کد خبر 25177
تاریخ انتشار: ۲۹ دی ۱۳۸۹ - ۰۹:۵۰

تدريس ايشان با شروع سال تحصيل آغاز شده بود و جمع کثيري از طلاب و فضلا و اساتيد در درس خارج حاضر بودند، موضوع بحث «قصاص» بود و پيش از آن جهاد را بحث کرده بودند.

به گزارش مشرق، حجت الاسلام والمسلمين سيدعلي اشکوري، استاد سطوح عالي حوزه که حدود شش سال در درس خارج حضرت آيت الله خامنه‌اي شرکت داشته در نوشتاري، درس خارج رهبر انقلاب اسلامي را مورد بررسي و تحليل قرار داده و به معرفي اجمالي کتاب «قصاص» که در کنار تدريس با قلمي روان و بياني رسا توسط حضرت آيت الله خامنه‌اي به رشته تحرير در آمده، پرداخته و گستردگي ديدگاه‌هاي فقهي معظم‌له را بررسي کرده است. سرويس علمي- فرهنگي مرکز خبر حوزه اين گزارش را براي استفاده عموم تقديم مي کند.

در سال 1376 از سوى پژوهشکده امام خمينى(ره) و انقلاب اسلامى در تهران به تدريس دعوت شدم و اين دعوت را به جهت شرايط خاصى اجابت نمودم و زمينه خير و فرصت مناسبى دست داد تا در بحث خارج فقه حضرت آيت‏الله خامنه‏اى هم حضور داشته باشم.

تدريس ايشان با شروع سال تحصيلى آغاز شده بود و جمع کثيرى از طلاب و فضلا و اساتيد در درس حاضر بودند. موضوع بحث، «قصاص» بود و پيش از قصاص، جهاد را بحث کرده بودند.

بحث از نظر محتوا بسيار متقنع و از ناحيه کيفيت ورود و خروج و بيان، مرتب و منظم و واضح و شيوا بود. آنچه اعجاب مرا بر مى‏انگيزد، نهايت اتقان بحث و التفات به دقايق و ظرايف و دقت در اصول و فروع و مسائل مطروحه که خود به مطالعه فراوان نياز دارد، در کنار سنگينى بار مسئوليت رهبرى و اشتغالات داخلى و خارجى است و اين توانمندى، گوياى استعدادى فوق‏العاده همراه با تسديد الهى و دستگيرى حضرت بارى تعالى است، و گرنه جمع ميان اين امور به آسانى نشايد و از توان هر مدعى بر نيايد «ذلک من فضل الله يؤتيه من يشاء والله ذو الفضل العظيم». ايشان گذشته از تدريس آن مباحث استوار و شيوا، تمامى آن را به زبان تازى و با قلمى روان و بيانى رسا به رشته تحرير درآوردند و اميد است به زودى زمينه چاپ آن مهيا گردد.

تدريس معظم‏له در موضوع قصاص، در آغاز سال تحصيلى 1376 در حسينيه امام خمينى تهران، واقع در انتهاى خيابان فلسطين جنوبى، جنب بيت ايشان برگزار گرديد.

در هفته سه روز يکشنبه، دوشنبه و سه‏شنبه، از ساعت هفت و ده دقيقه تا هفت و پنجاه و پنج دقيقه تدريس مى‏فرمودند.

تعداد جلسات مباحث قصاص، 323 جلسه بود و آخرين جلسه آن يکشنبه 17/3/1383 مطابق با 16 ربيع‏الاول سال 1425 قمرى به پايان رسيد.

در آغاز بحث، مطالبى را به عنوان مقدمه ذکر نمودند، از جمله:

تعريف قصاص، ادله مشروعيت قصاص، قصاص در ساير اديان، شبهات بر قصاص و پاسخ آنها، بيان اين مطلب که قصاص حق است يا حکم، فرق ميان ملکيت و سلطنت و آثار مترتبه بر آن.

سپس به بيان احکام قصاص پرداختند، از جمله:

موجبات قصاص، اقسام قتل، حکم اقسام قتل، مباشرت و تسبيب، مراتب تسبيب و ده‏ها مسئله مربوط به آن، اشتراک در قتل، موجب تحقق شرکت، حکم اکراه، ادعاى قتل و آنچه قتل با آن ثابت مى‏شود، شرايط اقدام به قصاص و ده‏ها مسئله و فروعات مربوط به آن، و چگونگى استيفاء قصاص و مسائل مربوط به آن.

در اين مباحث گسترده، مناقشات زيادى با اعلام و بزرگان نموده و مطالب آنان را مورد نقد و بررسى قرار مى‏دادند؛ بزرگانى مانند: مرحوم مقدس اردبيلى، محقق خوانسارى، شهيد ثانى، محقق خوئى، امام راحل، علامه حلى، محقق حلى (که کتاب شرائع ايشان محور مباحث معظم‏له بود)، صاحب جواهر، فاضل هندى و ... .

نحوه بحث ايشان اين‏گونه بود که پس از تنقيح موضوع و بيان دقيق محل بحث، به نقل اقوال در مسئله مى‏پرداختند و استدلال هر قول را جداگانه بيان مى‏نمودند و متعرض مناقشات آن مى‏شدند، سپس نظر خويش را بيان مى‏کردند و ادله آن را از کتاب و سنت و عقل، با تمام آنچه استدلال به آنها نيازمند به آن است، از دقت در معناى لغوى و استظهار و نگاه تاريخى و مباحث رجالى و رعايت قواعد اصولى در کيفيت جمع ميان ادله متعارضه و بيان مقتضاى اصل و رعايت نکات عرفى و عقلايى، استخراج و با اتقان تمام به استدلال مى‏پرداختند.

معظم له پس از پايان بحث قصاص، محور بحث را مکاسب محرمه قرار دادند و مطالب بسيار مهمى را بيان نمودند و هم اکنون بحث ايشان در رابطه با قمار است.

 

قرائتى اجمالى از بخشى از ديدگاه‏هاى فقهى و خاستگاه‏هاى آن

به‏طور کلى استنباط احکام شرع و اجتهاد در نظر معظم‏له، از سه رکن اساسى پايبندى، قانونمندى، و پويايى برخوردار است؛ پايبندى استنباط به منابع قطعى و عدم تجاوز از چهارچوب آن، و قانونمندى که در قالب قواعد اصولى و قواعد فقهى که به استنباط نظم و نسق مى‏بخشد، و پويايى که از جمود و عقب‏افتادگى فقه از جامعه و نيازهاى روز پيشگيرى مى‏نمايد.

اين سه رکن، ضامن استنباط صحيح احکام است و موجب مصونيت بخشيدن هرچه بيشتر و دورى از خطاى در استنباط و استنباط خطايى خواهد بود.

مرجعيت کتاب کريم و سنت و عقل که حجيت آنها به عنوان مصادر تشريع و قانون‏گذارى امرى قطعى و ثابت شده است و اين به معناى اصالت منابع تشريع است.

فهم و برداشت از نصوص دينى، امرى بى انضباط و بدون منطق نيست، بلکه براساس ضوابط و قواعد مسلّمى است که از اوهام و شکوک و ظنون غيرمعتبره به دور است و از آموختن علوم مختلف، به عنوان مقدمات و ابزار استنباط، بدان پرداخته مى‏شود.

مسئله بسيار مهمى که نقش بسيار اساسى در چگونگى نتايج ارائه‏شده و استنباط ايفا مى‏کند، نوع ديدگاه به احکام دينى و شريعت است. دارا بودن بينش وسيع از ذات شريعت، و تلقى از آن به عنوان آيين کامل براى زندگى بشر، و پاسخ‏گوى همه حوادث واقعه در همه زمان‏ها و مکان‏ها، و مدعى توانايى مديريت جهان با همه گستردگى و تنوع آن است که خود در چگونگى قرائت و برداشت از ادله و نصوص دينى نقش بسزايى خواهد داشت.

متناسب‏بودن احکام شريعت با اين ديدگاه، مرهون به‏کارگيرى صحيح ابزار استنباط است و اجتهاد صحيح، مطمئن‏ترين راه براى دست‏يابى به چنين شريعتى جامع خواهد بود، و فقاهت - علم فقه - است که متکفل و عهده‏دار بيان شريعت جامع و کامل، و راهنماى زندگى سعادت‏بخش براى انسان‏هاست.

در راستاى آنچه گذشت، نکات ذيل همواره در نظر ايشان مورد توجه قرار مى‏گيرد:

1. تشخيص موضوعات: اينکه گفته مى‏شود تشخيص موضوع برعهده فقيه نيست، از موارد خلط ميان موضوع و مقام انطباق مصداق موضوع است که در امور فردى تشخيص آن با مکلف است. به‏طور طبيعى فقيه تا موضوع حکمى را نشناسد نمى‏تواند حکمى را بر آن مترتب سازد.

2. تشخيص مصالح تا حد ممکن: اين مسئله نقش بسزايى در بعضى از احکام و سعه و ضيق آن و در مورد تزاحم با ديگر موارد خواهد داشت.

3. دريافت و کشف علت تامه احکام در موردى که امکان آن ميسر است.

4. بينش صحيح از برداشت علل احکام و مصالح و فرق ميان حکمت تشريع و علت و مصلحت.

5. نگاه نظام‏مند به اسلام به عنوان مجموعه‏اى پيوسته.

6. نگاه حکومتى و مديريتى.

7. نگاه تأثيرگذارى زمان و مکان در قرائت از نصوص دينى.

8. نکته‏سنجى در برداشت از نصوص دينى.

9. ريشه‏يابى؛

10. تأثير گرايش‏هاى مخاطبين در برداشت از نصوص دينى؛

11. عدم غفلت از مسئله تدرّج در بيان احکام (کلموا الناس على قدر عقولهم)؛

12. هدفمندبودن تکاليف (اين نکته غير از مصلحت در اصل تشريع حکم است، يعنى جهت‏داربودن تکاليف)؛

13. بهره‏بردارى از خطوط کلى و استفاده از علايم و راهنماها؛

14. تأثير تقيه، چه به‏خاطر حفظ مؤمنين يا خودِ گوينده سخن، در برداشت از احاديث؛

15. مجارات و تقيه مداراتى؛

16. تأثير فهم عرفى در برداشت از احاديث (فرق ميان مسامحات عرفى و دقت عرفى)؛

17. فرق ميان تساهل در دين و سهل‏انگارى دينى؛

18. در برداشت از نصوص دينى، فرق ميان بيان کليات و بيان‏هاى موردى (زيرا حيثيت مقام بيان کليات با حيثيت مقام بيان موردى، ممکن است متفاوت باشد)؛

19. در صورت عدم امکان دريافت شرايط صدور حديث، آيا امکان برداشت از مفاد صحيح ميسر خواهد بود يا موجب اجمال آن مى‏گردد؟

20. گاهى در بعضى از روايات اعراض از جواب مناسب و پرداختن به جواب ديگر، موجب خدشه در دلالت حديث مى‏گردد؛

21. گاهى تبعيض در دلالت حديث، موجب وهن روايت مى‏گردد؛

22. مقدار تبعيت دلالت التزامى از دلالت مطابقى.

 

اشاره‏اى اجمالى به نمونه‏اى از ديدگاه‏هاى اصولى که در برداشت از دليل و استنباط احکام شرعى تأثير بسزا و غيرقابل انکار خواهند داشت.

1. عرفى‏بودن به گونه‏اى که خارج از استظهار از دليل و محدوده از دلالت الفاظ نباشد؛ مثلاً درباره استصحاب عدم ازلى از آنجا که روايات عمده‏ترين دليل بر حجيت استصحاب به شمار مى‏روند، استظهار شمول روايات نسبت به آن در نظر ايشان، خارج از فهم متعارف عرفى است.

2. از آنجا که استصحاب جزء اصول عمليه به‏شمار مى‏رود، و مثبتات آن حجت نيست، و مشهور، لوازم عقلى مترتب بر آن را حجت نمى‏دانند، ولى ايشان لوازم عقلى مستصحب و آثار مترتب بر آن را در صورتى که واسطه به قدرى خفى باشد که عرف آن را ناديده انگارد، حجت مى‏دانند، يا بسيار آشکار همچون مواردى که ميان مستصحب و ميان اثر، ملازمه واضح عقلى وجود داشته باشد.

3. حجيت خبر ثقه، امرى تعبدى نيست بلکه از باب ايجاد وثوق به مضمون خبر است که مورد اعتبار قرار مى‏گيرد. در حقيقت آنچه عقلا در مقام عمل بدان اعتماد مى‏کنند، علم و يقين است و آنان اطمينان را علم مى‏پندارند و اطمينان عرفى در نزد آنان حجت است.

4. در مبحث خاص و عام در مورد دو دليل، در صورت مثبت‏بودن هر دو دليل، به مجرد ادعاى مثبت‏بودن نمى‏توان به هردو اخذ نمود، بلکه اگر برحسب قرائن، وحدت حکم احراز گردد، در اين صورت حکم دو دليل متنافى را خواهند داشت و به همان گونه بايد اعمال قواعد گردد.

5. عمل مشهور قدماى اصحاب و اعراض آنان، نقش بسزايى در استنباط خواهد داشت، ولى موضع مشهور در صورتى مؤثر خواهد بود که چه از جنبه دلالى و چه از جنبه سندى، به استنباط و برداشت و قرائت بازگشت ننمايد؛ زيرا در اين صورت اعراض موجب وهن نخواهد بود، چنانچه در اين صورت، عمل اصحاب موجب تقويت نمى‏گردد.

6. چنانچه واضح است، اجماع مدرکى اعتبار ندارد، ولى اگر روايتى مطابق با معقد اجماع وجود داشته باشد و هيچ‏گونه مستند عقلايى ديگرى نباشد که از نظر سند معتبر نباشد، آن معقد اجماع که مطابق با مضمون روايت مذکوره است ثابت مى‏گردد؛ زيرا يا آن روايت، مستند مجمعين نبوده، پس اجماع مدرکى نيست و حجت خواهد بود، و يا مستند آنان آن روايت بوده است، پس عمل ايشان جابر ضعف سند روايت مى‏گردد.

7. درباره فرق ميان امارات و اصول و حکم به اجزاء احکام ظاهريه از احکام واقعيه در مورد اصول، و عدم اجزاء در مورد اَمارات، احتمال اجزاء در مورد امارات براساس استفاده از بعضى روايات ارجاع به فقها در اخذ معالم دين را بسيار درخور تأمل مى‏دانند.

8. هرچند معيار موضوعات، عرف است نه عقل با دقت ويژه آن، ولى از آنجا که عرف هم داراى دو مرحله است، عرف مسامحى و عرف با رعايت دقت، ميزانْ نظر عرف مسامحى نيست، بلکه دريافت نظر دقيق عرف است.

نمونه‏هايى از ديدگاه‏هاى فقهى معظم‌له

- قضاوت قاضى براساس شواهد و قرائن و امور کارشناسى که موجب علم مى‏گردد.

- نقش پزشکى قانونى و آزمايش، در کشف جرايم و ترتب آثار نسب و مانند آن.

- کالبدشکافى و وصيت به اهداى اعضا.

- کيفيت اقدام به قصاص براى اولياى دم، در صورت متعددبودن اوليا.

- مصاديق جديد معاملات.

- حکومتى‏بودن خمس و انفال و زکات، و کيفيت مصارف آنها.

- حکم جهاد ابتدايى.

- جهاد در اسلام هميشه دفاعى بوده است.

- اثبات رؤيت هلال به وسيله آلات و ابزار جديد.

- حکم غنا و موسيقى و بيان شاخصه براى تعيين مصاديق حلال و حرام آن.

- حکم بازى با آلات قمار و بازى با شطرنج.

- طهارت اهل کتاب.

- حکم پورسانت و دلالى در معاملات دولتى.

- حکم مصافحه با اجنبيه در محافل سياسى.

- حکم شرکت در مجالس ضيافت سياسيون که در آن مشروب سرو مى‏شود.

- حکم ميراث زوجه از اموال غيرمنقول.

- حکم کپى‏رايت و ساير حق امتيازها.

- حکم تلقيح مصنوعى و اجاره رحم.

- حکم فضاهاى مجازى و سايت‏ها.

- حکم شبيه‏سازى.

- حکم ساخت سلاح‏هاى هسته‏اى.

و ده‏ها مورد ديگر که حکايت از ديدگاه‏هاى اجتماعى برگرفته از اعتقاد به جهان‏شمول‏بودن دين و قابليت مديريت جهانى و ارائه برنامه در همه ابعاد زندگى بشرى دارد.

 

بعضى از مسائل و موضوعاتى که در ابواب مختلف فقهى وجود دارند و ظاهراً - برحسب برداشت اين‏جانب - در نظر ايشان جاى بحث و گفت‏وگو دارند، عبارت‏اند از:

- سن يائسگى زن‏ها.

- سن بلوغ دختران.

- طهارت انسان.

- همزيستى مسالمت‏آميز با ساير اديان و گرايش‏ها (غير اهل کتاب).

- تعلق زکات به موارد نه‏گانه (آيا حکم حکومتى است؟).

- موضوع ارتدادى که احکام ويژه بر آن مترتب مى‏شود.

- حدود مالکيت اشخاص نسبت به عمق زمين و فضا.

- حکم معادن در املاک شخصى.

- بحث در رابطه با اجراى بعضى از حدود شرعى به علت عدم پذيرش جامعه.

- حکم طلاق‏هاى انجام‏شده در محاکم کشورهاى غيراسلامى.

 

گذشته از منظورداشتن اين نکات در مقام استنباط عملى و تجلى آن در پاسخ به استفتاءات و سئوالات شرعى، گستردگى ديدگاه‏هاى ايشان در تأکيد بر بخشى از امور، در گفتارها و رهنمودهايشان در رابطه با حوزه علميه آشکار مى‏گردد که در ذيل به آن اشاره مى‏شود:

1. فرصت‏بخشيدن به ارائه نظريات مخالف.

2. تحمل گفت و شنود و ترويج مباحثات.

3. تأکيد بر تشکيل هيئت‏هاى علمى.

4. تأکيد بر رشته‏هاى تخصصى در حوزه.

5. تجديد نظر در کتب درسى حوزه و بازنويسى آن.

6. تأکيد بر تعامل ميان حوزه و دانشگاه.

7. تأکيد بر رونق‏بخشيدن به بخش پژوهش در حوزه.

8. تأکيد بر ضرورت برنامه‏ريزى و توسعه بخش حوزه بانوان.

9. بازکردن راه‏هاى تعامل ميان حوزه و نظام.

10. تأکيد بر بهره‏بردارى از فناورى‏هاى نوين در زمينه پژوهش و آموزش در حوزه‏ها.

11. تأکيد بر تقويت انگيزه‏ها و ايجاد شور و نشاط در طلاب جوان در زمينه‏هاى علمى، فرهنگى، هنرى و تبليغى.

12. تأکيد بر جنبه‏هاى معنوى، و دورى از مادى گرايى و صيانت از زىّ روحانيت.

13. بهره‏بردارى از تکنولوژى مدرن براى نشر و توسعه و تبليغ دين.

14. ايجاد توانمندى براى مقابله با شبهات و پاسخ‏گويى مناسب.

-------------

* فصلنامه فقه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس