مطالعات و تجربیات نشان میدهند که برای ارتباط با عامه مردم باید فضایی را فراهم آورد تا به نوعی در جریان ماجرا قرار گیرند و با حس همذاتپنداری، در فضای واقعه تنفس کنند. داستانها و فیلمها اغلب میتوانند این فضا را فراهم کنند. یعنی ادبیات به طور عامه و رمان و داستان به طور خاص میتواند چنین فضایی را برای مخاطب فراهم کند. مخاطب عام چندان علاقهای به شنیدن و خواندن کارهای پژوهشی و تحقیقاتی و اسنادی ندارد. پس با وجود مسائل و دغدغههای روزمره زندگی و نیز بمباران اطلاعاتی رسانههای بینالمللی و شبکههای گوناگون خبری، باید بهانهای یافت تا مخاطب بتواند با موضوعی ارتباط برقرار کند که ممکن است مخاطب در حال حاضر با آن ارتباط نداشته باشد؛ موضوعی که متعلق به گذشته است یا ممکن است در فرآیند روزمرهی زندگی از آن بهرهبرداری نکند یا احساس کند به دردش نمیخورد.
مخاطب به بهانه نیاز دارد
پس مخاطب برای اینکه بتواند با موضوعی ارتباط برقرار کند، یک بهانه لازم دارد. در واقع مخاطب باید با یک همذاتپنداری، در دنیایی غیر از آن فضایی که زندگی میکند، تنفس کند و داستان میتواند این فضا را فراهم آورد. الان دنیای غرب بیشترین تلاش خود را برای انتقال فرهنگ از طریق داستانها و رمانها صورت میدهد و همین داستانها و رمانها پایهی اصلی ساخت فیلمهای مهم بینالمللی نیز هست.
گونه و ژانر خاطره نیز که در حوزه ادبیات و در قالب ادبیات مطرح میشود و به فضای داستانی نزدیک است. به هر حال زندگی انسان با احساساتش همراه است و به همین دلیل یک حادثهی زنده است که قدرت و فضای خوبی را برای مخاطب فراهم میکند و مردم بهراحتی میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند.
نکته بعد این است که اگر هر چیزی از فضا و بستر تاریخی خودش جدا شود و مجزا به مخاطب عرضه شود، آن پیام اصلی را منتقل نمیکند. مثلاً اگر جمله معروف «هیهات منّا الذلة» امام حسین علیهالسلام را بیان کنیم، یک جمله زیبا است، اما نمیتواند عظمت و احساس این جمله را در شرایط و زمان عاشورا منتقل کند.
بنابراین بسیاری از اطلاعات پژوهشی، دادهای و آماری که صحبتهای فردی را به جای دیگری منتقل میکنند، قدرت انتقال همه آن مفهوم را در زمان و مکان خاص خودش و نیز توان اتصال به حوادث پیرامونش را ندارد. اما وقتی همین اطلاعات در قالب داستان بیان شود، آن فضاسازی و بسترسازی شکل میگیرد و انتقال فرهنگ را راحتتر میکند و عظمت و واقعیت پیام را بهدرستی منتقل میکند. مثلاً سرودی در اول انقلاب ساخته شده و خاطرات و اتفاقات و حوادثی نیز کنار این سرود هست. پس مخاطبی که در آن فضا تنفس کرده، به محض شنیدن آن سرود همه آن فضا در ذهنش حاضر میشود و لذت میبرد. اما مخاطبی که آن فضا را ندیده، با شنیدن سرود تنها لذت شنیدن آن را میبرد. بنابراین در داستان، علاوه بر انتقال آن کلمات و جملات و حرفها، فضای شأن نزول این کلمات هم بیان میشود و در این صورت واقعیت نیز انتقال مییابد.
به شخصیتهای تخیلی نیازی نداریم
ما بر خلاف غرب که شاید برای ساختن گذشته و هویت خویش نیاز به تخیل داشته باشد، واقعیتهای بسیاری داریم که اگر بتوانیم ظرفیت ادبیات را در جهت انتقال همین واقعیتهای خودمان فعال کنیم، آنقدر توانایی و فرهنگ غنی داریم که اصلاً نیاز به استفاده از تخیل نداریم. این مهم ممیزهی اصلی ماست که داستانها و حماسههای ما و نیز قهرمانان ما واقعی هستند.
خداوند متعال نیز در قرآن از فضاهای واقعی و روایت قصهگونه آنها برای انتقال پیام به مخاطب بهره برده است. به هر حال فضای داستان و قصه این قدرت و قابلیت را دارد که مخاطب را در فضای پیام سیر دهد که جان اصلی داستان است و بهخوبی آن را به مخاطب منتقل کند.
چرا ادبیات انقلاب، مورد توجه رهبری است؟
اهتمام و توجه رهبر انقلاب به بحث کتابهای خاطرات نیز در همین راستا است. به نظر من رهبر معظم انقلاب به بحث انتقال فرهنگ دوران دفاع مقدس و انقلاب به نسل و جامعه امروز اهتمام ویژه دارند. بنابراین این نوع کتابهای خاطرات که البته اگر بادقت روی آن کار شود، قطعاً میتواند مورد استفاده قرار گیرد. کتابهایی که مورد اعتماد مخاطب و به جهت قدرت نگارش و بیان نیز قوی باشند، میتوانند فضایی را برای مخاطب ترسیم کنند که بتواند ارتباط عاطفی با آن حادثه برقرار کند.
من شنیدم که حضرت آقا از صداقتی که کتاب خاطرات آقای عزتشاهی وجود داشت، بسیار خوشحال بودند و اشاره داشتند به این نکته که مردم به این صداقتها و به این واقعیتها نیاز دارند. ایشان از نویسنده به خاطر پاورقیهای مناسب و تناسبی که بین متن پاورقی، ضمائم و عکسها وجود داشت، تشکر کردند. ایشان همچنین در نشستی که با پژوهشگران حوزهی تاریخ و مراکز اسنادی داشتند، فرمودند که الان برخی منابع و خاطراتی چاپ میشود که وقتی من میخوانم، میبینم با واقعیات آن زمان متفاوت است و نشان میدهد که تحقیق درستی صورت نگرفته است. سپس توصیه کردند که دقت کنید هر چیزی را به عنوان متن و منابع تاریخی به جامعه تزریق نکنید، چون جامعه یک جورهایی به سازمانها و نهادها و کتابی که زیرش را یک محقق امضا کرده، اعتماد میکند. مخصوصاً به سازمانها و نهادهایی که به نوعی مهر حکومتی دارند، اعتماد میکنند و این متن را میخوانند. بنابراین باید مراقب باشیم تا این امانتی را که به مردم میدهیم، محققانه و نزدیک به واقعیت باشد.