمان است که مردها شروع می‌کنند که به جبهه بروند.

این هم وقتی که عوامل داخلی یا خارجی ضد انقلاب که بسیج می‌شوند مسلما مردم عرق درونیشان بیشتر می‌شود که مشارکت کنند همه این عوامل موثر است ولی به نظر من در درجه اول آن عشقی است که مردم به نظام دارند و در درجه دوم آن تعهدی است که مردم در قبال اعتقاد مذهبی خودشان دارند؛ امام(ره) می‌فرمایند حفظ این نظام از واجبات است و از نماز و روزه هم واجب‌تر است بالاخره درست است که تمام شده ولی هنوز یادشان نرفته این را به عنوان یک عبادت انجام می‌دهند.

من یادم هست در همین 12 اسفند، تلویزیون داشت یک حوزه رای گیری در اراک را نشان می‌داد که دوازده شب بود مردم با خانواده‌هایشان با بچه‌هایشان می‌رفتند رأی بدهند این چیزی است که شاهد بودیم؛ کسی به رای دهنده نه مزدی می‌دهد نه جایی برای او حساب می شود، حتی حس وطن دوستی هم این شور را نتیجه نمی‌دهد که آدم بخواهد این قدر فداکاری کند بلکه اینها عشق به نظام و معامله‌ای است که با خدا می‌کنند و آثاری از طرف خداوند برای این مجاهدت‌ها نوید داده شده است.

بحث وحدت را قبل از انتخابات در صحبت‌های رهبری در دیدار با جمعی از نمایندگان داشتیم که بر این اساس دو دیدگاه در نیروهای اصول گرا به وجود آمد؛ یک نگاه غالب که مورد تایید جامعتین قرار گرفت جبهه متحد اصولگرایان بود که وحدت را راهبرد اصلی خود قرار داده بودند دسته دیگر هم پایداری بودند که به روند وحدت نپیوستند عطف به این که رهبر انقلاب در سخنرانی نورزی خود، یک هشدار صریحی هم در مورد وحدت داشتند؛ چه درس‌هایی از انتخابات مجالس نهم و مقوله وحدت می‌توانیم بگیریم؟

ضمن این که رقابت چیز بدی نیست و به مردم انتخاب بیشتری می‌دهد حالا که بیشتر از یک جبهه تشکیل شده است خب این امکان انتخاب بیشتری به مردم داد با وجود این انتخاب بیشتر ما پانصد و خورده‌ای داوطلب داشتیم ما رأی‌های متمرکز و محدودتر هستیم بنابراین داشتن نامزدهای زیاد ضمن اینکه می‌خواهد این رقابت را فراهم کند ولی کمی مغشوش کننده هم می‌شود و هزینه را بالا می‌برد؛ تقریبا یک انتخابات دومی هم دارد انجام می‌شود پنج نفر از سی نفر بیرون ماندند.

هزینه‌های خیلی زیادی صرف این می‌شود و احتمالا هم همان‌ها انتخاب می‌شوند که اگر یک لیست هم بود انتخاب می‌شد؛ اگر ما یک لیست داشته باشیم مردم اعتماد بیشتری می‌کنند که تمام اصولگرها نشستند و یک لیست را درآوردند و اینها آدم‌هایی هستند که ما می‌توانیم به آن ها اعتماد کنیم و بعدا تداوم این رقابت‌ها وجود ندارد؛ شما وقتی از یک لیست حمایت می‌کنید بعدا در چهار سال بعد به زد و خورد با حزب خودتان نمی‌پردازید.

برای اینکه همه از همان لیست حمایت می‌کنید و به مسائل زیربنایی کشور می‌پردازید. انتخابات فقط وسیله‌ای است برای خدمت، خودش اصل نیست. بعضی اوقات آن را با یک اصل اشتباه می‌گیریم برای این است که شب انتخابات یک حزب تشکیل می‌شود این برای حالا نیست. سی سال است که این اتفاق می‌افتد حیف است این اشکال ایجاد می‌کند بعدا اگر اینها بخواهند زیر پرچم آن جهاد دیگر درگیری داشته باشند ما واقعا در مجلس شورای اسلامی یا هر جای دیگر نباید گروهی راجع به چیزی فکر کنیم.

اگر استیضاح از وزیر می‌شود یا هر چیز دیگر چون من جزو این گروه هستم این قدم را باید بردارم، یا به عکس چون این مخالف گروه من است و این کار را نمی‌کند پس من هم این کار را نمی‌کنم؛ این اصل فراموش می‌شود و جنبه داخلی را نگاه می‌کنیم یا حتی یادمان می‌رود که موضوع چه بود هدف از تشکیل مجلس شورای اسلامی هدف خیلی مقدس‌تری است؛ وقتی ما تمام وقتمان را صرف این فرسایش‌های سیاسی و لفظی می‌کنیم ما را از اصل منفک می‌کند و حالا اگر یک کار خوبی هم در تغمیم و نظارت می‌خواستیم کنیم می‌بینیم که آن دیگری چه گفت؟ اگر این را گفت من باید چه برخوردی کنم حالا ممکن است یک گروهی حرفی را زد که ممکن است منطقی‌تر باشد من نباید کاری با او داشته باشم.

به دفعات من این را می‌بینم که وقت های زیادی از مجلس صرف جنگ‌های گروهی و دسته‌ای می‌شود و این ها وقت مردم است سرمایه‌های مردم است، یعنی این نیست که ما فقط پولی را که صرف انتخابات یا هر کار دیگری می‌کنیم سرمایه مردم است وقتی ما که مسئول هستیم و هر آنچه که برای آبادانی کشور است صرف می‌کنیم سرمایه مردم است و باید برای مردم صرف می‌شد مسائل تخصصی که مردم به آن نیاز دارند مسائل اقتصادی اجتماعی فرهنگی و حالا سیاسی که قطعا جزوش است این‌ها تخصص می‌خواهد.

متأسفانه به نظر من این طور کارها که سیاسی نیست سیاسی کاری است تخصص نمی‌خواهد بنابراین آدم‌هایی که تخصص ندارند وقت دارند که این کار را کنند بالاخره یک سنگ را به چاه بیندازد و یک عده‌ای می‌روند که چطوری آن را دربیاورند حیف است آدم‌هایی که تخصص بیشتری دارند و روی آن کار می‌کنند آن چیزی است که کشور به آن نیاز دارد؛ مسائل سیاسی هم قطعا یک تخصص است و یک مسئله مهمی است.

شاید یک مسئله اقتصادی اجتماعی هم تحت‌الشعاع مسائل سیاسی باشد و آن هم خودش علم است ولی در تلویزیون ببینید که همه واردش می‌شوند خب بله ما همه‌مان باید سیاسی باشیم همه صاحب نظر نیستیم همه ما هفتاد و پنج میلیون ایرانی باید به سلامت خودمان برسیم؛ همه ما که متخصص سلامت نیستیم ما ممکن است بچه‌مان را نصیحت کنیم و همسایه‌مان را هم نصیحت کنیم ولی همه ما هم کارشناس نمی‌شویم.

مسائل سیاسی هم همین طور است این مسائل سیاسی که ایجاد می‌کنیم اینها فرسایش ایجاد می‌کند مردم هم کمی ناامید می‌کند چون همه‌اش، حرف منفی می‌زنیم چون ما که در تقویت همدیگر صحبت نمی‌کنیم. این است که آدم‌هایی که بیشتر به این عرصه ورود پیدا می‌کنند آدم‌های ناواردتر در زمینه‌های مختلف تخصصی که کشور به آن نیاز دارد هستند و وقتشان را صرف این کار می‌‌کنند در هر صورت باید توجه داشته باشیم که رمز پیروزی اصولگرایان، وحدت است توجیه گران اختلاف بالاخره نه تنها در مقابل نیروهای انقلاب می‌ایستند بلکه در مقابل اصل انقلاب نیز خواهند ایستاد.

باید توجه داشته باشیم که مجلس هشتم با یک لیست تشکیل شد خروجی این چنین داشت و این که ما با چندین لیست مجلس نهم را تشکیل می دهیم امکان دارد که این اتفاقاتی که شما می گویید پر رنگ تر شود. شما به عنوان کسی که دو دوره در مجلس بودید چه پیشنهاداتی دارید که از بروز همین اختلافات و سیاسی کاری هایی که اسم بردید دارید؟

در نظام اسلامی در جمهوری اسلامی قاعدتا همه آنهایی که در نظام تلاش می‌کنند برای رضای خدا کار می‌کنند اگر قرار بود این نباشد پس فرقش با دوره شاه و دوران طاغوت چه می‌شد؟ قانون نظام جمهوری اسلامی درست است برای اینکه معامله با خدا کنیم اگر خداوند را در نظر بگیریم باید ببینیم در هر لحظه‌ای که یک مطلبی مطرح می‌شود درست یا غلطش چیست؟ فردی که مطرح می‌شود نفع و ضررش برای مملکت چیست؟ دیگر فرقی نمی‌کند که جزو گروه من باشد یا نه. این حرف را از قول من درآمد یا نیامد. اگر این طور شد پس با خدا معامله نمی‌کنیم با گروه خودمان معامله می‌کنیم. خب دیگر خدا به او اجر نمی‌دهد چون برای رضای خدا نیست.

این ها آدم‌های مهم و متدینی هستند و حتما دینشان از من بیشتر است ولی به نظر من ما همیشه در هر لحظه می‌توانیم منتقد یا موید یک موضوع باشیم و یا یک فرد باشیم؛ بالاخره یک موضوعی که مطرح می‌شود یک محاسنی دارد یک معایبی. یک فردی که برای منصبی معرفی می‌شود یک نقاط مثبت و منفی زیادی دارد من نمی‌توانم اصالتا به خاطر این که او برای فلان جاست با او مخالفت کنم و بعد بگویم که یک عیب هایی دارد و فلان لایحه و طرح هم همین طور کمی این دارد کم رنگ می‌شود.

این گروه گرایی‌ها موجب این امر می‌شوند اگر بخواهیم خدمتی به خودمان در درجه اول کنیم و احیانا به کشور که اگر خیلی عاشق نظام هستیم بگوییم اول به نظام بعد به خودمان اگر نه خودمان حداقل برای آخرت خودمان کنیم ما باید از این گروه گرایی‌ها بیرون فکر کنیم و به واقعیت‌ها و به آن چیزی که به صلاح نظام است فکر کنیم در مسائل اصول گرایی باید متحد باشیم برای این که در آن ولایت مداری هست و محاسن خودش را دارد و وحدت آفرین است اما پایین‌تر از آن باید رها کنیم اگر این گروه گرایی ها باشد مجلس را از آن خلوص در می آورد و دیگر مجلس در رأس امور نیست و دیگر یک نوع معامله است و یک بازار بورس می شود. ما اگر به اصل تقوایی فردی و اجتماعی مان برگردیم این کاری که می کنیم در آن راستا نیست.

به لحاظ این که رهبری در صحبتهای‌شان در ابتدای سال جدید تأکیدی روی وحدت داشتند ما باید به سراغ این برویم که جدی‌تر به بحث وحدت فکر کنیم یک بار دیگر مخصوصا اصولگراها از مواضع اصلی و مواضع گروهی خودشان پایین بیایند اگر به بحث انتخابات قرار بگیریم بالاخره لیست جبهه متحد مورد تأیید جامعه مدرسین و جامعه روحانیت قرار گرفته و آقای مهدوی کنی و آقای یزدی از این لیست حمایت کردند به نظر شما در موفقیت لیست جبهه متحد در سراسر کشور این حمایت روحانیت چه تأثیری داشت؟

به نظر من به شدت موثر است مردم ما خوشبختانه به خاطر این که روحانیت در رأس آن امام(ره) در صحنه بود دنبال قضیه آمدند و هنوز هم اعتمادشان به روحانیت بیشتر است و هر کدام از ما انفرادی و هر گروه ما جمعی که خدایی نخواسته بخواهیم ارزش روحانیت را به شکلی کم کنیم از جمله در مقابل هم قرار دادن این بزرگترین ظلمی است که ما می‌توانیم به نظام و به کشور و به اعتقاد مذهبی مردم کنیم روحانیت را باید در جایگاه خودش اصالت داد مردم به این دسته بیشترین اعتماد را دارند باید آن را حفظ کرد کاری نباید کنیم که این تضعیف شود. متأسفانه بعضی اوقات است که این اتفاق ممکن است ناآگاهانه به دست ما بیفتد جامعه روحانیت و جامعه مدرسین جایگاه برجسته‌ای و بالایی در میان مردم دارند

آقای مرندی شما هم در لیست جبهه متحد و هم در لیست‌های دیگر بودید شما به کدام یک از این‌ها تعلق خاطر بیشتری داشتید؟

من با هیچ کدام از این گروه‌ها نه تماسی داشتم نه خواهش کردم که اسم من را بگذارند. اصولا هم بنا نداشتم که حضور پیدا کنم حتی در دوره قبل هم بنا نداشتم بالاخره با اصرار بزرگواران بود آمدم و همیشه هم گفته‌ام آماده نوشتن انصرافم بوده‌ام.

آن بزرگواران را می‌توانید بگویید چه کسانی بودند؟

من از اول انقلاب هر وقت یک منصب اجرایی نداشتم مثلا وزیر نبودم آقای مهدوی کنی آقای جنتی آقای کاشانی آقای ناطق این‌ها زنگ می‌زدند و از من می‌خواستند.

در دوره‌های جدید چه طور؟

در دوره هشتم بنا را بر استخاره گذاشتم از آقای باقری کنی خواهش کردم خودم هم نگفتم و با واسطه از ایشان خواستم ایشان نیتم را نمی دانستند؛ جواب استخاره آمد این کار به دفعات از تو خواسته شده و تو نکردی و باید حتما این کار را بکنی.

بعد این برای من تکیلفی شد همان طور که گفتم آدم خودش را توجیه می‌کند، چون بالاخره می‌دانند تقوای من تقوای به درد بخوری نیست ممکن است مصلحت خودم خانواده‌ام و شغلم این باشد که آن کاری که از من خواستند را نکنم البته این را باید عرض کنم از اول انقلاب تا حالا هر شغل و پستی را که می‌خواستند بدهند من مقاومت کردم. اصلا این در ذهن من بوده من اولی که به ایران آمدم بیکار بودم با این که دانشیار دانشگاه آمریکا بودم و رئیس بخش کودکانش و رئیس بخش نوزادانش و فوق تخصص و تخصص و بورد هم داشتم مدارکم را این جا فرستادم و خانمم رفت و نشان داد نه وزارت بهداری ما را خواست و نه دانشگاه‌هایی که وجود داشت دانشگاه ملی و تهران و مرکز شاهنشاهی همه می گفتند ما نمی‌خواهیم مدتی بیکار بودم. حتی جهاد سازندگی رفتم به یک دوستی که داشتم گفتم من می‌خواهم به روستاها بروم و مجانی واکسن بزنم.

 بعد از انقلاب؟

بله اوایل انقلاب گفتند ما آن کار را متوقف کردیم یعنی من آدم بیکاری بودم شغلی نداشتم و با آن پولی که از آمریکا داشتم زندگیم را می چرخاندم آقای دکتر زرگر که وزیر شدند آنها با اصرار گفتند که رئیس انجمن کودکان باش من از آن موقع مقاومت کردم که من استاد دانشگاه می‌خواهم باشم و می‌خواهم بروم و آموزش بدهم تحقیق کنم آن کار کار من است.

کار علمی را بیشتر دوست داشتید؟

بله بنده آن مسیر را می‌خواستم دنبال کنم ایشان به همراه مرحوم لواسانی و فیاض بخش کلی با بنده چانه زدند ولی من قبول نکردم بعد از این آقای دکتر زرگر گفت اگر به تو گفتند برای چه آمدی نگو برای انقلاب آمدم بگو برای خودم و خواسته‌های خودم آمدم. اگر بگویی برای انقلاب آمدم از تو می‌خواهند کارهای اداری کنی و نمی‌گذارند تحصیلاتت را ادامه بدهی این پتک داخل مغز من شد که من رفتم و نشستم کار اجرایی کردم.

بعد باز به من گفتند بیا معاون وزارت بهداشت شو که خود دکتر زرگر با وزارت آموزش بهداری مقاومت کردند دکتر ولایتی نماینده مجلس شد گفتند بیا جای ایشان معاون درمان شو؛ باز ما مقاومت کردیم بعد من سکته قلبی کردم چون جنگ شروع شده بود و فشارهای زیادی روی معاون وزارت بهداری بود و مشکلات زیاد بود من بیمارستان بستری شدم و دو سال که گذشت فشار آوردند که معاون بهداشت شو باز می گفتم نه. ولی آخرش آمدم وقتی که آقای دکتر منافی وزیر بود یک و نیم ظهر بود از روستاهای مشهد برمی گشتم در فرودگاه به من گفتند ایشان رأی نیاورد خیلی متأثر شدم پنج صبح حداکثر شش پشت میزم بودم در تلکسی از آقای نخست وزیر آمد که مرندی سرپرست وزارت خانه شده بود تعجب کردم چند ساعتی گذشت فهمیدم که می‌خواهند من را به عنوان کاندید وزارت معرفی کنند.

 اصلا صحبتی هم با شما نشده بود؟

نه من بلافاصله از آقای نخست وزیر وقت گرفتم و پیش ایشان رفتم گفتم من نه تقوای لازم نه مدیریت لازم و نه هوش و استعداد لازم را ندارم. من یک معاون کوچک بهداشت وزارت خانه هستم که همه وقتم را صرفش کردم باز هم در آن ماندم. من شایستگی حتی کلمه وزارت را هم نگفتم گفتم صدارت جمهوری اسلامی را ندارم. گفت شایعه بود. گفتم اگر این درست است نکنید نمی‌دانم حرفم تأثیر داشت یا نداشت. به دفتر حضرت آقا که آن زمان رئیس‌جمهور بودند زنگ زدم از ایشان وقت گرفتم همان روز هم خدمتشان رفتم و عین همین حرف ها را زدم. بنابراین این کار هم فردا پس فرداش من را معرفی کردند.

دور دوم پنج سال وزیر بودم که بعد کنار رفتم. برای فرصت مطالعاتی و برای درمان قلبم به آمریکا رفته بودم چون ایران آن زمان آن کارهایی که مثلا رگ را باز کنند و کارهای به این طریق انجام نمی‌شد. آن جا بزرگانی به من دائم زنگ زدند. که بیا این جا وزارت است و .... گفتم من نمی‌آیم صلاحیت لازم را ندارم توان ندارم. افراد مختلفی که از دفتر آقای ناطق زنگ زدند که رئیس مجلس بود. آیت‌الله مفروضی زنگ زد. آخرینش دکتر ولایتی بود که به من زنگ زد. به همه آنها گفتم توانایی ندارم شما از حضرت آقای خامنه‌ای و از آقای هاشمی بپرسید.

این‌ها که می‌دانند من توان ندارم آخرین نفری که به من زنگ زد گفت سه روز دیگر اسمت برای مجلس در می‌آید. سه روز دیگر در مجلس باید دفاع کنی همین فرهنگستان علوم پزشکی من اصلا روحم خبردار نبود من روز هفده آذر بود که به خانه رفته بودم یکی از دوستانی که در مجلس بغل دست من نشسته بود گفت که دیروز شانزده آذر بود هیچی امروز هم دوستان اصلاح طلب آمدند.

امروز هم دانشگاه خیلی شلوغ بود من شب به خانمم گفتم اخبار را گوش کن ببین دانشگاه‌ها چه خبر بوده است. قبل از این که در مورد دانشگاه‌ها چیزی بگوید اخبار گفت که شورای فرهنگی انقلاب امروز مرندی را رئیس فرهنگستان گذاشت مجلس هم همین طور. یعنی اصلا هیچ شغلی نبوده که من خودم بخواهم. اما این ها ممکن است بر اثر چیزهای درونی‌ام باشد. یا این که فکر کنم واقعا عرضه ندارم. یا این که فکر کنم باید یک کار دیگری را انجام دهم که بهتر از این باشد نمی دانم. این جا چون استخاره درآمد و یک تکلیفی بود که من مجبور شدم برنامه ریزی کنم و این دوره هم چند ماه قبل آقای حداد عادل از من پرسید شما می خواهید چکار کنید؟ گفتم من دیگر نمی‌خواهم در مجلس باشم. چون آدم‌های زیادی از من بهترند فرهنگستان هم هست باید بروم و به آن جا برسم. حتی وقتی که گفت من در فرهنگستان مسئول شدم دوباره پیش آقای لاریجانی رئیس مجلس رفتم و گفتم که من می خواهم استعفا کنم.

در مجلس؟

بله. من یک کار بیشتر نمی‌توانم کنم. نمی‌دانم آدم هایی که پنجاه شغل دارند باید چکار کنند من بهتر است استعفا دهم و آن کار را درست انجام دهم که آقای لاریجانی به شدت برخورد کرد که نباید کنار بکشی. بنابراین از این خوشحال هستم که من به شغلم وابستگی ندارم خب دلم می‌خواهد بتوانم بهتر خدمت کنم ولی بعضی وقت‌ها آدم نمی‌داند شاید در اجزای درونی‌اش چیز دیگری باشد برای مجلس نهم هم فکر می‌کردم که من نیایم و این حرف‌ها را هم من چند بار به آقای حداد زدم نزدیک انتخابات که شد هم خود ایشان هم آقای ابوترابی هم آقای فدایی و زاکانی و دوستان مختلف هر کدام که رسیدند ملامت که چرا این کار را نمی کنی؟ حتی آقای حداد سه نوبت اسم نوشت و گفتم نه دوباره ... آخرش روز ماقبل آخر اسممان را نام نویسی کردند آقای حداد گفت انصراف دادن خیلی آسان است. تو فعلا بیا نام نویسی بکن. اگر فکر کردی که نمی‌توانی بهترین باشی آن وقت برو انصراف بده. ما هم گفتیم نه بابا این قدر بقیه را اذیت کنم چکار؟ هر لحظه برای انصراف آماده بودم. قطعا اگر به دور دوم می کشیدم و می دیدم که آدم های به این خوبی هستند حتما انصراف می دادم به نفع دوستان است و دردسر کار کمتر می‌شود خب این شرایطی که الان برای شما شرح دادم به این جا رسید که من الان انتخاب شدم.

با این نکته که از جبهه متحد بیشتر سراغ شما آمدند؟

بله. اگر این طور حساب کنید همین طور بود اما در عین حال از هر دو جبهه هم تشکر می‌کنم من نمی دانم اسمم جای دیگر بود یا نه.

سیزده چهارده لیستی که در تهران بود تقریبا در هشت تایی از آن‌ها شما در آن ها بودید.

من این ها را پیگیری نمی‌کردم برای من موجب افتخار است که در این گروه ها باشم البته همه گروه ها هم نه. من حتی در بعضی از گروه ها هم می رفتم که ناراحت هم می‌شدم می فهمیدم که من چه مشکلی دارم که در این گروه رفتم قطعا دلم نمی‌خواست در همه گروه ها باشم. اما هم از جبهه متحد و هم از گروه پایداری به شدت سپاس گذارم. چون آدم‌های ارزشمندی در دو گروه هستند حتی این را به شما عرض کنم که وقتی می‌خواستند اسم من را بگذارند و آمدند گفتند اشکالی ندارد اسم تو را در لیست بگذاریم؟ گفتم من شرط دارم. من هیچ جایی نمی روم سخنرانی کنم هیچ‌گونه کمک مالی نمی‌کنم و بعد باز هم آنها ما را قبول کردند و دوره‌های قبل هم هیمن طور از دوره هشتم من دیناری از جیبم خرج نکردم.

 شما در دور اول به مجلس راه پیدا کردید چه واکنشی به این موضوع نشان دادید؟

برایم خیلی تعجب آور بود. آدم های خیلی ارزشمندتری در لیست هستند که من انتظار نداشتم و این است که برایم تعجب آور بود.

اخیرا شما مصاحبه‌ای کرده ید که به نوعی تحریف شده و اینگونه القا شده که شما به پایداری انتقادی ندارید و به آن نزدیکتر هستید؟!. چه واکنشی به این مصاحبه نشان دادید؟

متأسفانه رسانه‌های ما طوری است که جلویش را نمی شود گرفت بی اخلاقی‌های رسانه‌ای موضوعی است که باید برای آن چاره اندیشی کرد. این موضوع به قدری نگران کننده است که رهبر معظم انقلاب نسبت به آن هشدار دادند من در مورد خودم چه کار می‌توانم بکنم؟ پیگیری کنم چه فایده‌ای دارد؟ خود آن یک جنجالی را به وجود بیاورم من که هستم که حرفم اهمیت داشته باشد که بخواهم بروم و اصلاحش کنم خدا که می‌داند من چه گفتم و خودمان هم می‌دانیم کلی‌تر عرض کنم که این در دور اول انتخابات برخی با تخریب و اختلاف کار خود را می خواستند جلو ببرند و در مقابل روحانیت بایستند که رهبری نیز متذکر موضوع شدند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس