برای من که در این سال‌ها افتخار نوکری را داشته‌ام و کارهای مختلفی را تجربه کرده‌ام شاعری در این خانه چیز دیگری است . تمام هیئت دست به دست هم می‌دهند تا نمی اشک میهمان چشم‌ها شود ...حتی فرشته‌ها هم می‌آیند تا گریه کنند ...حتی مادر هم می‌آید...

گروه فرهنگی مشرق - نه اینکه شاعر باشی نه هر کاره ای که هستی دوست داری در این آستان جایی نامت را ثبت کنند. اصلاً کفشدار یا چایی ریز هم که باشی وقتی بدانی جایی هست که نامت نوشته می‌شود با تمام وجود کار می‌کنی. شاعرها هم در این بارگاه جایی دارند به خصوص وقتی که می‌شنوند سینه سوختگان هیئت‌ها با حرف‌هایی که آن‌ها به زنجیر کشیده‌اند اشک می‌ریزند.



برای من که در این سال‌ها افتخار نوکری را داشته‌ام و کارهای مختلفی را تجربه کرده‌ام شاعری در این خانه چیز دیگری است . تمام هیئت دست به دست هم می‌دهند تا نمی اشک میهمان چشم‌ها شود ...حتی فرشته‌ها هم می‌آیند تا گریه کنند ...حتی مادر هم می‌آید ...همه هستند منتظرند کسی چیزی بگوید تا آن‌ها بغضشان بترکد ...بارها این لحظه را دیده‌ایم که همه منتظر یک جمله‌اند تا گریه کنند ... و این جمله آتشین خیلی وقت‌ها مصرع اول یک شعر است:
از حرم تا قتلگه زینب صدا می‌زد حسین...

به نظر من شاعرها از همه بیشتر در این بارگاه اجازه پرواز می گیرند... البته شاعرها زود تر هم پیر می‌شوند در این خانه...شاعر برای رسیدن به یک مفهوم باید خودش را در ساحت آن مفاهیم ببیند تا بتواند خوب بسراید ...یعنی نمی‌شود شاعری روضه بنویسد اما خودش نشکسته باشد...شاید برای همین است که سیره اهل بیت به شاعران بیش از دیگران مهربانی می‌کردند.

همه این‌ها را گفتم که به این جا برسم شاعری در این بارگاه پادشاهی است ...اما مراتب دارد..یک وقت شعرت را فقط در کتاب‌ها می‌توانی ببینی...یک وقت روی زبان مردم ...یک وقت روی حافظه تاریخ...و یک وقت هم روی ضریح اباعبدالله الحسین علیه‌السلام...ببین شاعرها کجاها هستند...این که هر بیت از شهر بارگاهی در بهشت برای شاعر می‌آفریند همین است ...

اینجا به یاد همه شاعران هستم از محتشم  و عمان گرفته تا علی انسانی ، سازگار ، موید مشهد و استاد مجاهدی...تا همین شاعران جوان تا همه دوستانم که وجه اشتراک ما با هم همین واژه‌هایی است که بارانی است.

این یادکرد را وقتی نوشتم که دیدم روی ضریح شعری از سید رضی نقش بسته است شعری که شعر است گو اینکه جبرائیل بر قلب شاعر نازل کرده است ...وقتی شعر را می‌خوانم بیت‌های دوستانم از مقابل چشمم عبور می‌کنند ...یاد همه شعر های خاطره انگیز به خیر ...شعرهایی که با آن‌ها گریه کرده‌ایم. شعر سید رضی را که می‌خوانید انگار دیوان تمام شاعران است... معجزه ای است این شعر...




کرْبَلا، لا زِلْتِ کَرْباً وَبَلا / ما لقی عندک آل المصطفی
کربلا پیوسته اندوه و بلا بوده‌ای به دلیل مصیبت‌هایی که خاندان پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم در نزد تو دیدند

کَمْ عَلی تُرْبِکِ لمّا صُرّعُوا / من دم سال و من دمع جری
چه بسیار بر خاک تو فرو افتادند و چه خون‌هایی که روان شد و چه اشک‌ها که جاری شد

وضیوف لفلاة قفرة / نزلوا فیها علی غیر قری
و مهمانانی که در آن بیابان خشک بدون پذیرایی فرود آمدند

لم یذوقوا المآء حتی اجتمعوا / به حدی السیف علی ورد الردی
آب را نچشیدند تا اینکه با دم تیز شمشیر بر چشمه هلاکت گرد آمدند

تکسف الشمس شموساً منهم / لا تدانیها ضیاءً و علا
خورشید در برابر زیبایی آن‌ها پنهان می‌شود، نمی‌تواند به آن‌ها به دلیل نور و بزرگواری نزدیک شود

 وَ وُجُوهاً کَالمَصابیحِ، فَمِنْ / قَمَرٍ غابَ، وَنَجْمٍ قَدْ هَوَی
چهره‌هایی چون چراغ تابان بودند که برخی مانند ماه غروب کردند و برخی چون ستاره فرورفتند

و صریعا عالج الموت بلا / شد لحیین و لا مد ردی
کشته شده‌ای که با مرگ دیدار کرد بدون این که محاسنش را ببندد و یا لباسش را بر تن کند (منظور آداب غسل و کفن)

مَیّتٌ تَبْکی لَهُ فَاطِمَة / و ابوها وعلی ذو العلی
در خون خفته‌ای که فاطمه و پدر فاطمه و هم علی بزرگوار برای او می‌گریند

یا رسول الله لو عاینتهم / وهم ما بین قتلی وسبا
ای رسول خدا، اگر به آن‌ها می‌نگریستی که برخی کشته شده بودند و برخی دیگر اسیر

لَرَأتْ عَیْنَاکَ مِنهُمْ مَنْظَراً / للحَشَی شَجْواً، وَللعَینِ قَذَی
چشمانت از آنان منظره‌هایی می‌دید، که اندرون را سرشار از غصه و چشم را پر از خاشاک می‌کند

جزروا جزر الاضاحی نسله / ثُمّ سَاقُوا أهلَهُ سَوْقَ الإمَا
نسل او را همچون قربانی سربریدند،‌ سپس اهلش را مانند راندن کنیزان راندند

یا قَتیلاً قَوّضَ الدّهْرُ بِهِ / عُمُدَ الدّینِ وَأعْلامَ الهُدَی
ای کشته شده‌ای که روزگار با کفر ستون و پرچم‌های هدایت را تخریب کرده است

 قتلوه بعد علم منهم / انه خامس اصحاب الکسا
او را کشتند در حالی که می‌دانستند او پنجمین نفر اصحاب کسا است

 لَوْ رَسُولُ اللَّهِ یَحْیَا به عدهُ / قعد الیوم علیه للعزا
اگر رسول خدا پس از وی زنده بود امروز به عزاداری او می‌نشست

 غَسَلُوهُ بِدَمِ الطّعْنِ، وَمَا / کَفّنُوهُ غَیرَ بَوْغَاءِ الثّرَی
با خون نیزه او را غسل دادند و او را کفنی نکردند به غیر از خاک‌های نرم

جعل الله الذی نابکم / سبب الوجد طویلا والبکا
خداوند آنچه به شما وارد شد را مایه حزن همیشگی و گریه قرار داد

 لا أرَی حُزْنَکُمُ یُنسَی، وَلا / رُزْءَکم یُسلی، وَإنْ طالَ المَدَی
اندوه شما فراموش نشدنی و مصیبت شما تسلی‌پذیر نیست، اگرچه از آن زمان بسیاری گذشته باشد

انتم الشافون من دآ العمی / وَ غداً ساقُونَ مِنْ حوْضِ الرّوَا
شمایید که کور را شفا می‌دهید و فردای قیامت از حوض کوثر تشنگان را سیراب می‌کنید

نزل الدین علیکم بیتکم / وتخطی الناس طرا وطوی
دین خدا در خانه شما نازل شد و مردم همه دنباله رو شما هستند

 این عنکم للذی یبغی بکم / ظل عدن دون‌ها حر لظی
جایگاه کسی که از شما تخلف کند کجاست؟ سایه بهشتید شما و هرکس از آن خارج شد در آتشی وارد شود که زبانه می‌کشد

***حامد حجتی/ 29بهمن1391 - کربلا

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 3
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • حسین ۱۵:۵۴ - ۱۳۹۱/۱۱/۳۰
    0 0
    فقط از کرببلا فیض سلامش مانده گشته این دیده بیمار ز بس آلوده
  • سکینه ۰۰:۱۱ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
    0 0
    شاعرها زود پیر میشوند..خوشا چنین پیری
  • محمد مهدی ۱۲:۵۵ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
    0 0
    کربلا درکربلا میمانداگر زینب(س) نبود.همه مدیون زینب(س)هستند.به امیداینکه شاعران هم زینب(س)گونه قلم بزنند انشاالله.

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس