به گزارش خبرنگاروبلاگستان مشرق ، امید حسینی در وبلاگ آهستان نوشت :
جناب آقای معززی نیا، با سلام و عرض ادب و احترام
پاسخ شما را به نوشتهی وبلاگم که در روزنامهی وطن امروز هم منتشر شده بود، خواندم. ضمن تشکر از بذل توجه و پاسخ حضرتعالی به آن نوشته، توضیحاتی را ارائه میکنم.
اول: مطلب «کدام آوینی» به قلم شما ظاهرا به بهانهی اعتراض به تغییر تاریخ شهادت شهید آوینی در تقویم های رسمی کشور بود، اما به تدریج به یک بحث گستردهتر تبدیل شد. بحثی درباره تحریف شخصیت و مصادره شهید آوینی و تبدیل او به یک شخصیت تبلیغاتی! شما از تغییر تاریخ شهادت شهید آوینی به ادعای «تغییر و تحریف شخصیت و مصادرهی او» رسیدید و چندین ادعای پی در پی دیگر را هم درباره آدمها و جریانات پشت سر این قضیه مطرح کردید، بدون آنکه سندی و مدرکی و یا توضیحی درباره ادعاهای خود ارائه کنید.
سوال اصلی من هم که بدون پاسخ ماند این بود که دقیقا چه کسانی دنبال آوینی متحجر و چماق به دست هستند؟ آوینی تبلیغاتچی یعنی چه؟ آنهایی که این آوینی را دوست دارند و تبلیغ میکنند چه کسانی هستند؟
انتظار این بود که به جای تکرار همان ادعاهای سابق، لااقل اسم و رسم دو نفر را که دنبال این آوینی متحجر و چماقدار هستند، برای ما بنویسید و آوینی واقعی را که همان آوینی متفکر و پیشرو و اهل گفتوگو هست به ما بشناسانید، نه آنکه با زبان تهدید، چندین بار ما را از شکایت و پیگرد قانونی به خاطر یک مطلب وبلاگی بترسانید! دلسوزی شما را از تحریف آوینیِ اهل گفت و گو و مخالفتتان را با چماق و چماقداری باور کنیم یا زبان تهدیدآمیزتان را به یک نقد کوتاه وبلاگی؟!
دوم: بنده در مقالهام فقط دو بار از شما به عنوان داماد محترم شهید آوینی یاد کردم و دوبار هم درباره استفاده یا سوءاستفاده از نسبتهای فامیلی تذکر دادم. این کجا و ادعای شما کجا که نوشتهاید بیش از ده بار پای نسبت خانوادگی شما را پیش کشیدهام؟! از شما که دل خوشی از دروغ و تحریف ندارید، پسندیده نیست که نوشتهی دیگران را اینگونه تحریف کنید!
البته جای خوشحالی است که شما نسبت به سوءاستفاده از نام و یاد شهدا حساسیت دارید و به هیچ وجه حاضر نیستید که روابط خانوادگی را پای نقدهایتان ببینید، ولی خوب بود به سایت «آینده» هم اعتراض میکردید که تیتر زده بود «داماد شهید آوینی رجانیوز را شست و پهن کرد!» جالب اینکه دنبالهی همان سایت خبری -یعنی سایت بازتاب- باز هم از قول شما تیتر زده است «داماد شهیدآوینی: تاریخ شهادت آوینی را هم عوض کردند، مثل شخصیتش!»
به هرحال همچنان اعتقاد دارم که نوع نگاه و ادبیات شما درباره شهید آوینی (حتی بدون اشاره به نسب و نسبت) تحریف و محدود کردن شخصیت آن شهید بزرگوار است. با این حال اگر از این بابت باعث ناراحتی شما شدم، معذرت میخواهم. ضمنا بنده چه مشکل شخصی با شما داشته یا دارم که نوشتهاید «امثال شما که علاقه داشتهاند با طرح این موضوع بهانهای برای حمله به من پیدا کنند …؟!» به نظرم این ادعا هم مثل همان آسمان ریسمان بافتن شما بر سر تقویم و مرتبط کردنش با تحریف شهید آوینی است!
سوم: من هرگز ادعا نکردم که شما تنها فرد نگران از تحریف شهید آوینی هستید. متاسفانه اینجا هم حرفم را تحریف کردید. اتفاقا در ابتدای همان مطلب به طور کلی اشاره کردم که دو جریان هر ساله درباره آوینی چنین ادعاهایی را دارند. این عین مطلب بنده: «چند سالی هست که همزمان با سالروز شهادت شهید آوینی، بحثهایی تکراری و بیفایده از دو سو درباره شخصیت سیدمرتضی آوینی منتشر میشود. همه هم اصرار دارند که شهید آوینی را به خودشان وصل کنند. همه هم ادعا میکنند که آوینیِ واقعی همینی است که ما میگوییم.»
پس منظور من فقط شما نبودید، بلکه اعتراضم کلا به این نوع نگاه مناسبتی، ژورنالیستی و ابزاری به شهید آوینی بود. نتیجه طبیعی این نگاه، یادبود آوینی است نه به خاطر آوینی، بلکه برای کوبیدن دیگران و بهرهبرداریهای سیاسی دیگر. یعنی همین اتهاماتی که شما به دیگران نسبت دادهاید. اگر به اعتقاد شما دیگرانی هستند که آوینی را برای «مواردی خاص» میخواهند و تبلیغ میکنند، برخی دوستان دیگر هم آوینی را به منظور خاصی (مثلا برای کوبیدن فلانی و بهمانی) تبلیغ میکنند! چه فرقی دارد؟
آیا به نظر شما این ظلم به شهید آوینی نیست؟ سید مرتضی آوینی فقط به درد همین می خورد که هر سال چند روز قبل از بیستم فروردین تا چند روز بعد از آن، بنشینیم و بنویسیم که فلانی در زمان حیات آوینی با او بد بود، بعدا برایش گریه کرد؟ آوینی فقط به درد این میخورد که هر سال این خاطرات را دربارهاش (آن هم نه درباره خودش، که درباره رفتار دیگران با او) بنویسیم؟ آوینی یعنی همین؟ پس کجاست آوینیِ اهل گفت و گو و پیشرو؟! کجاست آوینیِ متفکر؟
خلاصهی حرف من این بود که آوینی حاشیهای دارد و متنی. حاشیه یعنی بازگویی همین خاطرات که اتفاقا در جای خود لازم و ضروری و عبرت آموز است، اما متن (گفتمان و اندیشه آوینی) مهمتر از هر مسالهی دیگری است. چرا جای متن و حاشیه را عوض کنیم؟ چرا فقط نگاه تاریخی؟ چرا از آوینی برای حال و آینده خود استفاده نکنیم؟ چرا از نگاهش به فرهنگ، هنر، سینما، سیاست، دموکراسی، انقلاب، ولایت و … آگاه نشویم؟ چرا فقط در بند این باشیم که فلانی با او مخالف بود؟ اگر بحث مخالفت آدمها و جریانها تا این حد مهم است، که آوینی نقدهای مهمتری درباره روشنفکران و مسئولان وقت مملکت و عقایدشان نوشته. چرا به این موارد اشاره نمیکنید؟
سوال بعدی اینکه نتیجه کوبیدن بر طبل این خاطرات چیست؟ میخواهیم بگوییم که بعضیها تحمل نظرات شهید آوینی را نداشتند؟ یا در برابر او موضع گرفتند؟ یا بایکوتش کردند؟ درست. بد کردند، اما آیا خودمان چنین رفتاری نداریم؟ خودمان در برابر هر نظر مخالفی موضع نمیگیریم؟ خود حضرتعالی تا چه اندازه از این مظلومیت شهید آوینی عبرت گرفتهاید و تا چه حد به این درسها و عبرت ها پایبند هستید؟ یادتان رفته که ابراهیم حاتمیکیا را فقط به خاطر انتقادش از «جدایی نادر از سیمین» چندین بار دروغگو خواندید؟! این رفتار شما شبیه آوینیِ اهل گفتوگو بود یا آوینی چماقدار؟!
چهارم: تفکرات و عقاید هر کسی را باید در آثارش دید. مگر میشود بنده یا جنابعالی درباره مساله خاصی، حرف داشته باشیم اما در نوشتههایمان اثری از آن نباشد یا کمرنگ باشد؟ من هرگز ادعا نکردم که شهید آوینی از سوی برخی حزب اللهیهای روزگار خود و یا به قول شما ظاهرپرستان و متحجرین، مخالف و مخالفتی نداشته؛ اتفاقا همیشه در حد و اندازهی خودم و در وبلاگم از تهمتها و تنگنظریها و مخالفتها با او گلایه کردهام؛ اما حرف من این است که محدود کردن گفتمان آوینی به دعوای شبانه روزی با این طیف و کنار نهادن، به حاشیه بردن، اشاره نکردن و گاه حتی فراموش کردن دغدغهی اصلی او -یعنی تقابل فکری، فرهنگی، عقیدتی و سیاسی با روشنفکران، سکولارها و لیبرال ها- تحریف آوینی و مبانی فکری اوست.
درباره دعوای اصلی و فرعی و کمیت و کیفیت آن، میشود به مقالات و کتابهای شهید آوینی مراجعه کرد و نسبت هرکدام را دید. بنده ادعایی درباره شهید آوینی ندارم، اما از شما با «یک سال و نیم کار مطبوعاتی زیر نظر ایشان و مشاهدات مستقیم در تحریریه مجله سوره، نوزده سال مطالعه و تحقیق درباره نوشتهها و آثار بر جا مانده از شهید آوینی، نگارش دهها مقاله پژوهشی درباره ایشان، نگارش یک کتاب درباره آرا و افکار او، کارگردانی نزدیک به پنجاه برنامه تلویزیونی درباره فیلمهای روایت فتح، چند ترم تدریس کتاب آینه جادو در مراکز آموزشی کشور و حضور در دهها جلسه آموزش و تحقیق گروهی درباره افکار و آثار او» انتظار این است که شخصیت شهید آوینی را قربانی دعواهای تکراری و ژورنالیستی نکنید. این ظلم به شهید آوینی است که او را محدود کنیم و در گیرودار این نگاه تاریخی و ابزاری، اندیشه و تفکرات آوینی را به حاشیه ببریم. تحریفی اگر هست، اینجاست. نگرانی و ناراحتی اگر وجود دارد، اینجاست نه فقط پای تقویم!
پنجم: بنده به شما هیچ تهمتی بابت «چفیه» و یا «روایت فتح» نزدم. این حرف شما مصداق بارز فرافکنی است. شما در مطلبتان ادعاهای بی حساب و کتابی را درخصوص دو نوع آوینی مطرح کردید و مدعی شدید که گروهی خواستار آوینی چماق به دست و متحجر و تبلیغاتچی هستند! من هم از شما پرسیدیم که این آوینی چماق به دست یعنی چه؟ چه کسانی دنبال این نوع آوینی هستند؟ به هرحال شما باید در عالم خارج از ذهنیات خود، مورد یا موارد خاصی را سراغ داشته باشید که بتوانید آنرا به این ادعا و تعریف خود بچسبانید.
شما در مطلب قبلی (خبرآنلاین) هیچ توضیحی درباره این ادعا ارائه نکرده بودید حال آنکه در جوابیه خود به روزنامه وطن امروز نوشته اید: «مقصود من در همان متن کاملاً مشخص است و نیاز به توضیح بیشتر ندارد: نوشتهام آوینی در حوزه فرهنگ اهل گفتوگو بود و حاضر بود با مخالفینش ساعتها بحث کند، ولی عدهای دوست دارند از او تصویر یک آدم خشن ایدئولوژیزده بسازند که عقیدهاش را مثل چماق توی سر دیگران میکوبیده.»
این توضیح با آنکه با مطلب قبلی شما کمی فرق دارد، اما همچنان یک ادعای خشک و خالی است. این عده چه کسانی هستند؟ حرفشان چیست؟ چه چیزی را تبلیغ میکنند؟ حال که شما توضیحی درباره این عده ندارید، اجازه میخواهم برداشتهای خودم را از حرفهای شما بنویسم. خدا کند که دوباره مصداق تهمت و دروغی نباشد که نیازمند شکایت شما از من باشد!
الف: احتمالا آن عده، کسانی هستند که از نظر سیاسی با شما هم جهت نیستند. پس هرگونه اشاره آنها به شهید آوینی و استفاده از نظرات آن مرحوم برای دفاع از انقلاب، ولایت، بسیج و …، میتواند مصداقی از مصادره شهید آوینی و تبدیل او به آوینی تبلیغاتچی و خشنود از وضع کنونی باشد!
ب: احتمالا آن عده تندروهایی هستند که در جلساتشان گاهی اسم شهید آوینی را میبرند و عکسش را بر در و دیوار خانه و پایگاه و هیاتشان میزنند. البته قبول دارم که اینها از آوینی فقط عکسش را میشناسند (مخصوصا با چفیه!) ولی به هرحال شهید آوینی را به خاطر نوع نگاهش به دفاع مقدس و مفهوم شهادت دوست دارند. اما چون کمی تندرو هستند، پس حق استفاده از شهید آوینی را ندارند!
با این وصف هنوز متوجه نشده ام که چرا همهی دوستان و دوستداران آوینی را که در مقابل تعریف شما قرار دارند، جزو این عدهی اخیر به شمار میآورید؟ برفرض که گروهی چماقدار و چماق به دست آوینی را دوست داشته باشند و او را تبلیغ کنند، آیا دوستداران شهید آوینی و آدمهای مقابل شما فقط از همین جنسند؟ آیا ما از خودمان چیزی را ساخته و به آوینی نسبت دادهایم یا اینکه به کتب و مقالات آوینی استناد میکنیم؟
ضمنا تغییر مناسبتها در تقویم چه ربطی به آن عده و کار آنها دارد که همه چیز را به هم ربط دادهاید؟ (چون بهانهی اصلی مطلب قبلی شما تغییر روز شهادت در تقویم بود که ناگهان به این عده رسیدید!)
ششم: پرسیدهاید که چرا فقط به مقاله «تحلیل آسان» شهید آوینی اشاره کردهام؟ دلیلش کاملا روشن است. فقط و فقط به خاطر تعدیل نظرات شما. شما برای اینکه نوع خاصی از آوینی را تعریف کنید و برای آنکه متحجر نبودن و چماق به دست نبودنش را اثبات کنید، از آن ور بام افتادهاید. طوری درباره آوینیِ چماق به دست از نگاه یک عدهی خاص، آه و ناله کردهاید که با خودم گفتم شاید از تهدید علنی مسعود بهنود توسط آوینی خبر ندارید. اما خوشبختانه خودتان تایید کردید که آوینی در نقد جماعت روشنفکر ضدانقلاب از چه شیوههایی استفاده میکرده است. حال اگر کسی این شیوه را بازگو کند، آوینی چماقدار را تبلیغ کرده؟!
هدف من از اشارهی به آرپیجی، نشان دادن چهره تند و خشن از آوینی و برجسته کردن آن نبود، بلکه میخواستم بگویم آوینی همان طور که متحجر نبود، اهل تسامح و تساهل هم نبود. مخصوصا در عرصه فرهنگ. چرا باید برای تایید یک نفر و برای اینکه مخالفان از او بد نگویند، به زور و اجبار او را از برخی رفتارها مبرا کنیم؟
من فقط به یک مورد از صدها مورد نقد تند و بیرحمانهی! آوینی علیه روشنفکران و اپوزیسیون اشاره کردم. بله بیرحمانه. شهید آوینی قائل به مرزبندی صریح و روشن بین خودی و غیرخودی بود و این را در مقالات متعددش حتی در نقدهای سینماییش به وضوح میتوان دید. در نقد روشنفکران سکولار و لائیک، به هیچ وجه اهل ترحم و تعارفهای ظاهری و دروغین نبود. هرجا پای انقلاب اسلامی در میان بود، تعارف را کنار میگذاشت. در نقد فیلمهای سینمایی هم، علاوه بر آنکه به تکنیک نگاه میکرد، به محتوا و پیام فیلمها و کارگردانها هم حساس بود و اگر آن پیام، همجهت با شعارها و آرمانهای انقلاب اسلامی نبود، این را به صراحت تذکر میداد. مینوشت که «ای ایران» ِناصر تقوایی فیلمی درباره انقلاب اسلامی نیست. مینوشت که «مادر» ِ علی حاتمی، مادر ما نیست!
البته من درباره درستی یا نادرستی نقد آوینی حرف نمیزنم. ممکن است موافق نقد او باشیم یا مخالف آن، ولی به هرحال آوینی واقعی، همین است. ما فقط این آوینی را میشناسیم که نگاهش و گفتمانش درباره نیروهای درونی و بیرونی نظام با هم تفاوت داشت. به معنای واقعی کلمه اشداء علی الکفار رحماء بینهم بود، نه برعکس. ما آوینی را در دوقطبیهای ساختگی محدود نمیکنیم که یا باید اهل گفتمان با روشنفکران باشد یا اهل چماق. این تقسیم بندی خیالی و موهوم از کجا آمده است؟ چرا شق سومی وجود نداشته باشد؟
هفتم: اعتراض من به تغییر و تحول آدمها و سرایت آن به شهید آوینی، درحقیقت اعتراض به یک جریان فکری، سیاسی، رسانهای و تبلیغاتی است که چند سالی است به جان ما افتاده و درحال مصادرهی واقعی شخصیتها و شهدای انقلاب اسلامی است. وگرنه به من مربوط نیست که شما از چه فیلمی حمایت میکنید یا نمیکنید؟
گاهی از قول شما و بعضی دوستان دیگر میخوانیم و میشنویم که آوینی اینطور بود یا آن طور نبود. گاهی برخی اعضای خانوادهی آوینی اعتراض میکنند که «در مراسمات و یادبودها اظهارنظرهایی انجام میشود که ربطی به شخصیت آوینی و افکارش ندارد! بیشتر سخنرانهایی که در این نوع مراسمها حاضر میشوند درباره آن شهید آوینی که خودشان در ذهنشان ساختهاند حرف میزنند!» یا مثلا «اگر آوینی زنده بود، الان ممنوع الفعالیت میشد!»
اولا این افراد هرگز در کنار این قبیل ادعاها، آوینی واقعی را معرفی نمیکنند. اگر دیگران ذهنیات خودشان را از آوینی تعریف میکنند، لااقل شما بیایید و بگویید آوینی واقعی این بود. البته با مدرک و سند و با اشاره به آثار او، وگرنه شعار دادن و ادعا کردن خالی که هنر نیست. مگر آوینی چه گفته و چه نوشته که در ویژهنامهها، مناسبتها، مراسمات و یادبودها جور دیگری ارائه میشود؟! مگر آثار آوینی در دسترس نیست؟ مگر سانسور میشود؟ آیا آن چیزهایی که امروز درباره شهید آوینی گفته و نوشته میشود با افکار و آثار او منافات دارد؟ آیا مقالات دیگری از شهید آوینی به غیر از آنچه اکنون در دست ماست، وجود دارد که ما از آن خبر نداریم؟! چرا به جای این اظهار نظرهای کلی و تکراری، یک بار برای همیشه تکلیفمان را روشن نمیکنید و آوینی واقعی را معرفی نمیکنید؟!
ثانیا با اما و اگر نمیشود زندگی کرد. بهتر است آدمها را در زمان خودشان و در چارچوب فکری و عقیدتی خودشان و با توجه به تعامل و تقابلشان با دیگران بسنجیم. اگر به این اما و اگرها اعتبار بدهیم، به نسبیت اخلاق، معرفت و عقیده در زمان و مکان عادت میکنیم. آن وقت دیگر هیچ شخصیتی و هیچ تفکر و اعتقادی، ارزش و اعتبار نخواهد داشت. آوینی خوب هم تبدیل به آوینی مرده میشود که فقط به درد همان گذشته میخورد؛ آوینی که با رفتنش، آرمانش هم تمام شد! در آن صورت دیگر حتی شما هم نمیتوانید از آوینیِ پیشرو سخن بگویید. چرا که در صورت استناد به او، فورا از قول مخالفان میشنوید که این حرفها مال بیست سال پیش است و اگر امروز زنده بود، چنین میشد یا چنان، یا از گذشته پشیمان میشد! کار به جایی میرسد که حتی بیبیسی و جرس و روزآنلاین هم برای یادبودش مطلب مینویسند و آوینی را دایی و عموی خودشان معرفی میکنند!
پس به جای این قبیل پیشبینیهای خیالی، غیرعلمی و بیارزش، بهتر است درباره این حرف بزنیم که آدمها در زمان خودشان چگونه زندگی کردهاند؟ نگاهشان به سیاست و فرهنگ چطور بود؟ مواضعشان درباره مسائل مختلف چه بود؟ آیا اندیشههای آنها امروز قابل پیاده شدن هست یا نه؟ چطور آن اندیشهها را در جامعه پیاده کنیم؟ اصلا به جای این پرسش بیفایده که «اگر فلانی زنده بود چه میکرد» یکبار از خودمان بپرسیم که ما زندهها برای پیاده کردن خواستههای او چه کردیم؟
ثالثا برفرض که آوینی چند سال دیگر هم زنده میماند، از کجا باید نتیجه گرفت که تحت فشار قرار میگرفت؟ لابد میگویید به همان دلیلی که در گذشته تحت فشار بود. باشد. قبول اما چرا نمینویسید که در گذشته با وجود همه آن فشارها، هرگز تسلیم نشد و از آرمانش دست برنداشت و تا نفس آخر در مسیر اعتقادش گام برداشت؟ اگر در گذشته چنان زیست، چرا در آینده همان نباشد؟!
رابعا این نوع نوحهسرایی دیگر به یک ژست رسانهای و تبلیغاتی تبدیل شده تا به هر قیمت ممکن تغییر و تحول آوینی را اثبات کند! اما نمیگویند چه تغییری؟ تحول در کدام عرصه؟ طوری میگویند و مینویسند که گویا آوینی درحال پشیمانی از آرمانهایش بوده. یا طوری درباره مخالفت برخی آدمها و نهادها با آوینی میگویند که انگار کلیت نظام با او مشکل داشته! (مثل همین الان که اقدام مضحک تقویمها را فورا به دستهای پنهان در تحریف شخصیت آوینی مرتبط میکنند!) حال آنکه آوینی در همان حال و در میان همان مخالفتها، از نظام و انقلاب دفاع میکرده.
هشتم: نوشته اید: «بر این باورم که شما خودتان خوب میدانید که حقیقت وجود سید مرتضی آوینی چه بوده و چه کسانی در این سالها تلاش کردهاند چهره دیگری از او بهنمایش بگذارند تا «کارکرد» مورد علاقهشان را اخذ کنند. اما شما هم ترجیح دادهاید همان بخشهایی را که مورد نظرتان است پررنگ کنید تا به هدف از پیش در نظرگرفتهشدهتان برسید.»
بنده اعتراف می کنم که نمیدانم حقیقت وجود سید مرتضی آوینی چه بوده و نمیدانم چه کسانی در این سال ها تلاش کرده اند چهره دیگری از او به نمایش بگذارند؟ اصلا به همین چهرهی تحریف شده عادت کردهام! شما لطف کنید به خاطر جوانان و نوجوانانی که میخواهند چهره واقعی شهید آوینی را بشناسند و دوست دارند که با حقیقت وجود او آشنا شوند، افشاگری کنید و دست های پیدا و پنهانی را که خودتان میشناسید رو کنید. لطف کنید به جای خبر دادنِ هر ساله و چندین باره از «تحریف و مصادره و نمایش آوینی متحجر و چماق به دست و تبلیغاتچی توسط عدهای خاص» آوینی واقعی را با سند و مدرک و با توجه به آثار او به ما نشان بدهید.
جناب آقای معززی نیا، با سلام و عرض ادب و احترام
پاسخ شما را به نوشتهی وبلاگم که در روزنامهی وطن امروز هم منتشر شده بود، خواندم. ضمن تشکر از بذل توجه و پاسخ حضرتعالی به آن نوشته، توضیحاتی را ارائه میکنم.
اول: مطلب «کدام آوینی» به قلم شما ظاهرا به بهانهی اعتراض به تغییر تاریخ شهادت شهید آوینی در تقویم های رسمی کشور بود، اما به تدریج به یک بحث گستردهتر تبدیل شد. بحثی درباره تحریف شخصیت و مصادره شهید آوینی و تبدیل او به یک شخصیت تبلیغاتی! شما از تغییر تاریخ شهادت شهید آوینی به ادعای «تغییر و تحریف شخصیت و مصادرهی او» رسیدید و چندین ادعای پی در پی دیگر را هم درباره آدمها و جریانات پشت سر این قضیه مطرح کردید، بدون آنکه سندی و مدرکی و یا توضیحی درباره ادعاهای خود ارائه کنید.
سوال اصلی من هم که بدون پاسخ ماند این بود که دقیقا چه کسانی دنبال آوینی متحجر و چماق به دست هستند؟ آوینی تبلیغاتچی یعنی چه؟ آنهایی که این آوینی را دوست دارند و تبلیغ میکنند چه کسانی هستند؟
انتظار این بود که به جای تکرار همان ادعاهای سابق، لااقل اسم و رسم دو نفر را که دنبال این آوینی متحجر و چماقدار هستند، برای ما بنویسید و آوینی واقعی را که همان آوینی متفکر و پیشرو و اهل گفتوگو هست به ما بشناسانید، نه آنکه با زبان تهدید، چندین بار ما را از شکایت و پیگرد قانونی به خاطر یک مطلب وبلاگی بترسانید! دلسوزی شما را از تحریف آوینیِ اهل گفت و گو و مخالفتتان را با چماق و چماقداری باور کنیم یا زبان تهدیدآمیزتان را به یک نقد کوتاه وبلاگی؟!
دوم: بنده در مقالهام فقط دو بار از شما به عنوان داماد محترم شهید آوینی یاد کردم و دوبار هم درباره استفاده یا سوءاستفاده از نسبتهای فامیلی تذکر دادم. این کجا و ادعای شما کجا که نوشتهاید بیش از ده بار پای نسبت خانوادگی شما را پیش کشیدهام؟! از شما که دل خوشی از دروغ و تحریف ندارید، پسندیده نیست که نوشتهی دیگران را اینگونه تحریف کنید!
البته جای خوشحالی است که شما نسبت به سوءاستفاده از نام و یاد شهدا حساسیت دارید و به هیچ وجه حاضر نیستید که روابط خانوادگی را پای نقدهایتان ببینید، ولی خوب بود به سایت «آینده» هم اعتراض میکردید که تیتر زده بود «داماد شهید آوینی رجانیوز را شست و پهن کرد!» جالب اینکه دنبالهی همان سایت خبری -یعنی سایت بازتاب- باز هم از قول شما تیتر زده است «داماد شهیدآوینی: تاریخ شهادت آوینی را هم عوض کردند، مثل شخصیتش!»
به هرحال همچنان اعتقاد دارم که نوع نگاه و ادبیات شما درباره شهید آوینی (حتی بدون اشاره به نسب و نسبت) تحریف و محدود کردن شخصیت آن شهید بزرگوار است. با این حال اگر از این بابت باعث ناراحتی شما شدم، معذرت میخواهم. ضمنا بنده چه مشکل شخصی با شما داشته یا دارم که نوشتهاید «امثال شما که علاقه داشتهاند با طرح این موضوع بهانهای برای حمله به من پیدا کنند …؟!» به نظرم این ادعا هم مثل همان آسمان ریسمان بافتن شما بر سر تقویم و مرتبط کردنش با تحریف شهید آوینی است!
سوم: من هرگز ادعا نکردم که شما تنها فرد نگران از تحریف شهید آوینی هستید. متاسفانه اینجا هم حرفم را تحریف کردید. اتفاقا در ابتدای همان مطلب به طور کلی اشاره کردم که دو جریان هر ساله درباره آوینی چنین ادعاهایی را دارند. این عین مطلب بنده: «چند سالی هست که همزمان با سالروز شهادت شهید آوینی، بحثهایی تکراری و بیفایده از دو سو درباره شخصیت سیدمرتضی آوینی منتشر میشود. همه هم اصرار دارند که شهید آوینی را به خودشان وصل کنند. همه هم ادعا میکنند که آوینیِ واقعی همینی است که ما میگوییم.»
پس منظور من فقط شما نبودید، بلکه اعتراضم کلا به این نوع نگاه مناسبتی، ژورنالیستی و ابزاری به شهید آوینی بود. نتیجه طبیعی این نگاه، یادبود آوینی است نه به خاطر آوینی، بلکه برای کوبیدن دیگران و بهرهبرداریهای سیاسی دیگر. یعنی همین اتهاماتی که شما به دیگران نسبت دادهاید. اگر به اعتقاد شما دیگرانی هستند که آوینی را برای «مواردی خاص» میخواهند و تبلیغ میکنند، برخی دوستان دیگر هم آوینی را به منظور خاصی (مثلا برای کوبیدن فلانی و بهمانی) تبلیغ میکنند! چه فرقی دارد؟
آیا به نظر شما این ظلم به شهید آوینی نیست؟ سید مرتضی آوینی فقط به درد همین می خورد که هر سال چند روز قبل از بیستم فروردین تا چند روز بعد از آن، بنشینیم و بنویسیم که فلانی در زمان حیات آوینی با او بد بود، بعدا برایش گریه کرد؟ آوینی فقط به درد این میخورد که هر سال این خاطرات را دربارهاش (آن هم نه درباره خودش، که درباره رفتار دیگران با او) بنویسیم؟ آوینی یعنی همین؟ پس کجاست آوینیِ اهل گفت و گو و پیشرو؟! کجاست آوینیِ متفکر؟
خلاصهی حرف من این بود که آوینی حاشیهای دارد و متنی. حاشیه یعنی بازگویی همین خاطرات که اتفاقا در جای خود لازم و ضروری و عبرت آموز است، اما متن (گفتمان و اندیشه آوینی) مهمتر از هر مسالهی دیگری است. چرا جای متن و حاشیه را عوض کنیم؟ چرا فقط نگاه تاریخی؟ چرا از آوینی برای حال و آینده خود استفاده نکنیم؟ چرا از نگاهش به فرهنگ، هنر، سینما، سیاست، دموکراسی، انقلاب، ولایت و … آگاه نشویم؟ چرا فقط در بند این باشیم که فلانی با او مخالف بود؟ اگر بحث مخالفت آدمها و جریانها تا این حد مهم است، که آوینی نقدهای مهمتری درباره روشنفکران و مسئولان وقت مملکت و عقایدشان نوشته. چرا به این موارد اشاره نمیکنید؟
سوال بعدی اینکه نتیجه کوبیدن بر طبل این خاطرات چیست؟ میخواهیم بگوییم که بعضیها تحمل نظرات شهید آوینی را نداشتند؟ یا در برابر او موضع گرفتند؟ یا بایکوتش کردند؟ درست. بد کردند، اما آیا خودمان چنین رفتاری نداریم؟ خودمان در برابر هر نظر مخالفی موضع نمیگیریم؟ خود حضرتعالی تا چه اندازه از این مظلومیت شهید آوینی عبرت گرفتهاید و تا چه حد به این درسها و عبرت ها پایبند هستید؟ یادتان رفته که ابراهیم حاتمیکیا را فقط به خاطر انتقادش از «جدایی نادر از سیمین» چندین بار دروغگو خواندید؟! این رفتار شما شبیه آوینیِ اهل گفتوگو بود یا آوینی چماقدار؟!
چهارم: تفکرات و عقاید هر کسی را باید در آثارش دید. مگر میشود بنده یا جنابعالی درباره مساله خاصی، حرف داشته باشیم اما در نوشتههایمان اثری از آن نباشد یا کمرنگ باشد؟ من هرگز ادعا نکردم که شهید آوینی از سوی برخی حزب اللهیهای روزگار خود و یا به قول شما ظاهرپرستان و متحجرین، مخالف و مخالفتی نداشته؛ اتفاقا همیشه در حد و اندازهی خودم و در وبلاگم از تهمتها و تنگنظریها و مخالفتها با او گلایه کردهام؛ اما حرف من این است که محدود کردن گفتمان آوینی به دعوای شبانه روزی با این طیف و کنار نهادن، به حاشیه بردن، اشاره نکردن و گاه حتی فراموش کردن دغدغهی اصلی او -یعنی تقابل فکری، فرهنگی، عقیدتی و سیاسی با روشنفکران، سکولارها و لیبرال ها- تحریف آوینی و مبانی فکری اوست.
درباره دعوای اصلی و فرعی و کمیت و کیفیت آن، میشود به مقالات و کتابهای شهید آوینی مراجعه کرد و نسبت هرکدام را دید. بنده ادعایی درباره شهید آوینی ندارم، اما از شما با «یک سال و نیم کار مطبوعاتی زیر نظر ایشان و مشاهدات مستقیم در تحریریه مجله سوره، نوزده سال مطالعه و تحقیق درباره نوشتهها و آثار بر جا مانده از شهید آوینی، نگارش دهها مقاله پژوهشی درباره ایشان، نگارش یک کتاب درباره آرا و افکار او، کارگردانی نزدیک به پنجاه برنامه تلویزیونی درباره فیلمهای روایت فتح، چند ترم تدریس کتاب آینه جادو در مراکز آموزشی کشور و حضور در دهها جلسه آموزش و تحقیق گروهی درباره افکار و آثار او» انتظار این است که شخصیت شهید آوینی را قربانی دعواهای تکراری و ژورنالیستی نکنید. این ظلم به شهید آوینی است که او را محدود کنیم و در گیرودار این نگاه تاریخی و ابزاری، اندیشه و تفکرات آوینی را به حاشیه ببریم. تحریفی اگر هست، اینجاست. نگرانی و ناراحتی اگر وجود دارد، اینجاست نه فقط پای تقویم!
پنجم: بنده به شما هیچ تهمتی بابت «چفیه» و یا «روایت فتح» نزدم. این حرف شما مصداق بارز فرافکنی است. شما در مطلبتان ادعاهای بی حساب و کتابی را درخصوص دو نوع آوینی مطرح کردید و مدعی شدید که گروهی خواستار آوینی چماق به دست و متحجر و تبلیغاتچی هستند! من هم از شما پرسیدیم که این آوینی چماق به دست یعنی چه؟ چه کسانی دنبال این نوع آوینی هستند؟ به هرحال شما باید در عالم خارج از ذهنیات خود، مورد یا موارد خاصی را سراغ داشته باشید که بتوانید آنرا به این ادعا و تعریف خود بچسبانید.
شما در مطلب قبلی (خبرآنلاین) هیچ توضیحی درباره این ادعا ارائه نکرده بودید حال آنکه در جوابیه خود به روزنامه وطن امروز نوشته اید: «مقصود من در همان متن کاملاً مشخص است و نیاز به توضیح بیشتر ندارد: نوشتهام آوینی در حوزه فرهنگ اهل گفتوگو بود و حاضر بود با مخالفینش ساعتها بحث کند، ولی عدهای دوست دارند از او تصویر یک آدم خشن ایدئولوژیزده بسازند که عقیدهاش را مثل چماق توی سر دیگران میکوبیده.»
این توضیح با آنکه با مطلب قبلی شما کمی فرق دارد، اما همچنان یک ادعای خشک و خالی است. این عده چه کسانی هستند؟ حرفشان چیست؟ چه چیزی را تبلیغ میکنند؟ حال که شما توضیحی درباره این عده ندارید، اجازه میخواهم برداشتهای خودم را از حرفهای شما بنویسم. خدا کند که دوباره مصداق تهمت و دروغی نباشد که نیازمند شکایت شما از من باشد!
الف: احتمالا آن عده، کسانی هستند که از نظر سیاسی با شما هم جهت نیستند. پس هرگونه اشاره آنها به شهید آوینی و استفاده از نظرات آن مرحوم برای دفاع از انقلاب، ولایت، بسیج و …، میتواند مصداقی از مصادره شهید آوینی و تبدیل او به آوینی تبلیغاتچی و خشنود از وضع کنونی باشد!
ب: احتمالا آن عده تندروهایی هستند که در جلساتشان گاهی اسم شهید آوینی را میبرند و عکسش را بر در و دیوار خانه و پایگاه و هیاتشان میزنند. البته قبول دارم که اینها از آوینی فقط عکسش را میشناسند (مخصوصا با چفیه!) ولی به هرحال شهید آوینی را به خاطر نوع نگاهش به دفاع مقدس و مفهوم شهادت دوست دارند. اما چون کمی تندرو هستند، پس حق استفاده از شهید آوینی را ندارند!
با این وصف هنوز متوجه نشده ام که چرا همهی دوستان و دوستداران آوینی را که در مقابل تعریف شما قرار دارند، جزو این عدهی اخیر به شمار میآورید؟ برفرض که گروهی چماقدار و چماق به دست آوینی را دوست داشته باشند و او را تبلیغ کنند، آیا دوستداران شهید آوینی و آدمهای مقابل شما فقط از همین جنسند؟ آیا ما از خودمان چیزی را ساخته و به آوینی نسبت دادهایم یا اینکه به کتب و مقالات آوینی استناد میکنیم؟
ضمنا تغییر مناسبتها در تقویم چه ربطی به آن عده و کار آنها دارد که همه چیز را به هم ربط دادهاید؟ (چون بهانهی اصلی مطلب قبلی شما تغییر روز شهادت در تقویم بود که ناگهان به این عده رسیدید!)
ششم: پرسیدهاید که چرا فقط به مقاله «تحلیل آسان» شهید آوینی اشاره کردهام؟ دلیلش کاملا روشن است. فقط و فقط به خاطر تعدیل نظرات شما. شما برای اینکه نوع خاصی از آوینی را تعریف کنید و برای آنکه متحجر نبودن و چماق به دست نبودنش را اثبات کنید، از آن ور بام افتادهاید. طوری درباره آوینیِ چماق به دست از نگاه یک عدهی خاص، آه و ناله کردهاید که با خودم گفتم شاید از تهدید علنی مسعود بهنود توسط آوینی خبر ندارید. اما خوشبختانه خودتان تایید کردید که آوینی در نقد جماعت روشنفکر ضدانقلاب از چه شیوههایی استفاده میکرده است. حال اگر کسی این شیوه را بازگو کند، آوینی چماقدار را تبلیغ کرده؟!
هدف من از اشارهی به آرپیجی، نشان دادن چهره تند و خشن از آوینی و برجسته کردن آن نبود، بلکه میخواستم بگویم آوینی همان طور که متحجر نبود، اهل تسامح و تساهل هم نبود. مخصوصا در عرصه فرهنگ. چرا باید برای تایید یک نفر و برای اینکه مخالفان از او بد نگویند، به زور و اجبار او را از برخی رفتارها مبرا کنیم؟
من فقط به یک مورد از صدها مورد نقد تند و بیرحمانهی! آوینی علیه روشنفکران و اپوزیسیون اشاره کردم. بله بیرحمانه. شهید آوینی قائل به مرزبندی صریح و روشن بین خودی و غیرخودی بود و این را در مقالات متعددش حتی در نقدهای سینماییش به وضوح میتوان دید. در نقد روشنفکران سکولار و لائیک، به هیچ وجه اهل ترحم و تعارفهای ظاهری و دروغین نبود. هرجا پای انقلاب اسلامی در میان بود، تعارف را کنار میگذاشت. در نقد فیلمهای سینمایی هم، علاوه بر آنکه به تکنیک نگاه میکرد، به محتوا و پیام فیلمها و کارگردانها هم حساس بود و اگر آن پیام، همجهت با شعارها و آرمانهای انقلاب اسلامی نبود، این را به صراحت تذکر میداد. مینوشت که «ای ایران» ِناصر تقوایی فیلمی درباره انقلاب اسلامی نیست. مینوشت که «مادر» ِ علی حاتمی، مادر ما نیست!
البته من درباره درستی یا نادرستی نقد آوینی حرف نمیزنم. ممکن است موافق نقد او باشیم یا مخالف آن، ولی به هرحال آوینی واقعی، همین است. ما فقط این آوینی را میشناسیم که نگاهش و گفتمانش درباره نیروهای درونی و بیرونی نظام با هم تفاوت داشت. به معنای واقعی کلمه اشداء علی الکفار رحماء بینهم بود، نه برعکس. ما آوینی را در دوقطبیهای ساختگی محدود نمیکنیم که یا باید اهل گفتمان با روشنفکران باشد یا اهل چماق. این تقسیم بندی خیالی و موهوم از کجا آمده است؟ چرا شق سومی وجود نداشته باشد؟
هفتم: اعتراض من به تغییر و تحول آدمها و سرایت آن به شهید آوینی، درحقیقت اعتراض به یک جریان فکری، سیاسی، رسانهای و تبلیغاتی است که چند سالی است به جان ما افتاده و درحال مصادرهی واقعی شخصیتها و شهدای انقلاب اسلامی است. وگرنه به من مربوط نیست که شما از چه فیلمی حمایت میکنید یا نمیکنید؟
گاهی از قول شما و بعضی دوستان دیگر میخوانیم و میشنویم که آوینی اینطور بود یا آن طور نبود. گاهی برخی اعضای خانوادهی آوینی اعتراض میکنند که «در مراسمات و یادبودها اظهارنظرهایی انجام میشود که ربطی به شخصیت آوینی و افکارش ندارد! بیشتر سخنرانهایی که در این نوع مراسمها حاضر میشوند درباره آن شهید آوینی که خودشان در ذهنشان ساختهاند حرف میزنند!» یا مثلا «اگر آوینی زنده بود، الان ممنوع الفعالیت میشد!»
اولا این افراد هرگز در کنار این قبیل ادعاها، آوینی واقعی را معرفی نمیکنند. اگر دیگران ذهنیات خودشان را از آوینی تعریف میکنند، لااقل شما بیایید و بگویید آوینی واقعی این بود. البته با مدرک و سند و با اشاره به آثار او، وگرنه شعار دادن و ادعا کردن خالی که هنر نیست. مگر آوینی چه گفته و چه نوشته که در ویژهنامهها، مناسبتها، مراسمات و یادبودها جور دیگری ارائه میشود؟! مگر آثار آوینی در دسترس نیست؟ مگر سانسور میشود؟ آیا آن چیزهایی که امروز درباره شهید آوینی گفته و نوشته میشود با افکار و آثار او منافات دارد؟ آیا مقالات دیگری از شهید آوینی به غیر از آنچه اکنون در دست ماست، وجود دارد که ما از آن خبر نداریم؟! چرا به جای این اظهار نظرهای کلی و تکراری، یک بار برای همیشه تکلیفمان را روشن نمیکنید و آوینی واقعی را معرفی نمیکنید؟!
ثانیا با اما و اگر نمیشود زندگی کرد. بهتر است آدمها را در زمان خودشان و در چارچوب فکری و عقیدتی خودشان و با توجه به تعامل و تقابلشان با دیگران بسنجیم. اگر به این اما و اگرها اعتبار بدهیم، به نسبیت اخلاق، معرفت و عقیده در زمان و مکان عادت میکنیم. آن وقت دیگر هیچ شخصیتی و هیچ تفکر و اعتقادی، ارزش و اعتبار نخواهد داشت. آوینی خوب هم تبدیل به آوینی مرده میشود که فقط به درد همان گذشته میخورد؛ آوینی که با رفتنش، آرمانش هم تمام شد! در آن صورت دیگر حتی شما هم نمیتوانید از آوینیِ پیشرو سخن بگویید. چرا که در صورت استناد به او، فورا از قول مخالفان میشنوید که این حرفها مال بیست سال پیش است و اگر امروز زنده بود، چنین میشد یا چنان، یا از گذشته پشیمان میشد! کار به جایی میرسد که حتی بیبیسی و جرس و روزآنلاین هم برای یادبودش مطلب مینویسند و آوینی را دایی و عموی خودشان معرفی میکنند!
پس به جای این قبیل پیشبینیهای خیالی، غیرعلمی و بیارزش، بهتر است درباره این حرف بزنیم که آدمها در زمان خودشان چگونه زندگی کردهاند؟ نگاهشان به سیاست و فرهنگ چطور بود؟ مواضعشان درباره مسائل مختلف چه بود؟ آیا اندیشههای آنها امروز قابل پیاده شدن هست یا نه؟ چطور آن اندیشهها را در جامعه پیاده کنیم؟ اصلا به جای این پرسش بیفایده که «اگر فلانی زنده بود چه میکرد» یکبار از خودمان بپرسیم که ما زندهها برای پیاده کردن خواستههای او چه کردیم؟
ثالثا برفرض که آوینی چند سال دیگر هم زنده میماند، از کجا باید نتیجه گرفت که تحت فشار قرار میگرفت؟ لابد میگویید به همان دلیلی که در گذشته تحت فشار بود. باشد. قبول اما چرا نمینویسید که در گذشته با وجود همه آن فشارها، هرگز تسلیم نشد و از آرمانش دست برنداشت و تا نفس آخر در مسیر اعتقادش گام برداشت؟ اگر در گذشته چنان زیست، چرا در آینده همان نباشد؟!
رابعا این نوع نوحهسرایی دیگر به یک ژست رسانهای و تبلیغاتی تبدیل شده تا به هر قیمت ممکن تغییر و تحول آوینی را اثبات کند! اما نمیگویند چه تغییری؟ تحول در کدام عرصه؟ طوری میگویند و مینویسند که گویا آوینی درحال پشیمانی از آرمانهایش بوده. یا طوری درباره مخالفت برخی آدمها و نهادها با آوینی میگویند که انگار کلیت نظام با او مشکل داشته! (مثل همین الان که اقدام مضحک تقویمها را فورا به دستهای پنهان در تحریف شخصیت آوینی مرتبط میکنند!) حال آنکه آوینی در همان حال و در میان همان مخالفتها، از نظام و انقلاب دفاع میکرده.
هشتم: نوشته اید: «بر این باورم که شما خودتان خوب میدانید که حقیقت وجود سید مرتضی آوینی چه بوده و چه کسانی در این سالها تلاش کردهاند چهره دیگری از او بهنمایش بگذارند تا «کارکرد» مورد علاقهشان را اخذ کنند. اما شما هم ترجیح دادهاید همان بخشهایی را که مورد نظرتان است پررنگ کنید تا به هدف از پیش در نظرگرفتهشدهتان برسید.»
بنده اعتراف می کنم که نمیدانم حقیقت وجود سید مرتضی آوینی چه بوده و نمیدانم چه کسانی در این سال ها تلاش کرده اند چهره دیگری از او به نمایش بگذارند؟ اصلا به همین چهرهی تحریف شده عادت کردهام! شما لطف کنید به خاطر جوانان و نوجوانانی که میخواهند چهره واقعی شهید آوینی را بشناسند و دوست دارند که با حقیقت وجود او آشنا شوند، افشاگری کنید و دست های پیدا و پنهانی را که خودتان میشناسید رو کنید. لطف کنید به جای خبر دادنِ هر ساله و چندین باره از «تحریف و مصادره و نمایش آوینی متحجر و چماق به دست و تبلیغاتچی توسط عدهای خاص» آوینی واقعی را با سند و مدرک و با توجه به آثار او به ما نشان بدهید.