واحد عربی: أحرم الحجاج - برادر میثم مطیعی - شب عاشورا محرم 91

به گزارش مشرق، شاعر این شعر جانسوز، شیخ حسن بن محمد دمستانی بحرانی، فقیه، متکلم، ادیب و شاعر شیعه­ی بحرینی است که در ابتدای قرن دوازدهم هجری قمری در بحرین دیده به جهان گشود. محل سکونت وی، منطقه­ای به نام «دمستان» بود که بسیاری از علما از گذشته تا کنون ساکن آنجا بوده­اند. پس از بروز جنگ­هایی از سوی حکام عمان که منجر به اشغال بحرین شد، بسیاری از علمای آن دیار به مناطق دیگر همچون عراق، ایران و قطیف هجرت کردند. شیخ حسن دمستانی، به دلیل وجود روابط خانوادگی و اشتراکات مذهبی و اعتقادی میان ساکنین بحرین و قطیف و نیز نزدیکی مسافت میان آنها، قطیف را برای هجرت انتخاب نمود. شیخ حسن دمستانی در سال 1181 هجری قمری  یعنی در 253 سال پیش در قطیف دیده از جهان فرو بست و در همان دیار به خاک سپرده شد.


با وجود جایگاه والای علمی و فقهی شیخ حسن دمستانی، شهرت ایشان در میان مردم بحرین و سایر ساکنان منطقه­ی خلیج، به دلیل شعر منحصر به فردی است که در رثای امام حسینعلیه السلام سروده است و به اسم قصیده­ی «أحرم الحجاج...» شناخته می­شود. این شعر حماسی، در 142 بیت، قیام امام حسینعلیه السلام از ابتدای نهضت در مدینه تا شهادت امام و به اسارت رفتن اهل بیت ایشان را با بیانی استوار، شیوا و آکنده از اندوه، روایت می­کند. در شب عاشورا محرم 1391 در هیات میثاق با شهدا دانشگاه امام صادق علیه السلام 14 بیت از آن توسط برادر میثم مطیعی خوانده شده است.


أحْـرَمَ الحُجاجُ عَنْ لَذّاتِهم بَعضَ الشّهورْ                   وأنـا  الـمُحرِمُ عَـنْ لَذّاتِهم كُلَّ الدُّهُور

حاجیان با بستن احرام، چند ماهی دست از لذت­‌های خویش می­‌کشند؛ ولی من کسی هستم که برای همیشه لذت‌ها را بر خود حرام کرده است


كـيفَ  لا أُحْرِمُ دَأباً ناحِراً هَديَ السُّرور                    وأنا في مِشعرِ الحُزنِ على رُزاءِ الحُسين

چگونه (لذت‌ها را بر خود) برای همیشه حرام نکنم و شادی را قربانی نسازم، در حالیکه من مقیم وادی اندوه مصیبت حسین‌ علیه السلام هستم؟


لـستُ أنساهُ طَريداً عَن جِوارِ المُصطفى                    لائِــذاً بـالقبّةِ الـنَّوراءِ يَـشكو أَسَـفا

فراموش نمی­کنم که چگونه از کنار پیامبرصلی الله علیه و آله رانده شد، در حالیکه به آن بارگاه نورانی پناه آورده و با اندوه شکایت می­‌کرد...


قَـائِلاً  يـا جَدُّ رَسمُ الصّبرِ مِنْ قلبي عَفَا                 بِـبَلاءٍ أَنـقَضَ الـظّهرَ وأوهى المنكبَين

می­‌گفت: ای جد من! به واسطه­‌ی بلایی که کمرم را شکسته و شانه‌­هایم را سست کرده، نقش صبر از دل من محو شده است (صبرم تمام شده).

ضُـمّني  عِندكَ يا جدّاهُ في هذا الضّريح                  عَـلَّنَي  يـا جَدُّ مِنْ بَلوى زَماني أستَريح

ای جد من! مرا نزد خود در همین ضریح دربربگیر! دوباره مرا سیراب کن تا از آشوب زمانه­‌ی خود آسوده شوم!


فَـعلا مِـنْ داخـلِ الـقبرِ بُكاءٌ وَنَحِيب                  ونِـداءٌ بِـافتجاعٍ يـا حـبيبي يا حُسين

آنگاه از داخل قبر مطهر گریه و ناله بلند شد و ندایی سوزناک برخاست که ای حبیبم! ای حسین!


أنتَ يا ريحانةَ القلبِ حقيقٌ بالبلاء                    إنَّما الدُّنيا أُعِدَّت لِبلاءِ النُّبلاء

تو ای ریحانه­‌ی قلب من شایسته­‌ی ابتلاء هستی و همانا دنیا فقط و فقط برای ابتلاء انسان­‌های شریف خلق شده است.


لكِنِ الماضي قليلٌ في الذي قد أقبلا                    فاتَّخِذ دِرعَينِ مِن صبرٍ وحَسمٍ سابِغَين

ولی آنچه در گذشته برایت پیش آمده در مقایسه با آنچه برایت رخ خواهد داد ناچیز است؛ پس زرهی پولادین از صبر برگیر و قاطعیتی دوچندان پیشه کن.


سَـتَذُوقُ الـموتَ ظُلماً ضَامياً في كربلا                   وَسَـتبقى فـي ثَـراها عـافِراً مُـنجَدِلا

به زودی به خاطر ستمی که بر تو می­‌شود مرگ را در حال تشنگی در کربلا خواهی چشید و در آن بیابان با تنی خاک­‌آلود و افتاده بر زمین باقی خواهی ماند.


وكـأني  بِـلئيمِ الأصـلِ شِـمرٍ قَدْ عَلا                    صَـدْرَكَ الـطّاهِرَ بالسّيفِ يَحُزّ الودَجين

گویا اکنون شمرِ فرومایه را می­‌بینم که بر سینه­‌ی پاک تو می­‌رود و دو شاهرگ را با شمشیر می­‌بُرد...


ذَبَحَ الشمرُ حسينا ليتَني كنتُ وِقاه                وغَدَا الأملاكُ تَبكيه خُصوصاً عُتَقاه

شمر، حسین‌علیه السلام را سر برید، کاش من پیش­‌مرگ او می­‌شدم؛ و همه­‌ی ملائکه مخصوصاً آزادشدگانِ آنها (مراد شاعر، فطرس است که توبه­‌ی وی به برکت امام حسین‌علیه السلام پذیرفته شد) بر وی گریستند!


ما دَرَى الملعونُ شمرٌ أيَّ صدرٍ قد رَقاه                   صدرَ مَن داسَ فِخاراً فوقَ فَرقِ الفَرقَدَين

شمر ملعون ندانست که برفراز سینه‌­ی چه کسی رفت! سینه‌­ی کسی که با افتخار، ستارگان آسمان را زیر پا گذاشت!


فَتَكَ العصفورُ بالصَّقرِ فيا لَلعجبِ               ذَبَحَ الشمرُ حسيناً غيرةَ اللهِ اغضَبي

وا عجبا از اینکه یک گنجشک، یک باز شکاری را با نیرنگ به طرز فجیعی کشت! شمر، حسین‌علیه السلام را سر برید! ای غیرت خدا! به خشم بیا!


حيدرُ آجَرَك اللهُ بعالي الرُّتَبِ                أدرَكَ الأعداءُ فيه ثَأْرَ بدرٍ وحنين

یا امیرالمؤمنین! خداوند برترین اجرها را نصیبت کند. دشمنان در کربلا خون­های بدر و حنین را تلافی کردند...



منبع: هیئت شهدای گمنام

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • مسعود ۲۲:۵۲ - ۱۳۹۱/۰۹/۰۷
    0 0
    میان مردم بحرین و منطقه خلیج!!!!!!!!!!!!!!! مشرق عزیز یعنی چی ! خلیج فارس لطفا تصحیح کنید خودمون بدتریم

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس