يکي از ويژگيهاي بارز رابطه بازيگران در صحنه سياست بينالملل، نسبي بودن روابط است. اين ويژگي ماهوي، پايه تنظيم اهداف و منافع هر کشور در تعيين رابطه دوستانه، خصمانه و يا بيطرفانه با ساير کشورها به شمار ميرود. بديهي است ايران و روسيه به عنوان دو کشور در صحنه سياست بينالملل نيز از اين قاعده ماهوي مستنثني نيستند. در واقع فراز و نشيبهاي روابط دو کشور در طي چند سده اخير را نيز بايد در همين قاعده جستجو کرد که در مقاطع مختلف تاريخي، موجب نزديکي و يا دوري دو طرف از يکديگر شده است. تحولات پرشتاب و پيچيده خاورميانه بويژه سوريه، از جمله نقاط عطف تاريخي در روابط تهران-مسکو به شمار ميرود که عليرغم وجود برخي اختلافات ميان دو کشور، موجب شده نقاط اشتراک قابل توجهي در روابط ايران و روسيه شکل بگيرد. در اين نوشتار کوتاه، با واکاوي اين نقاط اشتراک، کوشش خواهد شد درک بهتري از تحولات اخير در مناسبات دو کشور حاصل شود.
صحنه تحولات سوريه، زمينه مساعدي را براي برجستگي عيني نقاط اشتراک ايران و روسيه در قبال تحولات بينالمللي و منطقه خاورميانه فراهم ساخته است. هر دو کشور به دلايل مختلف تاريخي، ژئوپليتيکي و حفظ منافع و امنيت ملي خود با گسترش حوزه نفوذ سياسي، اقتصادي و نظامي جهان غرب در مناطق پيرامون خود مخالف هستند. از اينرو است که تهران و مسکو طي سالهاي اخير، مواضع انتقادي مشابهي را در قبال اتخاذ رويکردهاي يک جانبه در مناسبات بينالملل از سوي ايالات متحده، گسترش ناتو به شرق، طرح استقرار سپر دفاع موشکي در جمهوري چک و لهستان و سپس در ترکيه، وقوع انقلابهاي رنگي در مناطق پيراموني روسيه، فعاليت نهادهاي فرهنگي و سياسي غربگرا و گسترش دامنه فعاليتهاي اقتصادي غرب بويژه در حوزه انرژي داشتهاند. از اين زاويه، نگرش هر دو کشور به تحولات کنوني سوريه را بايد در نگراني مشترک از گسترش دامنه نفوذ جهان غرب در منطقه استراتژيک خاورميانه دانست.
در حوزه نظامي نيز روسها با اعزام ناو هواپيمابر کوزنيتسف-حامل هواپيماهاي پيشرفته سوخو ۳۳، ميگ ۲۹، هلي کوپترهاي جنگي کا آ ۲۷، سامانههاي موشکي و زير دريايي – به سواحل سوريه و نيز تحويل سامانه موشکهاي بالستيک ياخونت در قالب سامانه دفاعي ساحلي «باستيون» به دمشق نشان داد که بر خلاف تحولات ليبي، در صحنه تحولات سوريه بسيار جدي است. روسها از ديرباز و از دوران جنگ سرد، روابط گسترده نظامي با سوريها داشتند. بسياري از تکنولوژيهاي نظامي موجود در سوريه، روسي است. در آن برهه بهترين روابط با سوريه برقرار بود و روس ها موفق شدند که امتياز ايجاد يک پايگاه نظامي را در بندر طرطوس از سوريها بگيرند. اين پايگاه همچنان در اختيار روسها قرار دارد و از معدود نقاط حضور مستقيم روسها در بخش شرقي مديترانه محسوب ميشود. از اينرو، تحولات اخير سوريه زمينه مناسبي را براي تحکيم مناسبات نظامي روسيه و سوريه فراهم ساخته است.
از اينرو، رويکرد روسيه در مورد تحولات سوريه را از نظر ميزان حساسيت و نوع و شدت واکنش ميتوان با رويکرد مسکو در قبال مناطق پيراموني خود (خارج نزديک) مقايسه نمود. رويکردي که موجب اتخاذ مواضع سرسختانه در قبال گسترش ناتو به آسياي مرکزي و قفقاز، استقرار سپر دفاع موشکي در شرق اروپا، طرح عضويت گرجستان در ناتو و وقوع انقلابهاي رنگي در اوکراين، گرجستان و قرقيزستان شد و در اوت ۲۰۰۸ روسها نشان دادند که براي حفظ منافع استراتژيک خود ابايي از مداخله نظامي نيز ندارند. تحرکات روسيه در قبال سوريه نيز حاکي از آن است که موضوع سوريه تا همين حد براي روسيه اهميت دارد و اگر مسکو بخواهند سوريه را واگذار کند بايد نقش خود را در خاورميانه براي هميشه به نفع غرب کنار بگذارد؛ امري که در تضاد کامل با منافع کلان و استراتژيک مسکو قرار دارد. اين دغدغه روسها کاملاً با نگرانيهاي ايران در قبال تحولات منطقه خاورميانه بويژه گسترش نفوذ جهان غرب و خطر تضعيف سوريه در مقابل اسرائيل همخواني دارد.
اما نقطه اشتراک مهم ديگر ايران و روسيه را بايد حمايت از حفظ رژيم بشار اسد همراه با انجام اصلاحات سياسي دانست. برخلاف اتحاديه عرب، ترکيه و کشورهاي غربي که به شدت از گزينه «تغيير رژيم» (Regime Change) حمايت ميکنند، ايران و روسيه با اين رويکرد به شدت مخالف بوده و در مقابل از انجام اصلاحات سياسي مديريت شده حمايت ميکنند. نگراني مشترک ايران و روسيه، تبديل اين روند – بويژه با توجه به تجربه ليبي- به يک روند بينالمللي است. اظهار نظر ويتالي چورکين، نماينده دائم روسيه در شوراي امنيت به خوبي گوياي اين امر است. چورکين در مخالفت با قطعنامه پيشنهادي مغرب براي کنارهگيري بشار اسد از قدرت و واگذاري آن به معاونش اظهار داشت: «شوراي امنيت محل نسخهنويسي براي عزل و نصب رهبران کشورها نيست. بايد چارچوبي براي اختيارات شوراي امنيت مشخص شود تا نتوانند هر زمان تعدادي از اعضاي اين شورا تصميم بگيرند که کدام نخستوزير و کدام رييس دولت بايد از قدرت کنارهگيري کند». در اين راستا، روسيه و ايران کوششهاي متعددي را براي قبولاندن ضرورت اصلاحات به دولت بشار اسد انجام دادهاند، هر چند به دليل مخالفت مخالفان سوري به نتيجه مشخصي دست نيافتهاند.
منافع اقتصادي گسترده دو کشور در سوريه را نيز بايد يکي از اشتراکات مسکو- تهران به شمار آورد. در شرايطي که سوريه سالهاست تحت تحريم اقتصادي غرب قرار دارد، پيوندهاي اقتصادي اين کشور با ايران و روسيه بيش از هر کشوري در رشد و توسعه اقتصادي سوريه نقش داشته است. صادرات روسيه به سوريه بيش از ۱/۱ ميليارد دلار در سال ۲۰۱۰ بوده و سرمايهگذاري روسها در اين کشور مطابق با گزارش مسکو تايمز در سال ۲۰۰۹ بيش از ۴/۱۹ ميليارد دلار برآورد شده است. اين ارقام علاوه بر فروش چهار ميليارد دلاري تسليحات روسي به سوريه است. فعاليت گسترده شرکتهاي نفت و گاز روسي نيز در سوريه شايان توجه است. از سويي ديگر ايران نيز با توجه به مناسبات نزديک سياسي با سوريه، از روابط بسيار گسترده اقتصادي با اين کشور برخوردار است. به گونهاي که ميزان تبادلات تجاري طرفين در سال ۱۳۸۹ بالغ بر ۵ ميليارد دلار برآورد شده است. دو کشور در زمينه گردشگري، اتومبيل سازي، احداث نيروگاه برق و صنايع نفت و گاز از روابط بسيار گستردهاي برخوردارند. ناآراميهاي يک سال اخير سوريه شديداً بر فعاليت اقتصادي ايران و روسيه تاثير منفي گذاشته است و موجب کند شدن و در برخي موارد موجب تعطيلي برخي از فعاليت ها شده است. نگراني مشترک دو کشور، از دست دادن کليه منافع اقتصادي در اثر سقوط دولت بشار اسد و روي کار آمدن يک دولت غربگرا با جهت گيري هاي ضد روسي و ضد ايراني در صحنه سياسي سوريه است. از اين رو، ملاحظات اقتصادي نيز از جايگاه بسيار مهمي در جهتگيري مشترک تهران و مسکو در قبال تحولات سوريه برخوردار است و در تحليل تحولات کنوني بايد بدان توجه نمود.
آخرين نگراني مشترک ايران و روسيه را بايد نگراني از به قدرت رسيدن افراطگرايان اسلامي وابسته جريانهاي سلفي و وهابي در سوريه است. بخش مهمي از جريانات مخالف دولت سوريه را اين جريانات تشکيل ميدهد که به شدت از سوي کشورهاي عربي بويژه از سوي عربستان سعودي پشتيباني ميشوند. روسيه طعم تلخ رويکردهاي سلفي و وهابي را در قفقاز شمالي بويژه چچن، اينگوش و داغستان چشيده است و ايران نيز از جهت گيريهاي ضد ايراني و ضد شيعي اين جريانات به خوبي آگاه است. از اين رو، علاوه بر نگراني نسبت به حاکميت رويکردهاي غربگرايانه، ايران و روسيه از قدرت يابي جريانات سلفي و وهابي نيز در سوريه شديداً احساس خطر ميکنند که اين امر نيز بر نزديکي هر چه بيشتر مواضع دو کشور بسيار تاثيرگذار بوده است.