نويسنده وبلاگ "خرچنگ زاده در غربت" در جديدترين مطلب وبلاگ خود نوشت: يکي دو هفته اي است که به صورت اتفاقي برنامه پارازيت صداي آمريکا را نگاه مي کنم. البته پيش از اين نام اين برنامه را گوشه و کنار زياد شنيده بودم و هر بار که جايي عنوان مي کردم پارازيت چييست آدمها طوري به من مي نگريستند که گويي قصد سياه کردن آنها را دارم و يا از آدمي مثل من بعيد است که چنين چيز پر آوازه اي را تا به حال نديده باشد. به هر حال حالا که دو هفته است اين برنامه را به صورت نصفه و نيمه نگاه کرده ام احساس مي کنم نه تنها چيز زيادي از دست نداده ام بلکه اعصاب ذي قيمتم را نيز به خاطر گستاخي ، حماقت و بي دانشي مجريان اين برنامه به ثمن بخس نفروخته ام.
برنامه پارازيت که از صداي آمريکا پخش مي شود در واقع يک بسته بندي آماده از تمام بي اخلاقي ها و پرده دري هايي است که در اين چند سال اخير باب شده است. اين برنامه اگرچه با محوريت طنز قدم پيش گذاشته است اما با فراغ بال و فارغ از هرگونه محدوديت رسانه اي و اخلاقي ، معنا و ذات وجودي طنز را به ابتذال مي کشاند و آنچه از اين واژه باقي مي گذارد مشتي بد دهاني و فريب و نيرنگ و مغالطه هاي کلامي است. پارازيت و مجري بي اخلاق و دلقک مآب اين برنامه ، کامبيز حسيني درست از همان روشي استفاده مي کند که در فرهنگ رسانه اي آمريکا نهادينه شده است. به بيان ساده تر حسيني حرفي تازه و ابداعي خلاقانه اي به روي آنتن نياورده است ، بلکه او با تقليد از فرهنگ طنز نمايشي بي بند و بار آمريکا ، برنامه ها و شوهاي آمريکايي را به زبان فارسي بازسازي کرده است. به نظر مي رسد کامبيز حسيني مطالعه کمي دارد و از کمبود سواد تاريخي رنج مي برد به طوري که در همين برنامه آخر پارازيت عبارت استخوان در گلو را دستمايه لودگي خود قرار مي دهد و اين نشان از آن دارد که او هيچ آشنايي و اطلاعي از کاربرد تاريخي تعبير استخوان در گلو ندارد و معناي آن را نمي داند و تنها با پيش فرض بد بودن شکل ظاهري استخوان سعي دارد تا بازار مضحکه خويش را داغ نگاه دارد (اشاره به تعبير تاريخي خار در چشم و استخوان در گلوي حضرت علي). حسيني بد دهان است و بارها اين را با استفاده از لغات جنسي در برنامه هايش نشان داده است. لايه هاي پيچ در پيچ غرب زدگي در رفتار اين برنامه عيان و آَشکار است. نظرات بيمار گونه که روح بي اعتمادي فزاينده را در جسم يک انسان غرب زده واداده مي دمد در تک تک بخش هاي اين برنامه به چشم مي خورند . او مي کوشد هر آنچه که از ناحيه ايراني صادر مي شود را توي سرش بزند و نسخه خارجي اش را بر عرش بنشاند. در بزک و هيئت داناي کل سنت هاي بومي و ارزش هاي ديني را نفي و تحقير مي کند و مداما دستاوردهاي ايراني را سرکوفت مي زند و حتي يک بار نشده است که قلم ايراد گير شکسته اش بر اثري مثبت زير خطي بکشد. و نه حتي زير خطي نکشيده است که حس طنز بي مايه آنها به يکباره تقويت شده است و با لودگي و ايرادگيري بر نفي آن پيش قدم شده و با انتشار و کپي روح شکست ، اذهان فلک زده را نااميد تر و مايوس تر کرده است. حسيني در انتهاي برنامه اش آدم ها را بر اساس همان معيار و دسته بندي هاي خويش به خوب و بد و زشت طبقه بندي مي کند و اين يعني هر آن که در کلاس فکري ما باشد خوب است و هر آنکه از اين دايره برون ، بسته به فاصله اش از محيط بد و زشت تر مي شود.
حسيني با اين حال از جنبه هاي بصري در برنامه اش به خوبي بهره مي برد. به تکنيک هاي نوين رايانه اي در ويرايش و مونتاژ دسترسي دارد و با استفاده از اجراي مسلط و جاندار ، خوراک بالا آورده شده ذهن معيوبش را در اذهان بينندگان ايراني مي نشاند. برنامه پارازيت پربيننده است درست به همان اندازه و به همان دليلي که يک نمايش از اجراي حرکات جنسي در محيط مجازي براي کاربران جذاب و پربيننده است. پارازيت هر هفته برنامه خود را با چند شعار اصلي ، عدالت آزادي دمکراسي و جامعه مدني آغاز مي کند. و اين يعني دمکراسي به هر قيمت. آزادي و عدالت به هر شيوه و هر طريق. خواه به زور لشکر کشي ، تجاوز ، اشغال کشورها و کشتار انسانها توسط ارتش آمريکا و يا با ساختن برنامه هاي غير اخلاقي ، دروغ آميز و پرفريب صداي آمريکا. و اين براي من به عنوان بيننده يک شبکه آمريکايي ابدا جاي تعجب ندارد و اتفاقا معتقدم جمله اي که ادامه اين چند شعار به شکل هجو آميز و از روي تمسخر مي آيد، صورتي حقيقي دارد و واقعيت آشکاري در پس آن نهفته است براي آنانکه مي انديشند: “برنامه اي از آمريکا براي بسط استکبار در کشور اسلامي ما“. و نه تنها بسط استکبار بل براي درهم ريختن روح استقلال ، نفي ارزش ها و بي رنگ کردن عدات خواهي در اذهان آرمان گرايان واقعي اين ميهن.
بايد به هوش بود تا استفاده از ابزارهاي غير اخلاقي در ميان رسانه هاي داخلي باب نشود. اين که نا اهلان و بدخواهان ما دست خويش را براي مقابله به هر وسيله اي باز مي بينند نمي تواند توجيهي مناسب براي بهره گيري از روشهاي مشابه در ميان ما باشد. فراموش نکنيم که فرهنگ آرماني انقلاب اسلامي بر پايه اخلاق و تهذيب نفس بنا شده است و در مقابله با هجمه ناجوانمردي ها دست ما اگرچه پر و مملو ،اما محدود و پر احتياط بايد باشد.
پارازيت و مجري بي اخلاق و دلقک مآب اين برنامه ، کامبيز حسيني درست از همان روشي استفاده مي کند که در فرهنگ رسانه اي آمريکا نهادينه شده است. به بيان ساده تر حسيني حرفي تازه و ابداعي خلاقانه اي به روي آنتن نياورده است ، بلکه او با تقليد از فرهنگ طنز نمايشي ب