قاب ماندگار در ایام کرونا

طبق هماهنگی قرار شد بخشی از بسته‌ها در بین بیماران [آن‌هایی که امکان خوردن برای‌شان فراهم است] توزیع شود. رئیس اورژانس خواست برای توزیع در بخش‌های بستری، من هم همراه‌شان باشم.

‌به گزارش مشرق، سید مجتبی مومنی از فعالان فرهنگی این روزها در اورژانس بیمارستان امام خمینی تهران به بیماران کرونایی خدمات پزشکی ارائه می کند. آنچه در ادامه می خوانید، روایتی از اوست...

روایت های قبلی او را اینجا بخوانید:

مهناز کرونایی چرا می‌خواست به زندان برگردد؟

مگر از جانت سیر شدی جوان؟!

۵ ماسک با پارچه تبرکی حرم / ناخن‌های کاشته دخترکی که کرونا نداشت! / به صاحب‌کارم بگو کرونا ندارم!

پدری که ناقل کرونا بود اما بی‌علامت!

نمی‌دانستید میرحسین شیمیایی شده؟ ‌+‌ عکس

میان‌وعده‌های اورژانس معمولاً یک سیب، چند خرما، یک بسته کافی‌میکس آماده است که با آب‌جوش قابل خوردن می‌شود. گاهی اوقات میوه ندارد، گاهی کافی‌میکس و گاهی خرما را [البته شنیده‌هایم حاکی از این است که برخی بیمارستان‌ها همین میان‌وعده را هم ندارند.] [اما در این بین گاهی هم پیش می‌آید که موسسه‌ای، بنیادی یا انجمنی‌ برای‌مان خوردنی بیاورد.] 

چند وقت قبل یکی از مخاطبان پیام داد و شرایط آوردن خوردنی برای کادر درمان و بیماران مبتلا را پرسید. 

با رئیس اورژانس هماهنگ کردم و قرار شد برای‌مان بسته‌های خوردنی بیاورند. انصافا بسته‌های‌شان متفاوت بود؛ یک بسته کوچک آجیل/ بادام زمینی، آبمیوه و یک میوه تازه. در روزهای بعد خواستند که در صورت امکان بین بیماران هم بسته‌ها توزیع شود. 

طبق هماهنگی قرار شد بخشی از بسته‌ها در بین بیماران [آن‌هایی که امکان خوردن برای‌شان فراهم است] توزیع شود. رئیس اورژانس خواست برای توزیع در بخش‌های بستری، من هم همراه‌شان باشم. برای خودم هم خوشایند بود دیدن واکنش پرستاران و بعضا نیروهای دیگری که در بخش‌ها درگیر بودند. همه‌شان با حال خوش و تشکر قلبی و چشمانی پر از برق شادی تشکر می‌کردند و از این‌که کسی به فکر آن‌ها هم بوده خوشحال می‌شدند. 

قرار شد برای بیماران بخش‌های بستری، نیروهای خدماتی وارد شوند و بسته‌ها را توزیع کنند. من هم همراه یکی از آن‌ها شدم. تا ورودی بخش همراه‌ش رفتم در مسیر با حالتی شبیه گلایه و غرولند می‌گفت: این‌ها که نمی‌تونن چیزی بخورن، بعضی‌هاشون هم انتوبه‌ن [اطلاعات لازم در مورد انتوبه را در گوگل جستجو کنید]. پرستارا اینا رو یا خودشون بر می‌دارن یا می‌ریزن دور. 

من[حسم این بود که سختش شده برای این حجم از توزیع در بخش‌های مختلف و] گفتم: ببخشید که زحمتت شد. اینا رو می‌خوای توزیع کنی، به هرکسی که نمی‌تونه بخوره نده، با پرستاری چک کنی بهت می‌گن. خودم هم چون فقط روپوش سفید داشتم و تجهیزات حفاظتی‌ام کامل نبود امکان ورود به بخش را نداشتم. 
حالت غرولند و کلافگی‌اش تا دم در ادامه داشت. جلوی در ایستادم و مشغول موبایلم شدم تا برگردد. 

برگشت. دیگر از غرغرش خبری نبود. چند قدمی آمدیم.
دمت گرم. لطف کردی.
+ وظیفه بود.
- نه بابا شما همین اندازه که توی بخش‌ها بدو بدو می‌کنین و از تمیزی تا جابه‌جایی وسایل رو انجام می‌دین خودش خیلی سخته. حالا هم کرونا اومده؛ امروزم من به دردسر انداختمتون. هم شما هم بقیه بچه‌ها رو.
+ کاری نکردم.
-[تا اندازه قابل توجهی حالش تغییر کرده بود، طوری که حس کردم کلا دگرگون شده] چیزی شد توی بخش؟
+ نه. چطور؟ 
- آخه...[نگذاشت حرفم تمام شود. نشست روی نیمکت‌های توی حیاط ماسکش را پایین کشید و دستکش را درآورد و صورتش را با دستانش بغل کرد.] 

بعد هم زد زیر گریه. نشستم کنارش نه روی صندلی، روی زمین و روی زانوهایم.

- چیزی شده؟ [اولین چیزی که به ذهنم رسید تمام کردن یک بیمار بود وقتی او بالای سرش رسیده و...] کسی اکسپایر[اصطلاحی که در بیمارستان برای مرگ کسی استفاده می‌کنند] ‌شد؟‌

+ نه. [آغوش دستانش را باز کرد و با چشمان خیسش زل زد بهم] من قد شماها مومن نیستم. فقط نمازمو می‌خونم و به بقیه هم کاری ندارم. 

- راستش منم نیستم. فقط فامیلیم مومنیه‌.

+ [لبخند بی‌صدایی زد و]: دکتر من جدی‌ام. - من که دکتر نیستم.

_ ولی منم جدی‌ام. چی شده حالا که اینا رو می‌گی؟ 

+ داشتم بسته‌ها رو می‌دادم به اونایی که می‌تونن چیزی بخورن. خیلی‌هاشون دعا کردن برام، عاقبت بخیری و .... ولی یکی... [ابر چشمانش ول کن ماجرا نبود و بارید ولی او ادامه داد] یه پیرمردی که خیلی حالش خوش نبود، وقتی بسته رو گرفت، گفت: الهی توی بهشت از دست پیامبر خوردنی بگیری. نمی‌دونم چرا دلم لرزید. یه لحظه اون صحنه رو تصور کردم. تصور این‌که من توی بهشتم، با همه خوبی‌هایی که شنیدم و پیامبر جلوم وایساده و بهم خوردنی می‌ده. ینی می‌شه؟

- [...] ....

پ.ن: تا امروز صاحب خیرات مذکور همراه دوستان و کسانی که بانی شدند نزدیک به سه‌هزار بسته خوردنی برای کادر درمانی و بیماران مبتلا به کرونا تهیه کرده‌اند و با هماهنگی‌های انجام شده در بیمارستان‌های امام خمینی، نجمیه، شهدای تجریش، شهدای یافت‌آباد، ضیاییان، بقیه‌الله(عج)، هاجر و امام حسین(ع) چند نوبت توزیع شده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 6
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • IR ۰۹:۱۹ - ۱۳۹۹/۰۱/۳۰
    26 8
    ای خدا نظری کن بر مردم این کشور. مردمی که هر مدت یک جور خودشان را در مسائل و بلایا نشان میدهند. یک روز آتش نشان قهرمان است ، یک روز ارتشی و سپاهی و روز دیگر سپیدپوشان. یک روز هم ورزشکارانش. ای خدا ، الهی گاهی نگاهی.
  • FR ۰۹:۴۳ - ۱۳۹۹/۰۱/۳۰
    22 6
    الهی آمین برای تمام کسانی که پاشون رو برای کمک به بیماران گذاشتن توی میدان بیمارستان و حمایت از مردم ما با هر نژاد و جنس و سنی
  • IR ۱۲:۰۲ - ۱۳۹۹/۰۱/۳۰
    25 72
    خدا همه مارو با‌حضرت محمد محشور کنه
    • IR ۲۱:۵۴ - ۱۳۹۹/۰۱/۳۰
      9 0
      اونایی که منفی دادن بدونن که حمایت از این بزرگمرد لیاقت میخواد.
  • IR ۱۳:۱۵ - ۱۳۹۹/۰۱/۳۰
    17 8
    پيامبر رحمت ص بين ما مذهبي ها خيلي مظلوم و مهجوره. قبول داريد؟ مثل قرآنش كه واقعا ما حقش رو به جا نمياريم. خدا به اين بانيان خير هم سلامتي و بركت روز افزون مرحمت بفرمايد يه بركت صلوات بر محمد و آل محمدص
  • م IR ۰۰:۴۶ - ۱۳۹۹/۰۲/۰۲
    0 0
    سلام ای هم وطن،خدا قوت ای دلیران روزهای سخت،میدونم شرایط بچه ها تو بیمارستانها خیلی سخته(اجرشان باحضرت حق)اماای هم وطن میبینی ازجان گذشتن این عزیزان را،پس چراباتجمعات ورفتن بی دلیل کارراسخت تر میکنی،چطوری میخوای ازاین حق الناس بگذری؟

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس