کد خبر 1089532
تاریخ انتشار: ۱۰ تیر ۱۳۹۹ - ۰۷:۴۶
متهم

پسر دانشجو که دراقدامی هولناک برادر 8 ساله‌اش را به قتل رسانده بود صبح دیروز با رضایت پدر و مادرش به 3 ماه حبس محکوم شد.

به گزارش مشرق، این حادثه روز 26 آذر سال 98 در خانه‌ای واقع در حکیمیه تهران رخ داد. زن و مرد میانسالی هراسان بدن بی‌جان پسر 8 ساله شان را به بیمارستان منتقل کردند. آنها به پزشکان گفتند که پسرشان هنگام بازی دچار حادثه شده است اما با اعلام مرگ مشکوک این پسر بچه موضوع به پلیس و تیم جنایی اطلاع داده شد و وقتی جسد به دستور بازپرس جنایی برای تعیین علت اصلی مرگ به پزشکی قانونی منتقل شد کارشناسان علت مرگ وی را خفگی اعلام کردند. همچنین آثار به جا مانده روی بدن این کودک نشان می‌داد وی قبل از مرگ با کسی درگیر شده است.

بیشتر بخوانید:

در حالی که تحقیقات از خانواده این پسر 8 ساله ادامه داشت برادر 20 ساله او لب به اعتراف گشود و گفت: من برادرم را خفه کردم چون از دست او خسته شده بودم.

کامیار که دانشجو بود در بازجویی‌ها گفت: وقتی برادرم به دنیا آمد خیلی خوشحال بودیم بخصوص من بیشتر از بقیه خوشحال بودم چون دیگر تنها نبودم و یک برادر داشتم اما وقتی او یکساله شد فهمیدیم که بیماری اوتیسم دارد. از همان موقع دردسرهای خانواده شروع شد. مدام گریه می‌کرد حرکاتش غیر ارادی و غیر عادی بود به حرف هیچ‌کس گوش نمی‌کرد و وضعیت خوبی نداشت . او را تحت درمان قرار دادیم اما هر چه بزرگتر می‌شد حالش بدتر و نگهداری از او سخت‌تر می‌شد این اواخر داروهایش را هم نمی‌خورد و مدام وسایل خانه را می‌شکست و با همه دعوا می‌کرد.

من هم مانند پدر و مادرم در این مدت از او نگهداری وشرایطش را درک می‌کردم. اما از 6 ماه قبل از این حادثه خودم هم دچار مشکلات روحی و روانی شدم. نمی‌توانستم درس بخوانم وقتی ناراحتی پدر و مادرم را می‌دیدم بیشتر غصه می‌خوردم. از همه بدتر خود بچه درد و عذاب می‌کشید.

روز حادثه دوباره حالش بد شد. به حدی که نمی‌توانستم او را کنترل کنم. پدر و مادرم در خانه نبودند داروهایش را آوردم که بخورد و بخوابد اما نشد. هرکاری کردم نتوانستم به او دارو بدهم و مقاومت می‌کرد. وسایلم را شکست. به سختی آرامش کردم اما خودم خسته و عصبی شده بودم وقتی برادرم داشت در اتاق بازی می‌کرد به سراغش رفتم و با کشیدن کیسه‌ای پلاستیکی روی سرش او را خفه کردم.

بعد از گفته‌های این پسر جوان او بازداشت شد اما چند روز بعد پدر ومادرش به دادسرا مراجعه کرده و اعلام گذشت کردند. آنها گفتند: ما دو فرزند بیشتر نداشتیم و با اینکه فرزند کوچکمان را از دست داده‌ایم اما نمی‌توانیم تصور کنیم که پسر دیگرمان را هم از دست بدهیم. بدین ترتیب با رضایت زن و شوهر پسر جوان از مجازات مرگ رهایی یافت. تا اینکه صبح دیروز وی در شعبه دهم دادگاه کیفری استان تهران از جنبه عمومی جرم پای میز محاکمه ایستاد.

در ابتدا بار دیگر پدر و مادر مقتول از مجازات پسر بزرگشان گذشتند و مادر که هنوز داغدار پسرش بود گفت: من بعد از مرگ پسرم شرایط روحی بسیار بدی دارم اما کامیار هم فرزند من است او برادرش را خیلی دوست داشت حتی بسیاری از اوقات که من حوصله و تحمل رسیدگی به پسرم را نداشتم او از برادرش مراقبت می‌کرد مطمئنم که به عمد اینکار را نکرده است.

 در ادامه جلسه رسیدگی پسر جوان در جایگاه قرار گرفت او اتهام قتل را قبول کرد و گفت: من به عمد اینکار را نکردم و اصلاً نمی‌خواستم برادرم را بکشم. من برادرم را بسیار دوست داشتم. حالا هم از پدر و مادرم و روح برادرم درخواست بخشش دارم و از دادگاه می‌خواهم تا به من کمک کند. با پایان جلسه دادگاه هیأت قضات برای تصمیم‌گیری وارد شور شدند و متهم را به سه ماه حبس با احتساب ایام بازداشت محکوم کردند.

منبع: روزنامه ایران

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 5
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 1
  • جوجه تیغی بدنساز GB ۲۰:۵۵ - ۱۳۹۹/۰۴/۱۰
    8 6
    من خودم به زودی میرم هر سه عضو منگل باقیمانده این خانه رو میکشم. ظاهرا همشون ناسالمن جز همون طفلک اوتیسمی. احمقها.
    • رضا IR ۱۶:۴۵ - ۱۳۹۹/۰۴/۱۴
      4 0
      با احتراما جنابعالی اگر مرد هستید بفرماید برای نهگداری این بچه های یک همتی انجام بدهید حتی برای 10 دقیقه یک دیداری با بچه های محلول داشته باشد تا این جوره صحبت نفرماید یا علی بفرما محل نهگداری بچه های محلول و عقب ماده ذهنی قربونت برم یک داری داشته باشید خدا انشاالله بهدت سلامته بده
    • رضا IR ۱۰:۴۴ - ۱۳۹۹/۰۴/۱۵
      5 0
      برادر عزیزی لطفا شما به خودت یک زحمتی بدهید برود محل نهگداری بچه های اتوتیسمی و عقب مانده ذهنی بعدا برو ادم بکش فقط یک مقدار همت داشته باشد کمکمی به این افرداد انجام بدهند
  • IR ۲۱:۱۰ - ۱۳۹۹/۰۴/۱۰
    2 5
    مگر می شود فقط 3 ماه بخاطر قتل؟ وجدان بشری کجاست؟
  • رامبد IR ۰۰:۱۵ - ۱۴۰۲/۰۱/۱۶
    1 0
    خدا می داند چقدر. مراقبت از کودکان اوتیسم سخت است ..پارسال بچه ام. که اوتیسم دارد افتاد تو کانال آب. بطور غریزی کمکش کردم. هر دو. داشتیم غرق. می شدیم .جوان کشاورزی دستم را گرفت و نجات مان. داد ‌‌.کاش بچه های اوتیسم زودتر. راحت شوند البته منظورم اوتیسم شدید هستش ...

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس