برنامه راز

هفدهمین شب برنامه راز با موضوع معماری ایرانی بروی آنتن رفت. مهندس محمد حسین فرصت مهمان نادر طالب‌زاده در این برنامه بود.

به گزارش مشرق، هفدهمین شب برنامه راز با موضوع معماری ایرانی بروی آنتن رفت. مهندس محمد حسین فرصت مهمان نادر طالب‌زاده در این برنامه بود.

متن مشروح این برنامه را در ادامه می‌خوانید:

به نام خدا

طالب زاده: امروز در مورد موضوع مهم و حیاتی میخواهیم صحبت کنیم در خدمت آقای «سیدمحمدحسین فرصت» هستیم، معمار و با یک سابقۀ اجدادی در معماری از شیراز. در مورد معماری و آنچه که در این 4 دهه از دست دادیم و شما هم ایدههای خوبی دارید؛ اولین سوالم درباره سابقه شماست به لحاظ ژنتیک نبیره آقای فرصت هستید که معمار دوران خودشان در شیراز بودند و بناهای زیادی دارند.

فرصت: من نبیره فرصت شیرازی هستم و فرصتالدوله شیرازی که صاحب کتاب «آثارالاعجم» هستند دایی پدربزرگ بنده هستند که ایشان جنبه مقبرۀ حافظ دفن هستند و ایشان در موضوع به تصویر کشیدن و نگه داشت میراث معماری ما مخصوصاً تختجمشید و چاپ آثارالاعجم که به عنوان یک شاهکار چاپ سنگی محسوب میشود خیلی مشقتها کشیدند و خیلی تلاشها کردند و فیلمی هم است که یک فیلمساز عزیزی به نام آقای «نقاسی» کار کردند که خیلی میتواند کمک کند به شناساندن ایشان.

طالب زاده: معماری مورد توجه همه است هم مذهبی و هم سکولار، همه با معماری سروکار داریم و در مورد آن هم خیلی کمرنگ صحبت میشود و این سوال که معماران ما کجا هستند، همیشه در ذهن ماست کسانی که شهر را طراحی میکنند، آدم بعضی شهرهای جهان میرود و به خاطر معماری شهر و شهرسازی منقلب میشود و بعضی مواقع آدم تسخیر میشود اینقدر قوی است، ما در این یکی دو سه جایی داریم که مقداری در آن بعد از چند صد سال باقی مانده است، چه چیزی بزرگترین افسوس شماست با توجه به اینکه سن شما زیاد نیست ولی تجربۀ ژنتیک معماری دارید و خودتان درگیر تدریس هستید، بزرگترین چیزی که ما باید نسبت به آن نگران باشیم و امشب میخواهیم امشب در مورد این صحبت کنیم که این فاز اول ارتقای این بحث است.

فرصت: با یک ب یت شعر زبانِ حال معماری ایران را بیان کنم حقیقتاً زبان حال معماری در این یک بیت شعر گنجانده شده است: «من گُنگِ خواب دیده و عالم تمام کرد/من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش» حقیقتش این است موضوعِ معماری ایران در این 4 دهه بسان جریان آن یخفروشی است که در بعدازظهر تابستانی به او مراجعه کردند و از او پرسیدند چقدر یخ فروختی گفت نفروختم امام تمام شد؛ موضوع معماری و معضل معماری ایران بزرگ اس چون معماری ما بزرگ است، چون مردم ما بزرگ هستند، چون مردمی که معماری ما را خلق کردند مردمان تمدنسازی بودند، بنابراین از جنسِ آنچه بامش بیش برفش بیشتر است، چون ما در معماری صاحب تمدن هستیم و صاحب معماری هستیم به تبع آن معضلاتمان هم بیشتر است ولی بعضی از معضلات ناخواسته به وجود آمده است.

اجازه میخواهم یک موضوع را مطرح کنم، این موضوع در ابتدا ممکن است کمی تعجبآور باشد ولی من تمام سعیام بر این است که تا نیمههای برنامه شما به اینجا برسم که ما از کجا به انهدام در معماری رسیدیم و از نیمه دوم راهکار تبیین کنم چون اگر مشکل را بگوییم و درمان را ندانیم نتیجهای نخواهد داشت. من یک بحثی را میخواهم بگویم «معماری و فوتبال» و میخواهیم به این برسیم که اگر بپذیریم که موضوعِ معماری کماهمیتتر از فوتبال نیست ـ به نظر شما است یا نیست؟ ـ به اینجا برسیم که چقدر قدم برای موضوع فوتبال در این کشور برداشته شده است و چقدر برای معماری؟ بعد مقایسه این دو نتیجهای که میخواهیم خواهد داد.

اگر قرار باشد ما موزهای در سال 1396 ایجاد کنیم و در این موزه ماکتِ بناهای شاخص معماری ایران را تا قبل از ایجاد دانشکدۀ معماری در ایران بررسی کنیم، چقدر فکر میکنید فضای این موزه پر شود؟ و بعد از آن در این 4 دهه بخواهیم در این موزه فضایی را برای کارهایی که انجام گرفته در نظر بگیریم فکر میکنید باز چقدر پر میشود؟ یک موضوعی در ریاضی است که این خیلی خیلی مسالۀ مهمی است به آن میگوید کاتاسروپ، کاسکاتاسروپ، لبۀ فاجعه که این موضوع را یک ریاضیدانِ فرانسوی به نام رِنتام تعریف میکند و یک روسی به نام آرنولد آن را تکمیل میکند، لبۀ فاجعه به این معناست که لحظهای که آن دِفورماسیون آن انفجار، آن تغییر شکل میگیرد، آن لحظه مانند آن نخی که به مو میرسد و آن طنابی که به مو میرسد و در آن لحظهای که از هم گسسته میشود، آن را میگوید لبۀ فاجعه؛ من میخواهم برای شما تبیین کنم لبۀ فاجعۀ معماری ایران از چه زمانی اتفاق افتاد؟ یعنی یک بُعد زمانی و یک بُعد مکانی یک مقطعی از زمان و مکان اتفاقاتی افتاد که فاجعه در معماری ما اتفاق افتاد که صاحبِ تمدنِ معماری، معماری را کنار گذاشت و جای آن را به ساختمانسازی داد، یعنی ساخت و ساز با معماری جایش را عوض کرد.

آن لبۀ فاجعه مهمترین نکته و موضوعی است که سوال شما را پاسخ میدهد؛ ما سال 57 انقلاب کردیم زمانی که انقلاب شکل گرفت آمدند اسم برای انقلاب انتخاب کنند، یک جمله سه سیلابی تشکیل شد به نام جمهوری اسلامی ایران، نه یک کلمه کم و نه یک کلمه بیش، یک زمانی که اسم خلیجفارس با یک غروری میگوییم وقتی آن هواپیما در آن فرودگاه میآید مینشیند و زمان پرواز به غلط و شاید به سوءنیت نام خلیجفارس را خلیج عربی میگوید ما به آن اجازۀ بلند شدن نمیدهیم تا عذرخواهی کند، اینکه ما روی این کلمات اینقدر حساسیم دلیلش چیست؟ وقتی دعوا میکنیم دفاع میکنیم که این 3 تا کلمه نه یک کلمه بیشتر شود و نه یک کلمه کمتر به این دلیل است که این کلمه آن محتوا را شکل میدهد ولی ما این را در معماریمان اصلاً رعایت نکردیم ما در کلمات اشتباه کردیم ما آنجایی به لبۀ فاجعه در معماری رسیدیم که فارغالتحصیل معماری را با معمار اشتباه گرفتیم یعنی یک کارخانهای به نام دانشکدههای معماری درست شد که فارغالتحصیل معماری تولید میکرد، آنجایی دچار مشکل شدیم و این بند پاره شد که گفتیم معماری مهندسی engineering است، هیچ جای به معمار نمیگویند engineering در این کشور اگر به یک فارغالتحصیل معماری پیشوند مهندس را نگویید شاید بدش بیاید، اصلاً معماری مهندسی نیست، زمانی دچار اشکال شدیم که گفتیم معماری اسلامی، اسلام که معماری ندارد، معماریِ دوران اسلامی داریم این فرهنگِ غنیِ اسلام است که آمد تغییراتی در نظامِ معماری ایرانی به وجود آورد و مکملش و معماری ایرانی را تبدیل کرد به معماری دوران اسلامی و نتیجهاش شد شاهکارهایی که شما در اصفهان یا اقصینقاط دنیا میبینید، آنجایی به اشکال رسیدیم و جای بند پاره شد و این فاجعه اتفاق افتاد که گفتیم معماری علم است و معماری را آوردیم در دانشکدهها صرفاً ـ نمیگویم جای معماری در دانشکده نیست ولی صرفاً جای آن در دانشکده نیست ـ آنجایی به اشکال برخوردیم که گفتیم معماری تکنولوژی است، گفتیم معماری صرفاً هنر است، گفتیم فرزندان ما بروند در دانشکدهها و ما پز آنها را بدهیم چون معماری یک رشته دهنپرکنی است، آنجایی به اشکال خوردیم که گفتیم سازمان انرژیهای نو ایران، کجای این انرژیها نو است، آب و باد و خاک و نور ذات معماری ایرانی است ما تنها مردمی هستیم که توانستیم این عناصر را به صورت زنده در معماریمان داشته باشیم هیچ جای دیگر دنیا نتوانست، این انرژیهای تجدیدپذیر نو نیست، مربوط به تمدن 7500 ساله ماست، آن وقت ما میگوییم سازمان انرژیهای نو ایران!

 زمانی که دوست عزیزمان جناب مهندس آربودلی سرپرست انرژیهای نو ایران بودند من یک جلسهای با ایشان گذاشتم و یک نامهای به ایشان دادم که این نو نیست نامش را بکنید سازمان انرژیهای تجدیدپذیر ایران، این انرژیها تنها تمدنی که تبدیلش کرد به فضای زندگی ما ایرانیها بودیم، نو نیست اینها اشکالاتی است که ما در جمهوری اسلامی ایران رعایت کردیم، در موضوع معماری رعایت نکردیم و نتیجۀ این رعایت نکردن این نکتهسنجی کلمات منجر شد به این استحاله در معماری ایران.

معماری یک موضوع حرفهای است یک موضوع آکادمیک صرف نیست، شما گواهینامه رانندگی پایه 1 و یا 2 در این کشور میگیرید هر کسی به سن قانونی برسد میتواند برود ثبتنام کند و گواهینامه بگیرد آیا به استناد به این گواهینامه رانندگی پایه 2 و یا پایه 1 شما میتوانید پشت ماشین فرمول وان بنشینید؟ میتوانید در پیست حرفهای رانندگی کنید؟ نه معماری آنجایی این نخ و این طنابی که به این نخ رسیده بود پاره شد که ما صرفاً معماری را یک موضوعِ علمی دیدیم، صرفاً یک رشته دیدیم، معماری یک رشته نیست که بگویم رشتۀ معماری یک موضوعِ میانرشتهای است، شما نمیتوانید از محیطزیست صحبت نکنید، از انرژیهای تجدیدپذیر صحبت نکنید بعد بیاییم صرفاً راجع معماری صحبت کنید.

چرا قالب شاخصه  های معماری ایران برای زمانی است که ما دانشکده معماری در ایران نداشتیم؟ معماری یک هژمون است، یک تسلطِ اجتماعی است، معماری نشان میدهد که ما در فرهنگهای مختلف در زمانهای مختلف چگونه فکر میکردیم، چگونه زندگی میکردیم. معماری ما یک معماری شترمرغی است، یعنی به شترمرغ گفتند بار ببر، گفت من مرغم، گفتند تخم بگذار، گفت من شترم، در واقع هیچ کدام از این دو نیست، معماری 4 دهۀ ما متاسفانه به اینجا رسیده است.

من میخواهم برای شما یک مثالی بگویم این مثال را با یک غذای خوب ایرانی بیان میکنم، همۀ ما ایرانیها قورمه سبزی دوست داریم، فرض کنید به یک نسبت کاملاً مساوی در اختیار من و شما هم مواد اولیه و هم ادوات آشپزخانه را قرار بدهند و بگویند قورمهسبزی درست کنید، تاکید میکنم با مقدار مواد مساوی و دقیقاً آن قسمتی که همۀ ادوات آشپزخانه هم مساوی است آیا همۀ ما با این مقادیر مساوی دستپختمان و خروجی دستپختمان یک طمع و یک مزه دارد؟ نخیر، چون آن خلاقیتِ آن آشپز است که به این ترکیب هویت میدهد و باعث لذت انسان میشود، چشایی یا بصری، همه با هم قابل جمع است، بنابراین صرف داشتن مواد اولیه شرط لازم است شرط کافی نیست.

حالا معماری چیست ما خیلی ادعاهای بزرگی را مطرح کردیم گفتیم فقط علم نیست، کلمۀ آرشیتکت از دو سیلاب تشکیل شده است، آرشی و تکتوری که اگر تکتوری را در مفهوم اصلیاش ریشهیابی کنید در یونان باستان به تِقنی میرسید که معمای صرف هنر است، آرشی اولیه و نخستین، تکتوری یعنی فن و تکنیک ساخت، آرشیتکت یعنی کسی که برای اولین و نخستین بار فن و تکنیک ساختی را هنرمندانه خلق کند، بنابراین معماری خلق است نه یک کلمه کم نه یک کلمه بیش، مانند جمهوری اسلامی ایران نه یک کلمه کم نه یک کلمه بیش، اگر کلمهای به خلق اضافه یا کسر کنیم، کسر کنید چیزی نمیماند میشود همینی که است، اضافه کنید یک چیز دیگری میشود، می شود همان معماری شترمرغی.

بنابراین معماری خلق است، حالا در خلق این مهمترین قسمت این بحث ماست، در خلق مشخصاتی است که به هیچوجه در علم نیست، خلق از هر چیزی فقط یکی است، شما اگر دوقلو باشد با برادر یا خواهر دوقلویتان به لحاظ فیزیکی ممکن است خیلی شبیه باشید اما خصوصیات اخلاقی شما، اثر انگشتتان، رفتارتان، علاقهتان قطعاً یکی نیست، در خلق هیچ وقت دومی مانند اولی نیست، یعنی سریدوزی یا سریسازی نیست مانند کت و شلوار نیست سریدوزی کنند، مانند صنعتیسازی کنند، مجموعههای تیپ ایجاد کنند، ساختمانهای تیپ بسازند، خلق هیچ وقت کهنه نمیشود، شما در یک معماری که مفهومِ واقعی خلق را دارد یک محکی دارد مانند محکی که به طلا میزنند و مشخص میکنند که طلا است یا نیست، شما اگر در یک معماری شاخص ـ شاید کلمه شاخص هم نباید گفت، چون معماری فی ما فی است، در یک موضوع معماری آن حقیقت اصلی کاربردی را از آن بگیرید به هیچوجه از بین نمیرود، یک مثالی بگویم مسجد کاربری اصلیاش چیست؟ عبادت است، در مسجد شیخ لطفالله الان نماز میخوانند؟ ولی از بین نمیرود وقتی شما به مسجد شیخ لطفالله میروید دیگر آن کاربری اصلی مسجد از آن گرفته شده است ولی همه به دیدارش میروند نه برای نماز خواندن، اصلاً به کسی اجازه نمیدهند نماز بخواند، این یکی از مشخصات خلق است.

در مسجد نصیرالملک شیراز همین است، در کاخ گلستان دیگر پادشاهی نمیکنند ولی مردم به ملاقات کاخ گلستان میروند، این محتوای اصلی کاربریاش از آن گرفته شده است ولی استفاده میشود، خلق ارجح بر علم است، خلق مظهر است مشتق نیست، از خلق علم تولید میشود، اول انسان خلق شد بعد وقتی بیمار شد نیازی پیدا کرد که علم پزشکی را برود به دست بیاورد تا خودش را مرمت کند، بنابراین پزشکی علم است یعنی اول خلقی باشد که از آن علم تولید شود، جایی این طناب پاره شد و این لبۀ فاجعه اتفاق افتاد که ما یک موضوعی که مظهر بود را آوردیم در مکانی که مشتق است آموزش بدهیم، آن دانشکده معماری بود نه اینکه دانشکده معماری نباید باشد، صرفاً نباید باشد، حالا ممکن است این سوال برای شما پیش بیاید که چرا دانشکدههای معماری در کشورهای دیگر موفق هستند؟ دلیلش را میگوییم.

ببینید خلق ارجح بر علم است نمیشود یک موضوعی که بالادستِ یک موضوع پاییندست است در آن محیط گفت، علم یک چارچوبی دارد به همین دلیل رشتههای ما در دوران آکادمیک سیلابس درسی دارد، آنجایی این نخ پاره شد و آنجایی این لبۀ فاجعه اتفاق افتاد که از زمین به آسمان بارید یعنی از یک قسمت پایینتری به یک قسمت بالاتری دستور داده شد، آنجایی که این نخ پاره شد، آنجایی بود که بعد از اینکه این موضوعی که بالاتر از علم بود آوردند در محیط علمی انتشار بدهند خواستند معماری را درس بدهند، این خیلی نکتۀ مهمی است، ببینید معماری را نمیشود درس داد، این خیلی جملۀ سنگینی است، روشِ خلقِ معماری را میشود درس داد، شما جایی دیدید کسی بتواند محبت مادر را درس بدهد، یک مادری که تحصیلات آکادمیک ندارد اصلاً سواد ندارد صاحبِ چندین فرزند است در یک روستای دورافتاده، اگر تمام دانشکدههای پرستاری در جهان جمع شوند میتوانند نحوۀ محبت کردن را بنویسند؟ این یک موضوعِ خلاقانهای است که در وجود هر مادری قائم به شخص آن مادر است یعنی این در یک مادر با مادر دیگری متفاوت است، این را نمیشود درس داد، روش آن را میشود درس داد، شما خشونت نکنید بیش از اندازه اگر خشونت کردید این اتفاق میافتد و روی بچه تاثیر میگذارد، یا نحوۀ مراقبت از نوزاد یا نحوۀ مراقبت از آلوده نشدن او به بیماری را میشود درس داد و باید هم درس داد ولی محبت مادری را کسی نمیتواند درس بدهد.

آنجایی این طناب پاره شد که ما آمدیم معماری را درس بدهیم نیامدیم ماهگیری یاد بدهیم آمدیم ماهی دادیم دست دانشجو، یعنی گفتیم شما در یک محیط مشتق بروید درس بخوانید بعد بیایید مظهر یک چیزی را به وجود بیاورید. همۀ ما رهبر کبیر ایران را میشناسیم از او به چه عنوان نام میبریم؟ معمار انقلاب ،معمار انقلاب یعنی چه؟ ایشان که رشته معماری نخوانده بود، ایشان انقلاب اسلامی ایران را خلق کردند همان معنایی که نه یک کلمه کم نه یک کلمه بیش در معماری گفتم، قائم به شخص ایشان بود یعنی اگر شخص دیگری میآمد آن خلاقیت دیگری، نو دیگری از انقلاب شکل میگرفت، ایشان وقتی در حوزۀ علمیه مشغول تحصیل بودند کسی به ایشان درس نداد که چگونه انقلاب کند، به ایشان درس دادند که چگونه زیر بار ظلم نروید ولی نحوۀ انقلاب کردن را کسی به ایشان درس نداد چون درس دادنی نیست، چون خلقِ یک انقلاب قائم به شخص آن رهبر انقلاب است، ایشان با خلاقیت خودش انقلاب اسلامی را خلق کرد ولی یک جای دیگری درس خواند که زیر باز ظلم نرود. در دانشکدههای ما دارند درس میدهند چگونه انقلاب کنید، نه باید مبانیِ معماری، چه کنید که بتوانید خلق کنید، این را باید درس بدهند.

فرض کنید برای شخصی یک عارضهای پیش بیاید که مجبور باشد به بیمارستان مراجعه کند و تحت عمل جراحی قرار بگیرد، آن شخص به هر حال یک والدینی دارد که آنها باید پول عمل جراحی را پرداخت کنند، تا به حال شده است بیماری که نیاز به عمل جراحی دارد به بیمارستان مراجعه کند و بیمارستان و کادر پزشکی تشخیص بدهد ایشان باید فوراً تحت عمل جراحی قرار بگیرد، آن شخصی که میخواهد پول این عمل را بدهد بگوید چون پول این عمل جراحی را میخواهم بدهم تشخیص من این است که جراحی نشوم، چنین چیزی شاید مسخره باشد ولی در معماری ایران این اتفاق افتاده کسی که پولِ ساخت بناهای عمومی ما را میدهد خودش تشخیص میدهد که چه بکند، این همان جایی است که این نخ پاره شد، این همان لبۀ فاجعه است، دولتمردان ما میگویند چون ما بودجۀ معماری یا ساخت و سازِ کشور را تامین میکنیم خودمان تشخیص میدهیم که چه کنیم، حالا اگر به متخصصی هم مراجعه کنند نظر آن متخصص با نظر آن کارفرما مغایرت داشته باشد، اجازه نمیدهند نظر متخصص اِعمال شود.

در فوتبال ما هم همین اتفاق افتاده است یعنی وقتی وزیر ورزش بودجهای را برای وزارتخانهاش میگیرد و آن سهم را میدهد به سرمربی تیم ملی فوتبال دیگر نمیآید دخالت کند چیدمان تیم ملی را وزیر تعیین، سرمربی است تشخیص میدهد این فرد به اردو دعوت شود، بحث ما معماری فوتبال است که به آن میرسیم. ولی در معماری ما کسی که پول میدهد تصمیم میگیرد به این میگویند اولیکارشی یک نظام سرمایهداری که خودش تصمیم میگیرد، ما در کمیت ساخت و ساز رکورد داریم.

طالب زاده: کاملاً این نقد درست است که 4 دهه این معماری از دست رفته و مقام معظم رهبری هم در یک صحبتی که با دانشجویان جوان فیلمساز و رسانهای بودند، یکی از فیلمسازان جوان یک مجموعهای در ارتباط با معماری شهرهای بزرگ بخصوص تهران ساخته بود بعد گفتند معماریِ مضطرب و وحشی است که از قبل از انقلا ب شروع شده و ما هم همینطور ادامه دادیم، چرا این سکوت و این اصلاح نشد؟ انبوهسازان بر صحنه مسلط شدند و بحث نشد که آرشیتکتها کجا هستند؟ اینها چرا سوت خطر را نکشیدند؟ چرا سکوت کردیم؟

فرصت: به نفع خیلی افراد بود، من یک پیشگویی بکنم بعد از این برنامه قطعاً افرادی گارد میگیرند و جبهه گیری میکنند چون به نفعشان نیست، ان نجات بصدق به نفعشان نیست، عطش انسان را برطرف کرد، در این لیوان میشود خورشت قورمهسبزی هم ریخت عملی است ولی جای خورشت در این لیوان نیست، جای معماری صرفاً در دانشکده معماری نیست، اصلاً در نظام مهندسی نیست، چون اصلاً مهندسی نیست، نظام مهندسی ما زمانی موفق میشود که منهای معماری باشد. معماری یک موضوع تخصصی نیست برخلاف باور خیلی افراد یک موضوعِ اجتماعی است، یک موضوعِ میانرشتهای است، نمیشود شما یک معماری را به وجود بیاورید درگیر سیاست نشود، به معماریای که شاخص است میگویند سوشیال بِنفِیت «فایدۀ اجتماعی» یکی دیگر از مشخصات خلق این است که فایده اجتماعی تولید میکند.

آن حلقۀ مفقودۀ ما کجاست؟ من جواب سوال خودم را بدهم جواب سوال شما را هم دادم؛ ببینید من میگویم صرفاً جای معماری در دانشکده معماری نیست نمیگویم اصلاً نیست، من میگویم اصلاً جای معماری در نظام مهندسی نیست، پس چرا در کشورهای توسعهیافته یا در حال توسعه دانشکدههای معماری موفقاند؟ چون یک جای دیگری وجود دارد که اول یک موضوعی را خلق میکند بعد از آن خلق دانشکدههای معماری میروند تولید علم میکنند، اول مسجد شیخ لطفالله و میدان نقش جهان در دوران صفویه خلق شد یا اول کاخ اردشیر بابکان در فیروزآباد یا کاخ ساسان در سروستان استان فارس خلق شد، بعد رفتند از آن معماریِ دوران اسلامی را درآوردند و شد یک موضوع علمی که در دانشکدههای معروف دنیا به عنوان یک کورسِ درسی آموزش داده شد، اگر این خلق نشده بود که دانشکدهها مواد اولیۀ تولید علم را نداشتند، یعنی این مظهر ابتدا به وجود آمد بعد معماری دوران اسلامی به عنوان مشتق از آن زاییده شد.

یک مشخصۀ خلق این است که وقتی یک شعور انسان با آن مواجه میشود سوال چرا میپرسد و آن جواب به آن سوال چرا میشود تولید علم، در زمانی که ما دانشکده معماری نداشتیم خلاقیت به وجود میآمد و خلق کردیم، الان صرفاً میخواهیم علم تولید کنیم ما به 9/1 درصد تولید علم دنیا رسیدیم بر مبنلی پایگاه اسکوفوز دادههایی که داریم فکر کنم حدود شانزده هزار و هفتصد مقالۀ بینالمللی رسیدیم، اول باید خلقی صورت بگیرد بعد از آن علم تولید شود.

 در یکی از شهرهای ما که اصلاً قرار نیست نامش را بگوییم، در همین دوره باید 13 نفر اعضای شورای شهر باشند، شورای شهر تخصصیترین گروهی است که باید به مقولۀ توسعۀ شهری برسد، در این شهر یک نفر معمار یا شهرساز وجود ندارد بعد اینها میخواهند شهردار انتخاب کنند مشخص است یک جای کار ایراد دارد یک مقدار باید بیشتر دقت کنیم.

موضعِ میراث روستای گیلان را احیا کرد، آمد بناهای روستایی را خرید وارونهچینی کرد، کد گذاری کرد آمد اینها را جمع کرد آمد دوباره یک جای دیگری سرهم کرد، شد موزه میراث روستایی گیلان، حقیقتاً به نظر من این بزرگترین کاری است که در معماری ایران در  این 4 دهه اتفاق افتاده است، چرا استانداران ما در سراسر کشور به این فکر نیفتادند که موزه میراث روستایی در هر استانی وجود داشته باشد؟ چرا بنیاد مسکن با آن حسننیت تمامش فکر این را نکرد که اگر میخواهد این کار خیر را انجام بدهد اول بیاید این بناهای ارزشمند را کدگذاری کند، منهای آنها این عمل خوب را انجام بدهد؟ اینجا بود که این طناب پاره شد؟

یک نکتهای را بگویم ما 8 سال از کشورمان دفاع کردیم برای چه؟ برای اینکه یک وجب از خاکمان را به اجنبی ندهیم اگر یکی سرقت مسلحانهای بخواهد در یکی از بانکهای ما بکند، همه جمع میشوند کمک میکنند که این را متلاشی کنند، او میخواهد به حقوق شهروندی ما تجاوز کند ولی اگر یک بساز بفروشی بیاید تجاوز کند به قسمتی از خاک ما که میلیونها میلیون مترمربع این اتفاق افتاده است هیچ نیرویی نمیآید، اصلاً جرم تلقی نمیشود که بیاید و جلوی این کار گرفته شود، هیچ تکتیراندازی نمیآید آن بساز بفروش را هدف قرار بدهد چون اصلاً جرمی تلقی نمیشود، هر دو یک مفهوم را میدهد؛ زمانی که زمینخواری یا کوهخواری میکنند وقتی قوه قضاییه آن را رفع تصرف میکند این برمیگردد ولی وقتی میراث معماری ما نابود میشود هر کاری کنند این دیگر برنمیگردد حالا یکی زمینخواری میکند میروند او را میگیرند او را مجازات میکنند و زمین را پس میگیرند، اگر یک ساختمان ارزشمند معماری ما در اثرِ سهلانگاری یک شخص حقیقی یا حقوقی حالا هر چه قوه قضاییه ورود کند این دیگر برنمیگردد. اینجاست که ما دادسراهای تخصصی داریم، جرایم اقتصادی، پزشکی و غیره، دادسرای جرایم نابودکنندگان میراث معماری نداریم، باید داشته باشیم، ستاد امر به معروف و نهی از منکر داریم در ماه مبارک رمضان است، در موضوع معماری هیچ کسی امر به معروف و نهی از منکر نمیکند، اصلاً نیازی احساس نمیشود که امر به معروف و نهی از منکر بکند.

من یک موضوعی را میخواهم مطرح کنم به عنوان جایزۀ معماری پیریتزکر، پیریتزکرِ باستانی ایران، پیریتزکرِ جایزه نوبل معماری است که هر سال به یک معمار زنده میدهند،این بالاترین افتخاری است که یک معمار در کرۀ زمین میتواند کسب کند، این جایزه نوبل با چه شرایطی میدهند؟ این معمار حتماً باید زنده باشد یعنی اگر از بین رفت و نامزد کسب این جایزه بود دیگر آن شرط ملغی میشود در اثر زندگیِ شخص باید جایگاهِ معماریِ جهان، جابجا شده باشد به نفع مردم، این جایزه از سال 1979 میدهد، 38 سالش است. این جایی که شما میبینید تپههای امیرچخماق شاهرود است، من میخواهم به شما اثبات کنم بنیانگذارِ کمیتۀ پیریتزکرِ این خانوادۀ پیریتزکرِ نیستند، ما ایرانیها هستیم، پیریتزکرِ باستانی برای ماست ما در 7500 سال پیش جایگاه معماری جهان را جابجا کردیم در 7500 سال پیش، براساس آزمایش کربن14، پرفسور سیچی ماسودای ژاپنی سال 1348 این سایت را کشف میکند و به حفاری می پردازد و در سال 1353 این ماکت گلی را به دست میآورد در تپههای امیرچخماق شاهرود، این ماکت 7500 سال سن دارد یعنی هزارۀ پنجم قبل از میلاد یعنی بیشتر از هزاره پنجم قبل از میلاد باستان است هر جای دیگر دنیا بود یک موزه میساختند که فقط این ماکت را بگذرند داخل آن اما اگر شما در ایران موزه ایران باستان وارد شوید انگار این سطل زباله یک گوشهای است که اگر دقت نکنید شاید این را نبینید، هیچ کس در این 7500 سال تمدن در این 40 سال توسعۀ ایران سوال نکرده است ایرانیان در 7500 سال پیش چه نیازی داشتند برای ساختمان ماکت بسازند به نحوی که در ماکت 7500 سال دیتیل وجود دارد، دیتیل خرپشته وجود دارد و پنجره، در 7500 سال پیش ما جایگاه معماری را با ساخت این ماکت جابجا کردیم، پس کمیته پیریتزکرِ برای ماست، برای ما ایرانیان.

تپه های سیلک در کاشان ما در 7 هزار سال پیش ساختمانی داشتیم شهر داشتیم و در این شهر ساختمانی وجود داشته است که سه اشکوپ بوده، سه طبقه بوده، ایرانیها در 7 هزار پیش برای خودشان شهر درست کردند به نحوی که در این شهر یک ساختمان سه طبقه وجود داشته، چه نیازی داشتند سه طبقه بسازند؟ مشکل تراکم در 7 هزار سال پیش داشتند؟ نه میخواستند جایگاه معماری را جابجا کنند، لوح گلی که در چُغامیش در 5 هزار سال پیش کشف شده است که این را آقای دکتر فرزین رضاییان شبیهسازی کردند، ایرانیان در 5 هزار سال پیش در چغامیش نما، پلان و مقطع ترسیم کردند، شبکۀ فاضلاب داشتیم.

تاداآندو معمار ژاپنی است که همین نوبل را در سال 1995 گرفت، ایشان تحصیلات معماری آکادمیک ندارد یعنی در دانشکده معماری نرفته است یعنی مدرک آکادمیک معماری ندارد ولی نوبل معماری را گرفته، این شاهد مثالِ همان حرف من است که صرفاً معماری یک موضوع علمی نیست، یعنی یک معمار میتواند تحصیلات آکادمیک هم داشته باشد ولی صرفاً کسی که تحصیلات آکادمیک داشته باشد معمار نیست یعنی تفاوت است بین فارغالتحصیل معماری و معمار، اینجا آن جایی است که ما اشتباه کردیم. الان آستان قدس رضوی و ستاد بازسازی عتبات عالیات بانک بزرگی از معمارانی را دارد که شاید اینها تحصیلات آکادمیک هم ندارند سیکل هم ندارند ولی گواهینامۀ هنری درجه1 داریم که معادل مدرک دکتری است ولی هیچ قانونگذاری به این فکر نیفتاده که گواهینامه معماری درجه1 صادر کنیم که معادل دکتری را به این افراد بدهیم که اینها میتوانند جایگاهِ معماری ایران را به نقطه اصلی خودش برگردانند.

این موضوع را که آقای خامنهای گفتند یک معمار ژاپنی گرفت و رفت جایزه نوبل را در پیریتزکرِ گرفت به نام آقای تویوییتو، او آمد انرژیهای تجدیدپذیر را که مربوط به ما بود را گرفت و در معماری خودش خلاصه کردو رسید به جایزه نوبل، حالا راه چیست؟ فقط و فقط و فقط یک راه وجود دارد که این تنِ نزاری که در تخته سیپیآر است را ما برگردانیم که همان کاری که ما برای فوتبال کردیم برای معماری بکنیم، ما تیم ملی فوتبال داریم، تیم ملی معماری نداریم، باید داشته باشیم، تیم ملی فوتبال را وقتی انتخاب میکنند کاری به مدرک آکادمیک آنها ندارند، میگویند چه خلاقیتی در توپ زدن دارید؟ ما سرمربی بینالمللی برای فوتبال میگیریم برای معماریمان نگرفتیم! نیازی احساس نکردیم ما فدراسیون فوتبال داریم، برنامهسازی و برنامهریزی میکند برای مسابقات بینالمللی، فدراسیون معماری نداریم، ما در مسابقات معماریمان افراد سیاسی را میآوریم هیچ جای دنیا اتفاق نمیافتد اگر معماران بزرگ نمیآیند در مسابقات ما شرکت کنند برای اینکه اولین چیزی که یک معمار نگاه میکند آن هیات ژوری است و آنها چه تخصصی دارند و بنا به رزومه آنها تشخیص میدهد که شرکت کند یا نکند، زمانی معماری ما نجات پیدا میکند که از همین صدا و سیما کار فرهنگی و اطلاعاتی انجام بدهند، ما چقدر برای فوتبال در صدا و سیما ساختیم، چقدر برای معماری؟ سرکار خانم مرضیه برومند که من از ایشان سپاسگزارم یک سریالی تولید کردند به نام آب پریا طنز بود ولی معضلات ندانمکاری ما بر ضایعات معماری ایران شکل گرفت، آقای قارایی مستند ایرانگرد را ساختند که یک ارزش خیلی بالایی بود، یک موضوع بسیار ارزشمندی بود. بنابراین زمانی معماری ما نجات پیدا میکند که هر آن کاری که برای فوتبال کردیم برای معماریمان انجام بدهیم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 2
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 1
  • پدرام IR ۲۲:۲۷ - ۱۳۹۶/۰۴/۰۱
    0 0
    سال 89 رهبر به آقای قالیباف فرمودن باید تا چند سال بعد برنامه ایی ترتیب بدین تا هر کس تهران را از بالا میبیند فقط رنگ سبز در چشماش نشون داده بشه یعنی همه جا سبز باشه میخواستم بدونم این وعده عملی شد یا خیر
  • IR ۰۹:۵۶ - ۱۳۹۶/۰۴/۰۲
    0 0
    ممنون

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس