کد خبر 764837
تاریخ انتشار: ۳۰ مرداد ۱۳۹۶ - ۰۲:۰۶
چاوز

هوگو چاوز آشکارا و به‌طور مستقیم سلطه آمریکا و غرب را به چالش کشیده است. چاوز برای آمریکا و متحدان آن یک دشمن تلقی می‌شد. بنابراین اگر چاوز ترور شده باشد، چه‌کسی می‌توانست در ترور او دست داشته باشد؟!

به گزارش مشرق، امروزه کشورهای امپریالیستی هم‌چون آمریکا برای نابودی دشمنان خود و از بین فرد افراد تاثیرگذار در کشورهای مختلف، روی به روش نوینی در ترور، یعنی ترور بیولوژیک آورده‌اند. در سال 2013 و پس از درگذشت «هوگو چاوز»، رئیس‌جمهور ونزوئلا، و پس از یک دوره بیماری شدید، مسئله ترور بیولوژیک دوباره به‌سر زبان‌ها افتاد. در این مصاحبه با خانم «اوا گالینگر» در خصوص شواهد و مدارک چنین ادعایی صحبت ‌می‌کنیم.

اوا گالینگر: «هوگو چاوز»، قوی‌ترین منافع را به مبارزه طلبید و حاضر به تسلیم نبود. من معتقدم که یک احتمال بسیار قوی این است که رئیس‌جمهور چاوز، ترور شده باشد.

هوگو چاوز آشکارا و به‌طور مستقیم سلطه آمریکا و غرب را به چالش کشیده است. چاوز برای آمریکا و متحدان آن یک دشمن تلقی می‌شد. بنابراین اگر چاوز ترور شده باشد، چه‌کسی می‌توانست در ترور او دست داشته باشد؟! قطعاً این تصور دور از ذهن نیست که دولت ایالات‌متحده در ترور سیاسی یکی از دشمنان خود دخیل باشد و بخواهد او را از صحنه خارج کند.

آیا شما فکر می‌کنید که هوگو چاوز به قتل رسیده و اگر چنین است، به‌نظر شما چه‌کسانی در این موضوع درگیر بوده‌اند؟

اوا گالینگر: من معتقدم که مسئله ترور رئیس‌جمهور چاوز یک احتمال بسیار قوی است. نشانه‌ها و مستندهای زیادی علیه او در طول دوران ریاست‌جمهوری چاوز وجود دارد. مهم‌ترین این نشانه‌ها کودتای 11 آوریل 2002 بود؛ که در آن کودتا به‌مدت 48 ساعت ربوده شد، اما با قیام بی‌سابقه‌ مردم ونزوئلا و نیروهای نظامی وفادار، چاوز به قدرت بازگشت. من قادرم با استفاده از آزادی قانون اطلاعات (FOIA) شواهد انکارناپذیری از حمایت مالی، نظامی و سیاسی سازمان سیا و سازمان‌های دیگر ایالات‌متحده به کسانی که درگیر این کودتا بودند پیدا کنم.

بعد از این نیز، تلاش‌های دیگری علیه چاوز و دولت او وجود داشت. از جمله در سال 2004 که ده‌ها تن از نیروهای شبه‌نظامی کلمبیایی تنها چند روز پیش از این‌که قرار بود به کاخ ریاست‌جمهوری حمله کرده و چاوز را به قتل برسانند، در یک مزرعه در خارج از کاراکاس - که متعلق به یکی از مخالفان چاوز به‌نام «رابرت آلونسو» بود - دست‌گیر شدند. طرح‌های کم‌تر شناخته‌شده‌ای نیز برای ترور چاوز در طول سفر او برای شرکت در مجمع‌عمومی سازمان‌ملل‌متحد در ماه سپتامبر سال 2006 در شهر نیویورک وجود داشته است. طبق اطلاعات به‌دست‌آمده توسط سرویس‌های امنیتی چاوز، سطوح بالایی از اشعه در صندلی که چاوز در یک دانشگاه مشهور محلی روی آن نشسته بود، تشخیص داده شد. این اشعه به‌وسیله یک آشکارساز اقلیمی قابل‌حمل - که سرویس امنیت ریاست‌جمهوری برای اطمینان از در خطر نبودن رئیس‌جمهور در معرض اشعه‌ مضر - کشف شد.

در این مورد، صندلی مذکور برداشته شد و آزمایش‌های بعدی نشان داد که مقدار غیرمعمولی از اشعه در آن وجود داشت؛ که می‌توانست آسیب قابل‌توجهی به چاوز بزند. گزارش‌های سرویس امنیت ریاست‌جمهوری از این مراسم، نشان می‌دهد عناصر امنیتی آمریکا در تدارکات این مراسم و صندلی مذکور نقش داشته است. تلاش‌های متعدد دیگر در طول دوران زندگی چاوز وجود داشته که توسط سازمان‌های اطلاعاتی ونزوئلا و به‌خصوص واحد ضد جاسوسی گارد ریاست‌جمهوری کشف و خنثی شده‌اند. اقدام دیگری که رسانه‌ای شد، دست‌گیری «فرانسیسکو چاوز آبارکا» در ماه جولای سال 2010 و اعتراف وی به تلاش برای ترور چاوز بود. وی با هم‌دستی «لوئیس پوسادا کاریلس» کوبایی، عامل بمب‌گذاری در یک هواپیمای این کشور در سال 1976 و کشته شدن تمام 73 مسافر آن بود.

تنها پنج ماه قبل از آن در فوریه 2010، زمانی‌که رئیس‌جمهور چاوز در نزدیکی مرز کلمبیا حضور داشت، نیروهای امنیتی یک تک‌تیرانداز را در کم‌تر از نیم مایلی محل حضور چاوز دست‌گیر کردند. در حالی این گزارش‌ها ساختگی تلقی می‌شود که مدارک فروان و بسیار واقعی در این زمینه وجود دارد. هوگو چاوز در جایگاه رئیس کشوری با بزرگ‌ترین ذخایر نفتی در این سیاره به‌عنوان مهم‌ترین منتقد منافع آمریکا شناخته شده بود و حاضر به تسلیم در برابر آمریکا نشد. وی آشکارا و به‌طور مستقیم سلطه آمریکا و غرب را به چالش کشیده است. چاوز برای آمریکا و متحدان آن یک دشمن تلقی می‌شد. بنابراین اگر چاوز ترور شده باشد، چه‌کسی می‌توانست در ترور او دست داشته باشد؟! قطعاً این تصور دور از ذهن نیست که دولت ایالات‌متحده در ترور سیاسی یکی از دشمنان خود دخیل باشد و بخواهد او را از صحنه خارج کند.

در سال 2006، دولت آمریکا مدیریت مأموریت ویژه ونزوئلا و کوبا را در اداره اطلاعات ملی تشکیل داد. این واحد اطلاعاتی، عملیات‌های مخفی علیه چاوز را توسعه داد و مأموریت‌های سری را در مرکزی اطلاعاتی مرکب از CIA-DEA-DIA در کلمبیا هدایت کرد. قطعه‌ای از این پازل را که می‌توان کنار هم گذاشت، شناسایی چند نفر از دستیاران نزدیک به چاوز بود؛ که در دوره‌های طولانی‌مدت بدون مانع به او دست‌رسی داشتند و پس از مرگ چاوز از کشور فرار کرده و با دولت آمریکا همکاری داشته‌اند. اگر چاوز از طریق قرار گرفتن در معرض سطوح بالایی از اشعه‌ خطرناک یا آلوده شدن به یک ویروس سرطان‌زا ترور شده باشد، طبیعتاً این کار باید توسط کسی که دست‌رسی نزدیکی به او داشته و مورد اعتمادش بوده انجام‌گرفته باشد.

«سالازار» کیست و چگونه به سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا متصل شده است؟!

«سالازار» حدود هفت سال یکی از مشاوران نزدیک چاوز بود. او یک سرهنگ دوم در نیروی دریایی ونزوئلا بود که در کودتای 2002 پرچم ونزوئلا را به نشانی نجات چاوز از سقف پادگان گارد ریاست‌جمهوری در کاخ ریاست‌جمهوری بر افراشت و از آن زمان به‌عنوان ناجی چاوز شناخته شد. او نمادی از نیروی مسلح وفادار شد که به شکست کودتا کمک کرد و چاوز برای پاداش، او را به‌عنوان یکی از دستیاران خود قرار داد. سالازار هم محافظ و هم مسئول ارائه قهوه و وعده‌های غذایی به چاوز بود؛ که در کنار او می‌ایستاد و با او به تمام جهان سفر می‌رفت و در رویدادهای عمومی محافظ چاوز بود. من تصور می‌کنم او مدت زیادی با چاوز در تعامل بوده است. او برای مهر و موم‌های زیادی یکی از چهره‌های آشنا به‌عنوان محافظ چاوز بود. سالازار یکی از اعضای کلیدی دایره امنیتی محافظان چاوز با دست‌رسی ویژه و اطلاع از رفت‌وآمد محرمانه، زندگی روزمره، برنامه و معاملات چاوز بود.

پس از مارس 2013، سالازار به‌دلیل خدمات و وفاداری گسترده‌اش به بخش امنیت «دیوسدادو کابلو» (رئیس مجلس ملی ونزوئلا) منتقل شد؛ که پس از رئیس‌جمهور، قدرت‌مندترین چهره سیاسی و نظامی کشور محسوب می‌شد. کابلو یکی از نزدیک‌ترین متحدان چاوز بود. سالازار در طول دوره بیماری تا زمان مرگ چاوز کنار او باقی ماند و حتی از گروه امنیتی چاوز به او نزدیک‌تر بود. گزارش‌های خبری تکان‌دهنده در دسامبر 2014، نشان داد که سالازار که با خانواده خود برای تعطیلات به اسپانیا رفته بود، به‌طور مخفیانه به آمریکا رفته است. گفته می‌شود هواپیمایی که با آن به آمریکا رفته، متعلق به سازمان امنیتی DEA بوده است. گزارش‌های خبری اعلام کرده‌اند که او اقدام به ارائه اطلاعات به دولت ایالات‌متحده در مورد مقامات ونزوئلا که در یک حلقه سطح بالایی از قاچاق مواد مخدر مرتبط بوده‌اند می‌کرده است.

رسانه‌های متعلق به طیف اپوزیسیون ونزوئلا ادعا می‌کنند، اطلاعاتی که سالازار منتقل کرده در خصوص فعالیت‌های دیوسدادو کابلو در زمینه مواد مخدر بوده؛ اما به فرض وجود داشتن چنین چیزی، این اطلاعات به‌طور مستقل تأیید نشده است. توضیح دیگری در خصوص سفر مخفیانه و محافظت‌شده او به آمریکا می‌تواند نشان‌دهنده دخالت او در ترور چاوز باشد و ممکن است به‌عنوان بخشی از یک عملیات سیاه‌وسفید سیا انجام شده باشد؛ که تحت‌نظارت عوامل سیا و توسط عناصر فاسد دولت ونزوئلا انجام شده باشد. قبل از این‌که مقاله پاناما منتشر شود، من به‌طور تصادفی فساد فردی بلندپایه و خطرناک در درون دولت را کشف کرده بودم، که چاوز قبلاً او را طرد کرده بود؛ اما پس از مرگ چاوز، بازگشت و حتی به موقعیت قدرت‌مند و بانفوذتری دست‌ یافت. به‌نظر می‌رسد این فرد نیز با دولت آمریکا همکاری داشته است. مردم می‌خواهند بدانند کسی که در فعالیت‌های جنایی پرسود مواد مخدر دست دارد، آیا در مرگ چاوز نیز نقش داشته است یا خیر. به‌عنوان مثال، مقالات دیگر پاناما افشاگری درباره «آدریان ولاسکوئز»، کاپیتان ارتش و دستیار سابق چاوز که مسئول امنیت پسر هوگو چاوز بود، وجود دارد.

«کلودیا پاتریشیا»، همسر کاپیتان ولاسکوئز است. او افسر سابق نیروی دریایی و برای چندین سال، پرستار خصوصی چاوز بود و طبیعتاً بدون نظارت به چاوز دست‌رسی داشت. علاوه‌بر این، کلودیا برای مدت طولانی مسائل مربوط به دارو، غذا و عکس‌های پزشکی چاوز را انجام می‌داد. چاوز یک ماه قبل از بیماری مرگ‌بار خود در سال 2011 کلودیا را به‌عنوان خزانه‌دار ونزوئلا منصوب کرد. هنوز معلوم نیست چرا او به این موقعیت منصوب شد؛ چرا که او قبلاً پرستار بود و هیچ تجربه مشابهی نداشت. او پس از مرگ چاوز از این موقعیت اخراج شد. مقاله پاناما افشا کرد کلودیا و کاپیتان ولاسکوئز دارای یک شرکت shell با میلیون‌ها دلار سرمایه هستند. آن‌ها هم‌چنین صاحب زمینی در منطقه Punta Cana در جمهوری دومینیکن با ارزش میلیون‌ها دلار بودند؛ که از سال 2015 در آن اقامت دارند.

اسناد نشان می‌دهد که درست پس ‌از این‌که چاوز درگذشت و نیکولاس مادورو در آوریل 2013 رئیس‌جمهور شد، کاپیتان ولاسکوئز یک شرکت دریایی به‌نام «همکاری محدود بلیکنر» در 18 آوریل 2013 تأسیس کرد. یک شرکت سرمایه‌گذاری مالی سوییسی تأیید می‌کند که سرمایه نقدی کاپیتان ولاسکوئز که میلیون‌ها دلار است را مدیریت می‌کند. این امر برای یک کاپیتان ارتش غیرممکن است که این مقدار پول را از راه‌های مشروع به‌دست آورده باشد. نه خودش و نه همسرش از سال 2015 به ونزوئلا بازنگشتند. کاپیتان ولاسکوئز با سالازار ارتباط نزدیکی داشت.

می‌توانید شرایط مشکوکی که سالازار در آن از اسپانیا به‌طور مخفیانه با هواپیمایی که متعلق به اداره مبارزه با مواد مخدر (DEA) به آمریکا رفت را توضیح دهید؟ آیا تحلیل شما کمی عجیب‌وغریب نیست؟! حداقل این نشان می‌دهد که سالازار به‌عنوان عامل برای یک کشور است، که آشکارا علیه ونزوئلا عمل می‌کرد؛ که باعث شود او یک همکار با دشمن یا خائن باشد؟ آیا شما موافق هستید؟

البته این بسیار مشکوک بود؛ که وقتی سالازار از اسپانیا که با خانواده‌اش برای تعطیلات رفته بودند با هواپیمای DEA به ایالات‌متحده رفت. شکی نیست که او با دولت آمریکا همکاری داشته و به کشور خود خیانت کرده است. آن‌چه باقی می‌ماند، این است که مشخص شود دقیقاً نقش او چه بوده است.

آیا او عامل رساندن سم مرگ‌بار به چاوز بوده است؟! یا یکی از هم‌دستانش مانند کاپیتان ولاسکوئز و یا کلودیا این کار را کرده‌اند؟!

اگرچه برخی تصور می‌کنند این یک تئوری توطئه است؛ اما حقایقی وجود دارد که به‌طور مستقل می‌تواند این را تأیید کند. این هم درست است. با توجه به اسناد محرمانه و منتشرشده آمریکا، ارتش آمریکا در حال بررسی و توسعه یک سلاح تزریق اشعه برای استفاده از ترورهای سیاسی دشمنان از سال 1948 بوده است. هم‌چنین جلسات کلیسای کمیسیون در خصوص ترور «کندی»، وجود یک سلاح توسعه‌یافته ترور از طریق ایجاد حملات قلبی و سرطان‌های بافت‌نرم را توسط سازمان سیا آشکار کرد. چاوز به‌خاطر ابتلا به سرطان بافت‌نرم تهاجمی درگذشت. در آن زمان که بیماری شناسایی شد، دیگر خیلی دیر شده بود.

غیر از این، اسناد دیگری در مورد توسعه ویروس سرطان نیز وجود دارد؛ که قرار بود کاربرد نظامی پیدا کند و در سال 1960 برای کشتن «فیدل کاسترو» مورد استفاده قرار گیرد. من می‌دانم که این امر بیش‌تر مانند داستان‌های علمی تخیلی به‌نظر می‌رسد؛ اما پیشنهاد می‌کنم شما هم تحقیق کنید و ببینید به چه نتیجه‌ای می‌رسید. هم‌چنین من همه این چیزهایی که گفتم را باور نمی‌کنم. من به‌عنوان یک وکیل و روزنامه‌نگار، به مدارک متقن، متعدد و از منابع قابل‌اثبات نیاز دارم. حتی اگر تنها بر روی سند رسمی ارتش ایالات‌متحده از سال 1948 تکیه کنیم، این یک واقعیت است که می‌گوید دولت آمریکا در حال تهیه اسلحه اشعه‌انداز برای ترورهای سیاسی بوده است.اکنون و پس از گذشت شصت سال از آن تاریخ، ما فقط می‌توانیم تصور کنیم که چه ظرفیت‌های فنی وجود دارد؛ که می‌تواند در خدمت این پروژه قرار گرفته باشد.

ممکن است توضیح دهید که چرا DEA در این عملیات مداخله کرد؟! درحالی‌که خیلی‌ها انتظار دارند سازمان CIA این کار را انجام دهد.

من فکر می‌کنم سازمان CIA هم دخیل بوده است. آن‌ها در پرونده‌های مهم سیاسی با هم کار می‌کنند و زیر نظر مرکز مشترک اطلاعات کلمبیا با هم همکاری دارند. این‌که چرا به‌جای CIA، سازمان DEA سالازر را به آمریکا انتقال داده، روشن نیست؛ اما به‌نظر من، این معنایش این نیست که CIA در کلیت عملیات دخالت نداشته است.

به‌عنوان یک مسئله شخصی، دو تصور از هوگو چاوز وجود دارد؛ یک غول و یک قهرمان واقعی. تصور شخصی خود و تأثیری که مرگ چاوز بر جامعه ونزوئلا داشت را برای ما بگویید.

مرگ هوگو چاوز خیلی ناراحت‌کننده بود. او دوست من بود. من حدود ده سال مشاور او بودم. کسی نمی‌تواند جای خالی او را پر کند. علی‌رغم محدودیت‌های بشری‌اش، او یک قلب بزرگ داشت و خودش را وقف ساختن یک کشور بهتر برای مردمش و یک جهان بهتر برای نوع بشر کرده بود. او عمیقاً نگران همه مردم - به‌ویژه فقرا، محرومین و به حاشیه رانده‌شده‌ها - بود.

عکسی از چاوز دارم که هنگام حضور او در یک همایش که در مرکز کاراکاس بود، گرفته‌ام. درحالی‌که ناگهانی او را در حال قدم زدن با جوانی ژولیده و ظاهراً معتاد دیدم؛ که به‌سختی قادر بود خود را سرپا نگه دارد و لباس‌های پاره‌ای داشت. آن مرد جوان از حضور نیروهای امنیتی وحشت کرده بود؛ اما چاوز به‌سمت او رفت و با اشتیاق دستش را روی شانه‌اش انداخت و به او پیشنهاد یک فنجان قهوه داد. او به‌خاطر فقر، کسی را قضاوت و سرزنش نمی‌کرد. چاوز با آن مرد به‌عنوان یک انسان که سزاوار احترام است رفتار کرد. چاوز حقیقتاً مانند یک دوست صمیمی در کنار او نشست و با هم صحبت کردند. هنگامی‌که می‌خواست برود هم به یکی از محافظانش گفت این فرد هر کمکی لازم دارد، برایش انجام دهید. آن‌جا هیچ دوربین و گزارش‌گر تلویزیونی و... وجود نداشت. این کار، یک شیرین‌کاری تبلیغاتی نبود. بلکه یک دغدغه صادقانه و نگرانی در مورد انسان نیازمند بود. چاوز علی‌رغم این‌که رئیس‌جمهور یک کشور و در رأس قدرت بود، همیشه خود را برابر با همه مردم می‌دید.

مرگ غیرمنتظره چاوز، حادثه‌ای غم‌انگیز برای کل ونزوئلا بود. متأسفانه کسانی‌که جانشین او شده‌اند، قادر به مدیریت کشور در این شرایط دشوار نیستند. مجموعه‌ای از فساد و خراب‌کاری خارجی توسط نیروهای مخالف (با پشتیبانی خارجی) اقتصاد را فلج کرده است. سوء‌مدیریت‌ها گسترده و مخرب شده است. سازمان‌های ایالات‌متحده و متحدان آن‌ها در ونزوئلا این فرصت را برای بی‌ثبات و نابود کردن تمام بقایای «چاویزمو» مصادره کرده‌اند.

در حال حاضر، آن‌ها در حال تلاش برای لکه‌دار و محو کردن میراث چاوز هستند؛ اما من معتقدم این یک کار غیرممکن است. هرچند دولت کنونی در برابر حملات بی‌رحمانه علیه چاوز اقدامی نمی‌کند، اما یاد و خاطره چاوز و تأثیرات زندگی او در ذهن میلیون‌ها نفر از مردم، این شرایط را تغییر خواهد داد. امروز مکتب «چاویزمو» به‌یک ایدئولوژی تبدیل شده است؛ که بر مبنای اصول عدالت اجتماعی و کرامت انسانی بنا شده. اما مردم او را به‌طرز وحشت‌ناکی از دست دادند.

پانوشت

«اوا گالینگر»، برنده جایزه بین‌المللی روزنامه‌نگاری در مکزیک (2009) است؛ که از سوی هوگو چاوز عنوان ملی La Novia de Venezuela را دریافت کرده است. او یک وکیل و نویسنده اهل نیویورک است و از سال 2005 در کاراکاسِ ونزوئلا زندگی می‌کند. گالینگر، نویسنده کتاب پرفروش «کد چاوز؛ رمزگشایی دخالت‌های آمریکا در ونزوئلا» (انتشارات بانک زیتون 2006) و هم‌چنین کتاب «بوش و چاوز؛ جنگ واشنگتن در ونزوئلا» است. اوا از سال 2003 تحلیل و نوشتن در مورد مداخله آمریکا در ونزوئلا با استفاده از اسناد به‌دست‌آمده از طریق قانون آزادی اطلاعات (FOIA) در خصوص فعالیت‌های دولت آمریکا برای تضعیف جنبش‌های مترقی در آمریکای لاتین را آغاز کرده است.

منبع: پایگاه هادی

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 2
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 2
  • IR ۱۷:۵۹ - ۱۳۹۶/۰۵/۳۰
    1 0
    پس اسناد و مدارک کو؟ همش که حدسیات و تخیل است
  • IR ۱۸:۲۵ - ۱۳۹۶/۰۵/۳۰
    0 0
    وقتی یک مورد را بررسی می کنید بنظر تئوری توطئه و توهم می آد اما روند و تاریخ را که نگاه می کنید و می بینید که چه تعداد از رهبران و مخالفین و چهره های ضد آنگلوصهیون ها با بیماری و سرطان فوت کرده اند به نتیجه می رسید ترور بیولوژیک واقعیت انکارنشدنیه. در کشور ما هم یک واحد تخصصی برای اکتشاف و مقابله با این موضوع باید تشکیل شود مثلا آقای سلحشور به عنوان اولین غیریهودی تاریخ می‌خواستند زندگی حضرت موسی را جلوی دوربین ببرند در اثر ابتلا به سرطان فوت کردند یا نادر طالب زاده که نابغه و افشاگر رسانه‌ای‌است در عراق ترور بیولوژیک شدند که تأیید هم شد.

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس