کد خبر 696070
تاریخ انتشار: ۹ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۵:۵۲
حزب رستاخیز

راجی معتقد بود رستاخیز شبیه انجمن فرصت طلبانی بود که دور هم نشسته ضمن تدوین برنامه حزب، به تمجید از اقدامات شاه می پرداختند. از نظر راجی شاه با غیر قابل تفکیک دانستن مقام دبیر کلی حزب و نخست وزیری، خود را همه کاره حزب کرد و جایی برای آزادی انتخاب دبیرکل برای اعضای حزب باقی نماند...

به گزارش مشرق، تاریخ احزاب سیاسی دوران رژیم پهلوی، تاریخی پرنوسان است. وجود اقتدارگرایی مطلق در دوران پهلوی اول اجازه بروز هیچ نوع حزب یا گروه سیاسی مستقل از حکومت را در عرصه قدرت نداد. با پایان این دوران و آغاز دموکراسی نیمه جانی که تا کودتای 28 مرداد سال 1332 تداوم یافت، زمینه برای رشد و گسترش احزاب سیاسی، اگرچه نیمه مستقل، و نقش آفرینی آنها در مجالس آن دوره فراهم شد.
نخست وزیران سالهای 1320 تا 1332 که گاه چندبار با رای عدم اعتماد مجلس شورای ملی عزل و با رای اعتماد همان مجلس نصب می شدند، حاصل همین بازی قدرت بین احزاب گوناگون این دوره دوازده ساله بودند. جالب این که در این دوره می توان گفت دربار در تشکیل این احزاب به ندرت نقش چشمگیری داشت. حمایت دربار اغلب متمرکز بر شخصیتها بود تا احزاب و گروههای سیاسی.
 
محمدرضا پهلوی نیازمند گذر زمان بیشتری بود تا مشی سرکوب گرانه پدر را احیا کند. کودتای آمریکایی مرداد 1332 این بستر را فراهم کرد. اگر قبل از این کودتا امید می‌رفت تا فرآیند پدید آمدن دموکراسی از بطن جامعه آغاز  شده و به سمتی برود تا رژیم را متاثر کند، پس از کودتا این رویه برعکس شد. شاه تصمیم گرفت با الگوبرداریهای غیرقابل انطباق از غرب و تحمیل آنها بر جامعه ایران، به اصطلاح دموکراسی غربی را در راستای تحکیم استبداد خود با مشت آهنین پیاده کند.
تاسیس دو حزب دولتی ملیون و مردم در سالهای 1336 و 1337 با مشورت اسرائیلیها و آمریکاییها بود. پس از مدتی شاه الگوی تک حزبی را پذیرفت و حزب رستاخیز در یازدهم اسفند 1353 تشکیل شد. شاه اگر چه در ظاهر امر ایجاد این حزب را برای اتحاد و دوری از دو دستگی در جامعه بیان کرده بود، اما در واقع به دنبال  این بود که دربار نبض فعالیتهای سیاسی جامعه را قبضه کند. آنچه در پیش می‌آید ارزیابی این حزب از زبان نزدیک‌ترین شخصیتهای حول شاه است. ارزیابی که اگر به صراحت به شاه گفته می‌شد شاید سبب می‌شد او از استبدادی که بر جغرافیای ایران گسترانیده بود، بکاهد.

عملکرد حزب رستاخیز به روایت نزدیکان شاه

نظام تک حزبی با محوریت حزب رستاخیز در راستای ایده رسیدن به دروازه های تمدن بزرگ و با ثروت بادآورده نفتی شکل گرفت. شاه از آن رو اقدام به تاسیس چنین نهاد وابسته ای کرد تا این ساختار شاخصی باشد برای تمایز بین کسانی که پایبند به قانون اساسی، نظام شاهنشاهی و انقلاب ششم بهمن هستند و کسانی که مخالف این مولفه ها می‌باشند. در واقع مهمترین کارکرد این حزب حفظ نظام شاهنشاهی و کنترل مخالفتها با دربار پهلوی بود.
در همین راستا بود که شاه اظهار کرد همه مردم ایران باید به عضویت این حزب در  آمده باشند. تا سال 1355 حدود پنج میلیون و چهارصد هزار نفر عضو حزب شدند. با این حال پرویز راجی آخرین سفیر شاه در انگلیس معتقد بود این عضو گیری سریع سبب نشد که حزب پایگاه مردمی در جامعه ایران پیدا کند. راجی معتقد بود رستاخیز شبیه انجمن فرصت طلبانی بود که دور هم نشسته ضمن تدوین برنامه حزب، به تمجید از اقدامات شاه می پرداختند. از نظر راجی شاه با غیر قابل تفکیک دانستن مقام دبیر کلی حزب و نخست وزیری، خود را همه کاره حزب کرد و جایی برای آزادی انتخاب دبیرکل برای اعضای حزب باقی نماند.1  
   
اسد الله علم نیز در خاطرات خود به دست ساخته بودن و پوچ بودن این حزب اذعان کرده است. علم نخستین کنگره حزب را یک نمایش ساختگی و به کلی تو خالی عنوان کرده است.2 در واقع حزب کانال منسجم اعمال دیکتاتوری بود. تهدید شاه نسبت به کسانی که حاضر به عضویت در حزب نباشند گویای این واقعیت بود.
 
از جمله اقدامات این حزب راه انداختن تظاهرات در حمایت از شاه بود. با انتشار مقاله احمد رشیدی مطلق که به امام خمینی توهین کرده بود، دفاتر حزب رستاخیز اولین مکانهایی بود که مورد هجوم معترضین قرار گرفت.
دست‌اندرکاران حزب نیز در واکنش به اعتراضات مردم، تظاهراتی راه انداختند که بی تاثیر بود.3 از جمله اقدامات دیگر حزب در حوزه فرهنگی ترویج ایدئولوژی شاهنشاهی با توسل به سیاستهای اسلام  زدایانه ای همچون رواج تاریخ شاهنشاهی بود.
امام خمینی که دوران تبعید خود را سپری می کردند، به واسطه مخالفت این حزب با اسلام عضویت در آن را حرام اعلام کرده بودند. رهبری انقلاب، نابودی اسلام را هدف حزب ساخته دربار پهلوی اعلام کردند.4 شاه نیز که در دستیابی به اهداف خود از کانال این حزب ناکام مانده بود، در مرداد 1357 حزب را ناتوان و مسئولین آن را تنبل دانست و حکم به انحلال آن داد.
 
پارسونز در گزارش خود به وزارت خارجه کشور متبوعش، "افتضاح حزب رستاخیز" را بزرگترین ناکامی شاه در ابتکارهای اخیر او می داند. پارسونز در این باره می نویسد: «این نهاد ... قرار بود به کانونی برای مشارکت عمومی در امور ملی و اجرا کردن فلسفه سیاسی مرتبط با انقلاب شاه و مردم تبدیل شود. حزب رستاخیز هرگز قادر به فعالیتی بیش از یک محفل محلی در استانها نشد.»
  
حزب رستاخیز همچون دیگر ایده های شاه مورد انتقاد از سوی هم نزدیکان دربار و هم خارجیها و هم مخالفین داخلی شاه واقع شد. سفارت آمریکا مهمترین جنبه ایجاد این حزب را تغییر در سیاست شاه تلقی می کرد تا بیش از گذشته در سیاستهای روزمره مردم ایران دخیل و فعال باشد. از نظر آمریکاییها حزب رستاخیز یک فیلتر برای شناسایی مخالفان شاه ایران بود. بنای حزب بر این نظریه شاه بود که معترضان به برنامه های او در ایران باید بین زندان، تبعید و محو شدن یکی را انتخاب کنند.5 اگرچه آزادی تمام و کمالی که آمریکا در امور داخلی به شاه داده بود، یکی از عوامل شکل گیری حزب رستاخیز ایران توسط شاه بود.  
 
مجید تفرشی با بررسی اسناد وزارت خارجه بریتانیا در ارتباط با حزب رستاخیز به بررسیهای میدانی وستماکوت اشاره می کند. این فرد انگلیسی با بررسی جایگاه حزب در سراسر ایران به این نتیجه رسیده بود که موفقیت حزب در بین مردم ناچیز است.6 آنتونی پارسونز سفیر بریتانیا در ایران نیز معتقد بود که ثروتهای باد آورده نفتی زمینه ای برای شکل گیری حزب رستاخیز شد. پارسونز معتقد بود شاه با کمک این حزب توانست همه افراد کاملا مطیع خود را در بدنه حکومت نگه دارد و از سویی کسانی که خود را با شاه شریک در حکومت می دیدند کنار گذاشته شوند.
پارسونز در گزارش خود به وزارت خارجه کشور متبوعش، "افتضاح حزب رستاخیز" را بزرگترین ناکامی شاه در ابتکارهای اخیر او می داند. پارسونز در این باره می نویسد: «این نهاد ... قرار بود به کانونی برای مشارکت عمومی در امور ملی و اجرا کردن فلسفه سیاسی مرتبط با انقلاب شاه و مردم تبدیل شود. حزب رستاخیز هرگز قادر به فعالیتی بیش از یک محفل محلی در استانها نشد.» از نظر پارسونز این نهاد، صرفا حزبی از بالا شکل گرفته و فاقد قدرت و استقلال بود که در آن هیچ موضوع حساسی مطرح نمی شد. از این رو حزب نه در مجلس و نه در خارج هیچ تاثیری نداشت.7
 
محمدرضا شاه پس از سقوط و فرار از ایران تاسیس حزب رستاخیز را یک اشتباه دانست و بیان کرد؛ غلط بودن فکر تشکیل چنین حزبی در عمل به اثبات رسید.8 این در حالی بود که شاه بنگاههای مطبوعاتی زیاد و بودجه های کلانی برای جذب اقشار گوناگون جامعه به این حزب اختصاص داده بود.
 
فرجام سخن

تشکیل حزب رستاخیز را باید آخرین گام شاه در به اوج رساندن دیکتاتوری در ایران دانست. در واقع هدف از تشکیل این حزب مشروعیت بخشیدن به اقدامات شاه با ابزار زور بود. بنابراین باید گفت حزب ابزاری برای رهایی دربار از بحران مشروعیت بود. تاسیس چنین ساختاری گویای نگرش فاتحانه شاه به جامعه ایران بود. حزب رستاخیز همانند بسیاری از ایده های شاه همچون تاسیس نظام دو حزبی، طرح انقلاب سفید و مطرح کردن ایده به سوی تمدن بزرگ که با جامعه ایران قابل انطباق نبود، منحل شد.
در واقع عملکرد حزب رستاخیز مهر تاییدی بود بر نقض این گفته شاه که در کتاب "ماموریت برای وطنم" اظهار داشته بود چون شاه کشور مشروطه هستم دلیلی نمی-بینم که مشوق تشکیل احزاب نباشم و مانند دیکتاتورها از یک حزب دست نشانده خود پشتیبانی کنم.  

باید بر این نکته تاکید کرد کارکرد اصلی این حزب همچون ایده های قبلی تمجید از محمدرضا پهلوی بود. این روش پل زدن شاه برای از بین بردن فاصله برای حفظ قدرت، بین خود و ملت نه تنها ناموفق بود بلکه در تسریع روند انقلاب نیز موثر واقع شد. در سالهای فعالیت این حزب بود که لزوم وجود آزادیهای بیشتر عرصه سیاسی با فشار نیروهای خارجی بر شاه تحمیل شد. شاید از این رو بود که شاه وجود چنین حزبی را در تعارض با این خواسته ها دانسته و در نهایت انحلال آن را ترجیح داد. در هر حال این حزب نه تنها مورد توجه مردم قرار نگرفت، بلکه از سوی وابستگان به رژیم و حامیان خارجی شاه پهلوی مورد انتقاد قرار گرفت.
 
امیرعباس هویدا هنگام سخنرانی در گردهمایی حزب رستاخیز ایران
 
 
1. پرویز راجی، خدمتگزار تخت طاووس، تهران، انتشارات اطلاعات، 1374، ص 205.
 
2. اسدالله اعلم، گفت ­و­ گوی من با شاه: خاطرات محرمانه امیر اسدالله اعلم، تهران، صهبا، 1371، ص 130
 
3. جلال الدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، جلد دوم، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1390، ص 517.
 
4. صحیفه نور، مجموعه رهنمودهای امام خمینی (ره)، جلد 1، ص 358.
 
5. یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل محمدی و فتاحی، تهران، نشر نی، 1386، ص 424.
 
6. مجید تفرشی، گزارشهای محرمانه شهربانی، تهران، سازمان اسناد ملی، 1391، ص 268.
 
7. آنتونی پارسونز، غرور و سقوط، ترجمه منوچهر راستین، تهران، هفته، 1363، ص 389.
 
8. محمدرضا پهلوی، ماموریت برای وطنم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1375، ص 184.
منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس