چالش «یخ» به سبک اهالی «دَلگان»/ وقتی همدلی بلوچ‌های باصفا روی طوفان و گرما را کم کرد

تک‌به‌تک درِ خانه‌ها را می‌زدیم و می‌گفتیم «یخ لازم داریم» می‌گفتند «برای چی؟» تا می‌گفتیم «فلان روستا برق ندارند، تشنه‌اند و دارند در گرما عذاب می‌کشند»، دیگر چون و چرا نمی‌کردند.

به گزارش مشرق، تصور کنید بعد از پشت سر گذاشتن یک طوفان با قدرت 130 کیلومتر بر ساعت، یک‌دفعه خانه و محله و شهرتان در ظلمات فرو برود. همانطور که چشم‌هایتان به تاریکی عادت می‌کند و بر ترس فراگیر غلبه می‌کنید، یادتان می‌افتد ماجرا، یک قطعی ساده برق است. می‌خواهید نفس راحتی بکشید اما به‌جایش توده‌ای از هوای گرم که نه، هوای داغ مشامتان را پر می‌کند. تازه حواستان به کولر خاموش جلب می‌شود. می‌خواهید فکرتان را از گرمای 47، 48 درجه‌ای! منحرف کنید که دختر کوچولویتان تقاضای آب خنک می‌کند. در فریزر را که باز می‌کنید، قالب‌های یخ را در حال آب شدن می‌بینید. و این تازه شروع ماجراست...

بیشتر بخوانید:

آنچه خواندید، سکانسی از یک فیلم ماجراجویانه نیست بلکه روایتی واقعی است از آنچه اهالی شهرستان «دَلگان» در جنوب‌غربی استان سیستان‌وبلوچستان در چند روز گذشته با آن دست‌وپنجه نرم کردند؛ شرایطی سخت با خسارت‌های طوفان، گرمای طاقت‌فرسای نزدیک 50 درجه و قطعی برق و از کارافتادن کولرها و یخچال‌ها که در بعضی مناطق تا 48 ساعت ادامه داشت! اما یک اتفاق ساده باعث شد همین شرایط سخت خارج از تحمل، به یک خاطره شیرین و یک تجربه به‌یادماندنی تبدیل شود! موج همدلی با چاشنی «یخ»!، همان اتفاق دلپذیری بود که ورق را برای اهالی دلگان برگرداند و درس شیرینی در حافظه‌شان حک کرد. با گفت‌وگوی ما با «هادی بامری»، جوان 25 ساله و خوش‌فکری که بانی این اتفاق خوب در دل آن شرایط ناخوشایند بود، همراه شوید تا دل شما هم از حرکت زیبای او و دوستانش خنک شود!

طوفان و خسارت هایش به خانه ها و مغازه های دلگان

وقتی طوفان همه‌چیز را با خود برد...

«ساعت 8 شب بود که طوفان شروع شد؛ از آن طوفان‌های فصلی شدیدی که با سرعت 125، 130 کیلومتر بر ساعت، همه‌چیز را از جا می‌کنَد و با خود می‌برَد. مخازن زباله، سایبان مغازه‌ها، ایزوگام خانه‌ها و اسپلیترهای روی پشت‌بام‌ها، هیچ‌کدام نتوانستند در مقابل آن طوفان نیم ساعته! مقاومت کنند. از آن طرف، خسارت‌های شدیدی هم به نخل‌های خرما وارد شد. الان فصل برداشت خرماست و باغداران، خرماهای رسیده را می‌چینند، در کارتن بسته‌بندی می‌کنند و برای فروش می‌برند. اما نیمی از بار درختان که خرماهای نارس یا همان رطب است، الان چیده نمی‌شود. اهالی دلگان این خرماها را که در زبان محلی به آن «نورَس» گفته‌می‌شود، برای مصرف خودشان نگه می‌دارند. آن طوفان باعث شد در بعضی مناطق تمام بار درختان خرما بریزد و هدر برود».

خسارت طوفان دلگان به درختان خرما

«هادی بامری»، جوان فعال دلگانی تلاش می‌کند آنچه طوفان در نیم ساعت بر سر مردم دلگان آورد را در چند جمله خلاصه کند. انگار می‌خواهد دستمان را بگیرد و ببرد سر ماجرای اصلی. پس مکثی می‌کند و در ادامه می‌گوید: «اما بدتر از همه، قطعی برق بود. نیم ساعت بعد از پایان طوفان، برق کل شهرستان دلگان با حدود 70 هزار نفر جمعیت قطع شد. ماجرا از این قرار بود که در چند نقطه، تیرهای برق در اثر طوفان سقوط کرده و جریان برق‌رسانی قطع شده‌بود. گرچه کارکنان اداره برق از همان دقایق بعد از فرونشستن طوفان دست‌به‌کار شدند، اما به‌طور طبیعی نصب تیرهای برق جدید و رفع مشکلات فنی، زمان‌بر است. به همین دلیل، برق بعضی نقاط 2 ساعت و برخی دیگر 4 ساعت بعد وصل شد، اما قطعی برق در بعضی نقاط، تا بامداد و بعضی نقاط تا 24 و 48 ساعت بعد ادامه داشت! و این موضوع در گرمای شدید 47، 48 درجه دلگان، یعنی فاجعه...».

خسارت طوفان به تیرهای برق در دلگان

یک حرکت خودجوش جهادی به خنکای یخ

«صبح روز بعد کم‌کم خبرهای ناخوش از محله‌های اطراف به گوشمان رسید. گروه‌های دوستان در فضای مجازی هم شده ‌بودند منبع خبری از احوال مردم در نقاط مختلف شهر. همه‌چیز حول قطعی برق و گرمای طاقت‌فرسای حدود 50 درجه‌ای می‌گشت. نه از کولر خبری بود نه از یخچال. بچه‌های کوچک گرمازده شده‌بودند و از بزرگ‌ترها هم کاری ساخته نبود. قطعی برق، همه‌چیز را تحت‌الشعاع قرار داده‌بود. حوالی ظهر وقتی می‌شنیدم و در گروه‌ها می‌خواندم که همشهریان می‌گفتند: "این آب گرم که می‌خوریم، عذاب گرما را بیشتر می‌کند"، مدام در دلم می‌گفتم: کاش می‌شد یک جرعه آب خنک به دست مردم برسانم... در همان لحظات یک‌دفعه چیزی در ذهنم جرقه زد. از جا پریدم. با «علی والی‌پور»، یکی از دوستانم تماس گرفتم و گفتم می‌خواهم آب خنک دست مردم بدهم، کمک می‌کنی؟ او هم استقبال کرد و بلافاصله خودش را به من رساند. مشکل اصلی، از کار افتادن یخچال‌ها و نبود یخ در خانه‌ها بود. پس، کار ما این شد که برای خانه‌های بی‌برق، یخ جمع کنیم».

«هادی بامری» در حال جمع کردن یخ از خانه ها

منتظرم هادی بامری از مراجعه به مرکز تولید قالب‌های بزرگ یخ و خرید مقادیر زیاد یخ برای توزیع در خانه‌های بی‌برق بگوید اما ادامه صحبت‌هایش، ساخته‌های ذهنی‌ام را مثل یک قالب یخ زیر آفتاب داغ، آب می‌کند: «شهرستان دلگان، سردخانه و کارخانه یخ‌سازی ندارد به همین دلیل با خودمان فکر کردیم الان تنها کاری که می‌شود انجام داد، این است که به محله‌هایی که برق دارند، برویم و از آنجا یخ جمع کنیم. پس، معطل نکردیم. سوار ماشین علی والی‌پور شدیم و به چند محله سر زدیم. آنجا درِ خانه‌ها را می‌زدیم و می‌گفتیم: یخ لازم داریم. می‌گفتند: "برای چی؟" تا می‌گفتیم: فلان روستا برق ندارند، تشنه‌اند و دارند در گرما عذاب می‌کشند، دیگر چون و چرا نمی‌کردند. فوری می‌رفتند و با چند قالب یخ لیوانی و... برمی‌گشتند. در میان آن‌همه خانه، حتی یک نفر نگفت: "یخ نداریم" یا "خودمان لازم داریم".

«علی والی پور» و «هادی بامری» در حال ذخیره کردن قالب های یخ جمع آوری شده

از درِ همه خانه‌ها دست‌پر برگشتیم. یخ‌ها را می‌گرفتیم و در کلمن آب یا یخدان‌های یونولیتی که تا همین چند سال قبل دستفروش‌ها در آن بستنی می‌فروختند، می‌گذاشتیم. کار جمع‌آوری یخ‌ها حدود 5، 6 ساعت طول کشید. کلمن و یخدان‌ها که پر شد، به روستاها و محله‌هایی که هنوز برقشان قطع بود، رفتیم و یخ‌ها را میان خانه‌ها توزیع کردیم».

یخ‌هایی که غیرت و همدلی مردم را به جوش آورد!

می‌پرسم: اینطور که تعریف کردید، همه‌چیز خیلی ساده و بی‌سروصدا انجام شد. پس چطور خبر این کار شما مثل توپ در تمام کشور صدا کرد؟ آقا هادی نفسی تازه می‌کند و در جواب می‌گوید: «همسر علی آقا هم همراهش آمده ‌بود تا در کار جمع‌آوری یخ‌ها کمک کند. در همان حال که ما داشتیم از این خانه و آن خانه یخ جمع می‌کردیم، ایشان چند عکس از ما گرفت. بعد از پایان کار توزیع یخ‌ها، آن عکس‌ها را برای یکی از دوستان همشهری که خبرنگار و فعال رسانه‌ای است فرستاد. همین که او درباره این حرکت، توییتی منتشر کرد و بعد هم در کانالش درباره آن نوشت، همه خبردار شدند...».

لبخند کمرنگی که روی لب جوان محجوب دلگانی می‌نشیند، از اتفاق‌های خوب بعد از این خبردار شدن عمومی حکایت دارد. پس سکوت می‌کنم تا از این بازخوردهای مثبت بگوید: «بعد از پخش شدن خبر کار ما، یک موج عجیب ایجاد شد. خیلی‌ها داوطلبانه و به‌شکل جهادی رفتند یخ جمع کردند و بین خانه‌هایی که همچنان برقشان قطع بود، پخش کردند. برایتان بگویم از حال و هوای گروه‌های مجازی... همه به جوش و خروش آمده بودند. بعضی از آن‌هایی که برق داشتند، به آن‌هایی که برقشان قطع بود، می‌گفتند: "آنجا در گرما نمانید. بلند شوید بیایید خانه ما. یک اتاقمان را در اختیارتان می‌گذاریم..." یک عده دیگر می‌گفتند: "حداقل بیایید گوشی‌هایتان را در خانه ما شارژ کنید." خیلی‌ها هم پیام می‌دادند: "ما یخ جمع کرده‌ایم اما ماشین نداریم برای توزیع کردن. یک نفر بیاید یخ‌ها را ببرد توزیع کند..."».

فرهنگسازیِ بی‌هزینه با جادوی همدلی و فداکاری

«آن جو همدلی و موج جهاد عمومی، فقط ظرف یکی دو ساعت بعد از انتشار عکس و خبر کار ما صورت گرفت. خیلی‌ها که 90 درصدشان جوان بودند، در گروه‌های مختلف به‌صورت داوطلبانه رفتند و به اهالی خانه‌های بی‌برق کمک کردند. اصلاً انگار آن مشکل فراموش شد و مردم به‌جای غصه خوردن، غر زدن و گلایه کردن از مسؤولان، خودشان بلند شدند و همت کردند و با یک کار به ظاهر ساده، باری از روی دوش همشهریانشان برداشتند. بعضی‌ها در آن شرایط سخت، بیمار در خانه داشتند. خیلی‌ها تا متوجه می‌شدند، در گروه به آنها پیام می‌دادند و می‌گفتند: "عزیز بیمارتان را بیاورید خانه ما..." همه این‌ها، اتفاقات مثبتی بود که تبدیل به یک تجربه جدید و ارزشمند برای همشهریان ما شد.

درواقع، بدون هیچ‌گونه برنامه‌ریزی قبلی، انگار یک‌جور فرهنگسازی شکل گرفت که الگویی شد برای آینده که هر وقت مثلاً برق رفت، منتظر اقدام مسؤولان و گروه‌هایی از خارج از محله و شهرمان نمانیم. خودمان همت کنیم و دست به کار شویم. توزیع یخ، شارژ کردن گوشی، پذیرایی موقت از همشهریان در گرمای طاقت‌فرسا و...، این‌ها کارهایی است که نه هزینه دارد و نه نیاز به برنامه‌ریزی و... این قبیل تجربه‌ها نشان می‌دهد در مواقع بحرانی، با صبر و همدلی و فداکاری، می‌توانیم بسیاری از مشکلات را حل کنیم و خودمان را از بحران نجات دهیم. اساس کار نیروهای داوطلب و جهادی هم همین است؛ اینکه با دست خالی اما فکر درست، به دل مشکل بزنیم و کار را شروع کنیم. در ادامه حتماً خدا خودش کمک می‌کند و به کارمان برکت می‌دهد».

هادی بامری که در کسوت طلبگی، همیشه تلاش کرده در قالب حرکت‌های جهادی در خدمت همشهریانش باشد، انگار مردد باشد نکته‌ای را بیان کند، لحظه‌ای سکوت می‌کند و بعد من‌من‌کنان می‌گوید: «البته بعضی‌ها هم به ما گفتند شما ریاکاری کردید... اما واقعاً اینطور نبود. ما در آن شرایط سخت که چند ساعت زیر آفتاب خانه‌به‌خانه برای جمع‌آوری یخ مراجعه می‌کردیم، اصلاً حواسمان به این نبود که کسی دارد از ما عکس می‌گیرد. اصلاً دغدغه ما چیز دیگری بود. اما در اصل ماجرا هم، اشکالی وجود ندارد. همین دوستانی که ایراد گرفتند هم اگر بروند چنین خدماتی برای همشهریان انجام دهند و از آن عکس هم بگیرند و منتشر کنند، نه‌تنها بد نیست بلکه خیلی هم خوب و باارزش است».

وقتی «کپر»، نعمت است

در نگاه عمومی، «کپرنشینی» در شهرهای جنوبی کشور، به‌عنوان یکی از مظاهر محرومیت تلقی می‌شود و بسیاری از گروه‌های جهادی و خیریه در طرح‌های خدمت‌رسانی به این مناطق، موضوع جایگزینی خانه‌های جدید به‌جای این کپرها را در دستور کار خود قرار می‌دهند. اما خوب که نگاه کنیم، کپر، شاید بهترین نوع خانه برای ساکنان این شهرها باشد؛ سرپناه ساده‌ای که کاملاً با شرایط آب‌وهوایی این مناطق سنخیت دارد و آن‌ها را از گرما و سرمای شدید حفظ می‌کند. روحانی جوان دلگانی هم در توصیف چند روز سختی که بر همشهریانش گذشت و قبلاً هم بارها به اشکال مختلف تکرار شده‌بود، دست روی همین نکته می‌گذارد و می‌گوید: «گرمای شدید، یکی از ویژگی‌های همیشگی استان و شهر ماست که در تابستان هم شدت بیشتری می‌گیرد. اما قبلاً که شکل زندگی مردم در دلگان، کپرنشینی بود، این‌همه در مقابل گرما دچار سختی نمی‌شدیم.

اینجا دو نوع کپر ساخته می‌شد؛ یکی با برگ درخت خرما که به «کاوار» معروف بود. بعضی از این کپرهای درخت خرما که می‌توانستی به آن آب بزنی، این قابلیت را داشت که درجه حرارت را از 50 درجه به 20 درجه برساند! چون عبور نسیم از این برگ های خیس به کاهش دمای داخل کپر کمک و به‌راحتی افراد داخل کپر را از گرمای شدید محافظت می‌کرد. آن دسته از کپرهای خرما که امکان آب زدن نداشت هم، خیلی خوب بود و آن حرارت را به حدود 35 درجه می‌رساند. نوع دوم کپرها را هم از حصیر درست می‌کردند. کپرهای حصیری گرچه نسبت به کپرهای خرمایی، کم‌اثرتر بودند اما باز هم برای در امان‌ماندن از گرمای شدید تابستان، بسیار مناسب بودند. اما مشکلات از وقتی شروع شد که سبک زندگی آرام‌آرام تغییر کرد...».

خانه‌های بلوکی، ما را در مقابل گرما خلع سلاح کرد...

«از وقتی خانه‌های گِلی و بیشتر بلوکی جایگزین کپرها شد، مشکلات مردم در این مناطق بیشتر شد. در این میان، باز هم خانه‌های گلی، جایگزین مناسبی برای کپرها بود چون هوای داخل خانه را در تابستان، خنک و در زمستان، گرم نگه‌می‌دارد. اما انتخاب بلوک‌های سیمانی برای ساختن خانه در این مناطق گرمسیری، انتخاب اشتباهی بود. حالا بدون کولر، آن هم کولر گازی نمی‌شود در گرمای طاقت‌فرسای اینجا دوام آورد. استفاده از کولر آبی به دو دلیل مهم در دلگان، امکان‌پذیر نیست. از یک طرف، مشکل کمبود آب در شهر ما، یک مشکل همیشگی است. از طرف دیگر، هوای اینجا هم گرم است و هم به‌دلیل ارتفاع بسیار کم و نزدیکی به تالاب جازموریان، شرجی است. بنابراین در این هوای گرم و شرجی، کولر آبی اصلاً جوابگو نیست و همه مجبورند از کولر گازی استفاده کنند. در چنین شرایطی وقتی برق برود، واقعاً اوضاع غیرقابل‌تحمل می‌شود. اهالی برخی نقاط شهر دلگان و روستاهای اطراف، این شرایط سخت را در روزهای گذشته، یک بار دیگر تجربه کردند».

امروز چاه حفر می‌کنیم، آیندگان فقیرتر می‌شوند!

هادی بامری گرچه در بخش پایانی صحبت‌هایش گریزی می‌زند به مشکلات آب شهرستان دلگان، اما باز هم در نهایت به برق می‌رسد: «شهرستان دلگان را شاید بتوان به‌عنوان محروم‌ترین شهرستان کشور معرفی کرد. این شهرستان 70 هزار نفری از داشتن بسیاری از زیرساخت‌ها محروم است حتی آب آشامیدنی. به برکت نظام جمهوری اسلامی، نه‌فقط شهرها بلکه 99 درصد روستاهای سیستان‌وبلوچستان هم برق دارند اما در زمینه آب، حتی در شهرهای استان هم دچار مشکل هستیم و آب آشامیدنی مناسب نداریم. ساکنان دلگان از طریق حفر چاه‌های کشاورزی یا چاه‌هایی که در خانه‌هایشان حفر کرده‌اند، به آب دسترسی پیدا می‌کنند که این آب هم، یا شور است یا غیربهداشتی. حالا حساب کنید وقتی برق قطع شود، همین آب شور و نه‌چندان بهداشتی هم قطع می‌شود چون مردم به وسیله موتور پمپ برقی یا کف‌کش برقی آب را از چاه می‌کشند. بنابراین، یکی از مهم‌ترین خواسته‌های ما، رسیدگی به مشکلات آب و برق این منطقه و ایجاد و اصلاح زیرساخت‌ها در این زمینه است».

روحانی جوان و دغدغه‌مند شهرستان دلگان برای رفع این مشکلات، راهکار هم دارد و معتقد است با کمی توجه و تدبیر می‌شود این کاستی‌های قدیمی را رفع کرد: «اینجا وقتی بارندگی می‌شود، آب باران مستقیماً از بالادست به سمت حاشیه تالاب جازموریان می‌رود و تبخیر می‌شود و هدر می‌رود. درحالی‌که اگر یک سد در این مسیر ایجاد شود، می‌توان این آب‌های پراکنده را جمع کرد و به‌وسیله آن، کارهای بزرگی ازجمله تولید برق و آب آشامیدنی انجام داد. جالب است بدانید شهرستان دلگان، قطب کشاورزی استان سیستان‌وبلوچستان است اما این کشاورزی پررونق با حفر چاه و استفاده از ذخیره‌های آب زیرزمینی که متعلق به آیندگان است، امکان‌پذیر شده. اینجا هر کس را می‌بینید، یک چاه حفر کرده. مردم چاره‌ای ندارند چون هم خودشان و هم زمین‌هایشان تشنه‌اند اما این اتفاق در عمل، یک فاجعه است که هر روز ما را به‌لحاظ سفره‌های آب زیرزمینی فقیرتر می‌کند. چاره رفع این مشکلات، استفاده بهینه از آب‌های بارندگی و جلوگیری از هدررفتن این آب‌هاست. اینجا رودخانه زیاد داریم اما سد، نه. می‌توان با ایجاد سد روی رودخانه‌های کوچک و ساماندهی آب باران، هم از ایجاد سیل‌های ویرانگر هرساله جلوگیری کرد و هم با استفاده درست از این آب‌ها، مشکلات همیشگی آب و برق این مناطق را رفع کرد. امیدواریم مسؤولان با توجه به ظرفیت‌های استان سیستان‌وبلوچستان و شهرستان دلگان، برای رفع این مشکلات تدبیر عاجل بیندیشند».

منبع: فارس

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 2
  • در انتظار بررسی: 1
  • غیر قابل انتشار: 0
  • جواد IR ۱۰:۱۴ - ۱۳۹۹/۰۵/۱۹
    6 1
    یعنی یک کارخانه یخ بهداشتی نیست برای تسنگی این ملت
  • IR ۱۱:۵۷ - ۱۳۹۹/۰۵/۱۹
    3 1
    دمشون گرم

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس