به گزارش مشرق، سعدالله زارعي در سرمقاله امروز کيهان نوشت: «احترام به مجامع و نهادهاي بي تفاوت و تنزه طلب که دامن از مسايل چالشي برمي چينند يک احترام صوري است، يک احترام در معنا و در عمق خود بي احترامي است، مثل احترام به اشيا است که احترام حقيقي محسوب نمي شود... گاهي اين احترام اهانت آميز هم هست همراه با تحقير باطني آن کسي است که تظاهر به احترام مي کند. آن موجودي که زنده است، فعال است، منشأ اثر است، احترام برمي انگيزد هم در دل دوستان خود و هم حتي در دل دشمنان خود.»
اين بخشي از سخنان حکمت آميز رهبر معظم انقلاب اسلامي است که اخيراً در جمع پرشور و بي نظير طلاب و اساتيد حوزه علميه قم بيان فرمودند و دقيق ترين تفسيري است که تفاوت احترام و علاقه باطني مردم به نظام اسلامي و چهره هاي شاخص آن و احترام توام با تحقير کانون هاي خاص به بعضي از افراد مخالف نظام و يا ساکت در برابر مصالح نظام را تبيين مي کند. اما در خصوص استقبال عظيم و بي سابقه مردم قم و شور و هيجاني که در استقبال انبوه طلاب و اساتيد مدارس علميه قم از حضرت آيت الله العظمي خامنه اي مشاهده شد و نکات کليدي که ايشان مطرح فرمودند، نکات فراواني وجود دارد که اين قلم از باب آيه شريفه «و اما بنعمته ربک فحدث» به بعضي از آنان اشاره مي نمايد:
1- استقبال عظيم مردم و روحانيت از رهبر معظم انقلاب اسلامي در شرايطي صورت گرفت که طي سالهاي گذشته و بخصوص از آغاز فتنه پس از انتخابات رياست جمهوري به دهها زبان وانمود شده بود که قم و روحانيت از روند اداره کشور و برخورد با فتنه گران- به دليل اينکه چند چهره شاخص و داخلي فتنه در سلک روحانيت بودند- دلزده شده و موضعي اپوزيسيوني پيدا کرده اند. اين محافل فتنه گر آرزوهاي شيطاني خود را به صورت خبر ترويج مي دادند که استقبال از رهبر معظم انقلاب پررنگ نخواهد بود. اما، اجتماع عظيم قمي ها در ورودي شهر و تلاش وسيع آنان براي مشاهده رهبر معظم انقلاب تا بدانجا رفت که عليرغم آنکه موکب ولايت در ساعات اوليه صبح، به ورودي قم رسيده بود، مجال سخنراني حضرت آقا به علت حضور متراکم و بي نظير استقبال کنندگان با تاخير روبرو شده و بسيار کوتاه شود. در واقع اين استقبال همراه با اشک و هيجان- که مورد رشک کساني واقع شد که تا چند روز قبل از سفربر شرکت اندک مردم در استقبال تاکيد مي کردند- به خوبي نشان داد که مردم عميقا حضرت آيت الله العظمي خامنه اي را نايب بلافصل حضرت بقيه الله الاعظم (عجل الله تعالي فرجه الشريف)و اين نظام اسلامي را «مقدمه لازم» تشکيل حکومت آن «مولاي غايب از نظر» مي دانند. چه تفسيري مي توان براي چنين دويدن پشت سر موکب رهبري و سيلان اشک از ديدگان مستقبلين ارائه کرد جز اينکه آن را در مدار شناخته شده عشق عميق شيعيان به ولايت امر به نظاره و قضاوت بنشينيم.
2- با اندکي غور در سخنان کساني مثل مرحوم آيت الله بهاءالديني، مرحوم آيت الله بهجت، حضرت امام خميني(ره) و اکثر مراجع بزرگوار فعلي درمي يابيم که رهبري حضرت آيت الله خامنه اي يک موضوع عادي نيست که مهر و عشق به آن عادي باشد. امروز بدون ترديد پس از وجود مقدس حضرت ولي عصر-ع- بزرگترين نعمت الهي بر بندگانش وجود مقدس حضرت آيت الله خامنه اي است. اين يک ارتباط الهي است که خلل و سردي نمي پذيرد و خود بزرگترين علامت محفوظ ماندن اين انقلاب از انواع توطئه هاي عظيم است. از مسير خلوص ويژه- و نه معمولي که هر عالمي مي تواند به آن دست يابد- فراهم آمده است. اين نشان مي دهد که حقيقتا اين وجود شريف مظهر کامل حب في الله و بغض في الله است و اين يک مقام عادي نيست. حضرت آيت الله مصباح يزدي- که خود يک استوانه تقوا و فقاهت است- مي فرمايد «من با وجود دقت هنوز درنيافته ام که در آن 51-01 دقيقه پس از نماز مغرب که وجود حضرت آيت الله خامنه اي غرق سکوت و تفکر مي شود، چه اتفاقي مي افتد همين قدر مي دانم که اين موقعيتي است که براي ديگران پيش نمي آيد.» حالا چنين وجود مقدسي را چگونه بايد شکر کرد؟ آيا مي توان به اندکي از «حق شکر» راه يافت؟ آيا دويدن پشت سر موکب او و نثار اشک و... تنها اندکي از آداب شکر نيست که بعضي حسودان بر آن خرده گرفته اند و البته اين سرزمين چنين سر از پا ناشناختن و اشک تمنا ريختن را در خاطره ورود موکب حضرت علي بن موسي الرضا-عليه السلام- به اهواز و شيراز و ابرکوه و نيشابور و نيز در ورود حضرت فاطمه معصومه- سلام الله عليها- به ساوه و قم در خاطره دارد.
3- در اين سفر، قم و بخصوص حوزه پرعظمت علميه جايگاه خود را در اسلام و نظام اسلامي به رخ کشيد و مسلما صحنه هاي خلق شده در اين سفر، سالها مورد تحليل جدي محافل سياسي، اطلاعاتي و فرهنگي غرب و شرق قرار خواهد گرفت. حضرت آيت الله خامنه اي تعابيري درباره قم داشتند که براي درک موقعيت آن، شايسته تامل است؛ «شهر قم، مرکز معرفتي دنياي اسلام»، «اولين حوزه اساسي مهم شيعه در اين شهر است»، «حوزه علميه قم مادر اين نظام است»، «قم پايگاه برترين معارف اسلامي و الهي»، «اين شهر پايگاه بصيرت است»، «مذهبي ترين شهر کشور»، «خاستگاه بزرگترين انقلاب دوران معاصر» و «قم شهر اسلام و شهر انقلاب است».
اگر نگاهي به تحرکاتي که در سطح جهان براي به انحراف کشاندن اذهان مسلمانان و جا زدن نسخه هاي تقلبي در قطر، قاهره، مدينه، پيشاور و... به عنوان نسخه اصلي اسلام نظري بياندازيم درمي يابيم که خارج کردن قم از کانون اسلام گرايي مهمترين دستور کار محافل نظريه پردازي و برنامه ريزي دشمن بوده است. بعضي از گزارشات بيانگر آن است که در مقاطعي- پس از انقلاب- حدود 130سازمان اطلاعاتي متعلق به غرب و بعضي کشورهاي منطقه در قم مشغول فعاليت بوده اند دستور کار همه آنان اين بوده که راز مرکزيت قم در تفکر اسلامي را دريابند و براي برهم زدن آن وارد عمل شوند. اسناد و دلايل زيادي وجود دارد که در اين دوران دستگاههاي سياسي و اطلاعاتي غرب براي حاکم کردن نسخه هاي «مساجد محمديه اندونزي»، «انديشه فتح الله گولن در ترکيه» و... که اسلام غير مبارز و همخوان با مجامع استکباري را ترويج مي نمايند دست به کار شده اند. سازمان سيا کتب منتشره توسط اين کانونهاي به ظاهراسلامي را به زبانهاي عربي، انگليسي و فرانسه ترجمه کرده و در تيراژهاي ميليوني در خاورميانه- و بخصوص در حوزه عربي- منتشر نموده اند. تاکيد رهبر معظم انقلاب بر نقش حوزه علميه قم به عنوان مرکز معرفتي دنياي اسلام- و نه فقط جهان شيعه- مسئوليت عام و حساسي را متوجه علماي ارجمند حوزه علميه قم مي نمايد و نشان مي دهد که نظام جمهوري اسلامي و حوزه علميه قم بايد «تعامل ويژه» و کارآمدي را با هم داشته باشند. دقيقا از همين منظر مي توان راز تلاش فراوان محافل استعماري و کانونهاي فتنه گر داخلي براي جدا کردن نظام و حوزه ها را دريافت. متاسفانه بايد اذعان کرد که افراط در اين انديشه درست که «استقلال حوزه ها از دولت لازمه ادامه حيات حوزه هاست» از سوي عده اي معدود روزنه اميدي را براي محافل اطلاعاتي غرب به وجود آورده است.
4- «اسلام منهاي روحانيت» و «اسلام منهاي سياست» دو دستور کار مهم محافل استعماري و بعضي از نحله هاي انحرافي در داخل کشورهاي اسلامي بوده اند. متاسفانه اين انديشه ابتدا در مجامع اهل سنت در کشورهاي اسلامي بخصوص در «جامعه الازهر مصر» و «جامعه مدينه» که دو کانون اصلي فقهي اهل سنت بودند رسوخ کرد و بعد به ميان مردم اين کشورها کشيده شد. در ايران نيز اين دو انديشه طي 100 سال اخير بشدت تبليغ شد. در دهه اول انقلاب، اين دو تفکر به حاشيه رفتند اما پس از ارتحال امام بار ديگر در دستور کار عملي محافل استعماري و بعضي از گروههاي سياسي روشنفکرزده داخل ايران قرار گرفت. امروز بعضي از نحله هاي فکري و يا سياسي با اعلام نيمه رسمي استغنا از روحانيت نوعي از اسلام را تبليغ مي کنند که با تحليل هاي بي ارتباط با متن و شيوه دين تطابق داشته باشد کما اينکه بعضي از نحله هاي فکري و به تعبير حضرت امام- مارهايي که در بعضي از مدارس ديني ما خزيده اند- روز و شب به گوش موجهين مي خوانند که تاييد آنان از جمهوري اسلامي، حوزه و هويت آن را مخدوش مي کند. خناسان بخصوص در يکي- دو سال اخير چندين دفتر فعال را در قم دائر کردند تا به نام نقد وضع موجود و تعيين تکليف روحانيون با حکومت، حوزه ها را از نظام جدا کنند و در نهايت به سکولاريزه کردن قم نايل گردند. اما صدالبته اجتماع عظيم روحانيت قم- اعم از طلاب و اساتيد- در مسجد اعظم، صحن هاي حرم حضرت معصومه(س) و... که در تاريخ قم بي سابقه بود و ديدار صميمانه استوانه هاي علمي و فقهي قم با حضرت آيت الله العظمي خامنه اي- دامت برکاته- به خوبي نشان داد که اين همه سعي جز نقشي بر آب نبوده است.
5- نکته کليدي ديگر اين است که نظام از جنبه «نظريه پردازي» متکي به حوزه علميه قم و روحانيت است. اين به آن معناست که جريان ديگري به جز روحانيت و شهر ديگري بجز قم نمي تواند اين نياز عظيم را برآورده نمايند و هيچ جريان سياسي نمي تواند با طرح شبه نظريه هاي مذهبي، هويت اين نظام ديني برآمده از حوزه علميه قم را به انحراف بکشاند. حضرت آيت الله العظمي خامنه اي- دامت برکاته- در اين سفر اندرز داده و فرمودند: «اگر علماي ديني اين کار را نکردند نظريه هاي غربي، نظريه هاي غير ديني، نظريه هاي مادي جاي آنها را پر خواهد کرد- چرا که- هيچ مجموعه اي در خلأ نمي تواند مديريت کند.» رهبر معظم انقلاب اسلامي در باب اصلاح وضع علوم انساني رايج در محافل علمي و دانشگاهي کشور با صراحت فرمودند: «اين علوم انساني که امروز رايج است محتواهايي دارد که ماهيتا معارض و مخالف با حرکت اسلامي و نظام اسلامي است و متکي بر جهان بيني ديگري است. حرف ديگري دارد، هدف ديگري دارد.» و سپس اضافه کردند: «حوزه هاي علميه و علماي ديني پشتوانه هايي هستند که موظفند نظريات اسلامي را در اين زمينه از متون الهي بيرون بکشند و براي برنامه ريزي در اختيار بگذارند.» اين نياز و اين توقع مهمترين توقع و نياز ما از حوزه مقدسه و عظيم علميه قم است و هيچ چيز ديگري نمي تواند و نبايد جاي آن را بگيرد. اگر در قم و حوزه اين توانايي وجود نداشت طبعا رهبر معظم انقلاب آن را در اجتماع بزرگ علماي قم مطالبه نمي کردند. اما طي دو سه دهه گذشته اين نياز در کانون «همه فعاليت ها»ي حوزه قرار نگرفته است و تنها بخشي از علما و مدارس علميه به آن اشتغال ورزيده اند و حال آنکه حجم نياز نظام اسلامي و فراتر از آن حجم سؤالات و نيازهاي جهان اسلام- اعم از اهل سنت و شيعيان- به يافتن پاسخ سؤالات فراوان کلامي، فقهي و اجتماعي بسيار فراتر از اين بوده است. پاسخ به فراخوان رهبر معظم انقلاب مي تواند حوزه علميه قم که بزرگترين و متفکرترين حوزه علميه جهان اسلام و حتي فراتر از آن بزرگترين حوزه علميه ديني در جهان است را در جايگاه بايسته آن قرار دهد. پس لازم است که در قم يک رستاخيز بزرگ علمي با حضور همه و نه بخشي از علما صورت گيرد. جهان در حال تغييرات سريع فکري است و اين قم است که مي تواند اين تغييرات را معنايي الهي ببخشد. از ديگران توقع نيست اين کار فقط از قم برمي آيد.
آن موجودي که زنده است، فعال است، منشأ اثر است، احترام برمي انگيزد هم در دل دوستان خود و هم حتي در دل دشمنان خود.