کد خبر 21904
تاریخ انتشار: ۱۰ دی ۱۳۸۹ - ۱۷:۳۵

امروز به روايت اسناد تاريخي روز بيدار شدن اصحاب کهف پس از خواب سيصد و چند ساله است.

به گزارش مشرق، خبر نوشت: 31 دسامبر به روايت اسناد تاريخي روز بيدار شدن اصحاب کهف پس از خواب سيصد و چند ساله است. روميان معتقدند اين اتفاق در چنين تاريخي رخ داده است.

اصحاب کهف چه کساني بودند؟

اصحاب کهف، در قصص قرآني نام گروهي از مؤمنان است که از ستم پادشاهي مشرک به غاري پناه بردند و سالهاي زيادي به خوابي عميق رفتند. بر اساس روايات، اين پادشاه مشرک، دقيانوس، و محل واقعه افسوس بوده است.

داستان اين گروه، با اشاراتي کوتاه در اوايل سوره مکي کهف مسطور است که در آن، از يکتاپرستاني ياد شده که براي فرار از پرستش خدايان دروغين به غاري پناه بردند تا از گزند ستمکاران بت پرست در امان باشند. خواب اين افراد در غار، به فرمان خداوند سالها طول کشيد و در اين مدت، چنان هيبتي داشتند که کسي جرأت نزديک شدن به آنها را نداشت و افرادي که آنها را مي ديدند، گمان مي کردند که آنها بيدار هستند.

اين افراد خوابيده، سالها (بر پايه آيات قرآني: 309سال) را در همان حال گذراندند و وقتي به خواست خدا از خواب بيدار شدند، گمان بردند که فقط يک روز يا کمي بيشتر از روز در خواب بوده اند. وقتي يکي از آنها براي تهيه غذا به شهر رفت، مردم از حال شگفت انگيزشان آگاه شدند و تصميم گرفتند که بر در غار آنها مسجدي بسازند. در آيات قرآن، به سگي همراه اصحاب کهف اشاره شده است که بر در غار، خوابيده بود و با هيبتي عجيب، دو دستش را روي زمين پهن کرده بود. (کهف، آيه22-9)

دقيانوس و ساودوسيوس (تيزوسيوس) که نام آنها در داستان اصحاب کهف آمده است، از امپراتوران تاريخي روم هستند که امپراتور اول، دقيانوس، در تاريخ با نام دکيوس يا دکيانوس شناخته مي شود و امپراتور دوم هم با تئودسيوس دوم، امپراتور روم شرقي، تطبيق پذير است. شهر افسوس، محل واقعه اصحاب کهف، شهري باستاني در غرب آسياي صغير نزديک ساحل درياي اژه است که در دوره رومي، مرکز شرقي امپراتوري روم بود.

اصحاب کهف در اديان ديگر
مانند بسياري ديگر از قصص قرآني، داستان اصحاب کهف در ميان صاحبان اديان آسماني، پيشينه دارد و اساسا داستاني مشهور در بين مسيحيان است. قرآن کريم بدون اينکه به صاحبان ديانت به خصوصي تصريح کرده باشد، به تعبير «يقولون» به شهرت و تداول اين داستان در بين پيشينيان، و حتي اختلافي در جزئيات داستان بين بازگوکنندگان اشاره دارد.

در ميان مسيحيان، اصحاب کهف نه به لحاظ پناه بردنشان به غار، بلکه از جهت به خواب رفتنشان شهرت يافته اند و با توجه به اينکه تعداد آنها هفت نفر فرض شده است، در غالب منابع بخصوص در منابع مسيحيت غربي به «هفت خفتگان» شناخته شده اند. اين تصور که داستان مسيحي هفت خفتگان، در داستانهاي قديمي تر ريشه دارد، در بعضي از پژوهش ها مطرح شده و تعدادي از محققان، برخي عناصر داستان را با داستانهاي مشابه در منابع يهودي، يوناني و غيره جستجو کرده اند. از جمله بايد به داستان انياس (حوني) اشاره کرد که در کتاب «تعانيت»، از بخش هاي تلمود، از آن ياد شده و به خواب هفتاد ساله او اشاره شده است. همچنين برخي به مقايسه داستان با حکايت هلني «نه خفتگان» ساردينيا اشاره کرده اند که ارسطو از آن ياد کرده است.

اصحاب کهف و پرداخت هاي روايي
بيان داستان اصحاب کهف در قرآن کريم، مانند بسياري ديگر از قصص پيشينيان به اجمال، و در روايات و نقل قصاص، به تفصيل آمده است. مفسران هم به مناسبت تفسير سوره کهف، با ذکر روايات گوناگون به شرح قصص مربوط به اصحاب کهف پرداخته اند. در بين اين پرداخت هاي روايي، يکي از نزديکترين نمونه هاي همخوان با روايت مسيحي، روايت طبري است. در اين روايت گفته مي شود که پس از حضرت عيسي (ع)، مسيحيان از ايمان برگشتند و با تشويق پادشاه زمان، دقينوس (دقيانوس) به بت پرستي روي آوردند. با سختگيري پادشاه، موحدان يا کشته مي شدند و يا مانند اصحاب کهف که از اشراف زادگان بودند، روي به سوي پروردگار آورده و به تضرع، راه رهايي مي جستند.

به اين روايت بايد يادداشت هايي ديگر از روايات طبري را اضافه کرد، مبني بر اينکه اصحاب کهف در يکي از غيبت هاي کوتاه دقيانوس از تختگاه، فرار کرده و به غاري در کوه بنجلوس پناه بردند، اما به زودي پناهگاه آنها شناخته شد. دقيانوس با همراهان به در غار آمد و به تصور اينکه با بستن غار، جوانان خفته در آن، زنده به گور خواهند شد، دستور به بستن دهانه غار داد. در اين ميان دو تن از ياران دقيانوس به نام هاي بيدروس و روناس که ايمان خود را پنهان مي کردند، داستان اصحاب کهف را بر لوحي نوشته و در جعبه اي در نزديکي دهانه غار گذاشتند تا شايد آيندگان از اخبار آنها آگاه شوند.

بيدار شدن اصحاب کهف
در بخش ديگر داستان، روايتي به نقل از قتاده از قابل توجه است که به وقايع پس از بيداري اصحاب کهف مربوط مي شود. در اين روايت، اشاره مي شود که مدتها پس از به خواب رفتن اصحاب کهف، تغييرات زيادي در شهر آنان، افسوس، بوجود آمد و فرمانروايي آن سرزمين به پادشاه صالحي از نسل دقيانوس، به نام تيزوسيس، رسيده بود. از طرف ديگر مردم شهر در مسئله رستاخيز و برانگيخته شدن جسد در آخرت، اعتقادات مختلفي پيدا کرده و به دو گروه اصلي مخالفان و موافقان معاد جسماني تقسيم شده بودند و پادشاه ديندار در حل اين مشکل فرومانده و رو به پروردگار آورده بود.

در همين زمان خداوند حجت خود را نماياند و جوانان اصحاب کهف را از خواب طولاني بيدار کرد. پس از بيداري، يمليخا براي تهيه غذا به شهر رفت و با نشانه هايي از ايمان در آن ديار روبرو شد و با عرضه سکه خود به فروشندگان، مردم به او شک کرده و گمان کردند که گنجي پيدا کرده است. پس از بيان داستان توسط يمليخا، گروهي او را ديوانه و بعضي او را رازپوش جاي گنج دانسته، نزد دو بزرگ شهر به نام هاي اريوس و اسطيوس بردند. سرانجام مردم با قبول برخي سخنان او به در غار رفتند و در آنجا جعبه اي حاوي دو لوح پيدا کردند که داستان کامل اصحاب کهف بر آن نوشته شده بود. پس همگان آنچه گذشته بود، باور کردند و به عنوان نشانه اي بر حقانيت رستاخيز جسماني پذيرفتند. پادشاه هم فورا به افسوس، به ديدار آن جوانان رفت و شکر خدا به جاي آورد. در اين حال خداوند جان از کالبد آنها بازگرفت. پس اجساد به همان حال در غار گذاشته شده و مسجدي در کنار آن غار بنا شد.

در روايتي ديگر از طبري از وهب بن منبه آمده است که يکي از حواريان عيسي مسيح (ع) وقتي قصد ورود به شهر اصحاب کهف را داشت، متوجه شد که براي ورود ملزم به سجده بتي در دروازه شهر است. بنابراين به حمامي در نزديکي شهر مي رود و پنهاني گرمابه بان و ديگران را به راه راست هدايت مي کند. روزي پسر پادشاه به علت ارتکاب فحشا در همان حمام، به غضب الهي گرفتار شده، هلاک مي شود و پادشاه دستور به قتل صاحب حمام مي دهد. صاحب حمام وقتي از اين خبر مطلع مي شود، همراه با گروهي ديگر از مؤمنان، از آن شهر فرار مي کند. در راه با شباني که سگي همراه داشت، همراه مي شوند و به غاري پناه مي برند. بخش آخر اين روايت که به پيگرد آنان توسط دقيانوس و بستن در غار مربوط است، با روايت قبلي شباهت دارد.

در کنار روايات اصلي داستان، گاهي حکايت اصحاب کهف با پرداختي متفاوت در منابع روايي نقل شده است. از آن جمله، در روايت پاسخگويي حضرت علي (ع) به پرسش بعضي از يهود، با وجود عناصري مشترک با پرداخت مشهور داستان، اشاره شده است که روي آوردن جوانان به توحيد، زماني آغاز شده که آنان به دليل وقوع حادثه اي، وحشت را در چهره دقيانوس مدعي الوهيت، مشاهده کردند و از آنجا که براي خداوند ترس و وحشت بي معناست، به مخلوق بودن پادشاه پي برده، به يکتاپرستي و فرار از قصر دقيانوس روي آوردند. در اين روايت جايگاه سگ اصحاب کهف هم موضوعيتي ويژه دارد و بخشي از داستان به سخنگويي آن حيوان با پناهندگان به غار اختصاص يافته است.

به عنوان نکته اي عمومي در مورد روايات، نزديکي برخي اسامي خاص در روايات مسيحي و اسلامي است که نشان دهنده رابطه اي ويژه ميان آنهاست. براي نمونه به نام کوه «آنخلوس» در روايت مسيحي بايد توجه کرد که در روايات اسلامي هم به صورت هايي مانند «بنجلوس» آمده است. همچنين در روايتي از درآمدن چوپاني به غار هم سخن رفته، و نام او «اولياس» آمده است، درحاليکه در روايات مسيحي، مالک زميني که غار در آن قرار گرفته بود شخصي به نام «اداليس» بوده است. طبري هم در شمارش اصحاب کهف، روايتي آورده که در آن از هشت تن به نام هاي مکسملينا، محسملينا، يمليخا، مرطوس، کسوطونس، بيرونس، دينموس و قالوس نام آمده است و اين نام ها با ضبط منابع مسيحي قابل مقايسه است.

اختلاف در جزئيات داستان
اختلافات موجود در روايات اسلامي، درباره زمان و مکان وقوع ماجرا و تفاوت در اسامي خاص و برخي مفاهيم، بخشي از موضوعات مربوط به تفسير سوره کهف و روايات اصحاب کهف را در منابع کهن به خود اختصاص داده که از آن جمله تعبير قرآني «فتيه» است.

بيشتر مفسران با توجه به معناي لغوي واژه «فتيه» در آيه 10 سوره کهف، اصحاب کهف را «گروهي از جوانان» دانسته اند. اما در بعضي روايات، کاربرد اين صفت را نه براي نشان دادن سن ايشان، بلکه براي ارج گذاشتن به مقام معنوي آنان تلقي کرده اند. در اين دسته از روايات، بخصوص در روايتي از امام صادق(ع)، آنها پيرمرداني دانسته شده اند که به دليل ايمان و اجتناب از محارم و پيشدستي در مکارم اخلاقي، به اين صفت خوانده شده اند.

مانند آيات قرآن که آشکارا از اختلاف مردم در مورد تعداد اصحاب کهف سخن گفته است(کهف، آيه22) در روايات و تفاسير هم در تعداد آنان اختلاف، و بيشترين عدد ياد شده به 9 رسيده است. نوشته اند که چنين تفاوتهايي در ميان مسيحيان هم بوده است، چنانکه يعقوبيه تعداد آنان را 3تن، و نسطوريان 5تن مي دانستند. اما مفسران مسلمان، به عنوان نتيجه طبيعي انتقاد قرآن کريم از اختلاف در تعداد اصحاب کهف، خود را از درگير کردن در چنين اختلافي دور داشته اند، اما در منابع تفسيري، گاهي يادآور شده اند که شايد بتوان از آيه22 سوره کهف چنين دريافت که عدد 7 از سوي قرآن مورد تأييد قرار گرفته است، چراکه در آيه شريفه، اين قول برخلاف اقوال ديگر به تعبير «رجما بالغيب» متصف نشده است.

زمان زندگي اصحاب کهف، در بيشتر روايات پيش از برانگيخته شدن حضرت عيسي (ع) و زمان بيداري ايشان پس از آن حضرت دانسته شده است. همچنين پادشاهاني که در دو دوره زندگي آنان حکومت مي کرده اند، به ترتيب با نامهاي دقيانوس(دسيوس) و ثاودوسيوس(تيدوسيس) معرفي شده اند. مکان غار هم جداي از روايات اصلي که اشاره به شهر افسوس دارند، موضوع اختلافاتي است که شايد علت آن، جذابيت داستان براي اقوام گوناگون بوده است. در بعضي روايات آمده که در قريه اي به نام لوشه در غرناطه، غاري ديده شده است که اجسادي با سگشان در آن وجود دارند و مردم آنان را اصحاب کهف مي پندارند. در کنار آن غار مسجدي است و در نزديکي مسجد، قصري به نام رقيم، و در قسمت شمالي غرناطه شهري قديم به نام دقيوس وجود دارد. از طرف ديگر مردم عمان، کهف و رقيم را در عمان مي جستند.

کاوش در پي اصحاب کهف
جايگاه داستان اصحاب کهف نزد مسلمانان و وجود اين باور که هنوز مي توان نشاني از غار اصحاب کهف را پيدا کرد، موجب شده تا در طول تاريخ، بارها چنين کاوشهايي انجام شود. به طبع شهرت اينکه اصحاب کهف در بلاد روم ساکن بودند، انگيزه اي بود تا اين جويندگان، براي يافتن اطلاعاتي جديد و موثق درباره اصحاب کهف، بيشتر به سمت روم بروند. در روايتي از زبان عباده بن صامت صحابي، چنين آمده که ابوبکر او را به سفارت به روم فرستاد و او در قسطنطنيه کوه سرخي را ديد که در آن غاري با دري آهنين، و در داخل آن 13جسد وجود داشت. بر اساس اين نقل، اهالي منطقه رسم داشتند که هر سال به آن غار بروند و در بزرگداشت آنان، مراسمي برپا کنند، و همچنين باور داشتند که اين مردگان، اصحاب کهف و پيغمبراني بوده اند که 400سال پيش از حضرت عيسي (ع) مي زيستند.

از ديگر اخبار رسيده در اين مورد، نقل شخصي است به نام مجاهد بن يزيد که در حدود سال 102ه.ق در سفري به ناحيه طرسوس (در جنوب شرقي ترکيه امروزي) به شهر عموريه رسيده و در آنجا، بر بالاي کوهي، 13جسد را ديده که در درون غاري آرميده اند، و مردم آن منطقه هر سال عيدي داشتند که براي بزرگداشت نزد اين اجساد جمع مي شدند و به آنها احترام مي گذاشتند.

مجاهد نقل کرده که شايد اينها، همان اصحاب کهف باشند. همچنين در حکايت هاي تاريخي نقل شده که خليفه عباسي، الواثق باللـه براي اطلاع از اصحاب کهف و رقيم، محمد بن موسي منجم را به سرزمين روم فرستاد و در بازگشت، محمد بن موسي از ديدار مردگاني در شکاف کوهي خبر داد که کافوراندود در پلاسي پيچيده شده بودند. او که مدعي است آن اجساد را لمس کرده، يادآور شده که حتي موي بدن آنها سالم مانده بود. اما او خود در اينکه آنان ممکن است همان اصحاب کهف باشند، ترديد کرده است.

نکته اشاره شده در برخي از اين حکايات، مبني بر وجود سالگردي براي بزرگداشت اصحاب کهف ميان مسيحيان، در منابع مسيحيت شرقي و غربي هم تأييد مي شود. چنين مراسمي در تقويم مذهبي کليساي رم در 27ژوئيه، و در تقويم کليساي يوناني در 2 يا 4 اوت کاملا شناخته شده است.

اصحاب کهف و اصحاب رقيم
از آنجا که در قرآن کريم در بيان داستان اصحاب کهف، واژه «رقيم» به «کهف» عطف شده است(کهف، آيه9)، در برخي پرداختهاي روايي، اصحاب رقيم با اصحاب کهف گروهي واحد تلقي شده اند. در اين منابع، براي رقيم معاني گوناگوني ذکر شده تا ميان آن و داستان اصحاب کهف مناسبتي ايجاد شود. اما در مقابل رواياتي هم وجود دارند که اين دو را از يکديگر جدا دانسته و داستاني مستقل درباره اصحاب رقيم آورده اند.

در اين ميان، ديدگاه اول از شهرت بيشتري برخوردار است و اين ويژگي موجب شده که داستان اصحاب کهف و اصحاب رقيم در کنار يکديگر گنجانده شود. در اين روايات، رقيم مفاهيم گوناگوني در ارتباط با اصحاب کهف دارد. در بيشتر اين منابع، با لحاظ کردن ريشه لغوي «رقيم» آن را به معني «نوشته»، يا به طور دقيقتر همان دو لوحي دانسته اند که داستان اصحاب کهف بر روي آن نوشته شده و بر در غار بود. بعضي هم رقيم را نامي براي يک سرزمين که غار اصحاب کهف در آن بوده، ذکر کرده اند. در نقلي هم رقيم شهري در روم معرفي شده که در آن غاري است و 21جسد به هيأت اصحاب کهف که گويي به خوابي عميق فرو رفته اند، در آن غار وجود دارد و ديدار آنان، يادآور داستان اصحاب کهف است.

در آن دسته از روايات که دو داستان را مستقل مي دانند، اصحاب رقيم اشاره به 3جوان است که به غاري رفتند و بر اثر بسته شدن دهانه غار، در آن محبوس شدند. پس از استغاثه هاي زيادي تصميم گرفتند تا هر کدام به بيان يکي از اعمال نيک خود بپردازند، تا شايد خداوند رحمت کند و در غار باز شود. پس چنين کردند و به اين ترتيب از غار آزاد يافتند.

اصحاب کهف در مذاهب گوناگون اسلامي
در ميان اخبار نقل شده درباره ديدار اصحاب کهف از سوي مسلمانان، روايتي شيعي وجود دارد با اين مضمون که پيامبر اسلام (ص) به منظور اثبات حقانيت امام علي (ع)، آن حضرت را با برخي از سران اصحاب به سوي جايگاه اصحاب کهف فرستاد. هر يک از همراهان از سوي پيامبر (ص) مأمور بودند تا اصحاب کهف را سلام گويند، اما جواب هيچ يک از درون غار نيامد. وقتي حضرت علي (ع) به آنان سلام گفت، پاسخ رسيد و همراهان با شگفتي علت را پرسيدند و در طي گفتگويي ميان ايشان و اصحاب کهف، کهفيان حضرت علي(ع) را وصي پيامبر (ص) معرفي کردند. طبق روايت شيعي ديگري مي توان به روايتي اشاره کرد که کتمان ايمان از سوي ابوطالب را به کتمان اصحاب کهف مثل زده و در اين تشابه سازي، بر اهميت تقيه تأکيد کرده اند.

در تفسير پيشه اصحاب کهف که در منابع به عنوان صراف معرفي شده اند، در روايتي از امام جعفر صادق (ع) در مدح ايشان، اصحاب کهف نه صراف درهم و دينار، که صراف کلام حق در مقابل باطل معرفي شده اند. اصحاب کهف در ميان فرقه هاي اسلامي داراي جايگاهي ويژه هستند. بطوريکه براي مثال در ميان اسماعيليه، برخي از مشايخ آنان، در مسئله امامت و وصايت از اين داستان بهره برده و مثلا با اصل قرار دادن روايتي که اين جوانان را 7تن معرفي کرده است، سعي در همسو کردن اين عدد با تعداد امامان هفتگانه اسماعيلي داشته اند، و همچنين با تأويلي، 309سال در غار خفتن آنها را با 300ناطق و 9نبي و وصي اسماعيلي متناظر کرده اند.
همچنين جايگاه والايي براي اصحاب کهف در تصوف وجود دارد که به ويژه در مسئله فتوت و جوانمردي و کرامات اولياء از اين داستان بهره برده اند.

داستان اين جوانان در ادب فارسي هم بازتابي گسترده دارد و تقريبا بيشتر شعراي پارسي گوي مانند سنايي، سعدي، مولوي و عطار يادي از ايشان در آثار خود داشته اند. در اين ميان سگ اصحاب کهف که مظهر طلب و سلوک در مسير حقيقت قلمداد شده، و به عنوان موجودي که به واسطه يافتن گوهر حقيقت از مرتبه حيواني به درجه راه يافتگان حق رسيده، بسيار حائز اهميت است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 16
  • در انتظار بررسی: 2
  • غیر قابل انتشار: 7
  • خلیل ۲۰:۳۹ - ۱۳۹۴/۱۱/۰۴
    6 1
    از سگ ان هیچ اشاره ای نشده است
  • ارمان ۲۲:۵۸ - ۱۳۹۴/۱۱/۲۹
    3 1
    جالب و زياد
  • ارمیتا ۲۳:۱۶ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۹
    5 2
    من دوست داشتم بیشتر درمورد سگشون بدونم
  • ۱۴:۵۴ - ۱۳۹۵/۰۲/۱۷
    5 5
    آخرش چی میشه؟ هنوز زنده اند یا فوت کردن؟
  • ۱۱:۴۰ - ۱۳۹۵/۰۳/۱۵
    3 0
    قل ربی اعلم بعدتهم
  • ۱۹:۴۰ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۷
    4 1
    گذرزمان همه چی راتغییرمیدهد
    • IR ۱۶:۳۴ - ۱۴۰۱/۱۱/۲۹
      0 0
      خیلی بد بود من جواب سوالم رو پیدا نکردم
  • حمید ۱۲:۵۷ - ۱۳۹۵/۰۵/۰۹
    7 4
    درزمان کدام امام بوده است وبعداز چندسال عمرانها تمام شد؟
  • حمید ۱۳:۰۷ - ۱۳۹۵/۰۵/۰۹
    1 5
    درزمان کدام امام بوده است وبعداز چندسال عمرانها تمام شد؟
  • بانووو ۲۲:۴۶ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۸
    3 0
    چقد طولانیه وایییی.
  • فاطمه ۱۴:۲۷ - ۱۳۹۵/۰۸/۱۹
    7 0
    ممنون
  • فرهاد ۰۰:۳۴ - ۱۳۹۵/۰۸/۲۲
    4 4
    این کوه در کدوم کشور هست و21جسد یعنی دیده میشن یا قبر هست
  • احمد ۰۰:۲۳ - ۱۳۹۵/۰۸/۲۳
    8 3
    انها در چ زمانی میزیستن یعنی چندین سال پیش هنوز ان غار وجود دارد یا از بین رفتن اینجاس ک ادم ب قدرت خدا پی میبره 300سال
  • شکوفی ۱۳:۰۳ - ۱۳۹۵/۰۹/۰۷
    2 1
    یعنی الانم به همون شکل باقیمانده
  • ۱۱:۰۳ - ۱۳۹۵/۰۹/۱۰
    9 2
    درود بر اصحاب کهف
  • مرتضی ۱۴:۵۲ - ۱۳۹۵/۰۹/۲۰
    4 6
    سلام دوست دارم سرکذشتشان رابدونم

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس