خوب که دقت کردم یک جای خالی روی در کمدش بود، گفتم: محمد عکس یکی از شهدا رو بزن اینجا، این جای خالی قشنگ نیست. گفت آنجا، جای عکس خودم است.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، ارتفاعات جاسوسان در سردشت دیگر برای صابرین جای شناخته شده ای است.
جایی که تعداد زیادی از رزمندگان مظلوم این یگان، در درگیری با اشرار گروهک تروریستی پژاک برای دفاع از خاک شکور به شهادت رسیدند.
در این میان اما شهید محمد غفاری حکایتی دیگر دارد.

او 27 سال داشت و اهل همدان بود. از آن بچه های دوست داشتنی که هر پدری آرزوی آن را دارد.
مظلوم، متین، خوش رفتار، درسخوان و ... به تازگی هم ازدواج کرده بود.
هر سال در ایام محرم به مناسبت شهادت سرور و سالار شهیدان ابا عبدالله الحسین در منزل پدری‌اش مراسم عزاداری برپا میکردند تا اینکه بنا بر گفته خودش:
 یکی از همان روزها (محرم 1388)، بعد از مراسم خیلی خسته شده بودم آخرشب بود خوابیدم کمی قبل از اذان صبح بود که در خواب شهید علی چیت سازیان را دیدم، چند نفری هم همراه ایشان بودند که من نشناختم. ایشان رو به من کرد و گفت: حتما به مراسم شما می آیم و به شما سر می زنم.
 درحالیکه لبخند قشنگی روی لبانش نقش بسته بود که زیبایی و نورانیت چهره اش را دو چندان می کرد. دلتنگی شدیدی مرا احاطه کرد و دوست داشتم که با آنان باشم، موقع خداحافظی گفتم: علی آقا من میخواهم همراه شما بیایم ، گفت: شما هم می آیی اما هنوز وقتش نرسیده است!

برادرش می گوید:
محمد اصلا آدم گوشه نشین و اهل نشستن و یک جا ماندن نبود حتی اگر یک روز می آمد همدان، آن روز را هم مدام در جنب و جوش بود.
برای مثال همین آخرین بار، شب 21 ماه مبارک آمد همدان، با هم رفتیم گنج نامه و نشستیم چای خوردیم که شروع کرد به نصیحت کردن من که مواظب پدر و مادر باش. این آمدن و رفتن من به همدان فقط به خاطر پدر و مادر است اما این بار که دارم میرم ماموریت، دیگر پدر و مادر را به تو می سپارم.
عادت داشت می خواست داخل اتاق من بشود در می زد. این آخرین بار نیمه شب در زد و داخل شد و گفت: اگه میشه مقداری تنهام بزار تا توی حال خودم با شم.

من رفتم. شروع کرد به نماز شب خواندن. برگشتم و گفتم: محمد چقدر نماز می خوانی؟ کمرت درد می گیرد، خسته میشی. گفت: امیر می خواهم توی این ماه رمضان پاک شوم.
خانه شان را بنده رنگ کردم، در کمدش را باز کردم و دیدم تمام در کمدش را با عکس های شهدا پر کرده است و بالایشان نوشته بود: ای سر و پا! من بی سر و پا، خود را کنار عکس شهدا پیدا کردم.
خوب که دقت کردم یک جای خالی روی در کمدش بود، گفتم: محمد عکس یکی از شهدا رو بزن اینجا، این جای خالی قشنگ نیست. گفت آنجا، جای عکس خودم است.

شهید به روایت پدر:
محمد غیراز دانشگاه امام حسين(ع)، دو سه جای دیگر هم قبول شد. رد رشته دندان پزشکی و تغذیه هم قبول شد ولی این‌ها رو به من نگفت.
علاقه زیادی به نظام داشت و از بچگی هر چی اسباب بازی می‌خواست بخره اسلحه می خرید. از اینجا به عنوان دانشجوی همدان رفت تهران ولی نیروی همدان بود.
محمد در گروهش نفراول چتر بازی شد و توی راپل هم نفر اول بود و آموزش خلبانی هم دیده بود. طوری شده بود که دست راست فرمانده‌شان بحساب می‌آمد و ایشان روی محمد خیلی حساب باز کرده بود.

یک بار گفتم محمد شما رو می فرستن این ماموریت های سنگین، جانتان هم در خطره، چقدر حق ماموریت می‌گیرید؟ می گفت: روزي 14 تا 15 تومان می‌دهند...
حالا اگه ما به یک کارمند ساده بگیم برو ملایر 15 هزار تومن بگیر و ناهار را هم خودمان می دهیم و هیچ خطری هم تهدیدت نمی‌کند، نمی‌رود.
همیشه می گفت من در بین دوستانم اضافه ام. اینها در یک سطح بالایی از تقوا هستند. ولی من بهش می‌گفتم یه کاری بکن که اگر اتفاقی برات افتاد، پیش خدا روسفید باشی.
 

10 روز مانده به مراسم عروسی اش، تو یکی از عملیات های سیستان و بلوچستان تیر خورد زیر چشمش و گلوله گیر کرده بود. ما هم از اینجا پا شدیم رفتیم تهران برای هماهنگی های عروسی و برو بیاهای آن که حالا چی بخریم، چی نخریم. دیدم محمد زیر چشماش یک چسب بزرگ زده و صورتش باد کرده، خدایا چرا اینطوری شده؟ من را کشید کنار وگفت: بابا من تیر خوردم، تیرهم گیر کرده توی صورتم ولی به مامان نگو. گفت باید بگردیم دکتر پیدا کنیم . حالا کارت عروسی هم پخش کرده بودیم. من کار داشتم، امیر(برادرش) و مادرش را مامور کردیم بگردند یک دکتری پیدا کنند.
یکی می گفت باید صورتش را جراحی کنیم یکی دیگه می گفت فک بالایش را باید بشکافیم این را در بیاوریم تا اینکه خوشبختانه یک دکتری پیدا شد که از جانبازهای زمان جنگ بود ایشان گفت که من با لیزرعملش می کنم و فشنگ را خارج کردند.
این موضوع روی عصب بینایی اش هم تاثیر گذاشت و محمد، عینکی شد. همه جا می گفتین صورتش گیر کرده به شاخه درخت.
 
 
پدر و مادر شهید محمد غفاری
دفعه آخر که رفت، گفت من دارم می‌روم و این دفعه با دفعات دیگر فرق می کند اگر من بروم و نیایم چه می‌شود؟ خانومش گفته بود نه محمد تو برمی‌گردی انشاءالله، تو همه کارهات همینطوریه. محمد هم گفته بود به هر حال تو آماده باش شاید دیگر این دفعه برنگردم.
 

من اتفاقا روز شنبه باهاش تماس گرفتم (محمد روز یک شنبه شهید شد) در طول هفته قبل معمولا شب ها باهاش تماس می‌گرفتم چون روزها گوشیش قطع بود. دیگر نمی پرسیدم کجایی یا چکار میکنی؟ سرده یا گرمه؟ فقط احوال پرسی می کردیم. خلاصه اون روز همان طور اتفاقی حدود ساعت 9 تماس گرفتم، تا زنگ هم زدم گوشی را برداشت، سلام و علیک و احوال پرسی کردیم. گفتم کاری چیزی نداری؟ گفت بابا برای من یک دعای مخصوص بکن. شب یک شنبه هم این‌ها عملیات خودشان را شروع کردند و چیزی هم که دوستانش به ما می گویند، ساعت 4 و 28 دقیقه محمد شهید شد.
 

ساعت 20 دقیقه به هشت به من اطلاع دادند، خوشبختانه هیچ کس در خانه نبود و من تنها بودم. راستش من پنهان کردم و به خانمم نگفتم تا روز دوشنبه. دوشنبه عصر آهسته شروع کردم به گفتن. چون به من هم گفته بودند سه شنبه جنازه را می آورند و من هم دیدم روز سه شنبه خودشان می فهمند. گفتم یک دفعه مطلع بشوند، پس می افتند.
خلاصه آهسته آهسته شروع کردیم که همسرم هم بی تابی می‌کرد می‌گفت هرچه زنگ می زنیم گوشی را بر نمی دارد. به باجناقم بنده خدا زنگ زدم گفتم اینطور شده. گفت من نمي توانم به اينا بگم. گفتم خب بالاخره تهران با شما، همدان هم با من.
شروع كن 5 درصد، 5 درصد برو جلو تا برسيم به يه جايي خلاصه مثل اين عمليات ها. او مي گفت من 40  تا رو رفتم من مي گفتم من 60تا رو رفتم تا اينكه نهايتا رسيديم به اونجا كه فاميل كامل بهشان گفتند.
 

روز سه شنبه جنازه آمد تهران، تهران هم خودشان يك شب نگهش داشتند و چهار شنبه ساعت چهار و پنج صبح جنازه را فرستادند همدان كه ما رفتيم فرودگاه حدود ساعت نه جنازه را تحويل گرفتيم.
 

مردم هم آمدند به استقبال پیکر شهید. جنازه را آورديم خانه چند دقيقه اي مادرش درد دل كند و دوباره آن را برداشتيم برديم سردخانه. آنجا هم شلوغ شده بود. بحث روي غسل و كفن ايشان بود كه گفتند نه غسل داره نه كفن چون در معركه شهيد شده نيازي نيست، البته متاسفانه لباس نظامي‌اش را درآورده بودند كه وقتي گله كرديم گفتند وضع خيلي خراب تراز اين حرفا بوده و لباس ها را در آورده بودند خون ها را شسته بودند ولي گرد و خاك روي سرش بود. خلاصه دوستان روحاني بودند و گفتند كه شهيد معركه است و نيازي به غسل و كفن ندارد و جلوي آفتاب هم مانده بود و بدنش سوخته بود.
 

به حاج خانم و فاميل ها و دوست و آشنا گفتيم شما حالا تشريف ببريد تا ان شاءالله بعد از ظهر. خودم كه رفته بودم نجف از كنار حرم حضرت اميرالمومنين(عليه السلام) يك كفن براي خودم گرفته بودم گفتم این هم هديه محمد. يك بيست ليتري گلاب هم تهيه كردند، غسلش داديم و كفنش هم كرديم.

وصیتنامه شهید محمد غفاری
با عرض سلام و درود بر امام عزیز حضرت آیت الله خامنه‌ای(حفظه الله) و بر شما عزیزان و شهداء و خانواده شهداء
الذین آمنوا یقاتلون فی سبیل‌الله والذین كفروا یقاتلون فی سبیل الطاغوت فقاتلو اولیاء الشیطان، ان كید الشیطان كان ضعیفا                (نساء:76)
آنها كه اهل ایمان هستند در راه خدا و كافران در راه طاغوت جهاد می‌كنند. پس شما با یاران شیطان پیكار كنید و از آنها نهراسید زیرا مكر شیطان همانند قدرتش سست و ضعیف است. سوره نساء آیه 76

وصیتم پیامی است به امت و ملتی كه نایب بقیه الله(عج) آنان را ملت معجزه آسای قرآن می‌نامند. بر خلقی است كه مشتاقانه و جانانه از جان و مال خویش در راه خدای می‌گذرند. بر عزیزانی است كه عزیزپرور هستند و فرزندان گرامی خویش را به جهت آزادی و استقلال و اقتدار كشور اسلامی و انقلاب فدا می‌نمایند و هر آنچه در توان دارند.
و به همه شما كه اكنون به وصیتم گوش فرا می‌دهید.
سخنم چنین خلاصه می‌شود كه راه ما چیزی جز پیروی از ولایت فقیه به حق نیست.
 
 
در کنار شهید حسین رضایی
چشم و گوش بفرمان ولایت فقیه باشید و پشتیبانی از آن كنید و گفته‌های مقام عظمای ولایت حضرت آیت الله خامنه‌ای عزیز را با جان و دل گوش كنید و به آن عمل كنید كه اگر در این راه قرار بگیرید به حمد خدا سعادتمند و رو سفید خواهید بود و از تمامی ملت و مسئولین عزیز و بزرگوار می‌خواهم كه در هر پست و مقامی كه هستند حداكثر تلاش و سعی خود را برای پیشرفت این انقلاب و میهن عزیز انجام دهند و هرگز در كشور امام زمانی اجازه خطا و كج روی به منافقین و احزاب و گروههای بی ولایت را ندهند تا چراغ سبزی برای دشمنان داخلی و خارجی ما شود.

از پدر و مادر عزیز و گرامی طلب بخشش می‌كنم هر چند كه آنها را در این دوران بسیار اذیت كردم و از برادرم و خواهرم خواستار پیروی از ولایت و اهل بیت می‌باشم.
همسر گرامی و بزرگوار! مرا ببخش و حلال كن كه در این مدت كم، مایه آرامش شما نبودم و از همه برادران و خواهرانم و دوستان طلب حلالیت می كنم.
بدانید امروز جسد خون آلوده‌مان را كه به خاك می‌سپارید، فدای راهمان شده است و گرچه جسمم راحت آرمیده است، روح من از شما گریه و شیون نمی‌خواهد. انتظارم چنین است كه سلاح به زمین افتاده‌ام را بردارید و همیشه از ولایت فقیه و كشور انقلاب اسلامی، علیه باطل دفاع كنید.
و من خدای را شكر می‌كنم كه مرا شامل آیه شریفه 207 سوره بقره نمود: "و بعضی از مردم از جان خود در راه رضای خدا درگذرند و خدا با چنین بندگان رئوف و مهربان است"
دوستانم! من سلام شما را به شهدا خواهم رساند، و از ایثار و از خود گذشتگی شماها برای آنها می‌گویم كه شما تعهد كرده‌اید تا آخرین قطره‌های خون خود [که] چكیده بر سنگ فرش بیابانهای نبرد حق علیه باطل است پیروی از اسلام و ولایت را ادامه خواهید داد.
والسلام علیكم
یا سید الشهدا(ع) قسم به مادر پهلو شكسته‌ات، من پاسدار را كه متعلق به تو هستم طوری وارد قیامت كن كه مایه شرمندگی شما نشوم.
بارالها از تقصیرات من بگذر و مرا عفو كن و پاكیزه بپذیر.
 

محمد غفاری در تاریخ سیزدهم شهریور 1390 در ارتفاعات جاسوسان منطقه سردشت و در درگیری مستقیم با گروهک تروریستی پژاک شهید و در گلستان شهدای همدان به خاک سپرده شد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 49
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 53
  • مرتضی عزیزخانی ۰۱:۱۲ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۹
    0 0
    بار خدایا به حق اهل بیت عصمت وطهارت علیهم السلام مرگ مارا در شهادت ما قرار ده.اللهم ارزقنا شهادة فی سبیلک
  • ۰۱:۱۷ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۹
    0 0
    یا علی مدد
  • ۰۷:۳۵ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۹
    0 0
    با سلام چقدر زیبا است این نوشتار سریالی "فاتحان قله های غرب" وچقدر دلمان گرم می شود که هنوز چمران ها و آبشناسان ها و خلعتبری ها و دوران هاو .... هستند. اینها کیستند و ما چه هستیم؟
  • محمد ۰۸:۱۲ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۹
    0 0
    خیلی دلم میخواد منم شهید بشم!
  • محمد ۰۸:۳۳ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۹
    0 0
    شهدا در قهقهه مستانشان و در شادی وصولشان عند ربهم یرزقونند. یا علی مدد.
  • ۰۸:۳۵ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۹
    0 0
    خدایا همه جوانان را یاری و مدد کن و همه ماها را به راه راست هدایت کن به حق خون پاک شهیدان، انشاالله
  • ۰۸:۴۷ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۹
    0 0
    همه مردم ایران مدیون این عزیزان و خانواده هایشان هستند
  • ۰۹:۰۷ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۹
    0 0
    یادی هم از شهدای درگیری با گروهک ریگی هم بکنید.
  • سیدمحمد ۱۰:۲۲ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۹
    0 0
    مشرق جان، ازت دلخورم، داری بیشتر عذابم میدی.بابا من یکی طاقت دیدن خوشبختی اینا را ندارم.خوب منم دلم میخواد جای اینا باشم.تازه گفتم که تک تیرانداز هستم.مگه گناه من چیه نمی تونم جای اینا باشم.حالا هی باید تصاویر شهدا را ببینم و هی اشک حسرت بریزم.چرا پاه یه فکری به حال ما نمی کنه؟این خون غیرت داره توو رگهای من فاسد میشه.این خون دلش می خواد زودتر صورتمو خضاب کنه.تا کی بنویسم خوشا به حالتون شهدای عزیز؟
  • راستی ۱۱:۱۰ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۹
    0 0
    مشرق جون ازت تشکر می کنم و یه درخواستی دارم اینکه کلا سایتت رو اختصاص بده شهدا و زندگینامه و عکساشون و بی خیال این اخبار سیاسی و اقتصادی شو . سایت های دیگه به این مطالب می پردازند. ممنون
  • پيروز ۱۱:۵۵ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۹
    0 0
    شهداي سپاه صابرين همگي گلچين شده اندشهيد احمدي پناه هم رزم همين شهيد از فرادنبه شهرستان بروجن چهارمحال هم چنين شخصيتي داشت و در همين منطقه شهيد شد واقعا توي اين دوره شهيد شدن چه عظمتي ميخواد وخيليها مثل من عاصي توفيق كه هيچ جرات نداريم توي چنين مناطقي حاضربشيم منطقه اي كه اين شهدا شهيد شدند و از اين مملكت دفاع كردن دل شير حيدري ميخواد و شاگرداي به حق ولايت اميرالمومنين فقط ميتونن اونجا ها حاضر بشن وقتي كومله ها يكي از فرمانده هاي سپاه منطقه رو مثل قرون وسطائيها پشت ماشين بسته بودند و حتي از جلوي پاسگاه نيروي انتظامي هم جنازه رو برده بودند و جيك نيروهاي پاسگاه انتظامي درنيومده بود آيا جنگيدن با وحشيها ي كومله كه به راحتي سر ميبرن و آدمها رو تكه تكه ميكنن افتخار نيست افتخارش هم نصيب چنين انسانها عزيزي ميشه درود بر اين شهيدان درود بر پدر ومادر شهيدان
  • ۱۱:۵۶ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۹
    0 0
    اقا سید انشاالله شهید شی. عشق شهادت رو تو پوست و گوشت و خونت نگه دار.
  • ۱۲:۳۱ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۹
    0 0
    تا الان نزدیک 7 شهید از تکاوران یگان ویژه صابرین در نقطه ثابت در زمین دفاع تا الان توسط این سایت معرفی شده اند. و همگی بیشتر نقاط اخلاقیشان برجسته شده اند تا توان فنی(که فقط در حد ادعاست){مظلومیت مضاعف}. و با این وصف تنها سلاح تکاوران ما باز فقط همان سلاح ایمان است تا توان فنی و لباس های شیک هالیوودی!!!! خودتان قضاوت کنید!!!
  • ۱۲:۴۴ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۹
    0 0
    سید جان همه مثل شما هستند اندکی صبر سحر نزدیک است شهید بشی.شهید شدی ما را هم دعا کن
  • ۱۲:۵۱ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۹
    0 0
    فکر نمی کردم با این اوضاع و احوال مملکت هنوز جوونای پاک و گلی مثل اینا باشن. شهر شده عین کاباره خونه. دیگه آدم یه جوون مومن نمیبینه. اومده بودم ایران توی یکماه رمضان که ایران بودم فقط یک نفر رو دیدم که ریش داشت.
  • مرادی ۱۴:۱۵ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۹
    0 0
    شهید، سعید است و شهادت ، سعادت
  • ۱۶:۰۸ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۹
    0 0
    این چه طرز تفکریه؟ میلیون ها جوان مومن منتظر یک اشاره رهبر معظم انقلاب هستند
  • ۱۶:۱۵ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۹
    0 0
    خوشا آن عشقي كه معشوقش حسين (ع) است خوش آن دردي كه درمانش حسين(ع) است. "الهى ، راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوارتر" علامه حسن زاده
  • یوسف ۱۷:۴۹ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۹
    0 0
    سلام...شهید دادن سپاه بعد این همه سال از جنگ نشان حقانیت آن است...اما چرا در این 6 مقاله ودر این عکس ها حتی یک نفر هم تجهیزات ساده ای مثل جلیقه ضد گلوله سنگین و کلاه کولار در اختیار نداره تا کوچکترین حفاظت به عمل بیاد... درسته که از تیپ نوصن هستند امابازم همه انسانند.. در آخر میگم "شادی روح شهدا صلوات"...یاعلی
  • نوید از گیلان ۱۸:۰۴ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۹
    0 0
    من مخالفم جدا از جاذبه ی مذهبی که جوانان در محرم و فاطمیه و اعتکاف و 22 بهمن و... از خودشون نشون می دهند اگر فقط با جاذبه ی ناسیونالیستی هم حساب شود هیچ ابر قدرتی را یارای مقابله با جوانا ما نیست و در ضمن طبق آمار همون آمریکا تعداد جوانان آماده برای دفاع از کشور نسبت به زمان جنگ 10 برابر شده است.
  • ۱۸:۱۹ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۹
    0 0
    شما دوست عزیز مشکلت اینه که دین رو به ریش می بینی
  • ایمان ۱۸:۲۰ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۹
    0 0
    سلام مشرق جان لطفا عکس های شهدا رو که می گذاری، این امکان را هم بزارید تا با کلیک رو آنها، عکس ها با کیفیت عالی نمایش داده بشوند. من دلم می خواست عکس این شهید را بر خودم پرینت کنم
  • گل نرگس ۱۸:۳۳ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۹
    0 0
    اللهم عجل لوليك الفرج والعافيه والنصر واجعلنا من خير انصاره و اعوانه وشيعته والمستشهدين بين يديه شهيد خوشا به حالت ...دست ما اسيران بي چاره ي خاك رو هم بگيريد ....
  • سلیمی ۱۸:۴۷ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۹
    0 0
    سلام مشرق جان. حالا که داری به ما حال اساسی می دی و اشکمونو پشت صفحه کامپیوتر در میاری یه رفیق شهید دارم به نام عقیل خلیل زاده که 2 سال پیش شهید شد. بچه لاهیجان بود. با صفا. ورزشکار با مرام. کی هم از خودش خاطره به جا گذاشته. اگه می شه لطف کن یه خاطره هم از این شهید برین. منم در خدمتتون هستم. یا علی
  • سبحان ۱۹:۰۱ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۹
    0 0
    سلام دوستان دوتا فراز از دعای ماه رمضان رو خدمتتون عرض میکنم 1-اللهم رد کل غریب 2- اللهم فک کل اسیر .من اینارو واسه خودم این جوری معنی میکنم خدای من ماتو این دنیا خیلی غریبیم درسته زن وبچه وفامیل ورفقا دور وبرمون هستنولی تا به وصال تو نرسیم غربت بیداد میکنه ودل تنگی غوغا پس مارو یه جوری به وصال خودت برسون همونطوری که عاشقانت رو رسوندی2-خدای من برای وصال تو باید از شر اسارت نفس راحت بشم خدایا به فریادم برس از دست خودم نجاتم بده من اسر شدم تواین دنیا هزار خواهش نفسانی دراین هزارتوی جلوه های دنیای مادی خدایا من و از این بند آزاد کن. هرکی موافقه بگه آمین
  • ۲۱:۲۳ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۹
    0 0
    پرچم شهدای همدان بالاست از همه بالاتر هم علی آقا چیت سازیان علی آقا راهت ادامه داره بچه های همدان همه آماده ی دفاعن
  • طاهره ۰۰:۰۳ - ۱۳۹۱/۰۶/۳۰
    0 0
    خدايا ما را هم در خيل كربلاييان قرار ده، آمين
  • فواد ۰۰:۲۲ - ۱۳۹۱/۰۶/۳۰
    0 0
    و جيك نيروهاي پاسگاه انتظامي درنيومده بود این چرندیات چیه؟ هرکسی بنا به گفته حضرت امام تفرقه ایجاد کنه بین نیروهای مسلح عامل دشمنانه که تو خواسته یا ناخواسته عامل دشمنا هستی؟ تو اصلا غرب و شمالغرب رو می شناسی؟ می دونی همین بچه های ناجا و هنگ مرزی صدها برابر این اقایون و بزرگواران زحمت می کشند؟ می دونی تاحالا چند تا شهید دادند؟ یا بچه و سنت به این چیزا قد نمیده که توهین می کنی
  • ۰۲:۲۲ - ۱۳۹۱/۰۶/۳۰
    0 0
    حداقل يه عكس از شهادت اين عزيزان بذارين.راسته ميگن سر شهيد موسوي رو تو اين عمليات بريدند؟
  • منتظر ۱۶:۵۴ - ۱۳۹۱/۰۶/۳۰
    0 0
    سلام این شهدای عزیز مظلومانه شهید شدند انشاالله با اول مظلوم عالم محشور شوند اللهم عجل لولیک الفرج اللهم ارزقنی شهادت فی سبیل الله www.simorqh110.blogfa.com
  • ۱۶:۴۹ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۱
    0 0
    یکی از رفقای علی آقا می گفت ایشان هیچ وقت نگفت برای واحد اطلاعات عملیات لشگر انصار دنبال نیروی نماز شب خون یا روزه بگیر یا این چیزاست همیشه میگفت من برا این واحد دنبال چند تا مرد هستم. علی آقا روحت شاد بعد از رفتنتم هنوز اسمت رو هر کی تو همدان می شنوه حسرت می خوره- علی آقای چیت سازیان چندین ساله شهید شده ولی هنوز داره مردها رو گلچین می کنه قطعا محمد غفاری یکیشان بوده.
  • ۱۲:۳۲ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۴
    0 0
    با سلام ، بنده هم از بچه های بسیج همدان هستم و در سال 1383 در دوره تخصصی بسیج با همین شهید بزرگوار آموزش دیدم . فقط بگم که خیلی با اخلاص بودند . با تشکر
  • فرهاد قربانی ۲۱:۳۶ - ۱۳۹۱/۰۷/۲۰
    0 0
    فقط اینو میتونم بگم خدا رحمتشون کنه واقعا آدم باید مرد عمل باشه مثل شهدای عزیزمان نه مثل بعضی ها که فقط شعار میدهند.
  • رضا ۲۲:۳۵ - ۱۳۹۱/۰۹/۱۲
    0 0
    محمد جان کاش می دانستم تو از اونایی هستی که کربلایی میشی و دوست دارم منو هم شفاعت کنی روز قیامت . من با محمد هم دوره ای و هم کلاسی بودم تو دانشگاه واقعا جوانی با اخلاص و مومن بود.
  • هادی اکبری ۱۶:۲۱ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۱
    0 0
    تصاویر با کیفیت شهدای صابرین در وبلاگه
  • صابرین ۲۰:۱۵ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۵
    0 0
    شهیدغفاری دلاور یگان ویژه صابرین همدان شهادتت مبارک
  • محمد همدان ۲۰:۲۱ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۵
    0 0
    اولا عزیزم کسی شمارو جز ایرانی ها قرارنمیده ثانیا نظر شما اصلا مهم نیست okعزیزم
  • همرزم ۰۸:۰۶ - ۱۳۹۱/۱۰/۰۹
    0 0
    سلام خدا بر شهيدان.اي سپيد رو گشته به ميدان عشق/دستان ماكه از روي شرمساري داراز است را پس مزنيد. «در باغ شهادت را مبنديد»
  • ۲۲:۵۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۴
    0 0
    مارو فراموش نکنید که سحت محتاج دعای شما هستیم
  • رضا ۱۳:۰۸ - ۱۳۹۱/۱۲/۱۵
    0 0
    شهید آوینی : پندار ما این است که شهدا رفته اند و ما مانده ایم اما حقیقت این است که شهدا زنده اند و ما اسیر عادات سخیف خود هستیم. . .
  • ۱۷:۵۸ - ۱۳۹۲/۰۱/۲۰
    0 0
    بريد اين بچه ها اين نخبه هارو بشناسيد و بشناسونيد چرا دشمن انقدر ازصابرين ميترسه
  • ۱۷:۵۹ - ۱۳۹۲/۰۱/۲۰
    0 0
    بريد اين بچه ها اين نخبه هارو بشناسيد و بشناسونيد چرا دشمن انقدر ازصابرين ميترسه
  • میلاد ۱۰:۲۳ - ۱۳۹۲/۰۲/۱۰
    0 0
    شهیدان را شهیدان می شناسند
  • مسافر کربلا ۱۱:۰۱ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۹
    0 0
    اللهم الحقنا بالشهداء
  • حسین ۱۲:۲۴ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۱
    0 0
    محمد جان خوش بحالت منم کمک کن
  • ابوالفضل ۱۳:۰۱ - ۱۳۹۳/۱۰/۱۱
    0 0
    محمد جان منم ببر پیش خودت
  • سجاد ۰۱:۵۶ - ۱۳۹۳/۱۱/۰۴
    0 0
    خوشا به سعادتشون....منم تو سربازی خیلی دوست داشتم شهید بشم یعنی با جان و دل از میهنم دفاع کنم ولی خب خیلی کم سعادت تر از این حرفها هستیم الانم که دارم این پست رو مینویسم تو دفترم نشستم و بغض کردم درسته که الانم دارم خدمت میکنم به وطنم ولی افسوس....سربازیم تمام شد ولی تا اخرین قطره خونم رو حاضرم فدای سیدعلی کنم..هر موقع و هرجایی که باشه
  • علی ۲۰:۱۵ - ۱۳۹۴/۰۶/۱۲
    0 0
    سلام محمد آقا راهت ادامه داره لحظه ای سلاحتو زمین نذاشتیم یادته وقتی شهدای گمنام رو اوردن همدان امتحان شیمی داشتیم گفتم ممد نرو امتحان داریم گفتی این امتحان مهمتره اونوقت نفهمیدم چی گفتی الان بعد از 14 سال فهمیدم راهت ادامه داره ما رفیقه نیمه راه نیستیم
  • معراج خسروی ۱۰:۱۲ - ۱۳۹۴/۰۷/۱۸
    0 0
    سلام من معراج خسروی هستم بنده از بستگان شهید غفاری هستم فقط یک کلام کاش من همه بودم با همه دهان ها تو را صدا میزدم کاش من هم سعادت شهادت داشتم

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس