کد خبر 749543
تاریخ انتشار: ۲۴ تیر ۱۳۹۶ - ۰۸:۵۰
آرزو

عکس‌ها، این قاب‌های ساده چهارگوشه یک لحظه و تنها یک لحظه را ثبت می‌کنند، اما مگر این نیست که هر لحظه داستانی قبل و بعد خودش دارد؟ ما این داستان‌ها را برای‌تان روایت می‌کنیم.

به گزارش مشرق،‌ می‌خندیدند، می‌خندیدند و دنبال یکدیگر می‌دویدند. باد خشکی در میان لباس‌های‌ پر از رنگشان می‌پیچید و گاه روسری‌شان را جابه‌جا می‌کرد، بی‌تفاوت به همه این‌ها در بازی‌های کودکانه‌شان غرق بودند. برای آن‌ها زندگی همین است، همین که صبح تا شب دست در دست همدیگر باشند و بخندند و بازی کنند و رویا ببافند؛ «دیشب خواب دیدم معلم شدم و درس می‌دم، خانم معلم شده بودم!» «اگه تو معلم بشی، منم معلم می‌شم» «نه، من معلم می‌شم تو دکتر شو که حال مامان بزرگم رو خب کنی» «باشه!» و خنده است که در فضا پخش می‌شود، در روزهایی که باید بچه مدرسه‌ای باشند، شاید رویای معلم شدن از هرچیزی آن‌ها را به کلاس و درس و کتاب خواندن بیشتر نزدیک کند. کنار دیوار می‌ایستند؛ خانم دکتر ما از دوربین خجالت می‌کشد و نگاهش را به خانم معلم می‌اندازد، اما خانم معلم با ابهت یک معلم درحالی‌که لبخندی آرام در گوشه لبش نشسته، نگاهش را در لنز دوربین می‌اندازد و چیلیک!

اینجا «گله‌بچه» است، روستایی در دهستان قرقری شهرستان زابل استان سیستان و بلوچستان. اینجا خشکسالی و فقر و محرومیت با زندگی مردمان عجین شده است. آن‌هایی که توانایی داشتند، روستا را به امید زندگی بهتر ترک کرده‌اند، اما مابقی که مانده‌اند هم با فقر و هم با بی‌آبی دست و پنجه نرم می‌کنند.

اما بچه‌های روستا امید دارند، سقف آرزوهاشان بلندتر از چیزی است که بخواهند تسلیم شوند، آن‌ها درس و مدرسه را دوست دارند و شاید این روزها امکان تحصیل نداشته باشند، اما در رویاهای‌شان ردپای روزهای شیرینی که در آینده برای خودشان تصور می‌کنند را می‌توان دید.

شاید اگر ۲۰ سال دیگر گذرمان به «گله‌بچه» بیفتد، خانم معلم و خانم دکتر را دوباره ببینیم، احتمالا باز هم خانم دکتر خجالتی‌تر است، اما خانم معلم که برای خودش در روستا مدرسه دارد و به بچه‌ها خواندن و نوشتن یاد می‌دهد، باز هم به دوربین خیره شود و باز هم بخندد و باز هم شاد باشد.

منبع: مهر

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 2
  • غیر قابل انتشار: 0
  • حسین مرادقلی کیانی IR ۰۹:۳۳ - ۱۳۹۶/۰۴/۲۴
    3 0
    بنام خدا....روستای گله بچه ار توابع هیرمند از توابع شهرستان زابل که شهری قدیمی و محروم در ایران اسلامی میباشد.که در زیر خروارها ریگ و حاک و ریز گردها مدفون شده است ....و اری اینجا سیستان است که زمانی نه چندان دور انبار غله ایران بوده است..جهت اطلاع مسولین مملکت گفتم که شاید با دیدن عکسها فکر نکنن اینجا افغانستان است .

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس